در رد و نهی و منع خود زنی و سینه زنی شیعه در حسینیهها و عزاداریهایشان نیز احادیث بسیار زیادی در کتب اهل تشیع آمده که بعضی را نقل میکنیم:
۱- ابوالمقدام میفرماید: از ابو جعفر شنیدم که در تفسیر آیهی ﴿وَلَا يَعۡصِينَكَ فِي مَعۡرُوفٖ﴾[الممتحنة: ۱۲]. گفت: ولا تنادي بالويل ولا تقيمن علی نائحة ثم قال هذا هو المعروف الذي قال الله فيه ولا يعينك في معروف [۹۲]اگر من مُردم بخاطر مرگ من واویلا نکن، و نوحهخوان را بر سر جنازهی من نیاور، سپس فرمود: کار نیکی که خداوند دستور فرموده که در آن از من سرپیچی نکنید، همین است.
۲- ابی عبدالله نیز در تفسیر آیهی مذکور میفرماید: کار نیکی که خداوند امر به اطاعت از آن فرموده این است که: (به هنگام مصیبت) لباس پاره نشود، صورتها را نزنند و نوحهخوانی و واویلا راه نیانداخته و به نزد قبر اقامت نکنند. [۹۳]
۳- همچنین روایتی که در فصل گذشته از ابی جعفر روایت شده که فرمود: شدیدترین ناشکیبائی و بیصبری گریه با صدای بلند و داد و فغان و نوحهخوانی و کوبیدن بر صورت و سینه و کندن موی سر است. [۹۴]
۴- حسینسبه خواهرش زینب توصیه کرد که: خواهرم تو را به خدا سوگند میدهم و خواهش میکنم به سوگند و توصیهام عمل کن. اگر من مردم لباست را پاره نکرده و بر مرگ من واویلا و داد و فریاد راه نیانداز. [۹۵]
۵- و در جایی دیگر میفرماید: کسی که به هنگام مصیبت بر صورت خود کوبیده و سینه را پاره کند از ما نیست. [۹۶]
شیعه در ماه محرم به عنوان عزاداری حسین، لباس سیاه میپوشند نمیدانم که فرموده علیسرا نمیدانند یا خود را از دانستن آن به نادانی زدهاند که میفرماید: لباس سیاه نپوشید؛ زیرا که لباس مخصوص فرعون است. [۹۷]
پس وصیت جعفر صادق به هنگام مرگش چی شد که فرمود: بخاطر مرگ من صورت خود را نزده و لباسهایتان را پاره نکنید (سینه چاک نکنید). [۹۸]
از پیامبر پرسیدند چه چیزی باعث باطلشدن اجر و پاداش انسان میشود؟ فرمود: (تصفيق الرجل بيمينه علی شماله، والصبر عند الصدمة الأولی، من رضي فله السخط)به هنگام مصیبت دست راست را بر چپزدن باعث آن میشود، براستی که صبر و شکیبایی به هنگام مصیبت بهتر است و کسی که به ناشکیبایی راضی باشد نارضایتی خدا برای او است. [۹۹]
[۹۲] وسائل الشیعه، ج۲ ص۹۱۵- ۹۱۶؛ مستدرك الوسائل، ج۱ ص۱۴۴. [۹۳] تفسیر نور الثقلین، ج۵ ص۳۰۸؛ مستدرك الوسائل، ج۱ ص۱۴۴. [۹۴] سند این روایت در صفحهی ۶ گذشت. [۹۵] مستدرك الوسائل، ج۱ ص۱۴۴. [۹۶] مرجع سابق. [۹۷] من لا یحضره الفقیه، ج۱۱ ص۱۶۳؛ وسائل الشیعه، ج۲ ص۲۸۷. [۹۸] بحار الأنوار، ج۸۲ ص۱۰۱. [۹۹] بحار الأنوار، ج۸۲ ص۹۳.