اسلام علی:
به طوری که دکتر محمد حسین هیکل دانشمند مصری در کتابِ (حیات محمد) مینویسد: روزی از همان ایام اول بعثت حضرت محمد جعلی متوجه میشود که آنحضرت و سیده خدیجه همسرش باهم مشغول نمازند و رکوع و سجده میکنند و آیاتی را که خدا تا آن وقت بر آنحضرت نازل فرموده بود میخوانند.
چون دیدن حرکات و سکنات نماز از قیام، قعود، رکوع، سجود و شنیدن کلمات مقدسِ قرآن برای علی بیسابقه بود، در جایش ایستاد و همین که آنحضرت و خدیجه از نمازشان فارغ شدند، پرسید: شما به چه کسی سجود میکردید؟ حضرت رسول فرمود: ما به آن خدائی سجود میکردیم که مرا به رسالت مبعوث فرموده تا خلق را به سویش بخوانم و سپس بعضی از آیات قرآن را بر علی تلاوت فرمود و از او خواست تا ایمان آورد و این دین حق را که آنحضرت بدان مبعوث شده بپذیرد.
علی که از طرفی در خیرخواهی، صداقت و صحت گفتار آنحضرت هیچ شک نداشت و از طرفی دیگر به شدت تحت تأثیر جلال و جمال آیات مقدس قرآن قرار گرفته بود، تصمیم میگیرد که دعوت آنحضرت را قبول کند و دین حق را بپذیرد، ولی چون در هر کاری قبلاً با پدر خود که در خیرخواهی او نیز هیچ تردید نداشت مشورت میکرد، عرض میکند: در این باره با پدرم مشورت میکنم.
اما طولی نکشید که برگشت و اسلام خود را عرضه داشت و گفت: چون خدا أبدون آنکه با پدرم مشورت کند، مرا آفریده است نیازی ندیدم که برای پرستش او با پدرم مشورت کنم.
در اینجا خیلی لازم میدانم به این قصه حقیقی از تاریخ علی که حکایت از عظمت نهانی و جلالت نهائی او مینماید بدیدۀ تکریم بنگریم. مگر نه این است که او در این هنگام به روایت مشهور ابن اسحق [۱۰۱]مؤرخ محقق اسلام بیش از ده سال نداشت و در محیطی زندگی میکرد که شعائر شرک و مراسم و عادات جاهلیت سرتاسر آن را فرا گرفته بود. طبیعی است که چنین محیطی در هر انسانی که در آن نشو و نما و زندگانی میکند اثر مشهودی میگذارد؟
پس باید پرسید چرا علی از اثرات سوء این محیط فاسد جاهلیت حفظ شد و با چنین تفکری صائب و با چنین اجتهادی مصیب و با چنین تعقل صحیح به دین اسلام مشرف گردید؟
ج – مسلما در نهاد علی گوهر حقیقی نهفته و با حقایقی آمیخته بود که چیزی جز حق نمیجوید و جز حقیقت چیزی را نمیپسندد. قلبش برای ایمان قالب ریزی شده و وجودش برای پذیرش حق آفریده شده بود. میدانید از کجا؟ از آنجا که تاکنون که ایمان آورد چهار سال (از سن شش سالگی تاده سالگی) در خانه محمد و تحت رعایت و عنایت محمد و زیر نظر مبارک محمد بود و آثار خانۀ نبوت در او اثر کرده بود.
بنابراین، هیچ تعجبی ندارد که چنین شخصی تحت تأثیر عوامل محیط فاسد واقع نشود، هیچ تعجبی ندارد که چنین کسی در این سن کم با آن اجتهاد صحیح که مبین حقیقت وجودش میباشد به حضرت رسول ایمان آورد و به دین اسلام مشرف شود و پس از این همیشه و در هرجا و در هرحال مطیع خدا و پیرو رسول خدا بوده باشد و تا آخرین لحظۀ حیاتش خیرهخواه عالم بشریت و نسبت به همه کس رئوف باشد، حتی نسبت به دشمنش ابن ملجم که شمشیر کینه بر سر مبارکش فرود آورده بود.
به راستی که هرگاه کرامت و عظمت انسانی، در نهاد کسی نهان باشد مسلماً نه کمی سن و نه اثرات محیط فاسد و نه چیزی دیگر میتواند مانع تجلی و ظهور آن گردد.
[۱۰۱] در این مورد روایات محتلف دیگر از بقیه مؤرخین دیده میشود که بعضی ۱۳ ساله و بعضی ۱۵ ساله گفتهاند؛ ولی صحیحترین روایت همین روایت ابن اسحق است که میگوید: ده ساله بود. چه او در امور تاریخی صدر اسلام موثقتر از دیگران است و علماء اسلام او را در سیرت نبوی و تاریخ رجال بزرگ اسلام ثقه و حجت میدانند.