سخنان و وعدههای رهبران و مراجع
این دورویی و روبه صفتی در سخنان رهبران و مراجع مذهبی ایشان نیز نمایان است، و به طور مثال خمینی قبل از سقوط رژیم شاهنشاهی و قبل از اینکه خودش به روی کار بیاید، وعدههای زیادی میداد، ولی همگی علاوه بر اینکه تحقق نیافتند بلکه حتی برعکس آنها صورت گرفت.
برخی از سخنان خمینی را میآوریم تا خودتان به روبه صفتی او پی ببرید:
خمینی میگفت: «سی ملیون جمعیت همه علم را بلند کردهاند و میگویند: قرآن میخواهیم» [۱۵۶].
«روابط ما با جامعهی غرب یک روابط عادلانه است، نه زیر فشار ظلم آنها خواهیم رفت و نه ظلمی بر آنها روا خواهیم داشت، و اما با کمونیستها چون سوء قصد آنها را نسبت به مملکت خودمان تا کنون احراز کردهایم، نمیتوانیم هیچگونه روابطی داشته باشیم» [۱۵۷].
«در اسلام جناحهای مختلف وجود ندارد، وقتی حکومت اسلامی تشکیل شود همه تابع قانون اسلامند و اسلام یک جناح یکپارچه و واحد است» [۱۵۸].
«در ایران سی و پنج ملیون مسلمان هستند که همه در خیابانها اسلام را داد میزنند» [۱۵۹].
«در ایران اسلامی علماء خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادی امور خواهند بود. خود من نیز هیچ مقام رهبری نخواهم داشت، و از همان ابتدا به حجرهی تدریس خود در قم برخواهم گشت» [۱۶۰].
«در جمهوری اسلامی کمونیستها هم در بیان عقیدۀ خود آزاد خواهند بود» [۱۶۱].
«در حکومت اسلامی رادیو، تلویزیون، و مطبوعات مطلقاً آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت» [۱۶۲].
«در منطق اینها آزادی یعنی به زندان کشیدن مخالفان، سانسور مطبوعات و ادارهی دستگاههای تبلیغاتی. در این منطق تمدن و ترقی یعنی تبعیت تمام شریانهای مملکت از فرهنگ و اقتصاد و ارتش و دستگاههای قانونگذاری و قضایی و اجرایی از یک مرکز واحد. ما همه اینها را از بین خواهیم برد» [۱۶۳].
«ما همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داریم» [۱۶۴].
«برای همه اقلیتهای مذهبی آزادی به طور کامل خواهد بود و هرکس خواهد توانست اظهار عقیده خودش را بکند» [۱۶۵].
«نه رغبت شخصی من و نه وضع مزاجی من اجازه نمیدهند که بعد از سقوط رژیم فعلی شخصاً نقشی در ادارهی امور مملکت داشته باشم» [۱۶۶].
«دولت اسلامی ما یک دولت دموکراتیک به معنی واقعی خواهد بود. من در داخل این حکومت هیچ فعالیتی برای خودم نخواهم داشت» [۱۶۷].
«من نمیخواهم رهبر جمهوری اسلامی آینده باشم. نمیخواهم حکومت یا قدرت را بدست بگیرم» [۱۶۸].
«پس از رفتن شاه من نه رییس جمهور خواهم شد، نه هیچ مقام رهبری دیگری را به عهده خواهم گرفت» [۱۶۹].
«از نظر آزادی عقاید بنابر آن بود که اشخاص منحرف همیشه حرفهای خود را میزدهاند، اگر آنها از اصل اسلام خبردار شده باشند این حرفها را نمیزنند، اینها اگر به همه مسائل آشنا شوند اختلافات از بین میرود. در عین حال ما از اظهار عقیده جلوگیری نکرده و نمیکنیم، لکن از کارهایی که منحرفین گاهی میکنند میخواهند شلوغ کاری کنند . . . ، ما آزادی به همه مسالک و عقاید میدهیم» [۱۷۰].
این دارایی از غنائم اسلام است، من امر کردم به مستضعفین بدهند و خواهند داد. و میگفت: به این نغمههای باطل گوش ندهید، آنها حرف میزنند ولی ما عمل میکنیم!! و میگفت: ما یک مملکت محمدی ایجاد میکنیم!! و میگفت: آب و برق را مجانی میکنیم، اتوبوس را مجانی میکنیم!! و این ارتشیها فکر میکنند ما میخواهیم آنها را دار بزنیم (که همه جمعیت خندیدند و فقط ۱۰ روز آری فقط ۱۰ روز بعد، تعداد زیادی از فرماندهان ارتش را - البته دار نزدند - تیرباران کردند، حتی گرگترین حکومتهای دنیا نیز وقتی عفو عمومی میدهند دیگر زیر حرف خودشان نمیزنند).
«امروز روزی است که کلمهی وحدت برای ما فایده ندارد، عمل وحدت لازم است، من هم میگویم وحدت، اما اگر بنا باشد که من مخالفت کنم با دیگران، یک کلمهای است، یک ریایی است و بیشتر نیست!!» [۱۷۱].
«اهانت به هر مسلمانی چه عضو حزب باشد یا نه، بر خلاف اسلام و تفرقه اندازی در این موقع از بزرگترین گناهان است!!» [۱۷۲].
«نماز خواندن پشت سر اهل سنت همچون نماز خواندن پشت سر پیغامبر است».
«در زمان ما هیچ خرابی حاصل نشده، زمان ما همه کوشش برای درست کردن وضع ملت است. درست کردن وضع کشاورزی و سایر کارخانهها و امثال ذلک. شما توقع دارید ما بتوانیم در همین چند ماه یا چند سال برویم به آن حدی که همهمان، ملتمان در رفاه باشد، همه کارها هم درست شده باشد» [۱۷۳].
«آنان که به ادعای واهی کوس طرفداری از خلق را میزنند و با خلق خدا آن میکنند که همه میدانند در این جنایت عظیم چه توجیهی دارند؟ و با به شهادت رساندن عالمی خدمتگزار و پیرمرد بزرگوار هشتاد ساله چه قدرتی کسب میکنند و چه طرفی میبندند؟» [۱۷۴].
(ولی سربازان بدنام امام زمانی به داخل منزل علامه برقعی این پیرمرد هشتاد ساله ریختند و در حالی که نماز میخواند بر سر او شلیک کردند).
هم اکنون نیز وضع بر همین منوال ادامه دارد و رجال حکومتی هر روز وعدهای میدهند و مردم را دلخوش میکنند و البته نه به وعدهها عمل میکنند و نه وضع مردم بهتر میشود، بلکه روز به روز بر مشکلات افزوده میشود و مردم هر روز ناراضیتر میشوند، ولی ذرهای به مغز کوچک خود فشار نمیآورند و ذرهای به عقاید اشتباه خود شک نمیکنند، پس بچشید طمع تلخ جهل را، طمع تلخ مذهب گمراه را، طمع تلخ حکومت فرقهگرا را، طمع تلخ بیدینی را، طمع تلخ دوری از قرآن و سنت را.
هر بلایی که بر سر ملتی بیاید، مقصر اصلی در درجهی اول خود آن ملت هستند که با جهل خود و با پیروی کوکورانهی خود از مراجع گمراه به چاه هلاکت افتادهاند.
پس تا خودتان را اصلاح نکنید همچنان گرفتار این روبه صفتان هستید و هر روز فریب ایشان را میخورید، امروز فریب آخوند و فردا روباهی دیگر.
[۱۵۶] سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج ۴/۸/۱۳۵۷، صحیفه امام، ج۴ ص ۱۷۰. [۱۵۷] خمینی ۲۰/۷/۱۳۵۷، مصاحبه با خبرنگاران دربارهی آیندهی حكومت اسلامی، صحیفه امام ج۳ ص ۵۱۵. [۱۵۸] تاریخ ۲۱/۹/۱۳۵۷ مصاحبه با روزنامهی صدای لوكزامبورگ، صحیفهی امام ج۵ ص۲۲۳. [۱۵۹] تاریخ ۱۷/۸/۱۳۵۷ مصاحبه با رادیو تلویزیون ژاپن دربارهی دولت نظامی و دولت آینده، صحیفهی امام ج۴ ص۳۸۱. [۱۶۰] مصاحبه با خبرگزاری رویتر، نوفل لوشاتو، ۵ آبان ۱۳۵۷. [۱۶۱] مصاحبه با سازمان عفو بین الملل، نوفل لوشاتو، ۱۰ نوامبر ۱۹۷۸. [۱۶۲] مصاحبه با روزنامهی پیزا سره، نوفل لوشاتو، ۲ نوامبر ۱۹۷۸. [۱۶۳] سخنرانی برای گروهی از دانشجویان ایرانی در اروپا، نوفل لوشاتو، ۸ آبان ۱۳۵۷. [۱۶۴] سخنرانی برای گروهی از ایرانیان، نوفل لوشاتو، ۱۹ مهر ۱۳۵۷. [۱۶۵] کنفرانس مطبوعاتی، نوفل لوشاتو، ۹ نوامبر ۱۹۷۸. [۱۶۶] مصاحبه با خبرگزاری اسوشیتد پرس، نوفل لوشاتو، ۱۷ نوامبر ۱۹۷۵. [۱۶۷] مصاحبه با تلوزیون NBC، نوفل لوشاتو، ۱۱ نوامبر ۱۹۷۸. [۱۶۸] مصاحبه با تلوزیون اتریش، نوفل لوشاتو، ۱۶ نوامبر ۱۹۷۸. [۱۶۹] مصاحبه با روزنامهی لموند، نوفل لوشاتو، ۹ ژانویه ۱۹۷۹. [۱۷۰] تاریخ ۶/۱۱/۱۳۵۷ گفتگو با سه تن از شخصیتهای آمریكایی_صحیفهی امام ج۵، ص۵۳۳- ۵۳۴. [۱۷۱] تاریخ ۳۱/۴/۱۳۵۸ سخنرانی در جمع اعضای نهضت رادیكال ایران_صحیفهی امام، ج۹ ص۲۰۹. [۱۷۲] تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۶۶_خمینی در پاسخ به انحلال حزب جمهوری. [۱۷۳] تاریخ ۲/۷/۱۳۵۸ مصاحبه با اوریانا فالاچی_صحیفهی امام، ج۱۰ ص۹۶_۹۷. [۱۷۴] تاریخ ۲۳/۷/۱۳۶۱ صحیفهی امام، ج۱۷ ص۵۰.