صهرین عثمان و علی رضی الله عنهما

فهرست کتاب

خوارج:

خوارج:

پس از متارکه جنگ صفین، معاویه با لشکرش به سوی شام و امام با لشکرش به طرف عراق حرکت می‌کنند. اما متأسفانه، روحیه و رویه این دو لشکر متخاصم بسی باهم تفاوت داشت؛ زیرا لشکر معاویه هم باهم یک دل و مطیع معاویه بودند و لشکر امام مختلف شده بودند؛ بعضی حکمیت را صحیح و بعضی آن را باطل می‌دانستند و در طول راه باهم منازعه و حتی باعصا و تازیانه به جان هم می‌افتادند [۱۹۴]. همین که امام با لشکر به کوفه نزدیک می‌شود، جماعتی از آن‌ها که به قولی دوازده هزار و به روایتی دیگر شانزده هزار نفر بوده‌اند از لشکر جدا می‌شوند و بر امام خروج می‌کنند و در شهری به نام «حروراء» در نزدیکی کوفه منزل می‌گیرند [۱۹۵].

ایراد اینان بر امام این بود که در حل و فصل قضیه دو لشکر به تحیکم حَکَم که بشر است راضی شده و موافقت فرموده است؛ حال آنکه باید به قرآن و حکم خدا رجوع شود. در شعارشان می‌گفتند: لا حکم إلا لله. ابن کثیر در صفحۀ ۲۸۲ ج ۷ البدایۀ والنهایۀ از روایت ابن جریر می‌گوید: روزی یکی از این‌ها در کوفه به امام که در حالِ ایرادِ خطبه بود خطاب کرد و گفت: شما در دین خدا انسان را شرکت دادید، حال آنکه جز خدا کسی حق حکم‌کردن ندارد. بقیه آن‌ها نیز با او هم‌نوا شده شعار لا حکم إلا لله را سر دادند. علی فرمود: کلمۀ حق أرید بها الباطل یعنی ظاهر این شعار حق است، اما آن‌ها از این شعار ارادۀ باطل دارند. مع الوصف امام آن‌ها را به حساب نمی‌آورد و می‌فرمود: کاری به کارشان نداریم، مگر آنکه بر روی ما سلاح بکشند. آن وقت به حساب‌شان خواهیم رسید. آن‌ها پس از چندی از حروراء نیز خارج شدند و در شهر نهروان بین شهر بغداد و واسط جمع شدند و اقامت می‌کنند.

[۱۹۴] رک: دایرة المعارف فرید وجدی ج ۶، ص ۶۵۱، ابن اثیر، الکامل، ج ۳، ص ۱۶۴. [۱۹۵] این‌ها شبث بن ربعی همان مردی را که قبل از بروز جنگ صفین از طرف امام نزد معاویه رفت و ضمن مذاکره حرف‌های بس درشت با او زد، امیر و فرمانده جنگ خود قرار دادند و یکی دیگر از سرشناسان خود به نام عبدالله بن الکواء یشکری را امیر نماز نمودند و قرار گذاشتند که امور و تصمیمات سیاسی و حکومتی آن‌ها پس از فتح و پیرزی براساس شورا باشد. از اینجا معلوم می‌شود که آن‌ها امید و آرزو داشتند که با بقیه مسلمین بجنگند تا پیروز شوند و به قدرت برسند و حکومت اسلامی را به دست گیرند.