صهرین عثمان و علی رضی الله عنهما

فهرست کتاب

فصاحت و بلاغت کلام علی:

فصاحت و بلاغت کلام علی:

هرکس خطبه‌ها و مواعظ علی را در نهج البلاغه یا سخنانِ متفرق امام را در سایر کتب مطالعه کند یا به اشعاری که به علی منسوبست نظر اندازد [و از قواعد و ادبیات زبانِ اصیل عرب مطلع باشد] محققاً در کلام علی به حدی علو فصاحت و بلاغت می‌بیند که جز کلام الله و کلام رسول الله در کلام فصحا و بلغاء عرب عرباء [۱۱۳]هرگز چنین چیزی نخواهد دید.

این خصوصیت از آنجا برای علی به وجود آمد که چنان‌که پیش از این نگاشتیم، او از سن شش سالگی تا بیست و پنج سالگی یعنی نوزده سال متوالی در منزلی به سر برد که از حیث برکت معنوی در دنیا بی‌نظیر و منحصر به فرد بود و تحت عنایت و تربیت شخص بی‌مانندی پرورش یافت که فصیح‌ترین و بلیغ‌ترین سخنورِ عالم بود.

این منزل مبارک، خانه نبوت و این شخص عظیم خیر البشر محمد ابن عبدالله جبود که می‌فرماید:

«أَنَا أَفْصَحُ مَنْ نَطَقَ بِالضَّادِ»

یعنی: من فصحیح‌ترین کسی هستم که تکلم به حرف ضاد می‌کند.

حرف ضاد اختصاص به زبانِ عرب دارد؛ چه در هیچیک از زبان‌های متداولِ در دنیا حرف ضاد دیده و شنیده نشده است.

چون حضرت رسول که مربی علی بوده فصیحترین قوم عرب بود، در متوحل‌ساختن کلام علی اثر گذاشت و او را فصیح و بلیغ بار آورد.

اینک یکی از شعار پرمغز امیر بلاغت را که در باره هویت و تساوی افراد بشر و اهمیت علم دین سروده است، به عنوان نمونه نقل می‌کنیم که می‌فرماید:

الناس من جهة التمثال أكفاء
أبوهم آدم والأم حواء
وإن يكن لهم في أصلهم شرف
يفاخرون به فالطين والماء
ما الفضل إلا لأهل العلم إنهم
على الهدى لمن استهدا أدلاء
ففز بعلم تعش حياً به أبداً
فالناس موتى
وأهل العلم أحياء
وقيمة المرء ما قد كان يحسنه
والجاهلون لأهل العلم أعداء [۱۱۴]

یعنی: افراد بشر از حیث هیکل و ساختمان جسد و اعضاء و جوارح ظاهری و باطنی تفاوتی باهم ندارند و همه باهم یکسانند. اگر کسی به اصالت خود به نازد و برای خود از این جهت برتری و شرف بر دیگران پندارد، پس باید بداند که از این جهت هم فرقی با دیگران ندارد. زیرا اصل اول همه آن‌ها گل است و آب و از این جهت کسی بر دیگری برتر نیست.

بدان که هیچ فخر و فضیلتی برای هیچ احدی بر دیگری نیست جز برای اهل علم دین. چه این‌ها هستند که برای جویندگان راه مسقتیم الهی مرشد و هادی می‌باشند؛ پس علم دین بیاموز تا همیشه زنده بمانی. همه مردم مردگانند ولی علماء (حتی علماء و دانشمندان فنون و رشته‌های علوم غیر دینی همیشه حتی پس از مرگ هم زنده و جاویدانند. آثار نافع‌شان همیشه در کتب باقی و نام بلندشان دائماً در زبان مردم جهان جاری می‌باشد). ارج و ارزش هرکسی در میان خلق به همان اندازه است که دانش دارد. این را هم باید فهمید که بی‌دانشان دشمن دانشمندانند.

پس از فتح و پیروزی در جنگ بدر بدین مناسبت می‌فرماید:

نصرنا رسول الله لما تدابروا
وثاب إليه المسلمون ذووالحجي
ضربنا غواة الناس عنه تكرماً
ولما يروا قصد السبيل ولا الهدى
ولما أتانا بالهدى كان كلنا
على طاعة الرحمن والحق والتقى [۱۱۵]

یعنی: ما (اهل بدر) به یاری رسول الله برخاستیم، از همان روزهای اول بعثتش، آنگاه که این دشمنان مشرک و مغلوب شکست خورده از قبول دعوتش روی گردانیدند و مسلمین دانا به سویش شتافتند و به دورش جمع شدند.

در اینجا (بدر) برای دفاع از رسول الله خوب زدیم. این دشمنان مشرک و گمراهی را که نه قبلاً دین صحیحی داشتند و نه اکنون که رسول الله از سوی خدا برای هدایت خلق مبعوث شده است دین حقش را پذیرفتند ولی ما (اهل بدر) همین که رسول الله ما را به سوی دین حق هدایت فرمود، زود پذیرفتیم و خدا را اطاعت کردیم و راه پرهیزکاری را پسندیدیم و در پیش گرفتیم.

این هم یکی از مواعظ نثری پرمغز این امیر فصاحت که به پسر عموی خود عبدالله بن عباس نوشته می‌فرماید:

«أما بعد فإن المرأ قد يسره درك ما لم يكن ليفوته ويسوئه فوت ما لم يكن ليدركه. فليكن سرورك بما نلت من آخرتك، وليكن أسفك على ما فاتك منها، ما نلت من دنياك فلا تكثر به فرحاً، وما فاتك منها فلا تأس عليه جزعاً، وليكن همك فيما بعد الموت» [۱۱۶].

یعنی: طبیعت و سرشت بنی آدم چنین است که چیزی که به دست می‌آورد او را مسرور و خرسند می‌سازد و چیزی را که از دستش در رود او را اسفناک و غمگین می‌کند، تو به دنیا زیاد دل مبند، دلخوشی و خوشحالی تو باید به خیرات اخروی باشد که بدان‌ها دست یابی و تأسف و دلتنگی بود باید از منافع اخروی باشد که از تو فوت شده و بدان دست نیافته‌ای.

به آنچه از مال و متاع دنیا به دست آوردی زیاد خوش مدار و از آنچه از دنیا که به تو نرسد هیچ تأسف مخور و دل بدان تنگ مدار. اهتمام و کوششت باید نسبت به اموری باشد که پس از مرگ برای تو نافع و مفید باشد ﴿وَٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰٓ ١٧[الأعلی: ۱۷]

«جهان آخر هم بهتر است و هم جاویدان».

عبدالله بن عباسبمی‌گوید:

«ما انتفعت بكلامٍ بعد كلام الله ورسوله كانتفاعي بهذا الكلام»

یعنی: من بعد از کلام الله و بعد از کلام رسول الله از هیچ سخنی مانند این سخن (کلام علی) استفاده نکردم.

امام در عبارت رسای نثری دیگر به عموم مردم نصیحت می‌کند و می‌فرماید:

«لا يكن أفضل ما نلت من دنياك في نفسك بلوغ لذة أو شفاء غيظ وليكن أطفاء باطل ونصر حق»

یعنی: مبادا نزد تو بهترین چیزها از دنیایت این باشد که به لذات و عیش و نوش برسی، یا آرزو کنی که بر دشمنت پیروز شوی تا خشم و غضبت را فرو نشانی، بلکه بهترین چیزها نزد تو این باشد که علیه باطلی قیام کنی و آن را از بین ببری و در جانب حق به پا خیزی آن را پیروز نمائی.

اینجا خیلی واجب می‌دانم یکی از نصایح بس مهمی را که به والدین نسبت به فرزندان‌شان فرموده است، نقل کنم که می‌فرماید:

«لا تقسروا أولادكم على التخلق بأخلاقكم لأنهم وجدوا لزمان غير زمانكم».

یعنی: فرزندان‌تان را مجبور نکنید که (در امور دنیوی و رویه زندگی و طرز معاشرت) اخلاق و رفتار شما را بگیرند، زیرا فرزندان شما در زمانی به وجود آمده‌اند که با زمان شما بسی مغایرت دارد و هر زمانی مقتضیاتی دارد که با مقتضیات زمان گذشته مناسب نبوده و قابل قبول نیست [۱۱۷].

تصور نشود که نصایح و دستوراتِ امام همه روحانی و در باره آخرت می‌باشند، بلکه بسیار گوناگونند هم در حکمت و فلسفه و هم در سیاست ملک و مملکت و هم در توجیه خلق نسبت به طرز معاشرت صحیح با یکدیگر هستند. خلاصه در امور مختلف با همان بلاغت و فصاحت خدادادی داد سخن داده است که اگر ما بخواهیم در این کتاب حتی از این مطالب یکی از فرمایشاتش را نقل کنیم، این کتاب که در نظر است مختصر باشد، مطول خواهد شد. لذا خوانندگان را به مراجعه به نهج البلاغه راهنمائی می‌کنیم.

باید توجه داشت که جملات این اشعار روان و عبارات این سه موعظۀ امام بلاغت و فصاحت که ما برای نمونه نقل کردیم به حدی لطایف فصاحت و بلاغت عربی دارند که نارسایی ترجمۀ فارسی من و هرکسی دیگر به هیچ وجه نمی‌تواند آن را منعکس کند. به طور کلی ترجمۀ هر کلامی مطابق با اصل کلام نمی‌شود، تا چه رسد به کلام الله و کلام محمد رسول الله و کلام علی حبیب الله.

[۱۱۳] عرباء بر وزن رعناء یعنی عرب اصیل. [۱۱۴] تاریخ خلفاء محمد؛ تألیف اسمعیل سلیمان المیر علی لبنانی، صـ ۱۸۶. [۱۱۵] کتاب خلفاء محمد؛ تألیف اسمعیل سلیمان المیر علد لبنانی، صص ۱۸۹. [۱۱۶] نهج البلاغه. [۱۱۷] کتاب خلفاء محمد؛ تألیف اسمعیل سلیمان المیر علی، صص ۱۹۸.