۱۲۶) فضل و بزرگیِ کسی که طفلی از دست داده باشد و بر آن، صبر کرده باشد:
* از ابوحسان روایت شده که گفت: «به ابوهریره گفتم: «من دو پسر از دست دادهام، پس آیا حدیثی از پیامبر صبرایم نقل نمیکنی تا در مورد آنان به ما آرامش بخشد؟» گفت: «آری». (پیامبر صفرمود):
«صِغَارُهُمْ دَعَامِيصُ الْجَنَّةِ يَتَلَقَّى أَحَدُهُمْ أَبَاهُ - أَوْ قَالَ أَبَوَيْهِ - فَيَأْخُذُ بِثَوْبِهِ - أَوْ قَالَ بِيَدِهِ - كَمَا آخُذُ أَنَا بِصَنِفَةِ ثَوْبِكَ هَذَا فَلاَ يَتَنَاهَى - أَوْ قَالَ فَلاَ يَنْتَهِى - حَتَّى يُدْخِلَهُ اللَّهُ وَأَبَاهُ الْجَنَّةَ».(به روایت از مسلم).
«بچههایِ کوچکِ مؤمنین (در این دنیا که میمیرند)، بچههایِ کوچک (اهلِ) بهشت میباشند. (وقتی که) یکی از آنان پدرش را ملاقات میکند – یا این که گفت: پدر و مادرش را – لباسش را – یا این که گفت: دستش را - همانگونه که من کنارهیِ این لباس تو را گرفتهام میگیرند– و دست بر نمیدارد – تا این که خداوند، او و پدرش را (با هم) وارد بهشت گرداند».
* از معاویه بن قره روایت شده که او از پدرش نقل کرده که: مردی که پسرش با او بود پیش پیامبر صمیآمد. پیامبر صفرمودند:
«تحبُّهُ؟»
«دوستش داری؟»
او در جواب گفت: «ای رسول خدا، خداوند، تو را به آن اندازه که من این بچّه را دوست دارم، دوست بدارد». آن مرد مدتی نزدِ پیامبر صپیدایش نشد؛ ایشان فرمودند:
«ما فعلَ ابْنُ فلانٍ؟»
«پسر (کوچک) فلان کس چه کار میکند (و چه طور است)؟»
گفتند: «ای رسول خدا او مرد». پس پیامبر صبه پدرش فرمود:
«أما تحبُّ أنْ لا تأتیَ باباً منْ أبوابِ الجنّةِ إلاَّ وجدتهُ یتنظرك؟»
«آیا دوست نداری که: به هیچ یک از درهایِ بهشت نمیآیی مگر این که او را منتظرِ خود خواهی یافت؟»
مردی گفت: «ای رسولِ خدا آیا این حالت، فقط مخصوصِ اوست یا برای همهیِ ما، چنین است؟» ایشان فرمودند:
«بلْ لِکُلّکمْ».(به روایت از احمد و حاکم و ذهبی آن را صحیح دانستهاند و شعیب نیز گفته که صحیح است).
«(خیر) بلکه برایِ همهیِ شما (این چنین) است».