حقیقت دین و افسانه خرافات

فهرست کتاب

آن سوی طبیعت

آن سوی طبیعت

اسلام رسالت صلاح و اصلاح است، صلاح فرد و اصلاح جامعه، و آنگاه که قرآن کریم نازل شد و پیامبرصشروع به گردآوری مردم بر اساس رهنمودهای روشنگر آن [قرآن] کردند هر دو موضوع را در نظر داشتند.

مؤمنان همزمان با صیقل دادن نفس‌های خویش بر پایه‌ی آداب این دین، لازمه‌ی رسالت خویش می‌دانستند که راه‌های کمال زندگی را ترسیم کنند و دنیا را خواسته یا ناخواسته به سوی حق و خیر به پیش رانند.

پیامدها و مقتضیات چنین رسالت عظیمی ـ در هر دو جنبه‌ی آن ـ جایی برای زیاده‌گویی بیکاران و سرگرمی هوشیاران نمی‌گذارد.

از همین رو تاریخ اسلام به یاد ندارد که روزگار سلف صالح مناقشه‌ای در زمینه‌ی الهیات یا خرده‌گیری نابجایی در فهم مقررات دینی برپا شده باشد. زیرا ایشان به امور بزرگتری مشغول بودند که عبارت از ادای درست رسالت اسلام بود. به همین دلیل تلاش سودمند و دستاورد گرانبها، مهم‌ترین موضوعی بود که ایشان را به خود مشغول می‌داشت.

آنگاه که موج این تلاش تابناک از حرکت باز ایستاد و مردم به رکود و قعود گرائیدند، به ارزیابی و زیر و رو کردن اصول و فروع اسلام پرداختند، تا از این طریق به خدا نزدیک شوند. و بهتر است بگوییم تا ساعت‌های بیکاریشان را با این کار بگذرانند. از آن پس روزنه‌های شر و تباهی بر روی اسلام گشوده شد، به ویژه آنگاه که مسایل فلسفه یونان ترجمه شد و مورد عنایت گرم مسلمانان قرار گرفت. زیرا بسیاری از اندیشمندان، آمیزش اصول اسلام را با شیوه‌های تفکر یونانی در زمینه‌ی الهیات بی‌اشکال می‌دیدند، و به همین علت میدان مجادله رو به گسترش و طول و عرض آن رو به افزایش نهاد، و علمی که از موضوعات عقیده سخن می‌راند «علم کلام» نامیده شد.

مشغولیت ذهن مسلمانان را مباحثی از این قبیل تشکیل می‌داد:

- آیا وجود عین موجود است یا صفتی خارجی است؟

- آیا صفات معانی همان ذات است یا نه آن است و نه غیر آن؟

- آیا دیدن خداوندأممکن است یا محال؟

- آیا قرآن که کلام الهی است قدیم است یا حادث؟

- آیا خود اجسام در روز رستاخیز اعاده خواهد شد یا شبیه آن؟

و آیا ... آیا ....؟؟

در این جا روشن ساختن حقیقت این پرسش‌ها و پاسخ درست آنها به آن پیمانه برایمان مهم نیست که یادآوری این حقیقت اهمیت دارد که تمام این مباحث سخنان لغو و بیهوده‌ای بوده، و زمانی مسلمانان بدان‌ها روی آوردند که سیاست شرعی رو به اضطراب نهاد و نقش ایشان در دستاوردهای مفید در میان دیگر ملت‌ها رو به کاهش گذارد.

آیا این سخن بدان معناست که پژوهش عمیق علمی نارواست و جلوگیری اندیشه‌ها از پرداختن به این قضایا سنت است؟ و به این موضوعات روی آوردن بدعت؟ پاسخ این است که علم دو گونه است؟

- یکی علم مبتنی بر تجربه و کاوش که در ماده بحث و تحقیق می‌کند و میدان مشاهده را محیط کار خویش ساخته است برای این علم هیچ‌گونه حد و قیدی نمی‌توان نهاد، و پرداختن به این نوع علم در شمار طاعت خدا و پیامبر و چنگ زدن به حق و پیروی از رهنمودهای قرآن است.

- دیگری علمی که به ماوراء ماده یعنی جهان غیب مرتبط است. معارفی که در این بخش می‌توان به دستاورد یگانه مصدر آن وحی آسمانی است و عقل در این زمینه جز فرض و تخمین‌کاری نتواند کرد.

به همین جهت بسیاری از فلسفه‌هایی که به امور ماوراء الطبیعه پرداخته‌اند جز هذیان و غلط‌پردازی دستاوردی نداشته‌اند، زیرا شیوه‌هایی را در پیش نگرفته‌اند که مورد پذیرش عقل سلیم و همگان با منطق استوار آن باشد.

لازمه‌ی آن این است که حقایق غیبی را که مؤسس شریعت آورده است بی‌تردید پذیرفته و بگذاریم عقلمان در پهنای جهان هستی به اجتهاد و اکتشاف پردازد. آیا این از سخاوت عقل حکایت ندارد که کسی از حقیقت [۲۷]«استوای» خداوند بر عرش بحث کند که خود هیچ‌گونه آشنایی با قوانین اجسام سبک یا قوانین انعکاس و انکسار نور، ندارد.

گیریم که با وسایل مادی موجود به گوشه‌ای از این موارد پی برد آیا وسایل راه یافتن به حقیقت «استواء» را نیز در اختیار دارد؟

بدون شک مشغول گردیدن تفکر اسلامی به این بحث‌های ماوراء الطبیعی، نه تنها در راستای ادای رسالت عملی‌اش موفقیتی حاصل نکرد بلکه بحث‌ها و پژوهش‌ طبیعی و فیزیکی را به ناکامی کشاند بحث‌ها و پژوهش‌های طبیعی و فیزیکی را به ناکامی کشاند، چه رسد به آن که در راستای ادای رسالت عملی‌اش که پیشتر گفتیم، موفقیتی داشته باشد، و بدین شیوه در الهیات سخن گفتن، از پدیده‌های نوینی بود که اسلام و پیروانش را از آغاز، تا انجام آزار رسانید. مردم در رابطه با آبادی زمین چاره‌ای جز شناختن ویژگی‌های هر عنصر ندارند تا اینکه بتوانند تا حد امکان از هر یک از آنها استفاده نمایند.

[۲۷] اشاره پدیدی ... .