پیامبر اکرمص:
- وقتی عمر ابن خطاب در خانهی زید ابن ارقم، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد پیامبر اکرمصپیراهن او را از سینهاش گرفت و به طرف خود کشید و سه بار به سینهاش زد وگفت: خدایا هرگونه اشتباه و غل و غش را از سینهی عمر به در آور و ایمانش را پایدار بدار. (روشنتر از خورشید آبیتر از دریا، نوشتهی مظفر سربازی، ص ۱۰۹ شرکت توسعه کتابخانههای ایران- تهران ۱۳۸۳) به راستی آیا میشود خداوند دعای نبی اکرم را مستجاب نکرده باشد؟
- ابوبکر صدیق در هفده نماز در حال حیات (اواخر عمر نبی اکرم) رسول اللهصو مسلمانان را امامت داد. (شیعه بر مبنای احادیثی واهی سعی در خدشهدار کردن این حدیث دارد ولی دکتر شریعتی این موضوع را اثبات کرده است).
- پس از من به این دو نفر (ابوبکر و عمر) اقتدا کنید. (حدیث متواتر)
- پیامبرصابوبکر را عبدالله نام کرد و عتیق لقب فرمود یعنی از آتش دوزخ آزاد شده و صدیق لقب کرد جهت تصدیق معراج. (گزیدهی تاریخ حمدالله مستوفی و سایر منابع قدیمیتر)
- پیامبرصعمر را فاروق لقب داد جهت آنکه حق را از باطل فرق کرد و دین اسلام را پذیرفت و اسلام بدو قوت گرفت. (تاریخ گزیده حمدالله مستوفی و منابع قدیمیتر)
- جابر ابن عبدالله انصاری گفت: روزی ما در کنار خانهی نبی اکرم ایستاده بودیم و در خصوص فضایل بین خودمان صحبت میکردیم در این هنگام رسول اکرم آمدند و فرمودند: آیا ابوبکر در میان شماست؟ گفتیم: نه. فرمود: احدی از شما بر ابوبکر در دنیا و آخرت برتری ندارد.[ ]
- اولین کسی که از صراط عبور میکند عمر است.
- ای کوه! تکان مخور که بر تو پیامبری و صدیقی (ابوبکر صدیق) و دو شهید است (عمر فاروق و عثمان ذیالنورین) قرار دارند.
- اولین کسی که امیر حج (از سوی پیامبرص) انتخاب شد حضرت ابوبکر بود.
- اولین کسی که در غزوهی (بدر) شهید شد غلام عمر ابن خطاب بوده است.
- اولین باری که مسلمین به صورت علنی در کنار کعبه نماز خواندند پس از اسلام آوردن عمر فاروق بوده.
- اولین کسی که دیوان دستمزد ترتیب داد و برای تاریخ اسلام مبدأ گذاشت عمر فاروق بوده.
- آخرین کسی که پیامبر را خنداند عمر فاروق بوده.
- اولین کسی که اسلام را به خارج از شبه جزیره عربستان صادر کرد عمر ابن خطاب بوده. عمر بوده که برای همیشه باقیماندهی یهودیان را از شبه جزیرهی عربستان بیرون انداخت!
- اولین شهید محراب عمر فاروق بوده.
- اولین کسی که به اصرار او قرآن کریم جمعآوری شد عمر ابن خطاب بوده و طبق حدیث نبی اکرم و به کوری چشم منافقان: اولین کسی که از صراط عبور کرده و وارد بهشت میشود: حضرت عمر ابن خطاب است.
- (در آخرین روزی که پیامبر به روی منبر رفت عمر ابن خطاب به مناسبتی به یکی از منافقان گفت:) ای مرد! خودت را رسوا کردی. پیامبرصگفت: ای عمر رسوایی دنیا آسانتر از رسوایی آخرت است. آنگاه گفت: خدایا راستی و ایمان به او عطا کن و او را به سوی نیکی بگردان. عمر، سخنی گفت که پیامبر بخندید و گفت: عمر با من است و من با عمرم و پس از من، هرجا باشد حق با اوست. تاریخ طبری، ص ۱۳۱۶.
- یا وقتی ابوسفیان برای تجدید صلح حدیبیه به مدینه میاید اول به سراغ نبی اکرم میرود و سپس به سراغ حضرت ابوبکر و سپس به سراغ حضرت عمر و در آخر به نزد حضرت علی میرود. یا حدیثی که هم از حضرت علی و هم از عایشه نقل شده که: بسیار میشد پیامبر به خانه میآمد و مىگفت: من و ابوبکر و عمر رفتیم. من و ابوبکر و عمر گفتیم. من و ابوبکر و عمر... .
- تضاد مفاتیح الجنان با قرآن:
- تذکار و هشدار به خوانندگان:
- این مطلب که شیخ عبّاس در کتابش آورده به علاوهی تمجیدی که پیوسته آخوندها از این کتاب میکنند ممکن است این توّهم را ایجاد کند که «مفاتیح الجنان» از این عیوب عاری است. امّا تحقیق خلاف این پندار را إثبات میکند و خوانندگان پس از مطالعهی کتاب حاضر، خواهند دانست. و شیخ عبّاس تفاوت چندانی با آخوندی که شیخ «حسین نوری» ماجرای گفتگوی خود را با او در کتاب «لؤلؤ و مرجان» آورده، ندارد[ ]. به راستی درست گفتهاند که «رُبَّ مشهورٍ لا أصلَ له:چه بسا حرفی مشهور که اصلی نداشته باشد». «مفاتیح الجنان» مملوّ است از أخبار ضعیف و أدعیهی نامستند شرک آمیز و روایات نامعقول و بر خلاف آیات قرآن و بر خلاف حقائق تاریخی و خرافات ضدّ علم، و ثوابهای اغراق آمیز و عیوب دیگر!! هرکس که مشهور بوده به جلیل القدر و شیخ العلماء و... هرچه خواسته نوشته و علمای دیگر نیز به صلاح خود ندیدهاند که ادعاهای ایشان را بررسی کنند و نگذارند دین اسلام آلوده شود[ ]، بلکه افراد بیصلاحیّت و یا دشمنان دانا و دکانداران عوامفریب و یا دوستان أحمق این روایات جعلی و دعاهای خرافی را مدرک قرار داده و مردم بیخبر را گمراه کردهاند[ ] و بین مسلمین تفرقه انداختهاند. لازم است کسی که صادقانه بر آن است که دین خدا را طبق کتاب و سنّت راستین رسول خداصبشناسد و بشناساند فریب این کتب دعا و زیارتنامهها را نخورد. از جمله همین مفاتیح الجنان که مملوّ است از مطالب خرافی و ضدّ اسلامی؛ زیرا غالباً موجب پذیرشِ أحادیث از جانب «عباس قمی» نقل کلینی یا صدوق یا طوسی یا شیخ کفعمی یا ابن طاوس یا ابن المشهدی یا مجلسی یا حسین نوری و امثال این دکانداران و تبعیّت از از گفتهی زیانبار «تسامح در أدلّة سُنَن»بوده است! وی به مشایخ نامبردگان نظر نداشت در حالی که رُوات قبل از ایشان اکثراً از غُلاة و ضعفا و یا فطحی یا واقفی یا ناووسی و یا از مجاهیل و یا مهمل بودهاند. عباس قمی نام راویان را ذکر نکرده تا خواننده ملاحظه کند و ارزش و اعتبار مرویّات و منقولات ایشان را بداند. اگر وی در «مفاتیح» نام راویان را ذکر میکرد، لاأقل أهل تحقیق به بیاعتباری مطالب آن واقف میشدند. ما با مراجعه به أحوال ایشان دیدیم که أکثرشان وضع خوبی ندارند.
- عباس قمی أدعیه و أذکاری نقل کرده از استاد خود «حسین نوری» که او از حاج ملا «فتحعلی سلطان آبادی» و او نقل کرده از آخوند ملّا «صادق عراقی» که او خواب دیده و در عالم رؤیا أذکار و دعاهایی را از شخصی به نام «محمد سلطان آبادی» تعلیم گرفته است و یا در باب «کیفیّت زیارت امام رضا» میگوید مرد صالحی ادّعا کرده که در خواب دیده پیامبر أکرمصفرموده: قبر حضرت رضا را زیارت کنید! و اینها مدرک شده برای مؤلّف «مفاتیح الجنان»[ ]! آیا شیخ عباس نمیداند که خواب حجّت نیست؟!.
مبتدیان حدیثشناسی نیز میدانند که از علائم واضح جعل حدیث آن است که ضمن آن، دربارۀ موضوعی کمأهمّیت و کوچک، مبالغۀ زیاد شده و گزافهها گفته باشند و پیداست که أکثر اینگونه أحادیت را قصّهگویان یا نویسندگان و گویندگان کممایه وضع و نقل کردهاند. عباس قمی چنان که در صفحات گذشته دیدیم به نقل از کتاب استادش، از دعایی که برایش آثار و ثوابهای عجیب و غریب نقل شده انتقاد کرده أمّا خودش در مفاتیح بارها و بارها ثوابهای شگفت انگیز بلکه شاخانگیز نقل کرده است! به عنوان نمونه میگوید: «هر که در روز جمعه پیش از نماز صبح سه مرتبه بگوید: «أستغفر الله الذي لا إله إلا هو الحیّ القيّوم وأتوب إليه»گناهانش آمرزیده شود اگر چه بیشتر از کف دریا باشد!! و یا نمازی ذکر کرده که هرکس آن را روز یکشنبه در ماه ذیالقعده بخواند همۀ گناهانش آمرزیده شود!! و یا هرکه در یکی از ماههای حرام، پنجشنبه و جمعه و شنبه را روزه بدارد نهصد سال عبادت محسوب میشود!![ ] وی مدّعی است که نمازی دو رکعتی در عید غدیر معادل صد هزار حجّ تمتّع و صد هزار عمره ثواب دارد و همۀ حوائجش بر آورده میشود[ ]!! و یا قول مجلسی را آورده که مدّعی است هرکه بر حضرت زهرا صلوات بفرستد در بهشت جلیس پیامبرصخواهد بود!![ ] شیخ عباس میگوید نماز در حرم أمیر المؤمنین÷برابر دویست هزار نماز است!![ ] (از کجا دانسته که نماز در حرم آنحضرت چنین ثوابی دارد؟ معلوم میشود که دین شیخ عباس حساب و کتاب درستی ندارد!)
در باب سوّم که مختصّ زیارات است، در مقدّمۀ باب مذکور که «در آداب سفر است» (ص ۳۰۸ و ۳۰۹) مطالب و قصّههای عجیبی آورده و نیز در توصیۀ پنجم، (ص۳۱۰) به جای آنکه پیشنهاد کند مسافر آب آشامیدنی خود را بجوشاند، توصیهای کرده که ضدّ بهداشت است!
شیخ عباس در بخش «حرز حضرت فاطمه» یک دعای ضدّ تب نقل کرده و در «أعمال شب أول رمضان» یک غسل ضدّ خارش تعلیم داده (قابل توجه مبتلایان به حساسیّت و أمراض جلدی!) و در «أعمال روز عید فطر» از قول «شیخ مفید» میگوید: خوردن خاک سید الشهداء÷شفای هر دردی است! و در «أعمال روز أول محرّم» از قول «شیخ طوسی» میگوید: مستحبّ است که خاک امام حسین تناول شود!! (قابل توجه أطبّاء و دانشجویان پزشکیکه بیهوده سالها درس خواندهاند و هنوز توان مداوای همۀ أمراض را ندارند و متأسّفانه نمیدانند که شیخ ما راه علاج همۀ بیماریها را کشف کرده است!!) درحالی که پر واضح است اسلام قطعاً توصیههای خلاف بهداشت ندارد.
مرحوم قمی برای تسکین درد دندان میگوید: چوبی یا آهنی بگذارد بر دندانِ دردکُن و أفسون کند آن را از جانب آن و. . . [بگوید] «العَجَبُ كُلُّ العَجَبِ دُودَةٌ تَكونُ في الفَمِ تأكُلُ العَظمَ وتُنزِلُ الدّمَ...»«شگفتی بسیار از کرمی که در دهان است استخوان میخورد و خون را جاری میسازد... الخ»! و یا میگوید حیوانات نیز برای علاج جراحات خویش سر قبر حضرت علی÷میآمدند!! (قابل توجّه دامپزشکان).
به نظر ما اگر اینگونه مطالب در دانشگاهها و مراکز علمی خوانده شود قطعاً موجب خنده بلکه قهقهۀ مستمعین خواهد شد و از این حیث برای تفریح و استراحت دانشجویان و أساتید و انبساط خاطر آنان، بسیار مفید است!
یکی از علمای زمان ما دربارۀ عادات مردم در عهد جاهلیّت نوشته است: «بتهای دیگر نیز مورد پرستش بود که معمولاً از ملّتهای مجاور یا زمانهای پیشین به عرب دوران جاهلی رسیده، در آنجا پرستندگانی پیدا کرده بودند، مانند: فِلس، بَعل، یَغوث، یَعوق، نَسر، ودّ، سُواع که نام آنها در قرآن مجید نیز آمده است.
پرستندگان هر کدام از این بتها که أصل آن در محلّی نگهداری میشد نمونهای از بت مورد علاقۀ خود را میساختند تا در خانه و مسافرت مورد پرستش قرار دهند! کار بُتپرستی به جایی رسید که گاهی یک مسافر بُت پرست در هر منزلی میرسید چهار سنگ پیدا میکرد و زیباترین آنها را انتخاب نموده که آن را در جایی نصب میکرد و به پرستش آن میپرداخت. «مردم مکّه احترام و علاقۀ خاصی به کعبه داشتند، هر وقت به خارج شهر میرفتند، سنگهایی از کعبه همراه میبردند در آنجا پیرامون آنها طواف مینمودند این رفتار به تدریج شدّت یافت و صورت پرستش به خود گرفت و در نتیجه بُت پرستی جای یکتا پرستی را گرفت» «عمرو بن جموح یکی از أشراف... ساکن یثرب بود. وی علاقهای که به خدای خانوادگی خویش داشت یک الگوی چوبی از منات ساخت و در خانۀ خود در جایگاه محترمانهای قرار داد و به پرستش آن پرداخت».
اینک مطالب بالا را مقایسه کن با آنچه عباس قمی در مفاتیح در «زیارت حضرت رسولصآورده: «مجلسی در زاد العباد در أعمال عید مولود که روز هفدهم ربیع الأول است فرموده شیخ مفید و شهید و سید بن طاووس گفتهاند که چون در غیر مدینۀ طیّبه خواهی که حضرت رسولصرا زیارت کنی غسل بکن و شبیه به قبر در پیش روی خود بساز و اسم مبارک آنحضرت را بر آن بنویس و بایست و دل خود را متوجه آنحضرت گردان و بگو... . الخ» آیا این کار همسان کار مشرکین عرب نیست؟ آیا کسیکه بویی از توحید برده باشد چنین مطالبی را خطاب به موحّدین و مسلمین مینویسد؟ آیا پیامبر أکرامصآن همه مجاهدت کرد و آن همه زحمت و مرارت را تحمّل فرمود که مردم با بتها چنین نکنند و با قبر خودش و نوادگانش چنین کنند؟! یا اینکه تمام سعی و مجاهدت رسول خدا و علی وسایر أصحابشپیامبر آن بود که مردم فقط رو به سوی خدا آورند و فقط به او توجّه کنند؟ (فتأمّل جِدّاً)به همین سبب مسلمین مکلّفاند هر روز لا بیش از ده بار در نمازهای خود بگویند ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ٥﴾[الفاتحة: ۵]. فقط تورا عبادت میکنیم و فقط از تو یاری میخواهیم».
باری، کتاب «مفاتیح الجنان» چنان که مختصراً به عرض خواهد رسید مملوّ است از خرافات و موهومات که غُلاة و کذّابین به نام دعا یا زیارت جعل کردهاند و با ترفند آن را منتشر ساختهاند.
منقول است که هرکه در قبرستان در آید و سورهی یــس بخواند خدایﻷعذاب أموات را تخفیف دهد و جهت او باشد به عدد ایشان حسنات . . . و هرکه پیش از خواب در شب بخواند موکَّل سازد خدای ـ عَزَّ وَ جَلّ ـ بر او هزار فرشته که حفظ کنند او را از شرّ هر شیطان رجیم و از هر آفتی و اگر بمیرد در آنروز خدای تعالی او را داخل بهشت سازد» (!!). و یا «در أعمال شب جمعه» (ص ۳۱) گفته است: «هرکه هر شب جمعه سورۀ واقعه را بخواند . . . هیچ آفت از آفات دنیا به او نرسد...» و یا در صفحۀ ۳۸ از قول «عنبسه بن مصعب» که از ضعفاست، میگوید: هرکه سورۀ ابراهیم و سورۀ حجر را در دو رکعت در روز جمعه بخواند هرگز پریشانی و دیوانگی و بلایی به او نرسد»!!
اینها یقیناً دروغ است اخباری است غلوّ آمیز و غرور انگیز. رسول خداصو بسیاری از اصحابش سورۀ یـس و سورۀ واقعه و . . . را خواندند و شرور و آفات دنیا از آنان دفع نشد. و یا دربارۀ سورۀ الرَّحمان مینویسد: «....میاید از نزد خدایﻷ.... و میایستد نزد خدای تعالی...» و یا مینویسد: «هرکه بخواند سورهی الرّحمان و هرجا بخواند ﴿فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ١٣﴾[الرحمن: ۱۳]. بگوید: «لابِشَئٍ مِن آلائِكَ رَبِّ أُكذِّبُ»، پس اگر در شب بخواند آنگاه بمیرد شهید مرده و اگر در روز بخواند آنگاه بمیرد شهید مرده»!! نویسنده عقلش را بکار نگرفته که خداوند متعال مکان ندارد که چیزی نزد او بیاید و نزدیک او یا دور از او بایستد! دیگر آنکه اگر با خواندن این سوره ثواب شهادت حاصل میشود دیگر جهاد فی سبیل الله و آلات حرب لازم نیست!! آیا استعمار بهتر از این میخواهد؟! (فتأمّل: پس فکر کن)
در بارۀ سورۀ جمعه میگوید: «از حضرت صادق منقول است که واجب است بر هر مؤمن هرگاه شیعۀ ما باشد که بخواند در نمازِ شبِ جمعه، سورۀ «جمعه» و ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ ٱلۡأَعۡلَى١﴾[الأعلى: ۱]. و در نماز ظهر آن، «جمعه» و «منافقین» و هرگاه این را به عمل آورد چنان است که گویا عمل رسول خداصرا بجا آورده . . . الخ» این روایت مشعشع یک بار دیگر در مفاتیح «در أعمال روز جمعه» (ص ۴۸) تکرار شده است!! طبق این خبر عمل رسول خداصو آنهمه زحمات و مرارتها و جهادهای آنحضرت، معادل است با خواندن دو سوره!! دیگر آنکه شیعۀ صادق÷چرا روز جمعه، نماز جمعه نمیخواند و نماز ظهر میخواند؟
و دربارۀ سورۀ «قدر» نوشته: «هرکه سورۀ ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ﴾را در نماز فریضه بخواند منادی از جانب پروردگار او را ندا کند که خدا گناهان گذشتۀ تو را آمرزید، عمل را از سر گیر»!! یعنی دوباره خطایا و جنایات خود را از سرگیر!! نمیدانیم چرا نویسندگان و ناقیلن اینگونه أخبار و خوانندگان آنها، فکر خود را به کار نگرفتهاند که این أخبار ضدّ قرآن و قانون إلهی است که فرموده: ﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ٨﴾[الزلزلة: ۷-۸]. «پس هرکس هموزن ذرهای نیکی کند، آن را میبیند. و هرکس هموزن ذرهای بدی کند، آن را میبیند».
و فرموده: ﴿كُلُّ ٱمۡرِيِٕۢ بِمَا كَسَبَ رَهِينٞ٢١﴾[الطور: ۲۱]. «و هرکس در گرو اعمال خویش است.»و فرموده: ﴿كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ٣٨﴾[المدثر: ۳۸]. «هر کس در گرو اعمال خویش است.»و نیز فرموده: ﴿إِنَّهَآ إِن تَكُ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٖ فَتَكُن فِي صَخۡرَةٍ أَوۡ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَوۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَأۡتِ بِهَا ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٞ١٦﴾[لقمان: ۱۶]. «اگر (کردار نیک یا بد) هموزن دانهی خردلی در دل سنگی خارا یا در آسمانها و یا در زمین باشد، الله آن را (به حساب) میآورد. بیگمان الله، باریکبین آگاه است».
همین مقدار برای اینکه بدانیم حواشی این بخش از کتاب «مفاتیح الجنان» تا چه اندازه به اسلام و مسلمانی مرتبط است، کفایت میکند و تفصیل بیشتر لازم نیست. البتّه وضع سایر بخشهای «مفاتیح» نیز از این بهتر نیست. به عنوان مثال «در أعمال روز جمعه» (ص ۴۹) میگوید: «هرکه بعد از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: «اللّهمّ صلّ عَلى محمّدٍ و آل محمّدٍ و عَجِّل فرجهم»، نمیرد تا امام قائم را درک نماید»! و یا «در أعمال شب جمعه» (ص ۳۱) میگوید: «هرکه در هر شب جمعه سورۀ بنی اسرائیل (= الإسراء) را بخواند نمیرد تا به خدمت حضرت قائم برسد و از اصحاب آنحضرت باشد»! لازم است بدانیم که جاعلِ این خبر آن را از قول حضرت صادق نقل کرده و غافل بوده که در زمان آن حضرت به زعم شیعه کسی جُز خودش امام نبوده یعنی هنگام صدور این حدیث امام قائم همان حضرت بوده و لاغیر! آیا جاعل فهمیده که چه بافته است؟ چرا عباس قمی هنگام نوشتن این دو حدیث در کتابش از خود سؤال نکرده که پس تکلیف کسانیکه تا زمان او این سوره یا این صلوات را خواندهاند و از دنیا رفتهاند و به خدمت حضرت صادق و یا امام دوازدهم نرسیدهاند چیست؟!