جزاء حق است
از جملهی اهداف اسلام تجسم بخشیدن به روز آخرت و بالاتر شمردن آن از هر گونه شک و تردیدی است که آمادگی گرفتن برای نشانهی شد و هوشیاری به شمار رفته است.
همانگونه که شخص ساکن در «قاهره» احساس میکند که سرزمینی بنام «آمریکا» وجود دارد که در وقت مساعد شدن فرصت مشخص میتواند به آنجا سفر کند، باید همچنان احساس نماید که جهان دیگری نیز وجود دارد که به زودی به آنجا منتقل خواهد شد و در آنجا برای مدتی بسیار طولانی زندگی خواهد کرد.
مردم را اوضاع روزمرهشان از ماورای آن غافل میسازد و عالم شهادت چنان آنان را به خود مشغول میسازد که نزدیک است عالم غیب را انکار کنند با آنکه آنان میبینند مرگ هر لحظه بر زندگی میتازد و طراوتش را از آن میگیرد و حرمت آن را میدرد، باز هم از غفلت آنان کاسته نمیشود. تا جایی که حسن بصری گفته است: «ما رأیت حقا اشبه بباطل من الـموت». «حقی را شبیهتر به باطل از مرگ نیافتم».
لذا عجیب نیست اگر اسلام تصویرهای بهشت و دوزخ را در جهان دیگر به کثرت عرضه داشته است و نشانههای آن را فراوان توصیف نموده است، همه به این جهت است تا هر زندهای احساس کند که آیندهی جاویدانش بر روی زمین نخواهد بود.
سبک عقلی است اگر کسی گمان کند این کار مثل مخدری است تا ظلم ستمگران به آرامی قابل تحمل شود.
اسلام ـ همراه توصیف گستردهاش از شادمانیهای بهشت و ناراحتیهای دوزخ ـ به وضوح بیان داشته است که مردن در مبارزه با طغیانگران کوتاهترین راه رسیدن به فردوس اعلی است.
و صبر ذلتبار بر بیدادشان راه در افتادن در دوزخ است که جایگاهی زشت و ناگوار است.
مادی بودن ثواب و عقاب نیز حق است نه خیالپردازی است و نه تمثیل. زیرا بشر در سرشتش موجود ممتازی است که هم از شیاطین متفاوت است و هم از فرشتگان. در احساس نیکبختی و بدبختی ارواج و اجساد آدمیان همزمان سهیم و شریک است، در دنیا به همینگونه بودهاند و در آخرت نیز این طبیعتشان دگرگون نخواهد شد.
انسان در نظر اسلام موجودی است با ذات و مشخصات خاص خود و در میان عناصری که از آنها آفریده شده است جدایی و گسستگی نیست و نمیتوان طبیعتش را تقسیم کرد به مادهای که با روح بیارتباط است و یا روحی که با ماده بیارتباط باشد و تلاشهای فلاسفه در این زمینه برای ما مهم نیست و نمیتوان در امور دین به سراغ فلسفه رفت.
جوانانی را مییابیم که فریاد شهوات را هر گاه آنان را به سوی حرام فراخواند خاموش میکنند و گوشهایشان را به ندای ایمان میسپارند، ایمانی که آنان را به پاکی و پاکدامنی فرامیخواند، آیا عدالت آن نیست که در مقابل این محرومیت عوضی کامل و پاداشی مناسب دریافت کنند؟
چرا عدهای ارزش پاداشی را که سبب عفت اینان میگردد پایین میآورند ـ پاداشی که دربارهی آن آمده است:
﴿وَحُورٌ عِينٞ ٢٢ كَأَمۡثَٰلِ ٱللُّؤۡلُوِٕ ٱلۡمَكۡنُونِ ٢٣ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٢٤ لَا يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوٗا وَلَا تَأۡثِيمًا ٢٥ إِلَّا قِيلٗا سَلَٰمٗا سَلَٰمٗا ٢٦﴾(واقعه / ۲۲-۲۶)
«و حوریان چشم درشت که همانند مروارید نهفتهاند، به پاداش کاری که کردهاند. در آنجا سخنان بیهوده وگزاف گناهآلود، نشنوند مگر سخنی که سلام است سلام».
سرای واپسین حق است و جزاهایی که در آن فراهم آمده است هم مادی است و هم روحی، زیرا انسان هم ماده است و هم روح.
زمانی جامعه اسلامی برپا میگردد که افراد آن آمادگی مستمری داشته باشند برای آن زندگی و تلاشهای شبانهروزیشان بر همان استوار باشد.