این اموال خروشان و این سیل عظیم بر چه کسانی توزیع میشود؟
میگویند در زمان غیبت امام بر فقیه شیعه توزیع میگردد. [۱۳۲]خمس دهندگان؛ هم اکنون اموال خود را به فقها میپردازند. چون امام و پیشوایانشان مقرر نمودهاند که خمس به شش قسمت تقسیم میشود: سهمی برای خدا، و سهمی برای پیامبر، و سهمی برای امام، که این سه سهم در حال حا ضر مال صاحب زمان (مهدی) میباشد [۱۳۳]اگرچه او غائب است - که هرگز از غیبتش باز نمیگردد چون هنوز متولد نشده است!- پس سهم او برای فقیه شیعه میباشد. چون گفتهاند نصف خمسی که برای امام است در زمان غیبت او به نائبش یعنی مجتهد جامع الشرائط باز میگردد. [۱۳۴]
و سه سهم باقیمانده «به یتیمان و مساکین و ابن سبیل تعلق میگیرد» [۱۳۵]البته به شرط اینکه ایمان داشته باشند [۱۳۶]یعنی مشروط بر اینکه رافضی باشند چون ایمان مختص به آنها میباشد چنان که آنها به دروغ و افترا چنین میپندارند. تازه در مورد این سهم آخر که برای این سه گروه مقرر گردیده، گفتهاند: احتیاطا به مجتهد پرداخت شود بهتر است. [۱۳۷]
پس نتیجه این میشود که همهی آن اموال به شیخ و پیشوایان آنها داده میشود تا آن را بر خود و آن سه گروه که بیان شد انفاق نمایند. در کتاب «النور الساطع» آمده که: فقیه نصف خمس را برای خود بر میدارد و نصف دیگرش را مطابق نیاز تقسیم میکند اگر زیاد آورد زیاده را خود بر میدارد و اگر کم آورد باید از سهم خود آن را تکمیل نماید. [۱۳۸]
دکتر علی سالوس میگوید: از ماهیت و واقعیت شیعههای امروزی در مییابیم که اگر کسی بخواهد حج را انجام دهد باید همهی داراییش را جمع وجور کند سپس خمس (یک پنجم) را به فقهای که به وجوب آن فتوا داده – و گفتهاند اگر آن را نپردازد حجش باطل است– بپردازند. که در واقع این کار چپاول نمودن و به باطل خوردن اموال و دارایی مردم است. [۱۳۹]
میگویم: به احتمال قوی این یکی از عوامل حرص و طمع حکومت آیة اللهها بر زیاد نمودن سهم خود از تعداد حاجیان در هر سال میباشد.
این نوع نگرش در ارتباط با خمس و اینکه همه اموال حق امام است نگرشی است که بیدینان و زندیقها از زمان قدیم وضع نمودهاند و تا امروز عمل به آن استمرار یافته است؛ که شیعهها آن را یکی از آثار عقیده به امام موعود میدانند. امّا در واقع بدعتی است که خودشان آن را پدید آوردهاند و در زمان پیامبرصو خلفای راشدینشحتی امیرالمؤمنین علی که شیعهها ادعای پیروی از او را دارند، وجود نداشته است.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/میگوید: آنچه که رافضیها در مورد خمس میگویند که اموال مردم از آنان گرفته شود و آن را به نائب امام معصوم موعود بپردازند سخنی است که هیچیک از اصحاب چه علی و چه غیر او، و هیچکدام از تابعین که به نیکی روش آنان را در پیش گرفتند و راه ایشان را به خوبی پیمودند و هیچیک از کسانی که با آنها قرابت و نزدیکی داشتهاند مانند بنیهاشم و غیره، آن را نگفتهاند و تمام آنچه در مورد علی یا علمای اهل بیت او همچون: حسن، حسین، و علیبنحسن، و ابیجعفر باقر و جعفر بن محمد نقل ننمودهاند، و در واقع دروغی است که روافض بر آنها بستهاند، و این کار خلاف سیرهی علی است چون نه او و نه خلفای دیگر در مدت چهل سال خلافتی که داشتهاند، چیزی از اموال مردم را نگرفتهاند و حتی در زمان خلافت علیسچیزی به نام خمس به روش امروزی اصلا وجود نداشته است.
و همچنین بدیهی و روشن است که پیامبر خدا اموال مسلمانان را به عنوان خمس از آنان نگرفته و از هیچیک از مسلمانان طلب خمس ننمودهاند. [۱۴۰]
در واقع این اموالی که پیر و پیشوای شیعیان آن را به عنوان یکی از فرایض الهی و حقی از حقوق اهل بیت از مردم گرفتهاند و امروز هم مانند سیل خروشان از هر جهتی به روی آنها سرازیر شده است و از مهمترین عوامل و اسباب دوام و بقاء خرافات اثنی عشریها گردیده و انگیزهی آنها در دفاع از عقیدهی خود همین موضوع بوده است. چون آنها خوب میدانند اگر کسی به مذهبشان دست بزند دیگر این سیل خروشان حطام دنیا که تا به حال جاری بوده، قطع میشود.
به همین دلیل دکتر علی سالوس میگوید: به عقیدهی من اگر این اموال و داراییها نمیبود اختلاف بین شیعهی جعفری و باقی مسلمانان به این حد نمیرسید. چون بسیاری از فقهاء و پیشوایان شیعه به خاطر همین دارائی و اموال به اختلافات فی ما بین دامن میزنند. [۱۴۱]
و یکی دیگر از آثار آشکار آنها این است که در هر شهری که حضور پیدا کرده باشند، تلاش نمودهاند که بزرگترین و مهمترین کارهای تجاری و شرکتها و مواد خوراکی را قبضه و در سیطرهی خود قرار دهند تا آنها بر آذوقه و خوراک و ضروریات مردم تصمیم بگیرند و حکومت کنند که واقع حال هم گواه بر این قضیه است. [۱۴۲]
[۱۳۲] نگاه علی کاشف الغطاء، النور الساطع وجوب پرداخت خمس به فقیه در زمان غیبت امام، ۱/۴۳۹. [۱۳۳] العروة الوثقی، ۲/۴۰۳ و هدیة العباد، ص۱۷۸. [۱۳۴] العروة الوثقی، ۲/۴۰۵ و هدیة العباد، ص۱۷۹. [۱۳۵] العروة الوثقی، ۲/۴۰۳ و هدیة العباد، ص۱۷۹. [۱۳۶] العروة الوثقی، ۲/۴۰۳ و هدیة العباد، ص۱۷۹. [۱۳۷] العروة الوثقی، ۲/۴۰۵ و هدیة العباد، ص۱۷۹. [۱۳۸] النور الساطع، ۱/۴۳۹. [۱۳۹] أثر الإمامة فی الفقه الجعفری، ص۳۹۱. [۱۴۰] منهاج السنة، ۳/۵۴. [۱۴۱] أثر الإمامة فی الفقه الجعفری، ص۴۰۸. [۱۴۲] در این رابطه به کتاب «وجاء دور المجوس» از ص۳۱۲ به بعد مراجعه نمائید.