فرصت های کسب پاداش

فهرست کتاب

۱۶۶) پس اگر کسی پرسید: راه نجات پیدا کردن از حقّ الناس چیست:

۱۶۶) پس اگر کسی پرسید: راه نجات پیدا کردن از حقّ الناس چیست:

* در جواب گفته می‌شود: پیامبر صفرمود:

«منْ کانتْ لهُ مظلمة لأخیهِ منْ عرضهِ أوْ شیءٌ فلیتحلّلهُ منهُ الیومَ قبلَ أنْ لا یکونَ دینارٌ وَلا درهمٌ، إن کانَ لهُ عملٌ صالـحٌ أخذَ منهُ بقدرِ مظلمتهِ وَإنْ لمْ یکنْ لهُ حسناتٌ أخذَ منْ سیّئاتِ صاحبهِ فحملَ علیهِ».(به روایت از بخاری).

«هر کس که در مورد آبروی برادرِ مؤمنش یا چیز دیگری به او ظلم کرده است باید امروز (در این دنیا) قبل از این که دینار و درهمی نباشد، از او حلالیّت بطلبد (زیرا در غیرِ این صورت) اگر عملِ صالحی داشته باشد به اندازه‌یِ ظلمی که مرتکب شده است از اعمالِ صالحش برداشته می‌شود (و به شخصی که به او ظلم کرده اضافه می‌شود) و اگر هم عمل نیکی نداشته باشد از گناهانِ کسی که به او ظلم شده برداشته می‌شود و به او اضافه می‌گردد».

* پیامبر صفرمود:

«لتؤدُّنَّ الحقوقَ إلی أهلِهَا یومَ القیامةِ حتّی یقادَ للشّاةِ الجلحاءِ مِنَ الشّاةِ القرنَاءِ».(به روایت از مسلم).

«حتماً تمامِ حقوق را در روزِ قیامت به صاحبانِ آن، باز خواهید گرداند آن گونه که حتّی گوسفندِ بی‌شاخ از گوسفندِ شاخ‌دار (برایِ حساب) باز داشته خواهد شد (و به جایِ آن، قابلِ قبول نخواهد بود)».

و حلالیّت، این گونه است که به درگاهِ خدا توبه کنی و آنچه را که به ظلم گرفته‌ای باز گردانی و بهترین و بزرگ‌ترین اُسوه و نمونه برای تو در این کار، پیامبر صاست که خداوند در مورد او می‌فرماید: ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا ٢١[الأحزاب: ۲۱].

«سر مشق و الگویِ زیبایی در (شیوه‌یِ پندار و گفتار و کردارِ) پیغمبرِ خدا برایِ شماست، برایِ کسانی که (دارایِ سه ویژگی باشند) امید به خدا داشته و جویایِ خدا باشند و خدا را بسیار یاد کنند».

پس نگاه کن به کمالِ تواضع و فروتنیِ پیامبر صاو که خُلق و خویَش برگرفته از قرآن بود پس به کسی ظلم نکرد و مالِ کسی را (به ظلم) نگرفت و به هیچ کس تعدّی و دست‌درازی نکرد و با وجودِ این، در حدیثِ ذیل، ترسِ عظیمِ او را از این که خدا را ملاقات کند و حقّی بر او باشد که آن را ادا نکرده باشد ببین:

* روایت شده است که رسول الله صدر روزِ جنگِ بدر با چوبی که در دست داشت صف‌های اصحابش را برای نماز تنظیم می‌کرد. در حین این کار به سواد بن غزیه –حلیف بنی عدی بنی النجار– که از دیگران جلوتر بود رسید (و با آن چوب، برای عقب راندن او به شکمش زد) و به او فرمود:

«اِستو یا سوادُ». فقالَ: یا رسولَ اللهِ أوجعتنی وقدْ بعثك اللهُ بالحقّ وَالعدْلِ فأقدنِی. فکشفَ رسولُ اللهِ عنْ بطنهِ فقالَ: «اِستقِدْ» قالَ: فاعتنقهُ فقبّلَ بطنهُ فقال: «مَا حملك علی هذَا یَا سوادُ؟» قالَ: یا رسولَ اللهِ، حضرَ مَا تری، فأردتُ أنْ یکونَ آخِرُ العهدِ بك أنْ یمسَّ جلدِی جلدَك. فدعا لهُ رسولُ اللهِ.صبخیرٍ».(طبرانی آن را در «معجم الکبیر» روایت کرده و دکتر «باسم الجوابره» آن را حسن دانسته و در تحقیقش بر این حدیث گفته است: حافظ ابن حجر در «الإصابة» گفته است: آن را عبدالرزاق و بغوی روایت کرده‌اند و اسنادِ عبدالرّزاق حسن است ولی مرسل». و طبرانی آن را در «الکبیر»، چنان که در «مجمع الزّواید» آمده روایت کرده است و هیثمی گفته که: رجالِ آن، همه ثقه و قابلِ اطمینانند. این حدیث از طریق دیگری نیز روایت شده که أبونعیم آن را در «معرفة الصّحابة»آورده است. پس مجموع این روایات، حدیث را «حسن لغیره» می‌نماید».

«ای سواد (عقب برو و) در صف بایست، سواد گفت: ای رسولِ خدا، مرا به درد آوردی در حالی که خداوند، تو را بر حقّ و عدالت مبعوث کرده پس در راه خدا عدالت پیشه کن. پس پیامبر لباسش را از شکمش کنار زد و فرمود: قصاصم کن! او گفت که: رسولِ خدا را در آغوش گرفت و شکمش را بوسید. پیامبر به او فرمود: ای سواد، چه چیز تو را وادار به این کار کرد؟. گفت: ای رسول خدا، می‌بینی که وقتِ مرگ است پس خواستم که آخرین عهدم با تو این باشد که پوستم پوستِ تو را لمس کند. پس پیامبر صبرایش دعایِ خیر نمود.

و «قدح»تیر است [یا چوب تیری که هنوز پیکان و پر بر آن قرار نداده باشند] و «مستنتَل»یعنی: پیش افتاده.