صهرین عثمان و علی رضی الله عنهما

فهرست کتاب

فضایل حضرت علی:

فضایل حضرت علی:

دکتر عبدالحسین زرین کوب استاد دانشگاه تهران می‌گوید:

در باره علی قضاوت آسان نیست؛ از اینکه دوست و دشمن راجع به او به مبالغه گرائیده‌اند. از خود او نقل شده است که گفت: دو کس به سبب من هلاک می‌شوند: آنکه در دشمنی با من مبالغه کرد و آن کس که در دوستی من افراط داشت.

سپس می‌گوید:

از سخنان علی هم نمی‌توان به درستی او را شناخت. چون در این سخنانی که به او منسوبست چیزهائی است که به احتمال قوی از او نیست و در سخنانی که دیگران در حق وی گفته‌اند هم بیم جعل و دروغ هست. کتاب بامداد اسلام [۱۰۲]، ص ۱۰۹.

بنابراین، ما ناچاریم مختصری از فضایل و اوصاف علی را که در کتب صحیح اخبار و تواریخ موثق در باره او ذکر شده است در این کتاب بنویسیم تا نه قصوری در حق او کرده باشیم و نه غلو و زیادگوئی در شأن شریفش.

اینک ما یک فضیلت مهم و بی‌نظیری که رسول الله جدر شأن او فرموده نقل می‌کنیم و سپس کرامت عظیمی را که خدا أبه آن بزرگوار اختصاص داد و جز او هیچکس از اولین و آخرین از آن برخوردا نیست به شرح زیر ذکر می‌کنمی:

۱- علی بن ابی طالب طبق فرموده رسول رب العالمین محل تشخیص ایمان و کفر مردم بوده و هست. ام سلمه همسر رسول الله در این باره می‌گوید:

رسول الله فرمود: هیچ منافقی دوست‌دار علی نخواهد بود و هیچ مؤمنی کینه علی در دل نمی‌دارد [۱۰۳].

و نیز از حضرتِ فاطمه دختر رسول الله همسر علی روایت شده که می‌فرماید:

رسول الله فرمود: همانا خوشبخت و چه خوشبخت آن کسی است که علی را دوست دارد، چه در حین حیات علی باشد و چه بعد از وفاتش [۱۰۴].

و از خود علی نیز روایت شده است که فرمود:

قسم به آن کسی که دانه‌ها (دانه‌های روئیدنی) را شکافت و ذریه را از نطفه آفرید، مرا دوست نمی‌دارد جز مؤمن و کینه‌ام در دل نمی‌دارد جز منافق [۱۰۵].

جابر بن عبدالله انصاری صحابی بزرگ رسول الله می‌گوید:

«ما كنا نعرف المنافقين إلا ببغضهم عليا»

یعنی: ما منافقین را نمی‌شناختیم، جز با این علامت که با علی کینه داشتند.

۲- فضیلت دومی که خدا أبه علی عنایت فرموده این است که او را در کودکی در خانه محمد یعنی خانه‌ای که مشیئت ازلی خدا تعلق گرفته بود که بیت النبوت و خانه خاتم النبیین باشد اسکان داد و او را تحت عنایت خدیجه همسر رسول الله و تحت توجه مستقیم خود رسول الله قرار داد تا سهم وافری از اخلاق، سجایا و کرامت انسانی را در این خانه مبارک کسب کند و تا منشاء وجود و تسلسل ذریه رسول الله جبشود. آری، ذریه و نسل رسول الله یعنی سادات و سیدات حسنی و حسینی همه از حسن و حسین پسران طیب حضرت فاطمه دخترِ رسول الله هستند. این دو نفر سلاله طاهره علی بن ابی طالب می‌باشند، پس اصل و منشاء ذریه رسول الله جعلی بن ابی طالب همسر فاطمه است.

پس در باره چنین شخصی که رسول الله حب و بغض او را محک و علامت ایمان و نفاق مردم قرار داده و به وسیله حب و بغض او مؤمن و منافق از هم جدا و شناخته می‌شوند، چه صفتی بهتر از این می‌شود یافت؟

در شأن شریف کسی که خدا جل و علا ذریه و نسلِ بهترین مخلوق خدا محمد بن عبدالله خاتم الأنبیاء را از پشت او به وجود آورد و تسلسل داد و حفظ کرد، چه وصفی برتر از این کرامت می‌توان گفت؟

خیلی عجیب است که علامه شیخ محمد مردوخ عالم کردستانی در صفحه ۳۳ رساله خود به نام (حل الاختلاف) در باره سادات می‌نویسد:

به اضافه خود را سید و اولاد رسول هم می‌گویند: در صورتی که ملاک نسب نطفه است نه رحم؛ یعنی ممیز نژاد تخم است نه مزرعه.

سپس می‌افزاید:

بدیهی است که فرزند پسر منتسب به جد است و فرزندان دختر منتسب به غیر، پیغمبری که بدون پسر رحلت فرمود، این همه اولاد از کجا پیدا شده اند؟ این‌ها در صورت صحت انتساب باید خود را از نسل علی بخوانند نه اولاد رسول.

مقصود شیخ محمد مردوخ از این تقریر ناصواب این است که نه تنها سلاله و اولاد حسن و حسین که از شکمِ فاطمه هستند ذریۀ رسول الله محسوب نمی‌شوند، بلکه خود حسنین هم ذریۀ رسول الله نیستند. زیرا پسر و اولاد پسر ذریه انسان هستند نه فرزندان دخترش چون حسنین پسران فاطمه دختر رسول الله هستند، ذریۀ آن‌حضرت محسوب نمی‌شوند. پس اولاد حسنین به طریق اولی ذریه و نسل آن‌حضرت نخواهند بود. بنابراین، حسنین و اولاد آن‌ها ذریه علی بن ابی طالبند نه ذریه رسول الله. این است آنچه شیخ می‌گوید.

ما هرگز انتظار نداشتیم که شخص عالمی مانند شیخ محمد مردوخ که در وسعت علمش شک نداریم پا روی حق واضحی بگذارد و حقیقتی را انکار نماید که در طول تاریخ اسلام مورد اتفاق جمهور علمای محقق اسلام و مورد قبول عموم مسلمین بوده و می‌باشد. قرآن مجید هم طبق آیۀ ۸۵ و ۸۶ سوره انعام برخلاف ردی او و مؤید نظر جمهور علماء بوده اولاد دختر را ذریۀ انسان می‌داند که می‌فرماید:

﴿وَمِن ذُرِّيَّتِهِۦ دَاوُۥدَ وَسُلَيۡمَٰنَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَٰرُونَۚ وَكَذَٰلِكَ نَجۡزِي ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٨٤ وَزَكَرِيَّا وَيَحۡيَىٰ وَعِيسَىٰ وَإِلۡيَاسَۖ كُلّٞ مِّنَ ٱلصَّٰلِحِينَ ٨٥.

یعنی: «و از ذریۀ ابراهیمند [۱۰۶]داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسی و هارون و ما این چنین پاداش می‌دهیم به نیکوکاران، و نیز از ذریه ابراهیم می‌باشد زکریا، یحیی، عیسی و الیاس و همۀ این‌ها از صلحاء و رستگارانند».

چنان‌که ملاحظه می‌شود قرآنکریم، این کتاب وحی الهی حضرت عیسی را صریحاً در زمرۀ ذریۀ ابراهیم شمرده است و حال آنکه نسبت آن‌حضرت از طرف مادرش مریم به ابراهیم می‌رسد نه از پدر، زیرا عیسی پدر ندارد.

در صفحۀ ۳۲ جزء دوم مختصر تفسیر ابن کثیر نیز این مطلب تأیید شده که می‌نویسد:

«وفي ذكر عيسى في ذرية إبراهيم دليل على دخول ولد البنات في ذرية الرجل. لأن عيسى÷ إنما ينسب إلى إبراهيم÷بأمه مريم عليها السلام فإنه لا أب له».

یعنی: در اینکه قرآن حضرت عیسی را در (آیه فوق) در جمع ذریه ابراهیم ذکر کرده است دلیل بر این است که اولاد دختران انسان داخل در ذریه انسان می‌شوند؛ زیرا عیسی ÷از طرف مادرش مریم علیها السلام به ابراهیم÷می‌رسد؛ چه او پدر ندارد.

سید محمد رشید رضا در تفسیر المنار ج ۷، صـ ۵۸۹ به ذکر این مطلب پرداخته در پیرامون این آیه می‌گوید:

«وقد استدل بعضهم بذكر عيسى في ذرية إبراهيم أو نوح على أن لفظ الذرية يشمل أولاد البنات»

یعنی: بعضی از علمای تفسیر از اینکه عیسی (در آیۀ مذکوره) در شماره ذریۀ ابراهیم یا نوح ذکر شده است، استدلال کرده‌اند که لفظ ذریه شامل اولاد دختران هم می‌شود.

امام فخر الدین رازی نیز در تفسیر خود به این آیه استدلال کرده می‌گوید: (این آیه دلیل بر این است که حسن و حسین از ذریه رسول الله جمی‌باشند).

سید محمد رشید رضا در همان صفحه و از همان جلد تفسیر المنار می‌گوید:

«وحديث عمر في كتاب معرفة الأنساب لأبي نعيم مرفوعاً: وكل ولد آدم فإن عصبتهم لأبيهم، خلا ولد فاطمة، فإني أنا أبوهم»

یعنی: ابونعیم در کتابش به نام معرفۀ الأنساب از روایت عمر بن الخطاب نقل می‌کند که رسول الله فرمود:

همه فرزندان آدم نسب‌شان از طریق پدرشان ثابت می‌شود، جز فرزندان فاطمه من پدرشان هستم.

در صحیح بخاری ج ۹، صـ ۷۱ به روایت صحیح آمده است که رسول الله جدر باره حسن بن علی فرمود:

«إِنَّ ابْنِى هَذَا سَيِّدٌ [۱۰۷]، وَلَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ بِهِ بَيْنَ فِئَتَيْنِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»

یعنی: «رسول الله (اشاره به حسن کرده) فرمود: این پسرم سرور بزرگی است. امید است که خدا به وسیله او بین دو گروه از مسلمین صلح و آشتی دهد»

چنین هم شد. زیرا در اثر صلحی که حضرت حسن بن علی با معاویه کرد مسلمین دست از جنگ و خونریزی در بین خود کشیدند و شمشیرها را در نیام بردند و آسوده شدند.

چنان‌که ملاحظه می‌شود، رسول الله حسن را در این حدیث با توصیف به وصف (سید) و به عنوان پسر به خودش نسبت می‌دهد و چه دلیلی بهتر و قویتر از اینکه خود حضرت رسول او را که پسر دخترش فاطمه می‌باشد صریحاً پسر خود بداند.

پس با توجه به مدلول آیۀ قرآن‌کریم که ذکر کردیم و با تصریح حدیث نبوی که نقل کردیم، مسلم است که حسنین ذریه و نسل رسول الله می‌باشند؛ همچنین سادات و سیدات حسنی و حسینی هم تبعاً اولاد رسول الله محسوب می‌شوند.

در خاتمۀ این بحث باید بگویم که علامه شیخ محمد مردوخ به خوبی متوجه آیۀ مورد استدلال علماء بوده، ولی او آن را دلیل بر این امر نمی‌داند در صفحۀ ۳۵ رسالۀ حل اختلاف خود می‌گوید:

قیاس حسنین بر عیسی هم که به وسیلۀ مادر به نوح انتساب دارد قیاس مع الفارق است. زیرا عیسی پدر ندارد تا به وسیلۀ او انتساب پیدا کند؛ اما حسنین دارای پدرند و مجوزی برای عدول از قانون انتساب وجود ندارد.

خلاصه کلام شیخ این است که چون حسنین پدر دارند، نمی‌شود نسب آن‌ها را قیاس بر نسب عیسی گرفت، تا آن‌ها را از ناحیۀ مادرشان فاطمه به رسول الله نسبت داد، ولی عیسی چون پدر ندارد، از ناحیۀ مادرش مریم منتسب به نوح شده است.

یعنی: اگر فرضاً عیسی پدری داشت که از ذریۀ نوح یا ابراهیم نبود، با آنکه نسب مریم به آن‌ها می‌رسید (نعوذ بالله) خدا او را از ذریۀ آن‌ها نمی‌دانست و او را از زمرۀ صلحاء و رستگاران محسوب نمی‌فرمود. نعوذ بالله من هفوۀ اللسان وهجوۀ القلم. چه خطای عظیمی از چه عالم بزرگی؟

یکی دیگر از مفاخر و فضایل علی این است که او طبق حدیث صحیح رسول الله به طور یقین و بی‌هیچ تردیدی هم محبوب خدا و رسولش بود و هم محب خدا و رسولش.

محمد بن اسمعیل بخاری محدث بزرگ اسلام در صحیح بخاری ج ۵، صـ ۱۷۱ در این باره روایت کرده می‌گوید: رسول الله شبی در ایام جنگ خیبر فرمود:

فردا این پرچم را به دست مردی می‌دهم که خدا با دست او به ما فتح و پیروزی می‌دهد. او خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می‌دارند.

سهیل بن سعد راوی حدیث می‌گوید: مردم آن شب را بی‌صبرانه در انتظار گذراندند تا ببینند رسول الله این پرچم را به چه کسی می‌دهد (که متصف به چنین صفت عظیمی می‌باشد و در این جبهه مهم جهاد در راه خدا به افتخار فتح و پیروزی می‌رسد) سهیل بن سعد می‌گوید: همین که صبح شد، مردم نزد رسول الله شتافتند. هریک از آن‌ها امید داشت که کسی که رسول الله فرموده بود او باشد و این پرچم افتخار آفرین به او داده شود.

رسول الله صبحگاه فرمود: کجاست علی بن ابی طالب؟ گفتند: یا رسول الله! چشمش درد گرفته، شب از درد نیاسائیده است. رسول الله او را با این حال نزد خود خواست و آب دهن مبارک خود را در چشم علی افشاند و برایش دعا کرد تا شفا یابد. خدا او را فوراً به حدی شفا داد که گوئی اصلاً چشم درد نداشته است. آنگاه پرچم جهاد را به او سپرد. علی عرض کرد: یا رسول الله با آن‌ها بجنگم تا مانند ما مسلمان شوند؟ رسول الله فرمود:

آرام پیش برو تا به نزدیک‌شان برسی. آنگاه آن‌ها را به سوی دین اسلام دعوت کن و آنچه از حقوق خدا که بر آن‌ها واجب می‌شود به آن‌ها بفهمان. به خدا قسم هرگاه خداوند حتی یک نفر را به وسیله تو هدایت فرماید، برای تو بهتر خواهد بود از شترهای سرخ‌رنگ [۱۰۸].

یعنی در ابتدای کارت آن‌ها را به سوی دین اسلام دعوت کن و اموری را که پس از قبول اسلام بر آن‌ها واجب می‌شود به آن‌ها تبلیغ کن و به فهمان. پس از آن اگر نپذیرفتند با آن‌ها بجنگ.

چنان‌که در این حدیث خیلی صریح بیان شده رسول الله علی را دوست‌دار خدا و رسول و نیز خدا و رسول خدا را دوست‌دار علی می‌داند و چه مژده‌ای بهتر از این؟ فنعما هی بشری لک يا علي!.

[۱۰۲] این کتاب تألیف دکتر عبدالحسن زرین‌کوب است که برای اولین بار در سال ۱۳۴۵ و دومین بار در سال ۱۳۵۴ و سومین بار در سال ۱۳۵۵ در چاپخانه سپهر به وسیلۀ مؤسسه مطبوعاتی امیر کبیر در تهران چاپ و منتشر گردید. [۱۰۳] متن روایت چنین آمده است: «كَانَ رسول اللّهِ جيَقُوْل: لاَ يُحِبُّ عَلِيَّاً مُنَافِقٌ وَلاَ يُبْغضُهُ مُؤمِنٌ» ترمذی ص ۴۹۷ سبط النجوم العوالی. [۱۰۴] متن روایت چنین است: «إنَّ السَّعِيدَ حَقٌّ، السَّعِيدُ مَنْ أَحَبَّ عَلِيًّا فِي حَيَاتَهِ وَبَعْدَ مَمَاتِهِ» احمد بن حنبل؛ سبط النجوم العوالی. [۱۰۵] عبارت این روایت چنین آمده است: «وَالَّذِى فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ لاَ يُحِبَّنِى إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَلاَ يُبْغِضَنِى إِلاَّ مُنَافِقٌ» صحیح مسلم، ص ۴۹۷؛ سبط النجوم العوالی. [۱۰۶] چون قبل از این آیه نام نوح و ابراهیم هردو ذکر شده احتمال دارد که ضمیر «ومن ذریته» به نوح باشد راجع یا ابراهیم. هردو صحیح است. زیرا این انبیاء بزرگ که در این آیه ذکر شده‌اند، هم ذریه ابراهیم می‌باشند و هم ذریه نوح. زیرا جد اول آن‌ها نوح و جد بعدی آن‌ها ابراهیم می‌باشد که ملقب به ابوالأنبیاء (پدر انبیاء) می‌باشد. [۱۰۷] کلمۀ سید که به اصطلاح علمای نحو و در اصطلاح علم بدیع نکره ذکر شده تنکیر تعظیم می‌باشد. یعنی حسن سید و سرور بزرگی است. [۱۰۸] این است متن روایت بخاری: «عَنْ سَهْلُ بْنُ سَعْدٍسأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ جقَالَ يَوْمَ خَيْبَرَ: لأُعْطِيَنَّ هَذِهِ الرَّايَةَ غَدًا رَجُلاً، يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ، يُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ، وَيُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ. قَالَ: فَبَاتَ النَّاسُ يَدُكُونَ لَيْلَتَهُمْ أَيُّهُمْ يُعْطَاهَا، فَلَمَّا أَصْبَحَ النَّاسُ غَدَوْا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ج، كُلُّهُمْ يَرْجُون أَنْ يُعْطَاهَا، فَقَالَ: أَيْنَ عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ؟ فَقِيلَ: هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ يَشْتَكِى عَيْنَيْهِ. قَالَ: فَأَرْسِلُوا إِلَيْهِ فَأُتِىَ بِهِ فَبَصَقَ رَسُولُ اللَّهِجفِى عَيْنَيْهِ، وَدَعَا لَهُ، فَبَرَأَ حَتَّى كَأَنْ لَمْ يَكُنْ بِهِ وَجَعٌ، فَأَعْطَاهُ الرَّايَةَ، فَقَالَ عَلِىٌّ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أُقَاتِلُهُمْ حَتَّى يَكُونُوا مِثْلَنَا، فَقَالَ: انْفُذْ عَلَى رِسْلِكَ، حَتَّى تَنْزِلَ بِسَاحَتِهِمْ، ثُمَّ ادْعُهُمْ إِلَى الإِسْلاَمِ، وَأَخْبِرْهُمْ بِمَا يَجِبُ عَلَيْهِمْ مِنْ حَقِّ اللَّهِ فَوَاللَّهِ لأَنْ يَهْدِىَ اللَّهُ بِكَ رَجُلاً وَاحِدًا خَيْرٌ لَكَ مِنْ حُمْرُ النَّعَمِ». بخاری ج ۵، ص ۱۷۱ (توضیح اینکه شتر سرخ‌رنگ نزد عرب‌ها خیلی قیمتی و دوست‌داشتنی بود).