حقیقت دین و افسانه خرافات

فهرست کتاب

وظیفۀ سنت

وظیفۀ سنت

من هر گاه خواسته‌ام در یکی از موضوعات به کتاب یا سنت استشهاد کنم ملاحظه نموده‌ام ـ به عنوان یک حقیقت ـ که معانی و اهداف بسیاری از احادیث با معانی و اهدافی که قرآن مجید دارد، در مطابقت کامل قرار دارد و کار احادیث یا تأیید و تأکید عین معنایی است که در آیات آمده و یا بیان مفهومی که در محور آن می‌چرخد و با آن راستای یگانه‌ای دارد، هر چند ظاهر پیوندشان با یکدیگر بعید است.

برای نوع اول می‌توان فرموده پیامبرصرا به عنوان مثال در نظر گرفت:

«اللَّهُمَّ لا مَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ وَلا مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ». «پروردگارا! هیچ مانعی برای آنچه تو عطا نمودی و هیچ عطایی برای آنچه تو منع کردی وجود ندارد».

این معنی در مفهوم این آیه داخل است:

﴿مَّا يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَاۖ وَمَا يُمۡسِكۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٢ [فاطر: ۲].

«هر رحمتی که خدا در حق مردم گشاده سازد، بازدارنده‌ای ندارد و هر آنچه فروبندد، گشاینده‌ای جز او ندارد و او پیروزمند با حکمت است».

اگر بخواهیم برای این نوع مثال آوریم به درازا خواهد کشید.

برای نوع دوم می‌توان این حدیث را در نظر گرفت که پیامبرص: «نَهَانَا أَنْ نَشْرَبَ فِي آنِيَةِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ، وَأَنْ نَأْكُلَ فِيهَا، وَعَنْ لُبْسِ الْحَرِيرِ وَأَنْ نَجْلِسَ عَلَيْهِ». «پیامبرصاز نوشیدن و خوردن در ظرف طلا و نقره منع فرمود و پوشیدن لباس حریر و نشستن روی حریر منع نمود».

این حکم که در حدیث آمده است، مشتق از حکمی است که قرآن مبنی بر تحریم اسرافکاری نموده و اسرافکاران خوشگذران را دشمنان هر اصلاح و مخالفان هر پیامبرصو عوامل ویرانی هر امت دانسته است.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ كَٰفِرُونَ ٣٤[سبأ: ۳۴].

«و در هیچ شهرى هشدار دهنده‏اى نفرستادیم مگر آنکه متنعمان آن [شهر] گفتند: بى‌شک منکر رسالتى هستیم که شما یافته‏اید».

نهی از مسجد ساختن قبرستان‌ها که در حدیث آمده است در حقیقت حمایت قاطعی از حریم توحید است که مسیحیان از آن به دور رفتند و با بنای معابد بر هزار قدیسان بهانه به دست مشرکان دادند تا در برابر پیامبرصبه مخالفت برخیزند و استدلال کنند که:

﴿مَا سَمِعۡنَا بِهَٰذَا فِي ٱلۡمِلَّةِ ٱلۡأٓخِرَةِ إِنۡ هَٰذَآ إِلَّا ٱخۡتِلَٰقٌ ٧[ص: ۷].

«ما چنین چیزی در آیین اخیر نشنیده‌ایم دین چیزی ساختگی است».

سنتی که چنین وظیفه به دوش دارد، یعنی با اهداف روشن و قابل فهم قرآن را تأیید می‌دارد یا موضاعات مجمل آن را تفصیل می‌بخشد و نقاط مشکل آن را واضح می‌گرداند، توجه و عنایت خاص مسلمانان را به خویش جلب می‌کند و در منزلتی که در میان ادله احکام شرعی دارد تردیدی نیست.

سنت‌های دیگری نیز می‌باشد که احکام عام قرآن راخاص می‌گرداند. مثلاً درباره‌ی این آیه:

﴿يُوصِيكُمُ ٱللَّهُ فِيٓ أَوۡلَٰدِكُمۡۖ لِلذَّكَرِ مِثۡلُ حَظِّ ٱلۡأُنثَيَيۡنِ[النساء: ۱۱].

«خداوند به شما چنین سفارش می‌کند که در مورد فرزندانتان، پسر را برابر بهره‌ی دو دختر باشد».

در حدیث آمده است که هر گاه قاتل، پسر مقتول باشد از میراث محروم می‌گردد. درباره‌ی این آیه:

﴿حُرِّمَتۡ عَلَيۡكُمُ ٱلۡمَيۡتَةُ وَٱلدَّمُ[المائدة: ۳].

«بر شما مردار و خون حرام شده است ...».

در حدیث بیان شده است که در هر یک از دو نوع مباحاتی وجود دارد: «أُحِلَّ لَنَا مَيْتَتَانِ وَدَمَانِ السَّمَكُ وَالْجَرَادُ وَالْكَبِدُ وَالطِّحَالُ» «دو مردار و دو خون بر ما حلال شده است، ماهی و ملخ و جگر و طحال».

درباره‌ی این فرموده قرآن :

﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَيۡدِيَهُمَا[المائدة: ۳۸].

«دستان مرد و زن دزد را به کیفر کاری که کرده‌اند ببرید».

سنت بیان داشته است که هر گونه سارق مستحق چنین کیفری نیست، زیرا در کمتر از حد نصاب معین، جای دست بریدن نیست، نه گرسنه‌ای که سد جوع کند مستحق چنین حدی است و نه کسی که مال مغصوبه‌اش را از طریق مسترد گرداند.

هر گاه قطع ثابت گردد، باید دست راست و از بند بریده شود و این در سنت آمده است.

در سنت احکامی نیز آمده است که برخی عزیمت‌های وارد در قرآن را تخفیف بخشیده است.

مثلاً در قرآن به شستن‌ پاها فرمان داده شده و رکن وضو به شمار رفته است و در صحت نماز از آن چاره‌ای نیست، اما در سنت آمده است که هر گاه شخص پاهایش را در حالی که پاک باشند وارد موزه یا جوراب کرده باشد، ضروری نیست که در وقت هر وضو آنها را نیز بشوید، بلکه مسح بر روی موزه یا جوراب کافی است و این اشاره‌ای است به رخصتی که از سوی سنت متوجه این رکن گردیده است.

آنچه پیامبرصدر این مورد بیان کرده یا بدان فرمان داده است، از روی میل و هوس نمی‌تواند باشد.

﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمۡ وَمَا غَوَىٰ ٢ وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣[النجم: ۲-۳].

«صاحبتان نه سرگشته و گمراه شده است و نه از سر هوای نفس سخن می‌گوید».

بلکه الهام گرفته از رهنمود الهی برای اوست، و کاری است که با نخستین قاعده‌ی اسلام در زمینه‌ی آسان‌گیری هماهنگی دارد و هیچ‌گونه تناقضی با تعالیم قرآن در آن دیده نمی‌شود.

می‌توان حکم قطعی کرد که سنتی معارض با احکام قرآن وجود ندارد و یافتن حدیثی که با احکام خاص یا قواعد عام قرآن در تعارض باشد، از محالات است.

سپس در هنگام استدلال نباید به آوردن یک حدیث اکتفا کرد، بلکه همه‌ی احادیثی که در آن موضوع آمده باید گردآوری شود آنگاه به آنچه که در قرآن مرتبط با آن و در تأیید آن وجود دارد یکجا گردد و این پیوند هیچ‌گاه از دست نرود.

اما استدلال کورکورانه به هر گونه حدیثی که به آن دست یافتیم بدون آگاهی از شرایطی که در آن گفته شده و یا میدانی که در آن تطبیق گردد، از مشکلات گمراه کنی است که از دیرباز مسلمانان از پیامدهای زیانبارش در رنج‌اند.

در این جا یک سری احادیث را می‌آوریم که برحسب زمان گفتنشان مرتب گردیده‌اند تا خوانند بداند که اگر احادیث نخست یا یکی از احادیث این سلسله برداشته شود و گمان رود که عمل بر همان است و از دیگر احادیث غفلت شود، انسان مسلمان گرفتار چه حماقتی خواهد شد:

۱- «مَنْ شَهِدَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ صحَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ النَّارَ».

«کسی به یگانگی خداوند و رسالت پیامبرصگواهی دهد، خداوند آتش را بر وی حرام می‌کند».

۲- «عُرَى الإِسْلامِ وَقَوَاعِدُ الدِّينِ ثَلاثَةٌ عَلَيْهِنَّ أُسِّسَ الإِسْلامُ، مَنْ تَرَكَ مِنْهُنَّ وَاحِدَةً فَهُوَ بِهَا كَافِرٌ حَلالُ الدَّمِ: شَهَادَةُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ، وَالصَّلاةُ الْـمَكْتُوبَةُ، وَصَوْمُ رَمَضَانَ».

«اجزای اسلام و قواعد دین سه چیز است که پایه‌ی اسلام بر آن نهاده شده است، کسی که یکی از آنها را فروگذارد کافر است و ریختن خونش حلال، گواهی به یگانگی خداوند، نمازهای فرض و روزه‌ی ماه رمضان».

۳- «ثَلاَثٌ أَحْلِفُ عَلَيْهِنَّ لاَ يَجْعَلُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ مَنْ لَهُ سَهْمٌ فِى الإِسْلاَمِ كَمَنْ لاَ سَهْمَ لَهُ فَأَسْهُمُ الإِسْلاَمِ ثَلاَثَةٌ الصَّلاَةُ وَالصَّوْمُ وَالزَّكَاة».

«سه چیز است که به آنها سوگند می‌خورم که خداوند کسی را که سهمی در اسلام دارد با آن که ندارد یکسان نمی‌گرداند، و سهم اسلام سه چیز است: نماز، روزه و زکات».

۴- «بنيَ الإِسْلامُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ، وَإِقَامِ الصَّلاةِ، وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ، وَحَجِّ الْبَيْتِ، وَصَوْمِ رَمَضَانِ».

«اسلام بر پنج پایه برپا شده است: شهادت به یگانگی خداوند و رسالت پیامبرص، اقامه‌ی نماز، دادن زکات، حج خانه‌ی خدا و روزه‌ی رمضان».

۵- «والذي نفسي بیده ـ ثلاثا ـ ما من عبد یصلی الخمس ویصوم رمضان ویجتنب الکبائر السبع الافتحت له ابواب الجنة».

«سه بار فرمودند: سوگند به آن که جانم در قبضه‌ی قدرت اوست هر بنده‌ای که نماز پنج وقت را ادا کند، و روزه‌ی رمضان را بگیرد و از هفت گناه کبیره اجتناب ورزد، درهای بهشت بر وی گشوده خواهد شد».

۶- «الإِسْلامُ ثَمَانِيَةُ أَسْهُمٍ: الإِسْلامُ سَهْمٌ، وَالصَّلاةُ سَهْمٌ، وَالزَّكَاةُ سَهْمٌ، وَالْحَجُّ سَهْمٌ، وَالْجِهَادُ سَهْمٌ، وَصَوْمُ رَمَضَانَ سَهْمٌ، وَالأَمْرُ بِالْـمَعْرُوفِ سَهْمٌ، وَالنَّهْيُ عَنِ الْـمُنْكَرِ سَهْمٌ، وَخَابَ مَنْ لا سَهْمَ لَهُ».

«اسلام هشت سهم است: ایمان سهمی، نماز سهمی، زکات سهمی، روزه سهمی، حج سهمی، امر به معروف سهمی، نهی از منکر سهمی، و جهاد در راه خدا سهمی است، و زیانکار است کسی که سهمی نداشته باشد».

پر واضح است که حدیث اول پیش از انزال فرایض، حدیث دوم پیش از تشریع زکات و حدیث سوم پیش از فرضیت حج گفته شده است.

سنت به این شیوه در خدمت مقاصدی قرارمی‌گیرد که قرآن به توضیحشان پرداخته است:

قرآن در بیان کامل حقایق دین و برشماری اصول ثابت آن که در هیچ زمان و مکانی تغییر نمی‌پذیرد، جایگاه نخستین را دارد و پیداست که حدیث اول در رد دیگر احادیث نیست و در نتیجه نمی‌تواند هیچ یک از آیات قرآن را در هیچ بخش از تشریعاتش، مردود سازد.

کسانی که عقل‌هایشان در فهم اسلام دچار اضطراب است و آن را برخاسته از تعارض نصوص می‌پندارند، باید بدانند که ریشه آن در حماقتی نهفته است که مغزهای ایشان را فراگرفته است.

علمای قدیم امت اسلامی ـ یعنی ائمه بزرگ ـ دیدگاه‌های درستی در روش‌های استدلال داشته‌اند، و طرز فهم ایشان از کتاب و سنت چنان زیبا است که هر جستجوگر تاریخ تشریع اسلامی را در روزگاران تابناکش، متوجه خویش می‌سازد و ما در مباحث گذشته بخشی از دستاوردهای فکری آنان را شرح دادیم.