موضع اهل سنت درباره یزید بن معاویه:
مهمترین رخدادهای دوران یزید واقعه حره و جنگ با عبدالله بن الزبیر و کشتن الحسین بن علی بود.
و به خاطر این امور بعضی لعنت فرستادن بر یزید بن معاویه را جایز قرار میدهند و بعضی آن را جایز نمیدانند، و کسانی که لعنت فرستادن بر یزید بن معاویه را جایز میدانند باید سه چیز را ثابت کنند.
اول: اینکه باید ثابت کنند که یزید فاسق بوده است.
دوم: اینکه باید ثابت شود که او از آن فسق توبه نکرده است، چون کافر وقتی توبه کند خداوند توبه او را میپذیرد، پس چه برسد به فاسق.
سوم: اینکه باید ثابت کنند که لعنت فرستادن بر فرد معین جایز است.
و لعنت فرستادن بر مردهای که خدا و پیامبرش او را لعنت نکردهاند جایز نیست، چون وقتی ابوجهل را ناسزا گفتند پیامبرصفرمود: «مردهها را ناسزا نگویید، آنها به آنچه کردهاند رسیدهاند» [۲۲۶].
و اساس دین الهی بر پایه دشنام و ناسزا نیست، و بلکه اسلام بر خوبیهای اخلاقی استوار است، بنابراین دشنام و ناسزا گفتن از دین نیست، بلکه پیامبر خداصمیفرماید: ناسزا گفتن به مسلمان فسق است و جنگیدن با او کفر است [۲۲٧].
پس ناسزا گفتن به مسلمان فسق و گناه است، و هیچ کسی نگفته که یزید از دین اسلام خارج است، بلکه نهایت آنچه در مورد او گفتهاند این است که او فاسق است، و فسق او چنان که گفتیم باید ثابت شود، و خداوند آن را میداند، بلکه پیامبرصفرمود: اولین لشکری که با شهر قیصر میجنگند بخشیده شدهاند» [۲۲۸]. و این لشکر را یزید بن معاویه فرماندهی میکرد و گفته میشود که بزرگان اصحاب چون ابن عمر و ابن الزبیر و ابن عباس و ابو ایوب در این جنگ همراه او بودند، و این جنگ در سال ۴٩ ه اتفاق افتاد.
ابن کثیر میگوید: یزید در اینکه به فرمانده خود مسلم بن عقبه دستور داد که تا سه روز حرمت مدینه را بشکند که افراد زیادی از اصحاب و فرزندانشان در این واقعه که به حرّه معروف است کشته شدند، اشتباه بسیار بزرگی کرد [۲۲٩].
و خلاصه سخن اینکه کار و قضیه یزید با خداست و او تعالی بهتر میداند، و همان طور که ذهبی میگوید: او را ناسزا نمیگوییم و او را دوست هم نداریم [۲۳۰].
[۲۲۶] بخاری كتاب الجنائز، باب ما ينهى عن سب الأموات حديث ۱۳٩۳. [۲۲٧] بخاری كتاب الإيمان، باب خوف المؤمن أن يحبط عمله حديث ۴۸۰، مسلم كتاب الإيمان حديث ۱۱۶. [۲۲۸] بخاری كتاب الجهاد باب ما قيل في قتال الروم حديث ۲٩۳۴. [۲۲٩] البداية والنهایة ۸/۲۲۵. [۲۳۰] سیر اعلام النبلاء ۴/۳۶.