صهرین عثمان و علی رضی الله عنهما

فهرست کتاب

فرمایش امام تحقق پیدا می‌کند:

فرمایش امام تحقق پیدا می‌کند:

الله اکبر! امام با لشکرش همینطور که پیشگوئی فرموده بود قبل از اینکه خوارج موفق شوند از پل به طرف جنوب نهر فرات عبور کنند، به آن‌ها می‌رسند.

گویا بعضی از لشکر امام در باره پیشگوئی امام در شک و تردید بودند. چون اکنون آنچه را که شک داشتند با چشم خود می‌بینند، صدای تکبیرشان در فضای لشکر می‌پیچد. چگونگی این امر را به عرض امام می‌رسانند. امام می‌فرماید: به خدا، هیچگاه دروغ نگفته‌ام و هیچ وقت کسی مرا دروغگو نپنداشته است [۲۰۳].

همین که خوارج لشکر امام را از دور می‌بینند، رو به روی آن‌ها می‌ایستند و بدین نحو برای جنگ صف‌آرائی می‌کنند. زید بن حصن طائی به فرماندهی میمنه، شریح بن اوفی به فرماندهی میسره و بر سوارگان قلب لشکر حمزه بن سنان و بر پیادگان‌شان حرقوص بن زهیر را می‌گمارند. همه این فرماندهان از پهلوانان و جنگاوران ورزیده عرب بودند [۲۰۴].

امام نیز لشکرش را بدین نحو تعبیه می‌فرماید: فرماندهی میمنه لشکر را به حجر بن عدی صحابی رسول الله و میسره را به معقل بن قیس و سوارگان را به ابوایوب انصاری صحابی بزرگ رسول الله و پیادگان را به ابوقتاده انصاری از بزرگان اصحاب رسول الله می‌گمارد. بر جماعت اهل مدینه که گروه مستقل و هفتصد نفر بودند، قیس بن عباده انصاری خزرجی [۲۰۵]را تعیین می‌کند. پرچمی به عنوان پرچم امان به دست ابوایوب انصاری فرمانده سپاه سواره می‌دهد و می‌فرماید: تا آن را بلند کند و به خوارج اعلام نماید و بگوید: هرکس از شما که زیر این پرچم بیاید در امان خواهد بود و نیز هرکسی از شما که از میدان خارج و رهسپار مدائن یا کوفه شود، در امان خواهد بود.

یکی از رجال مؤثر خوارج که ندای ابوایوب انصاری را می‌شنود می‌گوید: به خدا نمی‌دانم چرا و بر سر چه امری با علی می‌جنگیم؟ چنین صلاح می‌دانم که از اینجا برویم تا برای ما روشن شود که بجنگیم یا نجنگیم. با یک گروه پانصد نفری از لشکر خوارج جدا می‌شود و به شهر دسکره می‌روند. طوائف دیگری نیز از جمع خوارج جدا و آرام آرام رهسپار کوفه می‌شوند. گروهی به طرف لشکر امام زیر پرچم امان می‌روند و بقیۀ آن‌ها که یک هزار و هشتصد نفر بودند، در کنار رئیس‌شان به نام عبدالله بن وهب [۲۰۶]می‌ایستند.

با آنکه این عده قلیل در برابر لشکر عظیم امام خیلی ناچیز بودند و صد در صد یقین داشتند که جنگ با لشکر امام یعنی خودکشی و نابودی دسته‌جمعی خود آن‌ها، مع الوصف به زعم خودشان به شوق شهادت در راه خدا و اشتیاق به لقاء الله همآهنگ می‌شوند، و با شعار (به سوی بهشت) به لشکر امام حمله می‌کنند.

لشکر امام به مقابله با آن‌ها می‌پردازند، سواره نظام از دو جهت چپ و راست و پیاده نظام از جلو بر آن‌ها یورش می‌برند و از سه طرف بر آن‌ها حمله می‌کنند و آن‌ها را با عبدالله بن وهب رئیس و رهبر و با تمام فرماندهان‌شان در مدتی کمتر از یک ساعت چنین کشته و نابود می‌کنند که به نوشتۀ الکامل (کأنما قیل لهم موتوا فماتوا) یعنی: چنین می‌ماند که به آنان گفته شد بمیرید و آن‌ها فوراً مردند.

در این جنگ همینطور که امام پیشگوئی فرموده بود، فقط هفت نفر از لشکرش به شهادت رسیدند و فقط ۹ نفر از خوارج زنده ماندند. اینجا باز پیشگوئی امام محقق می‌شود که فرمود:

از ما کمتر از ده نفر کشته می‌شود و از آن‌ها کمتر از ده نفر زنده می‌مانند.

[۲۰۳] رک: الکامل، ج ۳، ص ۱۷۴. [۲۰۴] خیلی عجیب است که این فرماندهان زبردست و تمامی نیروهای آن‌ها در جنگ صفین در صفوف لشکر امام و از محبین علی بودند و به طرفداری آن‌حضرت جنگیدند و فداکاری کردند، ولی اکنون چیزی از آن تاریخ نگذشته که حب آن‌ها مبدل به بغض شده، بر ضد امام در اینجا صف کشیده‌اند و بر روی همان برادران و همکاران‌شان که در صفین در کنار هم با دشمن جنگیدند، سلاح می‌کشند. [۲۰۵] سعد بن عباده رئیس قبیلۀ خزرج در مدینه و از بزرگان اصحاب نبی الله جبود. [۲۰۶] وهب به فتح واو و سکون هاء بر وزن مرد خوانده می‌شود. غالباً حتی بعضی از ملاها اشتباهاً آن را به فتح هاء بر وزن طلب می‌خوانند.