اعتراضاتی که بر عثمان شده است:
خردهها و اعتراضاتی که بر حکومت عثمانسشده را به اجمال بیان میکنم سپس آن را مفصلاً توضیح میدهم.
- اول: او خویشاوندانش را پُست و مقام داد.
- دوم: ابوذر را به ربذه تبعید کرد [۱۰۴].
- سوم: دادن یک پنجم آفریقا به مروان بن حکم.
- چهارم: سوختن نسخههای قرآن و تعیین یک نسخه از قرآن برای همه مردم.
- پنجم: زدن ابن مسعود تا آن که شکمش پاره شد، و زدن عمار بن یاسر تا جایی که پهلوهایش شکست.
- ششم: گسترش دادن مرتع قرق شده.
- هفتم: کامل خواندن نماز در سفر.
- هشتم: فرار از جنگ أُحد.
- نهم: عدم حضور در جنگ بدر.
- دهم حضور نداشتن در بیعه الرضوان.
- یازدهم: نکشتن عبیدالله بن عمر به قصاص قتل هرمزان.
- دوازدهم: اضافه کردن اذان دوم در روز جمعه، که این اذان در زمان پیامبرصو ابوبکر و عمر نبود و فقط یک اذان گفته میشد.
- سیزدهم: پیامبر حکم – پدر مروان – را تبعید کرد و عثمان او را باز گرداند.
و چیزهایی دیگر هست مانند اینکه میگویند عثمانسبه در همان پلّه منبر مینشست که پیامبر در آن مینشست، پیامبر بر پلّه اوّل منبر میایستاد و سخنرانی میکرد، بعد از او ابوبکر در پله دوم قرار میگرفت، و عمر وقتی آمد در پله سوّم میایستاد و وقتی عثمان آمد به همان پله اول بالا رفت، و بعد از او تا به امروز چنین است، و همچنین گفتهاند که عمر با درّه میزد و عثمان با شلاق میزد، و گفتهاند عثمان ابو الدرداء را که یکی از اصحاب پیامبرصبود اذیت کرد، و دیگر چیزها و اعتراضاتی که بر عثمان میشود که بیشترشان دروغ هستند و واقعیت ندارند. و اینک تفصیل این اعتراضات:
اعتراض اول: دادن پُست و مقام به خویشاوندانش:
خویشاوندان عثمان که او آنها را پست و مقام داده بود چه کسانی بودند؟
خویشاوندان عثمان که اوسآنها را مقام داده بود عبارت بودند از معاویه، عبدالله بن سعد بن ابی السرح، الولید بن عقبه، سعید بن العاص و عبدالله بن عامر این پنج نفر از خویشاوندان عثمان بودند که او آنها را به عنوان والی و امیر برگماشته بود. مخالفان عثمان گمان میبردند که این عمل او جایی است برای اعتراض و خردهگیری، پس ببینیم که بقیه والیان و فرمانداران عثمان چه کسانی بودند.
ابو موسی الأشعری، القعقاع بن عمرو، جابر المزنی، حبیب بن مسلمه، عبدالرحمن بن خالد بن الولید، ابو الأعور السلمی، حکیم بن سلامه، الأشعث بن قیس، جریر بن عبدالله البجلی، عتیبه بن النهاس، مالک بن حبیب، النسیر العجلی، السائب بن الأقرع، سعید بن قیس، سلمان بن ربیعه و خنیس بن خبیش، اینها والیان و فرمانداران عثمانسبودند، و با یک نگاه کوتاه میبینیم که تعداد خویشاوندان عثمان که والی و فرماندار بودند از دیگران خیلی کمتر بودند، به خصوص وقتی که این را در نظر بگیریم که پیامبرصبنی امیه را بیش از دیگران امیر و فرماندار مقرر میکرد.
شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: هیچ قبیلهای از قبایل قریش را سراغ نداریم که عاملان و فرمانداران پیامبر از آن قبیله از بنی امیه بیشتر باشند، و بیشتر عاملان و فرمانداران پیامبر از بنی امیه بودند چون آنها زیاد بودند و شرافت و ریاست در آنها بود [۱۰۵].
و والیان و کسانی از بنی امیه که پیامبرصآنان را به عنوان فرماندار و والی انتخاب کرد عبارتند از عتاب بن أسید، ابوسفیان بن حرب، خالد بن سعید، عثمان بن سعید و ابان بن سعید.
این پنج نفر از بنی امیه را پیامبرصبه عنوان والی انتخاب کرد، و عثمان نیز از بنی امیه پنج نفر را به عنوان والی مقرر کرد. و همه این فرمانداران و والیان را عثمان در یک زمان مقرر نکرده بود، بلکه عثمانسالولید بن عقبه را به عنوان فرماندار مقرر کرد سپس او را عزل کرد و سعید بن العاص را به جای او قرار داد، پس پنج نفر همزمان والی نبودند. و همچنین عثمان پیش از او وفاتش سعید بن العاص را معزول کرد [۱۰۶]، سپس وقتی عثمان وفات یافت از بنی امیه فقط سه نفر والی و فرماندار بودند، معاویه و عبدالله بن سعد بن ابی السرح و عبدالله بن عامر بن کریز. و عبدالله بن عامر نیز قبل از وفات عثمان از فرمانداری بیرون شد [۱۰٧].
در اینجا به یک چیز باید توجه کرد و آن اینکه عثمان، الولید بن عقبه و سعید بن العاص را از امارت کوفه عزل کرد! همان کوفهای که عمر سعد بن ابی وقاص را از فرمانداری آن عزل کرد! کوفهای که هرگز از هیچ والی و فرمانداری راضی نشده بود.
بنابراین عزل عثمانساین والیان را نمیتوان عیبی برای آنها شمرد، بلکه شهری که آنها به عنوان والی آن مقرر شده بودند عیب داشت، و آیا این والیان کفایت و لیاقت خود را ثابت کردند یا نه؟ و گواهی علماء در مورد این فرماندارانی که عثمانسآنها را مقرر کرده بود بیان خواهد شد.
و علیسخویشاوندان خود را به عنوان والی و فرماندار انتخاب کرد [۱۰۸]اما هیچ کس بر او اعتراض نکرد، و ما نیز بر او اعتراض نمیکنیم، و اینها که بر عثمان خرده میگیرند که خویشاوندانش را والی قرار داده است یا شیعه هستند یا سنی.
اگر شیعه باشند به آنها میگوییم که علی بن ابی طالب نیز خویشاوندانش را والی و فرماندار قرار داد، پس هر دو قضیه یکسان هستند، اگر عثمان را به خاطر آن که خویشاوندانش را والی قرار داده میتوان عیبجویی کرد پس اینکه علی خویشاوندانش را والی قرار داده نیز میتواند جایی برای اعتراض و عیبجویی او باشد، و اگر از این کار نمیتوان بر علی ایراد گرفت، پس همچنین عثمان را به خاطر این کار نباید عیبجویی کرد، بلکه کسانی که عثمانسآنها را به عنوان والی مقرر کرد از آنان که علیسفرمانداری را به آنها سپرد بهتر بودند به استثنای عبدالله بن عباس، و اگر کسی که بر عثمانساعتراض میکند سنّی باشد به او میگوییم تو باید از این دو چیز یکی را بگویی یکی اینکه عثمانساز روی رودرواسی آنها را به عنوان والی مقرر کرد و آنها شایستگی این مقام را نداشتند. و دوم اینکه بگویی عثمان گمان میبرد که آنها شایستگی فرمانداری و والی بودن را دارند، و بنابراین آنها را والی قرار داد، و اصل و قاعده کلی این است که باید دربارۀ افرادی چون عثمانسگمان نیک داشت، و بعد از همه اینها به سیره و زندگی افرادی که عثمانسآنها را والی قرار داد نگاه میکنیم. و علماء در مورد این والیان چنین شهادت میدهند.
[۱۰۴] ربذه به فاصله سه روز از مدینه به سوی مکه است معجم البلدان ۲/۲۴. [۱۰۵] منهاج السنة ۶/۱٩۲. [۱۰۶] تاریخ طبری ۳/۴۴۵. [۱۰٧] منبع سابق. [۱۰۸] واليان علي از خويشاوندانش: عبدالله وعبيدالله وقثم، وتمام پسران عباس، و پسر زنش محمد بن أبي بكر. نگا: تاريخ خليفه بن الخياط: ص ۲۰۰ ـ۲۰۱.