روش امام طبری در تاريخش
امام طبری/در این مورد با مقدمهای که در اوّل کتابش نوشته است ما را راحت کرده است، و ای کاش کسانی که این تاریخ را میخوانند این مقدمه را میخواندند [۱۱].
امام طبری در مقدمۀ تاریخش میگوید:
خوانندۀ کتاب ما باید بداند که در این کتاب اخبار و روایتی را جمع نمودهام و سند و راویان آن را بیان کردهام. پس اگر در این کتابم چیزی در مورد گذشتگان بیان نمودهاند که چون درست نیست و حقیقت ندارد خواننده آن را نمیپسندد، باید دانست که چنین خبری را ما از پیش خود نیاوردهایم و بلکه کسانی آن را آوردهاند که آن را برای ما نقل کردهاند و ما به همان صورت که آنها برای ما نقل کردهاند نقل کردهایم [۱۲].
فکر میکنم امام طبری با مقدمهای که برای کتابش نوشته است مسئولیت را به گردن خواننده گذاشته است و به شما میگوید: اگر در این کتابم خبر یا روایتی دیدی که برایت زشت مینمود و قابل قبول نبود، نگاه کن که از چه کسی آن را روایت کردهایم و مسئولیت به گردن کسی است که ما از او روایت کردهایم، و من فقط باید کسی که آن را روایت کرده نام ببرم، اگر ثقه و مورد اعتماد بود روایتش را قبول کن و اگر ثقه و مورد اعتماد نبود روایتش را قبول نکن.
و بیشتر محدثین نیز چنین کردهاند و شما اگر به غیر از صحیحین که بخاری و مسلم فقط به ذکر احادیث صحیح متعهد شدهاند به کتاب دیگری از کتابهای حدیث مانند ترمذی یا سنن ابی داود یا دار قطنی یا دارمی یا مسند احمد و غیره مراجعه کنی میبینی که آنها سند حدیث را برایت بیان میکنند و خود را فقط به ذکر احادیث صحیح ملزم نکردهاند، و بلکه سند را برایت بیان کردهاند و تو باید به اسناد نگاه کنی، پس اگر سند حدیث صحیح بود آن را بپذیر و اگر صحیح نبود آن را قبول نکن. و همچنین طبری خودش را ملزم نکرده که فقط اخبار صحیح را ذکر کند بلکه او متعهد شده که اسم ناقل خبر و روایت را ذکر کند. پس بنابراین امام طبری مسئولیتی ندارد.
و امام طبری در کتاب تاریخش روایات زیادی از فردی به نام لوط بن یحیی که کینهاش ابی مخنف است ذکر کرده است، و امام طبری از این فرد پانصد و هشتاد و هفت (۵۸٧) روایت نقل نموده است و این روایتها از وفات پیامبرصآغاز میشوند و پایان بخش آن روایاتی است که مربوط به خلافت یزید هستند، و این برهه تاریخی برههایست که در این کتاب ما از آن سخن خواهیم گفت، و واقعه سقیفه بنیساعده، حکایت شوری، اموری که به خاطر آن شورشیان علیه عثمانسشوریدند و سپس او را کشتند، و خلافت علی، جنگ جمل، معرکۀ صفین، قضیه تحکیم، جنگ نهروان، خلافت معاویه، کشته شدن حسین، همه این رخدادها در این برهه از تاریخ اتفاق افتادهاند، و در همه این موارد ابی مخنف روایاتی دارد که اهل بدعت از آن استناد میکنند و مورد پسندشان میباشد.
تنها ابو مخنف نیست بلکه او معروفترین راویان است و غیر از او فردی مانند الواقدی [۱۳]که متهم به دروغگویی است. و روایاتش قابل قبول نیست نیز در این مورد روایاتی دارد، تردیدی نیست که واقدی مورخ بزرگ و آگاه به تاریخ است اما او مورد اعتماد نیست. و سومی سیف بن عمر التمیمی [۱۴]است که او نیز مورخ معروفی است اما روایات او قابل قبول نیست و متهم است. و همچنین کلبی [۱۵]که دروغگویی معروف است، پس بنابراین باید انسان در روایت این افراد و امثالشان تحقیق کند.
به ابو مخنف باز میگردیم، ابن معین دربارۀ او میگوید: ثقه و مورد اعتماد نیست. و ابو حاتم میگوید: حدیث او قابل قبول نیست. و باری ابو حاتم را دربارۀ ابو مخنف پرسیدند دستهایش را به همدیگر زد و گفت: نیازی به پرسیدن ندارد. و دار قطنی میگوید: ضعیف است. و ذهبی میگوید: ناقلی بد و فاسد است که قابل اعتماد نیست [۱۶].
بنابراین شما وقتی تاریخ طبری را باز کردید و روایتی در آن دیدید که اصحاب پیامبر صدر آن عیبجویی شدهاند و روایتکننده ابو مخنف بود باید آن روایت را دور بیندازی، چون ابو مخنف آن را روایت کرده است.
و ابو مخنف هم بدعتگذار بوده و هم دروغگو و هم روایات زیادی گفته است.
[۱۱] بلکه هر کس که کتابی را میخواند باید مقدمه آن را بخواند تا شیوه مؤلف را بداند. [۱۲] مقدمه تاریخ طبری ص ۵. [۱۳] محمد بن عمر بن واقد، شرح حال وی را نگاه کنید در تهذیب التهذیب ٩/۳۶۳ ومیزان الاعتدال ۳/۶۶۲. [۱۴] شرح حال وی را نگاه کنید در تهذیب التهذیب ۴/۲٩۵ ومیزان الاعتدال ۲/۲۵۵. [۱۵] محمد بن السائب الکلبی میزان الاعتدال ۳/۵۵۶. [۱۶] میزان الاعتدال ۳/۴۱٩، الجرح والتعدیل ٧/۱۸۲ السان المیزان ۴/۴٩۲.