اعتقاد داشتن به حلول خداوند در ائمه:
در یکی از روایات مذهب تشیع در رابطه با این اعتقاد فاسد و ملحدانه گفته شده: «ابا عبدالله÷فرمودند: آنگاه خداوند دست راست خود را بر ما کشید و نور الهی در وجود ما حلول کرد» [۱۷۵]. و در روایت دیگری گفته شده: «...اما خداوند ذات ما را با ذات خود در هم آمیخت» [۱۷۶]. ایمان داشتن به چنین اعتقاد باطلی نقش بسیار بزرگی در متصف دانستن ائمه به برخی از صفات ربوبیت و در نتیجه پرستش و عبادتکردن آنها داشته است. ما اگر به کتابهای حدیث مذهب تشیع مراجعه کنیم و نگاهی به آنچه در باب معجزات ائمه نوشته شده بیافکنیم خواهیم دید در بسیاری از روایات، انجامدادن اموری به ائمه نسبت داده شده که اینگونه امور را کسی جز خداوند متعال نمیتواند انجام دهد. به عنوان مثال یکی از این روایات، علی ابن ابی طالب را قادر به زندهکردن مردگان معرفی میکند. در این روایت گفته شده: «جوانی از قبیلهی بنی مخزوم نزد علی بن ابی طالب÷آمده و به ایشان میگوید: ای دایی من! برادرم چند روز پیش فوت کرد و این حادثهی ناگوار مرا بسیار غمگین و افسرده ساخته است. علی بن ابی طالب÷در جواب خطاب به جوان فرمودند: آیا میخواهی برادرت را بار دیگر ببینی؟ جوان که بسیار خوشحال گشته است پاسخ مثبت میدهد. علی ابن ابی طالب÷خطاب به جوان میفرماید: قبر او را به من نشان ده. هنگامیکه علی÷و جوان به قبر میرسند ایشان زیر لب سخنی گفته و با پای خود چند ضربه به قبر میزند. با این عمل ناگهان مرده از قبر بر خاسته و به زبان فارسی سخنانی بر زبان میراند. امیرالمؤمنین÷از او میپرسند: مگر تو عرب نبودی؟ مرد پاسخ میدهد: بله، اما چون من پیرو فلانی و فلانی [۱۷۷]بودم، پس از مرگ زبانم به فارسی تغییر یافت» [۱۷۸].
و در اکذوبهی دیگری گفته شده علی ابن ابی طالبس تمام مردگان قبرستان جبانه را زنده کرده است [۱۷۹]. و در روایت دروغین دیگری ادعا شده علی ابن ابیطالبس با زدن ضربهای بر تکه سنگی صد شتر از آن بیرون آورده [۱۸۰].
اینگونه روایات همانگونه که قبلاً نیز گفتیم چنان بیپایه و اساس و مضحک هستند که برای اثبات بطلان آنها هیچ احتیاجی به ذکر دلیل و برهان نیست.
و در برخی دیگر از روایات دروغین ادعا شده که چون برخی از پیامبران در برابر ائمه شیعه و ولایت آنها سر تسلیم فرود نیاوردند، خداوند آنها را معاقبه و مبتلی به مصیبت ساخت.
در روایتی که سرشار از اهانت به آدم÷میباشد گفته شده: «...هنگامی که خداوند آدم را در بهشت جای داد، محمد و علی و حسن و حسین - صلوات الله علیهم- را در مقابل او ظاهر کرد. آدم با نگاهی سرشار از حسادت به آنها نگریست. سپس از او خواسته شد ولایت ائمه را بپذیرد. اما او از اینکار سر باز زد. به همین سبب بهشت او را از درون خود به بیرون پرتاب کرد. پس از مدتی آدم به اشتباه خود پی برد و از حسادت خویش توبه کرد و به حق پنج تن؛ محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین صلوات الله علیهم متوسل شد. در نتیجه خداوند او را بخشید و از گناه او در گذشت. و در مورد همین ماجرا است که خداوند متعال فرموده است: ﴿فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِۦ كَلِمَٰتٖ﴾[البقرة: ۳۷]. (سپس آدم کلمات و دعاهایی از خالق خویش آموخت)» [۱۸۱].
اگر آن دجالی که این روایت اهانت آمیز را از خود جعل کرده، مقداری بیشتر به دروغپردازی خود ادامه میداد حتماً میگفت: آدم÷نخست سنی مذهب بوده و سپس شیعه شده است!.
و در یکی دیگر از این روایات دروغین گفته شده: «سبب محبوس شدن یونس÷در شکم نهنگ امتناع او از پذیرفتن ولایت علی÷بوده، و از شکم نهنگ رهایی نیافت مگر پس از پذیرفتن ولایت علی بن ابی طالب÷» [۱۸۲].
ما از اینگونه روایات دروغین میتوانیم چندین نتیجه دیگر نیز بگیریم که عبارتند از:
۱- آن دروغپردازانی که روایات مذهب تشیع را روایت کردهاند، برای دست یافتن به اهداف ناپسند خود از هیچ حیله و نیرنگی فروگذار نکردهاند.
۲- در روایات موجود در مصادر و مراجع مذهب تشیع به پیامبران - علیهم الصلاة والسلام- هیچ احترامی گذاشته نشده است.
۳- روایات مراجع و مصادر مذهب تشیع چنان بیپایه و اساس هستند که به هیچ وجه نمیتوان به آنها اعتماد کرد.
در روایت دروغینی که جعل کنندگان آن خواستهاند هرگونه ارتباط مستقیم فرد شیعی مذهب را با خالق هستی قطع کنند، هریک از ائمه مسئول برآورده ساختن حاجتی قرار داده شدهاند.
در این روایت خطاب به فرد شیعی مذهب گفته شده: «...برای نجات از سلاطین و وسوسههای شیاطین دستت را به سوی علی بن حسین÷دراز کن. و در بجا آوردن عبادات و امور اخروی از محمد بن علی÷و جعفر بن محمد÷مدد بخواه، و برای طلب عافیت به موسی بن جعفر÷متوسل شو. و برای طلب رزق از خداوند از محمد بن علی÷کمک بخواه. و در نیکی کردن به برادران و بجا آوردن عبادات نافله از علی بن محمد÷و برای رسیدن به نعیم اخروی از حسن بن علی÷مدد بخواه. و هنگامی که شمشیر دشمن را بر بالای سر خود دیدی که میخواهد سرت را از بدنت جدا کند از صاحب زمان (عج) مدد بجو و یقین داشته باش که او تو را نجات خواهند داد» [۱۸۳].
ایمان داشتن به اینگونه روایات دروغین هرگونه رابطهی مستقیم بین فرد شیعی مذهب و خالق هستی را از بین برده و امید و توکل او را بجای خداوند بر ائمه قرار میدهد. و بدین ترتیب هیچ شور و شوقی برای روی آوردن به بارگاه الهی در او باقی نمیماند. بلکه تمام دعاها و راز و نیاز کردنهای خود را برای ائمه بجا آورده و از آنها مدد میجوید. این در حالی است که قرآن مجید به ما آموخته است دعاها و حاجات خود را مستقیماً با معبود بر حق در میان گذاشته و هیچ مخلوقی را در این میان واسطه و میانجی قرار ندهیم.
[۱۷۵] اصول كافی: ۱/۴۴۰ و۴۴۱ و۴۴۲ و۴۴۵، (چاپ سابق الذكر). [۱۷۶] اصول كافی: ۱/۴۴۰ و۴۴۱ و۴۴۲ و۴۴۵، (چاپ سابق الذكر). [۱۷۷] مراد ابوبكر و عمر (ب) میباشد. [۱۷۸] اصول كافی، كلینی ۱/۴۵۷، (چاپ سابق الذكر)، بحار الانوار، مجلسی ۴۱/۱۹۲ (احیاءالتراث العربی، بیروت، الطبعه الثالثه ۱۴۰۳ هـ)، بصائر الدرجات للصفار ص ۷۶، (چاپ نجف، ۱۳۷۰ هـ). [۱۷۹] بحار الانوار، مجلسی: ۴۱/۱۹۴ (چاپ سابق الذكر). [۱۸۰] بحار الانوار، مجلسی: ۴۱/۱۹۴ (چاپ سابق الذكر). [۱۸۱] بحار الانوار، مجلسی: ۲۶ / ۳۲۵ (چاپ سابق الذكر)، وسایل الشیعه، حر عاملی ۴ / ۱۱۴۳، (تحقیق: عبدالرحیم شیرازی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ پنجم ۱۴۰۳ هـ). [۱۸۲] تفسیر فرات، ص ۱۳ لفرات بن ابراهیم الكوفی، المطبعه الحیدریه، النجف، نشر: مكتبه الداوری، قم. بحار الانوار، مجلسی ۲۶/۳۳۳- ۳۳۴ (چاپ سابق الذكر). [۱۸۳] بحار الانوار، مجلسی ۹۴/۳۳ (چاپ سابق الذكر).