خلافت امیر المؤمنین الحسن بن علیب(سال ۴۰)
بعد از کشته شدن علیساهل کوفه با حسن بن علی بیعت کردند، و او بعد از آن که با او بیعت شد از کوفه به سوی شام حرکت کرد چون آنها تاکنون اطاعت از امیر المؤمنین علی بن ابی طالبسرا نپذیرفته بودند، حسن به علی حرکت کرد و در اصل نیت و هدف او صلح بود، او جنگیدن را دوست نداشت و بلکه حسن با رفتن علی برای جنگ اهل شام مخالف بود [۱۸۴]، و از نشانههایی که نشانگر این است که هدف او صلح بود این است که او قیس بن عباده را از فرماندهی عزل کرد و فرماندهی را به دست عبدالله بن عباسبسپرد [۱۸۵].
حسن بصری میگوید: وقتی حسن بن علی همراه با دستهها به سوی معاویه حرکت کرد عمرو بن العاص به معاویه گفت: دستهای را میبینم که تا همه کشته نشوند بر نمیگردند.
و حسن بصری میگوید از ابابکره شنیدم که میگفت: در حالی که پیامبرصسخنرانی میکرد حسن آمد، پیامبرصگفت: «این پسرم سردار است و امید است خداوند بوسیلۀ او میان دو گروه از مسلمین صلح و آشتی برقرار نماید» [۱۸۶].
و الزهری میگوید: معاویه به حسن نامهای فرستاد و در آخر آن نوشته شده بود هر چه میخواهی در آن بنویس و هر چه بخواهی از آن تو است. عمرو بن العاص گفت: با او میجنگیم، معاویه (که از عمرو مرد بهتری بود) گفت: صبر کن ای ابا عبدالله آنها تا به اندازه افراد خود از شامیها نکشند تو از آنها رهایی نمییابی، و بعد از آن زندگی چه فایدهای دارد، و سوگند به خدا من جنگ نمیکنم مگر آن که ببینم که هیچ چارهای جز جنگیدن نیست [۱۸٧].
و بعد از آن معاویه و حسن با هم دیدار کردند و حسن بن علیسبه نفع معاویه از خلافت دست کشید و معاویه امیر المؤمنین شد و این سال را سال جماعت نامیدند، و مدّت حکومت حسن شش ماه بود.
[۱۸۴] نگا: البدایة والنهایة ٧/۲۴۵. [۱۸۵] فتح الباری ۱۳/۶٧. [۱۸۶] بخاری کتاب الفتنة، باب قول النبي: إن ابني هذا سيد حديث ٧۱۰٩. [۱۸٧] المصنف عبدالرزاق ۵/۴۶۲.