فرصت های کسب پاداش

فهرست کتاب

فصلی در مورد بیان وسعت رحمت خداوند و خوش‌حالی او از توبه‌ی بنده‌ی مؤمنش

فصلی در مورد بیان وسعت رحمت خداوند و خوش‌حالی او از توبه‌ی بنده‌ی مؤمنش

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖۚ فَسَأَكۡتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلَّذِينَ هُم بِ‍َٔايَٰتِنَا يُؤۡمِنُونَ ١٥٦ ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ[الأعراف: ۱۵۶- ۱۵۷].

«و رحمت من هر چیز را در بر گرفته است و آن را برای کسانی مقرّر خواهم داشت که پرهیزگاری کنند و زکات بدهند و به آیاتِ (قرآن) ما ایمان بیاورند. آنان که از فرستاده‌ی خدا (محمّد مصطفی ص) پیغمبر امّی (که خواندن و نوشتن نمی‌داند) پیروی می‌کنند ...».

و نیز فرمود:

﴿۞قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ٥٣ وَأَنِيبُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّكُمۡ وَأَسۡلِمُواْ لَهُۥ مِن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَكُمُ ٱلۡعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُونَ ٥٤ وَٱتَّبِعُوٓاْ أَحۡسَنَ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَكُمُ ٱلۡعَذَابُ بَغۡتَةٗ وَأَنتُمۡ لَا تَشۡعُرُونَ ٥٥[الزمر: ۵۳- ۵۵].

«(از قول من به مردمان) بگو: ای بندگانم که در معاصی زیاده‌روی هم کرده‌اید از لطف و مرحمت خدا مأیوس و ناامید نگردید. قطعاً خداوند، همه‌ی گناهان را می‌آمرزد چرا که او بسیار آمرزگار و بس مهربان است. و به سوی پروردگار خود برگردید و تسلیمِ او شوید (و خاضعانه و خاشعانه از اوامرش فرمان‌برداری کنید) پیش از آن که عذاب، ناگهان به سوی شما تاخت آرد و دیگر کمک و یاری نشوید (و کسی نتواند شما را از عذاب خدا برهاند). و از زیباترین و بهترین چیزی که پروردگارتان برایتان فرو فرستاده است (که قرآن است) پیروی کنید پیش از این که عذاب (دنیوی یا اخروی) ناگهان به سوی شما تاخت آرد در حالی که شما بی‌خبر باشید».

* پیامبر صفرمود:

«یقولُ اللهُ : مَنْ جَاء بالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أمْثَالِهَا أَوْ أزْيَد، وَمَنْ جَاءَ بالسَيِّئَةِ فَجَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا أَوْ أغْفِرُ. وَمَنْ تَقَرَّبَ مِنِّي شِبْراً تَقَرَّبْتُ مِنْهُ ذِرَاعاً، وَمَنْ تَقَرَّبَ مِنِّي ذِرَاعاً تَقَرَّبْتُ مِنْهُ بَاعاً، وَمَنْ أتَانِي يَمْشِي أتَيْتُهُ هَرْوَلَةً، وَمَنْ لَقِيني بِقُرَابِ الأرْض خَطِيئةً لا يُشْرِكُ بِي شَيئاً، لَقِيتُهُ بِمِثْلِهَا مَغفِرَةً».(به روایت از مسلم).

«خداوند عزّ و جل می‌فرماید: هر کس عمل نیکی انجام دهد، ده برابر یا بیشتر، پاداش می‌گیرد و هر کس که عمل زشت و گناهی انجام دهد به همان اندازه مجازات و یا بخشیده می‌شود؛ و هر کس یک وجب به من نزدیک شود، من به اندازه‌ی ساعد دست به او نزدیک می‌شوم و هر کس که به اندازه‌ی ساعد دست به من نزدیک شود، من به اندازه‌ی یک باز [۱۵]به او نزدیک می‌شوم و هر کس قدم‌زنان به سمت من بیاید، من پویه‌کنان به او نزدیک می‌شوم و هر کس که با گناهانی به اندازه‌ی زمین پیش من بیاید ولی به من شرک نورزیده باشد من نیز با مغفرتی به اندازه‌ی زمین پیش او می‌روم (و تمام گناهانش را می‌بخشم)».

* پیامبر صفرمود:

«لَلَّهُ أَشَدُّ فَرَحًا بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ حِينَ يَتُوبُ إِلَيْهِ مِنْ أَحَدِكُمْ كَانَ عَلَى رَاحِلَتِهِ بِأَرْضِ فَلاَةٍ فَانْفَلَتَتْ مِنْهُ وَعَلَيْهَا طَعَامُهُ وَشَرَابُهُ فَأَيِسَ مِنْهَا فَأَتَى شَجَرَةً فَاضْطَجَعَ فِى ظِلِّهَا قَدْ أَيِسَ مِنْ رَاحِلَتِهِ فَبَيْنَا هُوَ كَذَلِكَ إِذَا هُوَ بِهَا قَائِمَةً عِنْدَهُ فَأَخَذَ بِخِطَامِهَا ثُمَّ قَالَ مِنْ شِدَّةِ الْفَرَحِ اللَّهُمَّ أَنْتَ عَبْدِى وَأَنَا رَبُّكَ. أَخْطَأَ مِنْ شِدَّةِ الْفَرَحِ». (به روایت از مسلم).

«خداوند با توبه‌ی عبدش، هنگامی که به درگاه او توبه میکند بسیار بیشتر خوشحال می‌شود از یکی از شما که در سرزمینی بی‌آب و علف بر شتری در حال سفر باشد ولی شترش در حالی که خوراک و نوشیدنی‌اش بر روی آن قرار دارد از دستش رها شود و او برود و زیر سایه‌ی درختی بخوابد در حالی که از پیدا کردن شترش ناامید شده باشد و در این حال یک مرتبه آن را نزد خویش بیابد و افسار آن را بگیرد و از شدتّ خوشحالی بگوید: خداوندا، تو بنده‌ی من هستی و من پروردگار تو ام؛ یعنی از شدّت خوشحالی دچار اشتباه شود».

«از عمربن خطّاب س روایت شده است که گفت: عدّه‌ای اسیر پیش پیامبر صآمدند؛ زنی در میان اسیران می‌دوید تا این که بچه‌ی شیرخواره‌ای را در میان اُسرا پیدا کرد و گرفت و به سینه‌ی خود چسباند و او را شیر داد. پیامبر صفرمود:

«أترونَ هذهِ المرأةَ طارحةً وَلَدهَا فِی النّارِ؟» قلنَا: لاَ وَاللهِ. فقالَ: «اللهُ أرْحمُ بعبادِهِ منْ هذهِ بولدِها».(متّفقٌ علیه).

«فکر می‌کنید که این زن، فرزندش را در آتش بیندازد؟» گفتیم: نه، به خدا. ایشان فرمودند: خداوند نسبت به بندگانش از این زن نسبت به فرزندش مهربانتر است».

* پیامبر صفرمود:

«منْ شهدَ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللهُ وحدهُ لا شریك لهُ، وأنَّ محمداً عبدهُ وَرسولهُ وَأنَّ عیسی عبدُ اللهِ وَرسولهُ وَکلمتهُ ألْقهَا إلی مریمَ وَروحٌ منهُ وَإنَّ الجنّةَ حقٌ والنّارَ حقٌّ أدخلهُ اللهُ الجنَّة علی ما کان منَ العملِ».(متّفقٌ علیه).وَفِی روایةٍ لمسلمٍ: «منْ شهدَ لا إلهَ إلاَّ اللهُ وَأنَّ محمّداً رسولُ اللهِ، حرّمَ اللهُ علیهِ النّارَ».

«هر کس گواهی دهد که هیچ معبود به حقّی غیر از خدا نیست و شریکی ندارد و محمّد صبنده و فرستاده‌ی اوست و عیسی بنده و فرستاده و کلمه‌ی اوست که بر مریم القا نمود و به اجازه و دستور او بوده است و این که بهشت و دوزخ، حق است (و به مقتضای همه‌ی آن‌ها عمل کند)، خداوند او را با هر اندازه از عمل (نیک، چه کم و چه زیاد) که داشته باشد وارد بهشت می‌نماید». و در روایتی از مسلم آمده است: «هرکس شهادت دهد که هیچ معبود به حقّی جز خدا نیست و محمّد فرستاده‌ی اوست (و به مقتضای آن عمل کند) خداوند، او را بر آتش حرام می‌گرداند».

و «روحٌ منهٌ» یعنی به امر و دستور پروردگار متعال بوده است.

* پیامبر صفرمود:

«قالَ اللهُ تبارك وتعالی: یابنَ آدمَ، إنّك ما دعوتنِی وَرجوْتنِی غفرتُ لك علی ما کانَ فیك وَلا أبالِی، یابنَ آدمَ، لوْ بلغتْ ذنوبك عنانَ السّماءِ ثمَّ اسْتغفرْتنی غفرتُ لك وَلا أُبالِی، یابنَ آدمَ، إِنَّك لوْ أتیتنِی بقرابِ الأرضِ خطایا ثمَّ لقیتنِی لا تشرك بِی شیئاً لأتیتك بقرابهَا مغفرةً».(ترمذی آن را حسن دانسته و آلبانی آن را صحیح دانسته است).

«خداوند تبارک و تعالی فرمود: ای فرزند آدم! بی‌گمان اگر از من بخواهی و امید به من داشته باشی، با داشتن هر عملی تو را می‌بخشم و از چیزی هم پروا ندارم. ای فرزند آدم! اگر با گناهانی به اندازه‌ی زمین پیش من بیایی ولی چیزی را شریک من قرار نداده باشی من نیز با مغفرتی به اندازه‌ی زمین پیش تو می‌آیم (و تمام گناهانت را می‌بخشم)».

و در آخر، رساله را با حدیث زیر به دلیل پند عظیمی که در آن است به پایان می‌رسانم. امید است که خداوند توفیق پند گرفتن از آن را به ما بدهد:

از برّاء عازب س روایت شده است که پیامبر صفرمود:

«اِستعیذوا باللهِ منْ عذابِ القبرِ» ثلاثًا، ثمَّ قالَ: «إنَّ العبدَ المؤمِنَ إذ کانَ فی انقطاعٍ منَ الدّنیا وإقبالٍ منَ الآخرةِ نزلَ إلیهِ الملائکةُ منَ السّماءِ بیضُ الوجوهِ کأنَّ وجوههمُ الشّمسُ، معهمْ کفنٌ منْ أکفانِ الجنّةِ وَحنوطٌ منْ حنوطِ الجنّة حتّی یجلسوا منهُ مدَّ البصرِ ثمَّ یجیءُ ملك الموتِ ÷حتی یجلسَ عندَ رأسهِ فیقولُ: أیّتها النّفسُ الطّیّبة – وفی روایة: المطمئنّةُ – أخرجی إلی مغفرةٍ منَ اللهِ وَرضوانٍ. قالَ: فتخرجُ تسیلُ کما تسیلُ القطرةُ من فِی السّقاءِ فیاخذهَا – وفی روایةٍ: حتی إذا خرجتْ روحهُ صلّی علیه کلُّ ملك بینَ السّماءِ والإرْضِ وکلُّ ملك فِی السّماءِ وفتحتْ لهُ أبوابُ السّماءِ لیسَ منْ أهلِ بابٍ إلاَّ وهمْ یدعونَ اللهَ أن یعرجَ بروحهِ منْ قبلهمْ – فإذا أخذها لمْ یدعوهَا فِی یدهِ طرفةَ عینٍ حتّی یأخذوهَا فیجعلوها فی ذلك الکفنِ وفِی ذلك الحنُوطِ فذالك قولهُ تعالی:﴿تَوَفَّتۡهُ رُسُلُنَا وَهُمۡ لَا يُفَرِّطُونَ ٦١[الأنعام: ۶۱]. وَیخرجُ منها کأطیبِ نفحتهِ مسك وجدتَ علی وجهِ الأرضِ. قالَ: فیصعدون بها فلا یمرّونَ – یعنی بها – علی ملإٍ من الملائكةِ إلاَّ قالوا: ما هذا الرّوحُ الطّیّبُ؟ فیقولونَ: فلانُ فلانٍ بأحسنِ أسمائهِ الّتی کانُوا یسمّونهُ بها فِی الدّنیا حتی ینتهوا بها إلی سماءٍ الدّنیا فیستفتحونَ لهُ فیفتحُ لهمْ فیشیّعهُ منْ کلِّ سماءٍ مقرّبوها إلی السّماءِ الّتی تلیهَا حتّی ینتهِی بهِ إلی السّماءِ السّابعة فیقولُ اللهُ – : أُکتبوا کتابَ عبدِی فِی علّیّینَ، ﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا عِلِّيُّونَ ١٩ كِتَٰبٞ مَّرۡقُومٞ ٢٠ يَشۡهَدُهُ ٱلۡمُقَرَّبُونَ ٢١[المطففین: ۱۹- ۲۱] فیکتبُ کتابهُ فی علّیّینَ ثمَّ یقالُ: اعیدوهُ إلی الأرضِ فإنّی وعدْتهمْ أنّی منهَا خلقتُهمْ وفیها أعیدُهُمْ وَمنها أخرجهمْ تارهً أخری.

قال: فیردُّ إلی الأرضِ وَتعادُ روحهُ فِی جسدهِ. قال: فإنَّهُ یسمعُ خفقَ نعالِ أصحابهِ إذا ولّوْ عنهُ مدبرینَ فیأتیهِ ملکانِ شدیداً الانتهارَ فینتهرانهِ وَیجلسانهِ فیقولانِ لهُ: منْ ربّك؟ فیقولُ: ربّی اللهُ، فیقولانِ لهُ: ما دینك: فیقولُ: دینی الإسلامُ فیقولانِ لهُ ما هذا الرّجلُ الّذی بعثَ فیکمْ؟ فیقولُ هُوَ رسولُ اللهِ صفیقولانِ لهُ: ما عملك؟ فیقولُ: قرأتُ کتابَ اللهِ فآمنتُ بهِ وَصدَّقتُ فینتهرهُ فیقول: منْ ربّك؟ ما دینك؟ منْ نبیّك؟ وَهیَ آخرهُ فتنةٍ تعرضَ علی المؤمنِ فذلك حینَ یقولُ اللهُ :

﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِۖ وَيُضِلُّ ٱللَّهُ ٱلظَّٰلِمِينَۚ وَيَفۡعَلُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ ٢٧[ابراهیم: ۲۷].

فَیَقولُ: ربّی اللهُ، وَدینیَ الإسلامُ وَ نبیّی محمّد – صلی الله علیه و سلّم – فینادیُ منادٍ فی السّماءِ: أنْ صدقَ عبدِی، فأفرشوهُ منَ الجنّةِ وَألبسوهُ منَ الجنّةِ وَافتحوُا له باباً إلِی الجنّةِ. قالَ: فیأنیهِ منْ روحهَا وَ طیبهَا وَیفسحُ لهُ فی قبرهِ مدَّ بصرهِ. قالَ: وَ یأتیهِ – وَ فی روایهٍ: یمثّلُ لهُ – رجلٌ حسنُ الوجهِ، حسنُ الثِّیابّ طیّبُ الرّیحِ، فیقولُ: اَبشرْ بالّذِی یسرُّکَ، أبشرْ برضوانٍ منَ اللهِ وَجنّاتٍ فیهَا نعیمٌ مقیمٌ، هذا یومکَ الّذی کنتَ توعدُ، فیقولُ لهُ: وَأنتَ فبشّرکَ اللهُ بخیرٍ، منْ أنتَ؟ فوجهُکَ الوجه یجیءُ بالخیرِ، فیقولُ: أنا عملکَ الصّالحُ، فوَاللهِ مَا علمتکَ إلاَّ کنتَ سریعاً فی طاعة اللهِ، بطیئاً فِی معصیةِ اللهِ فجزاکَ اللهُ خیراً.

ثمَّ یفتحُ لهُ بابٌ منَ الجنّةِ، وَبابٌ منَ النّارِ، فیقالُ: هذا منزلك لوْ عصیتَ اللهَ، أبدلك اللهُ بهِ هذا فإذا رأی مَا فِی الجنّةِ قالَ: ربِّ عجّّلْ قیامَ السّاعةِ کمَا أرجعَ إلی أهْلی وَمالی فیقالُ لهُ: أسکنْ.

قالَ: وَإنَّ العبدَالکافرَ – وفی روایةٍ: الفاجرَ – إذا کانَ فِی انْقطاعٍ منَ الدّنیا وَإقبالٍ منَ الآخرةِ، نزلَ إلیهِ منَ السّماءِ ملائکة غلاظٌ شدادٌ، سودُ الوجوهِ، معهمُ المسوحُ منَ النّارِ، فیجلسونَ منهُ مدَّ البصرِ ثمَّ یجیءُ ملك الموتِ حتّی یجلسَ عندَ رأسهِ فیقولُ: أیّتها النّفسُ الخبیثةُ أخرجی إلی سخطٍ منَ اللهِ وَغضبٍ. قالَ: فتفرَّقَ فی جسدهِ فینتزعهَا کمَا یتنتزِعُ السّفودُ الکثیرُ الشّعبُ منَ الصّوفِ المبلولِ فتقطعُ معها العروقُ وَالعصبُ فیلعنهُ کلُّ ملك بینَ السّماءِ وَالأرضِ وَکلُّ ملك فِی السّماءِ وَتُغلقُ أبواب السّماءِ، لیسَ منْ أهلِ بابٍ إلاّ وهمْ یدعونَ اللهَ ألاَّ تعرجَ روحهُ منْ قبلهمْ، فیأخذهَا، فإذا أخذها لمْ یدعوهَا فِی یدهِ طرفةَ عینٍ حتّی یجعلوهَا فِی تلك المسوحِ ویخرجُ منهَا کأنتن ریحٍ جیفةٍ وُجدت علی وجهِ الأرضِ فیصعدونَ بهَا فلاَ یمرُّونَ بهَا علی ملأٍ منَ الملائکةِ إلاَّ قالوا: مَا هذا الرّوحُ الخبیثُ؟ فیقولونَ: فلانُ ابنُ فلانٍ بأقبحِ أسمائهِ الّتی کانَ یسمّی بهَا فِی الدُّنیا حتّی ینتهی بهِ إلَی السّماءِ الدّنیا فیستفتحُ لهُ، فلا یفتحُ لهُ ثمَّ قرأَ رسولُ اللهِ ص:

﴿لَا تُفَتَّحُ لَهُمۡ أَبۡوَٰبُ ٱلسَّمَآءِ وَلَا يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِي سَمِّ ٱلۡخِيَاطِ[الأعراف:۴۰].

فیقولُ اللهُ عزَّ و جلَّ: اُکتبُوا کتابهُ فی سجّینِ فی الأرضِ السّفلی، ثمَّ یقالُ: اعیدُوا عبدی إِلی الأرضِ فإنِّی وَعدتهمْ أنِّ منها خلقتهمْ وَفیها أعیدهمْ وَمنها أخرجهمْ تارةً أخری، فتطرحُ روحهُ منَ السَّماءِ طرحاً حتّی تقعَ فِی جسدهِ، ثمَّ قرأَ :

﴿وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ ٣١[الحج: ۳۱].

فَتُعَادُ رُوحُهُ فِی جَسَدِهِ. قَالَ: فَإِنَّهُ لَیَسْمَعُ خَفْقَ نِعَالِ أَصْحَابِهِ إِذَا وَلَّوْا عَنْهُ وَ یأتیهِ ملکانِ شدیدًا الانتهارَ فینتهرانهِ وَیجلسانهِ فیقولانِ لهُ: منْ ربّکَ؟ فیقولُ: هاه هاه لاَ أدری، فیقولانِ لهُ: مَا دینکَ؟ فیقولُ: هاه هاه. لا أدری، فیقولانِ فما تقولُ فی هذا الرّجلِ الّذی بعثَ فیکمْ؟ فلا یهتدیِ لاسمهِ، فیقالُ: محمّدٌ، فیقولُ: هاه هاه لا أدری، سمعتُ النّاسَ یقولون ذاکَ! قالَ: فیقالُ: لا دریتَ ولا تلوتَ. فینادِی منادٍ منَ السّماءِ أن کذّبَ، فأفرشوا لهُ من النّارِ وَافتحوا لهُ باباً إلِی النّارِ، فیأتیهِ منْ حرِّهَا وَسهومهَا وَیضیّقُ علیهِ قبرهُ حتّی تختلفَ فیه أضلاعهُ. وَیأتیهِ – وَ فی روایةٍ: یمثّلُ لهُ – رجلٌ قبیحُ الوجهِ، قبیحُ الثّیابِ منتنُ الرّیحِ، فیقولُ: اَبشرْ بالّذی یسوؤکَ، هذا یومکَ الّذِی کنتَ توعدُ، فیقولُ: وَأنتَ فبشّرکَ اللهُ بالشّرِّ منْ أنتَ؟ فوجهکَ الوجهُ یجیءُ بالشّرِّ! فیقولُ أنا عملکَ الخبیثُ، فواللهِ ما عملتُ إلاَّ کنتَ بطیئاً عنْ طاعةِ اللهِ، سریعاً إِلی معصیةِ اللهِ فجزاک اللهُ شرّاً.

ثمَّ یقیّضُ لهُ أعمی أصمَّ أبکم، فی یدهِ مرزبّة، لو ضربَ بهَا جبلاً کانَ تراباً فیضربُهُ ضربةً حتی یصیرَ بهَا تراباً، ثمَّ یعیدهُ اللهُ کماکانَ، فیضربهُ ضربةً أخری فیصیحُ صیحةً یسمعُهُ کلُّ شیءٍ إلاَّ الثّقلینِ ثمَّ یفتحُ لهُ بابٌ منَ النّارِ وَیمهّدُ منْ فرشِ النّارِ فیقولُ: ربِّ لا تقمِ السّاعةَ».(امام احمد آن را روایت کرده و حاکم گفته است که: بر شرط مسلم و بخاری، صحیح است و ابن قیم در «اعلام الموقّعین» آن را صحیح دانسته و آلبانی هم با آنان موافق بوده است. من این حدیث از کتاب «احکام الجنائز / ۱۹۸» او، همان‌گونه که او از طرق متعدّد آورده، نقل کرده‌ام).

«از عذابّ قبر به خدا پناه برید، و سه بار آن را تکرار کرد و سپس فرمود: هرگاه عبدِ مؤمن در حال بریدن از دنیا و رفتن به آخرت باشد، فرشتگانی سپیدرو که چهره‌شان همانند خورشید است از آسمان پیشِ او می‌آیند در حالی که کفنی از کفن‌های بهشت و ماده‌ی خوش‌بویی از مواد خوش‌بوی بهشت به همراه خود دارند و تا جایی که چشم او کار می‌کند دور و بر او جمع می‌شوند و کنارِ او می‌نشینند سپس ملک‌الموت می‌آید و کنارِ سرِ او می‌نشیند و می‌گوید: ای نفس پاک – و در روایتی دیگر: ای نفس مطمئنّه – به سوی بخشش و رضایت خداوند خارج شو. گفت: و سپس روح او همچون قطره‌ای از مَشک جاری می‌شود، جریان پیدا می‌کند و ملک‌الموت، آن را می‌گیرد – و در روایتی دیگر آمده است که: تا این که وقتی روحش خارج شد تمام فرشتگانِ بین آسمان و زمین و تمام فرشتگانِ آسمان بر او درود می‌فرستند و درهای آسمان برای او باز می‌شود و هیچ فرشته‌ای در کنار هیچ دری نیست مگر این که از خدا می‌خواهند که روح او از درِ آن‌ها بالا رود – و هنگامی که روح او را گرفت، آن را حتّی به اندازه‌ی یک چشمْ بر هم زدن هم در دست او باقی نمی‌گذارند بلکه آن را می‌گیرند و در آن کفن و مادّه‌ی خوش‌بو قرار می‌دهند که این همان فرموده‌ی خداوندِ متعال است که می‌فرماید:

«فرستادگانِ ما جان او را می‌گیرند و در کارشان کوتاهی نمی‌کنند»

و روحِ او همچون خوش‌بوترین رایحه‌ای از مِسک که بر روی زمین یافت شده است از آن کفن خارج می‌شود. سپس فرمود: سپس آن را بالا می‌برند و او را از کنار هیچ جمعی از فرشتگان عبور نمی‌دهند مگر ای که می‌گویند: این روح پاک، کیست؟ فرشتگانِ همراه او می‌گویند: فلان کس پسر فلان کس و او را با زیباترین نام‌هایی که در دنیا او را بدان می‌نامیدند معرّفی می‌کنند تا این که او را تا پایان آسمان دنیا می‌رسانند و (از فرشتگان مأمورِ درهای آن جا) می‌خواهند که در را برایش باز کنند. پس در به رویشان باز می‌شود و از هر آسمانی فرشتگانِ مقرّبِ آن آسمان، او را تا آسمان بالاتر همراهی می‌کنند تا این که او را به آسمانِ هفتم می‌رسانند و خداوند عزّ وجل می‌فرماید: اعمال بنده‌ام را در «علیّین» بنویسید:

«(ای انسان) تو چه می‌دانی که علیّین چه و چگونه است؟. کتابِ نوشته شده‌ای است. فرشتگانِ مقرّب (برای نوشتنِ مطالب) در آن جا حضور به هم می‌رسانند».

پس کتاب و نامه‌ی اعمالش در «علیّین» نوشته می‌شود و بعد گفته می‌شود: او را به زمین برگردانید زیرا من آن‌ها را از خاک آفریده و به آنان وعده داده‌ام که بارِ دیگر، به خاک بازشان می‌گردانم.

پیامبر صدر ادامه فرمود: پس به زمین بازگردانیده و دوباره به جسدش وارد می‌شود. در ادامه فرمود: و در آن حال، صدای پایِ یارانش را وقتی که از او جدا می‌شوند و بر می‌گردند می‌شنود. سپس دو فرشته‌ی بسیار تندخو پیشِ او می‌آیند و بر سر او داد می‌زنند و او را می‌نشانند و به او می‌گویند: پروردگارت کیست؟ او در جواب، می‌گوید: پروردگارِ من، الله است، باز به او می‌گویند: دینت چیست؟ و او در جواب می‌گوید: دینِ من اسلام است. باز از او می‌پرسند: این مردی که در بینتان برانگیخته شد کیست؟ او در جواب می‌گوید: او رسول و فرستاده‌ی خداوند است. باز از او می‌پرسند: عملت چیست؟ او در جواب می‌گوید: کتابِ خدا را خواندم و به آن ایمان آوردم و تصدیقش کردم (و به آن عمل نمودم). یکی از آن دو بر سرش فریاد می‌زند و باز می‌پرسد: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟ و این آخرین فتنه و آزمایشی است که بر مؤمن، وارد می‌شود. این موضوع در هنگامی است که خداوند درباره‌ی آن می‌فرماید:

«خداوند، کسانی را که ایمان آوردند بر گفته‌ی ثابت در زندگی دنیا تثبیت می‌نماید».

پس [او به یاری و تثبیت خداوند] می‌گوید: پروردگارم الله و دینم اسلام و پیامبرم محمّد صمی‌باشد. سپس ندایی از آسمان می‌آید که بنده‌ی من (دین و ایمان) را تصدیق کرد پس، از فرش‌های بهشت برای او بگسترانید و از لباس‌های بهشت به او بپوشانید و دری رو به بهشت برایش باز کنید. در ادامه فرمود: در نتیجه از راحتی و خوشی و بویِ خوب آن به او می‌رسد و به آن اندازه که چشمش کار می‌کند، قبرش برای او فراخ می‌شود. فرمود: و مردی خوبْ‌رو و زیبا پیشِ او می‌آید – و در روایتی دیگر: برایش مجسّم می‌شود – با لباسِ زیبا و بویِ خوش و به او می‌گوید: مژده باد بر تو، که به آنچه که خوشحالت می‌کند یعنی رضایتی از طرفِ خدا و باغ‌هایی که در آن، نعمت‌ها برپاست رسیدی؛ این روز همان روزی است که به تو وعده داده می‌شد. او در جوابش می‌گوید: خدا به تو هم بشارت نیکو دهد، تو کیستی؟ که رویت همان رویی است که خیر و نیکی می‌آورد. او می‌گوید: من عملِ صالحِ تو ام و قسم به خدا تو را غیر از این ندیده‌ام مگر این که همیشه در طاعت و عبادتِ خدا شتاب کرده و در گناه و نافرمانیِ او درنگ نموده‌ای پس خداوند، پاداشِ خیر به تو دهد.

سپس دری از بهشت و دری از دوزخ به رویش باز می‌شود و گفته می‌شود: اگر نافرمانی خدا می‌کردی جایگاه تو این می‌بود و خداوند به جای آن، این جایگاه (بهشت) را به تو داد. هنگامی که او آنچه را که در بهشت است می‌بیند می‌گوید: ای پروردگارم برپایی روز قیامت را نزدیک گردان به این امید که پیش خانواده و مالم برگردم و در جواب به او گفته می‌شود: آرام بگیر.

فرمود: و عبدِ کافر – و در روایتی دیگر: فاجر – وقتی که در حال بریدن از دنیا و رفتن به آخرت باشد، فرشتگانی تندخو و عصبانی با چهره‌های سیاه پیشِ او می‌آیند و لباسهایی از آتش به همراه دارند و تا جایی که چشم او کار می‌کند دور و برِ او جمع می‌شوند و کنارِ او می‌نشینند سپس ملک‌الموت می‌آید و کنارِ سرِ او می‌نشیند و می‌گوید: ای نفسِ خبیث و ناپاک، به سویِ خشم و غضبِ خداوند، بیرون آی. فرمود: پس جانش در جسدش به حرکت درمی‌آید و سپس ملک‌الموت روح او را از بدنش همانند بیرون کشیدنِ سیخِ کبابی که شاخک‌های زیادی دارد از پشمِ خیس، بیرون می‌کشد و با این کار رگ‌ها و عصب‌هایش پاره می‌شود و هر فرشته‌ای در بین آسمان و زمین و هر فرشته‌ای در آسمان او را نفرین می‌کنند و درهای آسمان بر روی او بسته می‌شود و هیچ فرشته‌ای در کنار هیچ دری نیست مگر این که از خدا می‌خواهد که روحِ او از طرفِ آنان بالا نرود. ملک‌الموت روحش را می‌گیرد و هنگامی که این کار را کرد، سایر فرشتگان، آن را حتّی به اندازه‌ی یک چشمْ بر هم زدن هم در دستِ او باقی نمی‌گذارند و او را در آن لباسی می‌گذارند و همچون گندیده‌ترین و بدبوترین رایحه‌ای که بر روی زمین یافت شده است از آن خارج می‌شود سپس او را بالا می‌برند و او را از کنار هیچ جمعی از فرشتگان عبور نمی‌دهند مگر این که آن جمع می‌گویند: این روحِ خبیث و ناپاک، کیست؟ فرشتگانِ همراه او می‌گویند: فلان کس پسر فلان کس و او را با زشت‌ترین نام‌هایی که در دنیا او را بدان می‌نمایدند معرّفی می‌کنند تا این که او را تا پایانِ آسمانِ دنیا می‌رسانند و (از فرشتگان مأمورِ درهای آن جا) می‌خواهند که در را برایش باز کنند ولی در به روی او گشوده نمی‌شود و پیامبر صاین آیه را قرائت فرمود:

«درهای آسمان بر روی آن‌ها باز نمی‌شود و به بهشت وارد نمی‌شوند تا زمانی که شتر وارد سوراخِ سوزن گردد».

سپس خداوندِ عزّ و جل می‌فرماید: اعمال این بنده‌ام را در «سجّین» در قعرِ زمین بنویسید و بعد گفته می‌شود: او را به زمین برگردانید زیرا من آن‌ها را از خاک آفریده و به آنان وعده داده‌ام که بارِ دیگر، به خاک بازشان می‌گردانم. سپس روحش از آسمان به شدّت دور انداخته می‌شود تا این که بر جسدش قرار می‌گیرد. سپس این آیه را قرائت فرمود:

«و کسی که به خداوند شک می‌ورزد همانند این است که از آسمان فرو افتاده است و در این حال، یا پرندگان او را (در هوا) تکّه تکّه کنند یا باد او را به مکان بسیار دوری (و درّه‌ی ژرفی) پرتاب می‌کند (و وی را چنان بر زمین می‌کوبد که بدنش متلاشی و هر قطعه‌ای از آن به نقطه‌ای پرت می‌شود)». سپس به جسدش بازگردانده می‌شود. در ادامه فرمود: و در آن حال، صدایِ پایِ یارانش را وقتی که از او جدا می‌شوند و باز می‌گردند، می‌شنود. سپس دو فرشته‌ی بسیار تندخو پیشِ او می‌آیند و بر سرِ او داد می‌زنند و او را می‌نشانند و به او می‌گویند: پروردگار تو کیست؟ او در جواب می‌گوید: ها، ها؟ نمی‌دانم. سپس به او می‌گویند: دین تو چیست؟ و او در جواب می‌گوید: ها، ها؟ نمی‌دانم. سپس از او می‌پرسند: در مورد این مرد که در بینتان برانگیخته شد چه می‌گویی؟ او اسمش را به یاد نمی‌آورد پس به او گفته می‌شود: محمّد. او در جواب می‌گوید ها، ها؟ نمی‌دانم، شنیدم که مردم، آن اسم را می‌گویند! ایشان فرمودند: گفته می‌شود: ندانستی و نخواندی. سپس ندایی از آسمان می‌آید و می‌گوید: که او (دین و ایمان) را تکذیب نمود پس، از آتش دوزخ (در قبرش) برای او بگسترانید و دری رو به دوزخ برایش باز کنید، در نتیجه از گرما و گازهای آن، به او می‌رسد و قبرش را برای او تنگ می‌کنند آن گونه که دنده‌هایش داخل هم می‌رود و مردی زشتْ‌رو با لباسِ قبیح و بدبو پیشِ او می‌آید – و در روایتی دیگر: برای او مجسّم می‌شود – و به او می‌گوید: مژده باد بر تو به آنچه که از آن، بدت می‌آید! این، روزی است که به تو وعده داده می‌شد. او در جوابش می‌گوید: خداوند به تو هم مژده‌ی بد دهد، تو کیستی؟ او می‌‌گوید: من عملِ خبیث و زشت تو هستم و قسم به خدا تو را غیر از این ندیده‌م مگر این که همیشه در طاعت و عبادتِ خدا درنگ کرده و در گناه و نافرمانیِ او شتاب کرده‌ای پس خدا به تو پاداشِ شر بدهد.

سپس فرشته‌ی کر و کور و لالی برای او مأمور می‌شود که یک چوبْ‌دستی آهنی در دست دارد که اگر با آن، کوهی را بزند، آن را تبدیل به خاک می‌کند: با آن، ضربه‌ای به او می‌زنند تا این که تبدیل به خاک شود سپس خداوند، او را به حالت اولیّه‌ی خود برمی‌گرداند و دوباره ضربه‌ی دیگری به او می‌زند که در اثر آن، چنان فریادی می‌کشد که غیر از انسان و جن، هر چیزی آن را می‌شنود سپس دری از دوزخ برایش باز می‌شود و فرشهایی از آتش دوزخ برای او آماده می‌گردد در نتیجه او می‌گوید: ای پروردگارم! هیچ گاه قیامت را بر پا مکن».

[۱۵] هرگاه دست‌ها را در امتداد هم باز کنیم، فاصله‌ی سرِ انگشتان یک دست تا سرِ انگشتان دست دیگر را یک «باز» می‌گویند. (مترجم).