مقدمه کتاب
الحمد لله رب العالمين وصلاة الله وسلامه على خير الخلائق أجمعين محمد خاتم النبيين وعلى آله الطاهرين وأهل بيته المطهرين وعلى خلفائه الراشدين والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين.
اما بعد، در نظر بود مختصری در تاریخ خلفاء راشدین در دو قسمت بنویسم. قسمت اول آن به نام (شیخین) تاریخ ابوبکر و عمربکه هردو نفر پدر زن رسول الله جبودند، قبلاً تألیف و در سال ۱۳۵۶ هجری شمسی چاپ و منتشر شد.
اینک قسمت دوم آن به نام (صهرین) یعنی (دو داماد) تاریخ عثمان و علیبکه هردو نفر داماد رسول الله علیه الصلاۀ والسلام بودند به توفیق خدا أتألیف شده و به چاپ میرسد.
چنانکه ملاحظه میفرمائید، بین رسول الله و خلفاء راشدین هم قرابت نسبی و هم خویشاوندی سببی وجود دارد. چه خلیفه اول و دوم (ابوبکر و عمر) پدر زن رسول اللهجو عثمان و علی (خلیفه سوم و چهارم) داماد رسول الله بودند.
به گواهی تاریخ خودی و بیگانه [و چنانکه در کتاب (شیخین) نگاشتیم] حکومت عدالت گسترِ اسلام در دورۀ خلافت ابوبکرستمام شبه جزیرۀ العرب را فرا گرفت و همه دشمنان دین و مخالفین دولت اسلام که در آغاز خلافت ابوبکر سر به طغیان زدند و مسلحانه قیام کردند. یا سرکوب شدند یا سر تسلیم پیش کشیدند و بدین سان سرتاسر شبه الجزیره تحت نظام حکومت اسلام درآمد.
این حکومت در اواخر دورۀ ابوبکر قدم از خاک شبه الجزیره فراتر نهاد و بر قسمتی از ایران در عراق و بر قسمت مهمی از مستعمره روم در شام تسلط یافت.
حکومت اسلام در دوران طلائی خلافت عمر بن الخطابسدر اثر تدبیر صحیح و سیاست فطری و خدادادی این خلیفه راشد و این امیر المؤمنین مقتدر، تا آنجا به اوج قدرت و عظمت رسید که تمام خاک عراق را [که از تاریخ ۵۳۸ قبل از میلاد مسیح تا سال ۶۴۰ بعد از میلاد یعنی ۱۱۷۸ سال متوالی در اشغال دولت ایران بود] از دست این دولت درکشید و سپس در آن واحد از یکسو بر خاک اصلی ایران تاخت و به عنایت و مدد پروردگار عالمین بر پای تخت شاهنشاهی ایران استیلاء یافت و تاج و تخت این شاهنشاهی را برهم زد و برباد داد و خود به جایش نشست. از سوی دیگر دست دولت روم بزرگ را از تمامی سرزمینهای سوریه و فلسطین و اردن و مصر [که از سال ۳۳۰ قبل از میلاد تا سال ۶۴۰ بعد از میلاد یعنی ۹۷۰ سال در تصرف داشت] به کلی قطع کرد و اهل این دو دیار را که در این مدت مدید زیر بار ستم سنگین این استعمارگران و این مهمانان ناخوانده کمر خم کرده بودند، سیاستاً زیر پرچم پراهتزازِ اسلام کشید و آنها را دیانتاً تحت لوای مبارک لا إله إلا الله محمد رسول الله قرار داد.
چنانکه در این کتاب (صهرین) میبینیم، حکومت اسلام در شش ساله اول خلافت حضرت عثمانسدر اثر لیاقت و حسن تدبیر این خلیفه راشد چه در ایران و چه در جاهای دیگر کماکان قوی و مقتدر بود و خیلی خوب پیش میرفت. علاوه بر اینکه ایرانیان و رومیان متمرد را که میخواستند از اطاعت این حکومت سرباز زنند، سرکوب و آنها را باز مجبور به اطاعت نمود و سر جایشان نشاند، بلکه علاوه بر این موفقیت مهم، به فتوحاتی اضافه بر آنچه که دو خلیفه قبل موفق شده بودند، دست یافت و باقیمانده خاک ایران یعنی قسمتهای جنوب شرقی و نواحی شمالی ایران و نیز مستعمرات شرقی دولت روم را گرفت و در قلمرو خود قرار داد. اراده و نقشه عثمانساین بود که، به خاک اصلی روم حمله و آن را تصرف کند؛ ولی فرصت این کار از دستش در رفت. زیرا در سال هفتم خلافتش در خود شبه الجزیره و در مراکز مهم آن فتنه از کمینگاه سر برآورد و به تدریج به راه افتاد. یعنی دشمنان دین و دولت اسلام که تظاهر به اسلام میکردند ولی در باطن دشمن سرسختِ اسلام بودند و در آتش حقد و کینه میسوختند، آوای تظلم و دادخواهی علیه عمال عثمان سر دادند. بعداً به خود عثمان تعرض کردند؛ آواز واعدالتاه سر دادند و تدریجاً به حدی افکار عمومی را علیه عثمان مشوب کردند که حتی اذهان صحابه کرام در مدینه نیز مکدر گردید و از کارگزاران و عمال عثمان بیزار شدند و از خود او رنجیدند.
این ماجرا زمینه مساعدی برای این دشمنان فراهم ساخت و به آنها میدان و مجال داد تا آنچه را در دل ناپاک نهان میداشتند، طبق یک نقشه حساب شده عیان نمایند و به عمل درآورند. سرانجام نیز به مدینه مرکز خلافت و حکومت اسلام یورش بردند و خلیفه مسلمین عثمان بن عفانسرا به قتل رسانیدند.
با شهادت حضرت عثمان، وحدت مسلمین [که رسول الله آن را به وجود آورد و ابوبکر و عمر آن را تقویت کردند و در حفظ آن کوشیدند] از بین رفت.
آری، شهادت حضرت عثمان همانطور که خود او در گرماگرم فتنه به فتنهانگیزان در مدینه فرموده بود، باعث بروز دشمنیهای حاد و خونریزیهای زیادی در بین مسلمین گردید. از این رو دیگر خبر و اثری از جهاد با دشمن در خارج و فتح جدید و توسعه دایرۀ حکومت اسلامی نبود، تا آنگاه که معاویه پس از شهادت حضرت علی بن ابی طالب بیرقیب و یکه تاز گردید. قدرتهای متفرقه را یک جا در دمشق به دست گرفت و همان دشمنان دوستنمای آشوبگر را شناسائی کرد و ماهرانه از بین برد. پس از فراغت از این کار شروع به جهاد نمود و به نواحی مجاور مرزهای غربی حکومت اسلام که همپیمان با روم بودند حمله و آنها را تصرف کرد.
حضرت علی کرم الله وجهه هنگامی به خلافت رسید که اوضاع جامعه مسلمین در اثر شهادت حضرت عثمان به حدی آشفته بود که امید هر امیدواری به یأس و ناامیدی مبدل میشد. زیرا همان دشمنان فتنهانگیز آشوبگری که عثمان خلیفه مسلمین را به قتل رسانده بودند و بیت المال مسلمین را غارت کرده بودند، به آرزوی خود رسیده و بر شهر مدینه مرکز حکومت اسلام کاملاً تسلط یافته بودند. قدرت در دست آنها بود. مسلمین در ولایات و ایالات به دو فرقه منقسم شده بودند فرقهای طرفدار عثمان و خواهان خون عثمان بودند و فرقهای دیگر که از زمره همین دشمنان بودند بدخواه عثمان و بر ضد طرفداران عثمان بودند. این دو فرقه بر ضد یکدیگر در مقابل هم قرار گرفتند.
لذا دوره خلافت این شخص عظیم جهان اسلام، دوره پرآشوب تاریخ اسلام بود و تقریباً یکسره در کشمکشهای سیاسی و جنگهای داخلی گذشت. نقشههای صحیح و خداپسندانه این خلیفه راشد که برای اصلاح امور مسلمین در نظر داشت، صورت نگرفت. نه جنگها و منازعات داخلی به او مجال داد تا آنچه میخواست و آنطور که در نظر داشت عمل کند و نه همراهان و طرفدارانش او را چنانکه اراده داشت آزاد میگذاشتند تا به دلخواه خویش تصمیم بگیرد و اقدام کند و گرنه بیهیچ تردید مسیر اسلام غیر از آن هدف که شد و اوضاع مسلمین غیر از این بود که اکنون هست.
مگر نه این است که در جنگ صفین که لشکر حضرت علی تا نزدیک خیمهگاه معاویه پیش رفت و چیزی نمانده بود که به پیروزی کامل برسند و کار معاویه را برای همیشه یکسره نمایند، همین لشکریان طرفدار علی فریب خوردند و برخلاف میلش علناً با ادامه جنگ مخالفت ورزیدند و عملاً دست از جنگ کشیدند. از همینجا بود که در بین صفوف لشکرش اختلاف پدید آمد و منجر به جنگ نهروان شد؛ یعنی جنگ و خونریزی در بین خود لشکر حضرت علی به میان آمد.
نیز آنگاه که کار به حکمیت کشید، حضرت علی میخواست عبدالله بن عباس پسر عمویش را از طرف خود حکم قرار دهد. بازهم همین طرفدارانش صریحاً و علانیتاً با او مخالفت و برخلاف میل او ابوموسی اشعری را انتخاب کردند.
خیلی واضح است که حضرت علی در چنین اوضاع آشفتهای که گفتیم و با چنین مردم خودسری که شنیدیم، نمیتوانست آنچنانکه در دل داشت، از عهده کار برآید تا آنچه را که برای اصلاح امور آشفته امت محمد جلازم بود، انجام دهد.
ناگفته نماند که بودند در بین همراهان حضرت علی مردم به حق مؤمنی از قبیل عمار بن یاسر و ضرار بن حمزه که مانند انصار انبیاء، مخلص و وفادار بودند؛ از دنیا بیزار و از علائق دنیا دل کنده بودند. مطیع مخلص حضرت علی بودند و او را بر جانِ خویش مقدم و اولی میدانستند.
شدت اخلاص و محبت آنها نسبت به حضرت علی به حدی بود که وقتی از ضرار بن حمزه سؤال شد از شنیدن شهادت علی در چه حالی افتادی؟ گفت: مصیبتی دیدم مانند مصیبت و فاجعه مادری که فرزندش را جلو چشمش و در دامانش سر ببرند ولی این اشخاص در صفوف حضرت علی گروه کوچکی بودند که نمیتوانست با آنها مستقلاً کار کند.
حضرت علی چنانکه در نهج البلاغه آمده و ما در این کتاب نقل کردهایم از توده طرفدارانش گلهها داشت. آنها را روی منبر مسجد کوفه ملامت و سرزنش میفرمود.
خواننده عزیز! آنچه در این مقدمه در بارۀ عثمان و علیبمختصر و فشرده بیان شده با مطالعه این کتاب، بیشتر در بارۀ آنان خواهید خواند. آنچه در این کتاب میخوانید از منابع تاریخی موثق و مورد اعتماد نقل شدهاند. در باره پارهای از مطالب کتاب نظر شخصی خودم را ذکر کردهام که امید است انشاء الله به خطاء نرفته باشم. هذا ومن الله التوفیق وله الحمد أولاً وأخراً چهاردهم ربیع الأول سال ۱۴۰۰ هجری قمری (اول بهمن ماه هزار و سیصد و پنجاه و نه هجری شمسی).
سید عبدالرحیم خطیب
> (بندر عباس)
الحمد لله رب العالمين وصلى الله على نبيه الأمين محمد وعلى آله وأصحابه أجمعين والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين.