در خطبه امام چه میبینیم؟
به طوری که ملاحظه میشود امام در این خطبه نسبت به شخص یا در بارۀ خلافتش یک کلمه حرف نمیزند و از این بابت چیزی حتی کمک از کسی نمیخواهد. چون امام در اثر اصرار و الحاح خود مردم دست بیعت به آنها داده بود، آنها به حکم دین مکلف بودند طرفدار و پشتیبان خلیفۀ خواسته خود باشد، گو آنکه خلیفه از آنها نخواهد.
امام سیاست خلافت خود را در ادراه مملکت اسلام براساس دستورات و تعلیمات قرآنکریم قرار داده که در ابتداء خطبه میفرماید:
«إن الله أنزل كتاباً هادياً بين فيه الخير والشر فخذوا بالخير ودعوا الشر»
در این هنگام که امام به خلافت رسید، اوضاع کشور چنانکه شرح دادیم خیلی آشفته بود. فکر تمرد و عصیان در بین غالب طبقات مردم در اغلب نقاط کشور شدت میگرفت. لذا این مردم بیش از هر چیزی نیاز به تقویت روح، تحسین نیت، اصلاح اخلاق و اخلاص در قول و عمل داشتند، تا آنکه با این اوصاف یک امت صالح و مصلح و قابل حیات مطلوب باشند.
لذا چنانکه ملاحظه میشود بقیۀ جملههای خطبه امام منطبق با اوضاع و احوال این مردم بوده همه مواعظ و ارشاداتی است که آنها را به سوی ساحت روحانیت و کمالات انسانیت میکشد و هرگاه چنین باشند، امت محمد به خیر و سعادت دنیوی و اخروی میرسند و امنیت و آسایش عمومی اعاده میشود و بر جای آشفتگی و اختلال کنونی مینشیند.
آری، امام در این خطبه مردم را متوجه آخرت مینماید میفرماید: عمر شما نیز مانند گذشتگان میگذرد و به آخر میرسد و شما به آنها ملحق میشوید. پس باید در این جهانگذران به فکر جهان جاویدان باشید از اینجا برای آنجا توشه و زاد برگیرید و از زیان تمرد و عصیانی که در سر دارید بپرهیزید.
امام با الهام از حدیث نبوی میفرماید: مسلمان کسی است که دیگران از ایذاء زبان و از آزار دستش در امان باشند.
حقا این زبان است که با غیبت، نمیمه (سخنچینی)، دروغ، شهادت زور (شهادت ناحق)، فحش، تهمت، افتراء و بحث و جدال باطل مردم را اذیت میکند و چه بسا که این زبان کار را به جائی برساند که منجر به زد و خورد و منتهی به قتل فردی یا جنگ و مقاتله طایفهای یا جهانی شده است چنانکه شاعر عربی میگوید:
وإن الحرب أولها كلام [۱۲۱]
یعنی: هر جنگی که در دنیا واقع شده یا بشود از کلام شروع میشود و این کلام بین طرفین متخاصم فردی یا دو گروه متعادی رد و بدل میشود و به اوج شدت میرسد. آنگاه است که جنگ عملی جای جدال زبانی مینشیند.
این دست است که منشاء مفاسد زیادی از قبیل سرقت، غصب، خیانت، بطش، جرح، جنایت، قتل، جنگ و سلب امنیت و آسایش عمومی میشود.
لذا امام با فرمایش، «المسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده»که عیناً حدیث رسول الله میباشد از عموم مردم میخواهد تا از این آزارها که از زبان صادر میشود و از این آسیبها که از دست برمیخیزد، خودداری کنند و برحذر باشند، و آنجا که امام در خطبه میفرماید: «ودعوا الشر»شامل تحذیر از کلیه شرور زبانی، دستی، ارادی و قلبی میباشد.
اما با تلاوت آیۀ قرآن در آخر خطبۀ خودش مردم را متوجه الطاف و نعمتهای خدا میفرماید تا همیشه به یاد داشته شکرگزار خدا باشند نه فقط با زبان، بلکه همراه با اطاعت و عمل به اوامر خدا و اجتناب و گریز از نواهی دین چنانکه خدا در قرآن خطاب به خانوادۀ داود میفرماید:
﴿ٱعۡمَلُوٓاْ ءَالَ دَاوُۥدَ شُكۡرٗاۚ وَقَلِيلٞ مِّنۡ عِبَادِيَ ٱلشَّكُورُ ١٣﴾[سبأ: ۱۳].
یعنی: «ای خانواده داود! در ازای نعمتهای بیشمار خدا به وسیلۀ عمل به دین خدا شکرگزارش باشید و کمند از بندگانم شکرگزاران درست».
[۱۲۱] گویند این جمله مصراح شعری است از اشعار نصر بن یسار امیر خطۀ خراسان در زمان خلافت بنی امیه که ضمن اشعاری به بنی امیه هشدار میدهد و میگوید: برای برانداختن آنها توطئهای در خراسان به کار افتاده و چنین میگوید:
أري خلل الرماد وميض ناروأخشى أن يكون لها ضرام
فإن النار بالعودين تذكي
وإن الحرب أولها كلام