مقدّمه
اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَصَلَّی اللهُ وسلّم وَبَارَك عَلَی عَبْدِهِ وَرَسُولِهِ الْمَبْعُوثِ بِالْحقّ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ وَعَلَی آلِهِ وَصَحْبِهِ وَمَنْ تَبِعَ سُنَّتَهُ إِلی یَوْمِ الدِّینِ.
برادرِ مؤمنِ گرامیام، این کتاب در مورد موضوعهایی مربوط به بعضی از فضایلِ اعمالی است که از کتابِ خداوندِ متعال یعنی قرآن و آن احادیثی که به صورتِ صحیح به پیامبر اکرم – که والاترین سلام و درود پروردگارش بر او باد – نسبت داده شده است جمع کردهام و نام آن را «فرصتهای کسب پاداش – و بیش از ۱۵۰ سبب واردکنندهی بهشت» به رحمت و عفو و گذشت و منّت خداوند سبحان، نهادم.
و نمیگویم که: اسبابِ وارد شدنِ به بهشت، فقط به آنهایی که من ذکر کردهام منحصر و محدود میشود، بلکه این اسباب، مقداری بوده است که من توانستهام جمع کنم و علم و آگاهیام بر آن احاطه داشته است در حالی که فضل خداوند، واسع و گسترده است:
﴿رَبَّنَا وَسِعۡتَ كُلَّ شَيۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا﴾[غافر: ۷].
«پروردگارا، رحمت و علم تو بر همه چیز، احاطه دارد».
فکرِ تدوین و جمعِ این کتاب در سال ۱۴۱۱ ه. ق. به ذهنم خطور کرد و عنوان موردنظرم در آن زمان «اَلْکَسْبُ الثَّمِینُ لِلْمُسْتَثْمِرِینَ»بود. روزها و سالها گذشت و من به علّتِ کمبودِ بارِ علمی و کسادِ سرمایه، در مورد آن، چیزی ننوشتم تا این که شبی برای شام همراهِ عدّهای از بزرگان در جایی، دعوت کسی بودیم که در او صلاح و نیکی سراغ دارم – خدا به او پاداش نیک دهد. او به هریک از حاضرین نسخهای از جزوهای که در مورد راههای کسب اجر و پاداش بود، داد. من از جملهی کسانی بودم که از آن خوشم آمد و از آن استفاده نمودم و این جزوه بسیار زیبا و مختصر بود. روش و ترتیبِ خوبِ آن مرا متعجّب نمود ولی این طور به نظرم رسید که به بعضی مطالب اضافی و پس و پیش کردنهایی که من آن را گرانبها و سودمند میدیدم، نیاز دارد؛ مثل:
(۱) در مقدّمهاش، فضل و بزرگی توحید، ذکر نشده بود و این، مهمترین موضوعی بود که فُضلا و بزرگان به عنوان خطا و کوتاهی به آن، نسبت میدادند و این موضوع، بدون شک – إن شاء الله – از نوع سهو و اشتباه بوده است و نه بیشتر ولی من چیزی نمیگویم مگر این را که علما میگویند: به خاطر خدا مواظب توحید و عقیدهی صحیح باشید، زیرا ما قومی هستیم که خداوند، ما را عزّت و بزرگی نداده مگر به وسیلهی این توحید و هرگاه، آن را ترک کنیم، خداوند، ما را ذلیل و خوار مینماید و هلاک خواهد ساخت.
(۲) در آن فقط به موضوعِ حدیث و ثوابِ عمل اشاره شده است بدون ذکرِ لفظِ: «پیامبر صفرمود» و این کار را به خاطر اختصار انجام دادهاند با این که حدیثها و شمارههایِ آنها را در کتابهایِ مرجع ذکر کردهاند ولی اگر عمل اوّل را که انجام ندادهاند انجام میدادند و عمل دوّم را که انجام دادهاند، انجام نمیدادند، بهتر بود، زیرا فضل و بزرگی درود فرستادن بر پیامبر صبر هیچ انسانِ عاقلی پوشیده نیست.
امّا غیر از موارد فوق، چیزی افضلیّت و مکانِ والایِ آن را خدشهدار نمیکند و إنشاءالله، آنان اجر و پاداشِ خویش را خواهند گرفت.
و خوانندهی محترم، این مطلب را از تو پنهان نمیکنم که من شخصاً از آنچه که در آن جزوه بود استفاده کردهام ولی – الحمدلِلّهِ – از آن، تقلید نکردهام و هرکس که آنها را با هم مقایسه کند، فرقِ آنها را با اذنِ خداوند در خواهد یافت.
حاصلِ آنچه که گذشت و خلاصهای که دوست دارم ذکر کنم این است که: حقیقتاً اگر فضلِ خداوندِ متعال و آن جزوه که صاحبِ آن مجلس به من هدیه کرد و در بین همه توزیع کرد، نبود، نوشتن این رساله ممکن نمیشد. البتّه فکرِ نوشتن «الکسبُ الثمین للمستثمرینَ»را هم نداشتم و حتّی آن را فراموش کرده بودم بلکه چیزی که به ذهنم خطور کرد گذاشتنِ اضافات و تعدیلاتی بر آن جزوهی کوچک که در بینمان توزیع شد و تجدید چاپ آن جزوه همراه آن اضافات ولی بدون نسبت دادن آن به خودم بود، زیرا این کار نتیجهی عمل من نبود. وقتی که فکرم را با چند عالِمِ فاضل در میان گذاشتم یکی از آنان که میخواست مرا به انجامِ آن تشجیع نماید به من گفت: «چرا احادیثی را که مربوط به مواردِ مورد نظرت باشد، در آن جمع نمیکنی؟» و من در حالی که این کار را مشکل میدیدم گفتم: «از کجا میتوانم این کار را انجام دهم؟» او پاسخ داد: «از کتابهایِ حدیث».
با وجودِ ضعف و کمی علمم، حقیقتاً شور و شوق و آرزویِ انجام این عمل، مرا به سویِ خود میکشاند و پاک و منزّه است کسی که این کار را بر من آسان گردانید، آن گونه که – قسم به خدا – حتّی نفهمیدم که چه وقت این کار به پایان رسید. با این عمل که روزهایِ زیبایی را با آن گذراندم از طریقِ بحث و جستجو در احادیثِ پاکترین انسان یعنی حضرت محمّد صمأنوس شدم و این گفته را از شما پنهان نمیکنم که من مشتاق بودم که این کار را به پایان برسانم ولی وقتی که به پایان رسید به دلیلِ توقّف جستجو و بررسی و کوشش و غورم در احادیث و نورانی شدن قلبم به وسیلهی ورق زدن کتابهایِ سنّت و حدیث، محزون و ناراحت گشتم ولی به هر حال از خداوندِ متعال میخواهم که آن را وسیلهی وصال گرداند و – قسم به خدا – در آن، روشناییِ چشم و آسودگیِ خیال است.
در این بحثم تا آن جا که برایم ممکن بوده بر اختصار و خلاصه بودن، حریص بودهام و این کار را به شیوههایِ زیر انجام دادهام:
(الف) در اکثرِ موارد، نام صحابیی را که حدیث را روایت کرده است، نیاوردهام و فقط به ذکرِ لفظِ: «پیامبر صفرمود»، اکتفا کردهام.
(ب) احادیث را به منابعِ روایتِ آنها، با شمارهیِ آنها، چنان که خیلیها این کار را انجام میدهند نسبت ندادهام بلکه فقط به ذکرِ موارد اصلی که نامِ منبعِ حدیث و درجهی حدیث است، اکتفا نمودهام.
(ج) حواشیِ موجود در موردِ حدیث را در آن، قرار ندادهام تا رساله را با آن سنگین نگردانم و فقط به نقلِ شرحهایِ علماء در مورد بعضی از الفاظِ غریبِ آن اکتفا کردهام.
از خدا میخواهم که آن را خالص گرداند و هیچ لکّه و شائبهای در آن قرار ندهد و به کسی که آن جزوه را تهیّه کرده و کسی که آن را به ما هدیه داد و کسی که این کار را به من پیشنهاد کرد، پاداش خیر بدهد.
(د) ممکن است که خوانندهیِ محترم متوجّه عدمِ تسلسلِ موضوعها و فصلها گردد؛ بنده این کار را برای تنوّع و تشویقِ خواننده انجام دادهام و این کار، روشِ من در این رساله بوده است و خدا را بر آن سپاس میگویم.
در آخر، چیزی نمیتوانم بگویم مگر این که خداوندِ متعالی را که هیچ معبودِ به حقّی جز او نیست، شکر و سپاس بگویم، بر آن که به پایان رسانیدنِ این عملِ ناچیز را بر من آسان نمود و سپس از یاران بزرگ و اولیایِ نعمتم بعد از خداوندِ متعال یعنی پدر و مادر بزرگوارم تشکّر نمایم؛ آن کسانی که اگر آنها نبودند نمیدانم که اکنون، حال و وضعم چگونه میبود و در این مجالِ کم نمیتوانم چیزی بگویم مگر این که:
﴿رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا ٢٤﴾[الإسراء: ۲۴].
«پروردگارا، آنها را مورد مرحمت قرار ده چنان که مرا در خُردی پروردند».
و از خداوندِ متعال خواستارم که از طرفِ من بهترین پاداشی را که تاکنون از طرف فرزندی به والدینش داده است به آنان عطا نماید و به درگاهِ خداوند تضرّع میکنم و از او میخواهم با منّت و کَرَم خویش عاقبتِ من و والدینم و همهیِ مسلمانان را نیکو گرداند و این عمل را در کفّهیِ نیکیهایِ ترازویِ آن دو و هر کسِ دیگر قرار دهد که بر من، بزرگی و حقّی دارند، چه در رأی و مشورت چه در آشنا کردن من با حدیث یا کمکِ من به وسیلهی نامه، و نیز از خداوندِ عزّ وجل میخواهم اجر و پاداشِ فراوان دهد به کسانی که مرا در چاپ و نشرِ این اثر، یاری دادند و نیز از او میخواهم که عبد و بندهیِ فقیرش را از ثواب و پاداش، محروم نگرداند و آن را عملِ خالص و مقبولی گرداند که هیچ ریا و کسبِ شهرت و خود بزرگبینیی در آن نباشد و آن را نزدیککنندهیِ به باغهای بهشتش و نجات دهنده از آتش دوزخش گرداند و برکتِ خویش را در زمانِ حیات و بعد از مماتم به من بنمایاند که این کار به دست او است سبحانه و توانا بر آن و بهترین کسی است که میتوان از او درخواست نمود و او برایم کافی و بهترین وکیل است، و درود و سلامِ خداوند بر پیامبر ما محمّد و آل او و اصحاب او باد.
نوشتهی محتاج به خداوند
نایف بن ممدوح بن عبدالعزیز آل سعود
در ۱۵ ربیعالأوّل سال ۱۴۲۱