یکساننمودنِ تلاوت و قرائت قرآنکریم:
در کتاب شیخین نگاشتیم که آیات و سور قرآن که تا قبل از وفات رسول الله همه یک جا به صورت یک کتاب جمع نشده بود، به پیشنهاد عمر بن الخطاب و به دستور ابوبکربجمعآوری و تدوین گردید و به صورت همین قرآنکریم که اکنون در دست ما و در هر جای جهان، موجود میباشد درآمد. این عمل یکی از امور خیلی واجب و مهمی بود که عمر تقاضا کرد و ابوبکر انجام داد. کتاب خدا با این کار از نابودشدن و اضافه و نقصان محفوظ گردید.
چون قبائل عرب در پارهای از لغات و کلمات عربی باهم اختلاف داشتند، چرا که لهجهها و گویشها فرق میکردند، بدیهی است که در تلاوت و کتابت قرآن نیز اختلاف پیدا میکردند؛ هر قبیلهای، قرآنی مطابق لهجۀ مخصوص خود نوشته و تلاوت میکردند.
این اختلاف در کلام الله اگر در دورۀ پاک صدر اسلام که به حق عصر محبت و صفای باطن بود زیان نداشت، مسلماً برای نسلهای دیگر مسلمین در زمان آینده زیان زیادی در برداشت. زیرا اقوام و قبایل عرب در بارۀ لهجه و گویشِ مخصوص خود خیلی تعصب داشتند. بدین لحاظ در مجامع عمومی و بازارهای موسمی از قبیل بازار بزرگ عکاظ و غیره برای اظهار فضیلت و احراز برتری لهجۀ خود بر لهجههای دیگر سخنرانی و شعرسرائی میکردند و بر یکدیگر فخر میفروختند.
همچنین هنگامی که دین اسلام و حکومت اسلام پس از فتح مکه قوت گرفت و رؤسای قبایل با گروهی از بزرگانشان گروه گروه برای عرض اسلام و تحکیم تبعیت از حکومت اسلام به مدینه میآمدند و به حضور رسول الله مشرف میشدند، شاعر و خطیب خود را همراه میآوردند؛ شاعرشان شعر میسرود و خطیبشان سخنسرائی میکرد. رسول الله جو مهاجرین و انصار که همه سخنشناس بودند استماع میکردند.
پس با این وصف اگر اجازه باشد که هر قبیلهای، قرآنی مطابق لهجۀ خود تهیه نماید، بیشک هر قبیلهای همان قرآنی را که مطابق لهجۀ خود نوشته بهتر از قرآنهای قبایل دیگر میداند. از این جهت بر یکدیگر تفاخر میکنند. از این راه در کلام الله اختلاف پیدا میشود و در بین قبایل عرب تفرق کلمه و منازعه به وجود میآید و چه زیانی مخوفتر از اینکه امتی در کتاب دینی و وحی سماوی خود باهم نزاع داشته باشند؟
اثر ناخوشایند این امر وقتی آشکار شد که حذیفه بن الیمان صحابی بزرگ رسول الله در سال بیست و پنجم هجری یعنی سال دوم خلافت عثمانسدر ایام جهاد در ناحیه آذربایجان و ارومیه متوجه شد که مجاهدین در اوقات فراغتشان قرآن میخوانند و افراد هر قبیلهای مطابق لهجۀ خود تلاوت میکنند. بعضی اوقات در این باره باهم مجادله میکنند و افراد هر قبیلهای تلاوت خود را بهتر از دیگران میدانند و کار به منازعه و مشاجره میکشد.
لذا حذیفه که شدیداً خطر ناشی از اختلاف در کتاب خدا را احساس کرده بود، فوراً به مدینه میشتابد. این امر مهم را به عرض خلیفه مسلمین عثمان میرساند و میگوید:
«يا أمير المؤمنين! أدرك هذه الأمة قبل أن يتنازعوا في كتاب ربهم ويختلفوا اختلاف اليهود والنصارى في كتابهم».
یعنی: یا امیرالمؤمنین! دریاب و نگهدار امت محمد را قبل از اینکه در کتاب خدا (قرآن) با یکدیگر نزاع کنند و مانند یهود و مسیحیان در کتاب دینی خود اختلاف پیدا کنند.
حضرت عثمانسکه متوجه خطر استمرار این امر میشود احساس مسؤولیت میکند و فوراً همان نسخۀ قرآن را که در دوران خلافت ابوبکر تدوین شده بود و اکنون نزد سیده حفصه بنت عمر بن الخطاب (همسر رسول الله) بود از او میگیرد و به زید بن ثابت انصاری که قبلاً این نسخه را به دستور ابوبکر تدوین کرده بود میسپارد و دستور میدهد تا با همکاری سه نفر از مهاجرین قریش به اسامی عبدالله بن زبیر، سعید بن العاص و عبدالرحمن بن الحارث بن هشامش از این نسخۀ قرآنکریم که به لهجۀ فصیح قریش نوشته شده بود نسخهای استنساخ کنند [۹۶].
این هیئت (امناء استنساخ قرآن) تحت نظارت و اشراف خود عثمان مشغول به کار بودند. دقیقاً یک نسخه از روی آن نسخۀ قرآن استنساخ کردند. سپس برای اطمینان به صحت استنساخ و اینکه در نوشتن آن از روی نسخۀ اصلی هیچ اشتباهی راه نیافته و هیچ اضافه و نقصانی ندارد و عیناً منطبق با نسخه اصلی میباشد، حضرتِ عثمان امر فرمود تمام کلمات آن را با نسخۀ اصلی به دقت مقابله نمایند. پس از اینکه محقق شد تمام آن مانند نسخه اصلی میباشد، نسخۀ اصلی را به سیده حفصه مسترد کرد و امر فرمود از روی نسخه استناخ شده چند نسخۀ دیگر به دقت بنویسند بنا به روایت مشهورتر هفت نسخه تدوین نمود و به هریک از مراکز ایالات کشورِ اسلامی یک نسخه فرستاد و یک نسخه در مدینه مقر خلافت نگه داشت و دستور فرمود، تا مسلمین پس از این در هرجا که باشند مطابق این نسخهها قرآن را بخوانند و اگر بخواهند قرآن را بنویسند و جوباً باید مطابق این نسخه بنویسند تا کلام خدا چه از حیث تلاوت و چه از حیث کتابت در همه جا و برای همیشه در جهان یکی بوده و هیچگونه اختلاف لفظی و کتبی نداشته باشد.
هیچکدام از قبایل مختلف و متعدد عرب با آنکه سخت پای بند لهجۀ خاص خود بودند، با این اقدام و فرمان عثمان در یکسانکردنِ لهجۀ قرآن کوچکترین مخالفتی نکردند. همه آنها که متوجه نتیجۀ نیک اقدام عثمان شده بودند از استعمال لهجۀ خود در تلاوت یا کتابت قرآن امتناع ورزیدند و مطابق نسخۀ قرآن عثمانی به تلاوتِ قرآن پرداختند و مطابق این نسخه برای خودشان قرآن نوشتند و نگهداشتند.
بنابراین، و با توجه به روایت ثابت و صحیح تاریخی، قرآنکریم با پیشنهاد مؤکد حضرت عمر فاروق و به دستور بیچون و چرای حضرت ابوبکر صدیق یک جا جمع و تدوین شد و از نابودی و اضافه و نقصان محفوظ گردید. در اثر اقدام حضرت عثمان ذی النورین از اختلاف در قرائت و کتابت جلوگیری به عمل آمد. و نتیجۀ نسخههای بیشمار قرآن که در جهان در گذشته وجود داشته یا اکنون وجود دارد یا در آینده به وجود آید، بیکم و بیش عیناً همان قرآنی است که خدا أبه وسیلۀ روح الأمین جبرئیل بر قلب طاهر محمد الأمین رسول رب العالمین نازل فرموده است و با این ماجرا وعدۀ خدا که فرموده است:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾[الحجر: ۹]. تحقق و واقعیت پیدا کرد.
این اقدام مهم عثمان که مسلمین را از اختلاف در کتاب خدا حفظ کرد نه تنها مورد اتفاق اهل سنت و نه فقط مورد تمجید اهل سنت میباشد، بلکه علمای محقق شیعه نیز در این امر با اهل سنت همصدا هستند و عثمان را در این کار ستایش میکنند و اقدامش را ستایش و کارش را تجلیل مینمایند.
علامه خوئی در کتابِ البیان ص ۱۷۰ میگوید: اگر بگوئیم ابوبکر جمعکنندۀ قرآن بوده است چنین بود که ابوبکر همان قرآن مشهور بین اصحاب را برای خود رونویسی و تدوین نموده است. شکی نیست که عثمان نیز قرآن را در زمانِ خودش جمع و مدون نموده، اما نه به این معنی که آیات و سورههای آن را به سلیقۀ خود جمع کرده باشد. خیر، بلکه به این معنا که مسلمین را بر یک قرائت مشهور و متواتر بین اصحاب جمع نموده است و از تشتت و تفرقه در قرائت قرآن جلوگیری کرده و مسلمین را از اختلاف در قرائت بازداشته است.
علامه خوئی باز در جای دیگر از کتاب البیان میگوید: عثمان مردم را به یک قرائت وادار کرد همان قرائتی که متعارف بین مسلمین بود و از رسول خدا گرفته بودند. این کار عثمان کار خوبی بود و خدمتی بود که احدی از مسلمین بر او انتقاد نکرد.
حارث محاسبی یکی دیگر از علماء محقق شیعه میگوید: مشهور بین مردم این است که عثمان قرآن را جمع نموده ولی چنین نیست و این شهرت اصلی ندارد. عثمان مردم را فقط بر قرائت به طریق واحد وادار کرد آن هم با اشاره و اختیار مهاجرین و انصار.
اسماعیل سلیمان المیر علی دانشمند محقق شیعی لبنانی در کتابِ خلفاء محمد ص ۱۷۳ میگوید: چون عده زیادی از حافظان و قاریانِ قرآن در صفوف جهاد به شهادت رسیدند، عمر بن الخطاب از ترس اینکه مبادا با شهادت بقیۀ آنها پارهای از قرآن ضایع و از بین برود به ابوبکر پیشنهاد و اصرار کرد تا تمام قرآن را تدوین و یکجا جمع نماید.
ابوبکر این کار را پسندید و به زید بن ثابت که جوانی دانا، امین و حافظ قرآن بود دستور داد تا قرآن را تدوین نماید. زید نیز قرآن را در یک نسخه مستقل جمع و تدوین کرد.
ابوبکر این نسخۀ قرآن را نزد خود نگهداشت و همین که عمر پس از وفات ابوبکر به خلافت رسید، این نسخۀ قرآن را نزد خود نگه داشت.
چون قبایل مسلمین در دورانِ خلافت عثمان در گوشه و کنار کشور اسلامی پراکنده شدند و لهجۀ آنها کمی باهم مختلف بود، در قرائت قرآن نیز باهم اختلاف داشتند، لذا حُذیفه بن الیمان صحابی رسول الله به عثمان پیشنهاد کرد تا قرآن را از اختلاف حفظ نماید و مسلمین را بر یک قرائت هماهنگ کند.
عثمان این فکر را پسندید و آن نسخۀ قرآن را که در زمان ابوبکر نوشته شد و اکنون نزد حفصه دختر عمر بود از او گرفت و به زید بن ثابت سپرد و امر فرمود تا از روی این نسخه چند نسخه استنساخ نماید.
پس از اینکه این نسخهها نوشته شد، به هریک از مراکز ایالات کشور اسلامی نسخهای فرستاد و امر کرد تا فقط این نسخههای قرآن را که به زبان فصیح قریش نوشته شده ملاک عمل و مرجع تلاوت و کتابت قرار دهند.
اسماعیل سلیمان المیر علی سپس اضافه میکند: این کار عثمان کار بس مهمی بود و کمتر از کار ابوبکر نبود. ابوبکر خواست قرآنکریم را بیکم و بیش برای مسلمین حفظ کند و عثمان خواست تلاوت و کتابت قرآن نزد تمام قبایل و اقوام مسلمین در همه جا و در تمام عصور یکسان باشد، تا در کلام الله اختلافی راه نیابد.
این بود عقیدۀ سه نفر از علمای محقق شیعه که به عنوان نمونهای از عقیدۀ علمای شیعه نقل کردیم. با دقت در آنچه که در باره قرآن گفتیم برای ما محقق میشود که اگر قرآنی طبق روایت شیعه نزد حضرت علی بوده است، مسلماً آن قرآن هیچگونه اختلافی با قرآن موجود در بین مسلمین نداشته است.
علامۀ خوئی در کتاب البیان ص ۱۷۱ در تأیید این مطلب میگوید: اگر قرآنی طبق روایت آحاد نزد امیرالمؤمنین بوده دلیل بر این نمیشود که آن قرآن کمتر یا زیادتر از این قرآن موجود بوده است.
[۹۶] یک روایت تاریخی میگوید: چهار نسخه و روایتی میگوید: هفت نسخه نوشتند. عثمان به هریک از شهرهای مکه، بصره، شام، کوفه، بحرین و یمن یک نسخه فرستاد و یک نسخه را در مدینه نگهداشت. مصطفی صادق الرافعی دانشمندِ مصری در کتاب اعجاز القرآن این روایت را ترجیح میدهد. گویا نسخهای که به شام فرستاده شده بود تا قرن هشتم هجری در مسجد دمشق باقی بوده و بعداً به لنینگراد و سپس به جای دیگر برده شده و اکنون معلوم نیست به کجا برده شده و آیا تاکنون در جائی موجود است یا خیر.