پارهای از آیات در نفی امامت انحصاری!
۱- سورهی فرقان آیهی ۷۴ که حقتعالی در اوصاف عباد الرحمن میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا٧٤﴾[الفرقان: ۷۴].
«و آنان که مىگویند: ای پروردگارمان! همسران و فرزندانمان را روشنی چشمانمان بگردان و ما را پیشواى پرهیزکاران قرار بده».
هر ذی شعوری میداند که بندگان خدای رحمن که از حق تعالی درخواست دارند که به سعی و کوشش و علم و عمل خود حائز مقام امامت آن هم برای متقین شوند، منحصر به یک نفر و ده نفر و صد نفر نیستند.
تعجب است که بزرگان شیعه گویا چنین آیات را ندیدهاند و میگویند قرآن را کسی نمیفهمد ولی خود بر خلاف گفتهی خود آیاتی از قرآن میاورند برای امامت انحصاری و یا برای امامت مهدی که هیچ دلالتی ندارد. باید به ایشان گفت: اگر شما مدعی هستید که قرآن را کسی نمیفهمد چگونه فهمیدید که آن آیاتی که میآورید راجع به امامت شخصی و اشخاصی معین میباشد؟!.
۲- سورهی اسراء آیۀ ۷۱ که حق تعالی میفرماید:
﴿يَوۡمَ نَدۡعُواْ كُلَّ أُنَاسِۢ بِإِمَٰمِهِمۡۖ﴾.
«روزی که هر گروهی را با پیشوایشان فرا میخوانیم».
و مسلّم است که مردم دنیا منحصر به دوازده فرقه نیستند تا آنان را با ۱۲ نفر امام بخوانند بلکه هر فردی مأموم امامی است و هر فردی را با پروندهی اعمال او میخوانند و همان، پروندهی عمل امام او است و منحصر به دوازده شخص و یا دوازده پرونده نیست.
۳- سورۀ احقاف آیۀ ۱۲:
﴿وَمِن قَبۡلِهِۦ كِتَٰبُ مُوسَىٰٓ إِمَامٗا وَرَحۡمَةٗۚ﴾.
«و پیش از قرآن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود».
چنانکه همین مطلب در سورهی هود آیۀ ۱۷ نیز آمده است. و علیسدر خطبۀ ۱۴۵ نهج البلاغه میفرماید: «فَقَدْ نَبَذَ الْكِتَابَ حَمَلَتُهُ، وَتَنَاسَاهُ حَفَظَتُهُ، فَالْكِتَابُ يَوْمَئِذٍ وَأَهْلُهُ مَنْفِيَّانِ طَرِيَدانِ». یعنی: به تحقیق این کتاب (یعنی قرآن) را حملهی آن پشت سر انداختند و نگهبانان آن یعنی مسلمین آن را فراموش کردهاند. پس این کتاب و اهل آن مطرود و دور انداخته شدهاند، تا آنکه میفرماید: «كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْكِتَابِ وَلَيْسَ الْكِتَابُ إِمَامَهُمْ».یعنی: گویا این مردم امامان برای قرآنند و قرآن امام ایشان نیست (در حالی که باید به عکس باشد) تا آخر آن خطبه. و نیز ایشان در صحیفهی علویه در دعای بعد تسلیم الصلاة عرض میکند: «إن رسولك محمدا نبي وإن الدين الذي شرعت له ديني وإن الکتاب الذي أنزل إليه إمامي»، یعنی: خدایا من گواهم که رسول تو محمد پیغمبر من است و دینی که برای او تشریع کردی دین من است و کتابی که به او نازل کردی امام من است. و صادق/نیز طبق روایت وسائل الشیعة در باب اول از ابواب قراءة القرآن و هم روایت باب سوم همان باب، قرآن را امام قرار داده، و از تمام اینها روشنتر که رسول خداصطبق روایت جلد ۹۲ بحار مجلسی ص: ۱۷ فرموده: «قرآن امام هر مسلمان است». پس مذهب تراشانی که بر ضد آیات فوق و بر ضد کلام رسول خداصو کلام علیسو صادق/آمدهاند برای خود دوازده امام انحصاری تراشیدهاند، باید بفهمند که تابع قرآن نیستند، و از امامت قرآن صرفنظر کرده و برای امامان مجعولۀ خود سینه میزنند و حتی کلام امامان خود را نیز قبول نکرده و در این حال چگونه خود را شیعه، و علیسرا امام خود میدانند در حالیکه امامِ علی قرآن است، و امام ایشان اشخاص دیگری غیر از قرآن است.