ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد سوم

فهرست کتاب

فصل دوم

فصل دوم

۹۲۲ - [۴] (صَحِیح)

عَنْ أَنَسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَنْ صَلَّى عَلَیَّ صَلَاةً وَاحِدَةً صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ عَشْرَ صَلَوَاتٍ وَحُطَّتْ عَنْهُ عَشْرُ خَطِیئَاتٍ وَرُفِعَتْ لَهُ عَشْرُ دَرَجَاتٍ». رَوَاهُ النَّسَائِیّ [۶].

۹۲۲- (۴) انس بن مالک سگوید: رسول خدا جفرمودند: هرکس بر من یک درود بفرستد، خداوند بلند مرتبه به سبب آن، ده بار بر او درود می‌فرستد و ده گناه از گناهانش را می‌بخشاید و ده درجه، مقامش را بالا می‌برد و به او ترفیع درجه، در نظر می‌گیرد.

[این حدیث را نسایی روایت کرده است].

شرح: در حدیث شماره‌ی ۹۲۱، از ابوهریره سروایت شده بود که در ازای فرستادن یک درود بر پیامبر گرامی اسلام ج، خداوند بلند مرتبه، ده درود بر او می‌فرستد؛ و در حدیث ۹۲۲، علاوه بر ده درود، افزودن ده درجه در مقام درود فرستنده و عفو ده گناه از وی نیز ذکر شده است؛ و پرواضح است که این فقط فرق اجمال و تفصیل است؛ یعنی آنچه در حدیث دوم بیان شده، تفصیل حدیث نخست است که به صورت اجمال بدان پرداخته شده است.

ناگفته نماند یکه این پاداش، زمانی به دست می‌آید که شخص درود فرستنده، درود بر پیامبر جرا از روی اخلاص و صداقت و اعتقاد و عمل، به روان پاک آن حضرت جنثار نماید.

۹۲۳ - [۵] (ضَعِیف)

وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: أَوْلَى النَّاسِ بِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَكْثَرُهُمْ عَلَیَّ صَلَاة. رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ [۷].

۹۲۳- (۵) عبدالله بن مسعود سگوید: رسول خدا جفرمودند: سزاوارترین و نزدیک‌ترین مردمان به من در روز رستاخیز، کسی است که (در دنیا) بیشتر از دیگران بر من درود فرستاده باشد؛ (یعنی در ضمن دارا بودن شرط اساسی ایمان و اعتقاد، هرکس از امّتیانم که در دنیا، بیش از دیگران بر من درود بفرستد، در روز رستاخیز، نزدیکی و ارتباط خاصّ و ویژه‌ای با من خواهد داشت).

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

۹۲۴ - [۶] (صَحِیح)

وَعَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: إِنَّ لِـلّٰهِ مَلَائِكَةً سَیَّاحِینَ فِی الْأَرْضِ یُبَلِّغُونِی مِنْ أُمَّتِیَ السَّلَامَ. رَوَاهُ النَّسَائِیّ والدارمی [۸].

۹۲۴- (۶) عبدالله بن مسعود سگوید: رسول خدا جفرمودند: به راستی خداوند را فرشتگانی است که در زمین به گشت و گذار و سیر و سیاحت می‌پردازند و کارشان این است که درودهایی را که امّتیانم بر من می‌فرستند، به من می‌رسانند و منتقل می‌کنند.

[این حدیث را نسایی و دارمی روایت کرده‌اند].

شرح: در حدیث دیگری که طبرانی و دیگران به نقل از عمار بن یاسر سبه روایت آن پرداخته‌اند، چنین آمده است که آن فرشتگان، همراه با «صلات و سلام»، نام درود فرستنده را نیز به آن حضرت ج، ابلاغ می‌کنند و می‌گویند: «یا محمد! صلّی علیك فلان كذا وكذا»؛ «ای محمد! فلان فرد از امّت تو، این اندازه درود و سلام بر تو فرستاده است».

و در برخی از روایات، چنین آمده است که آن فرشتگان، نام فرستنده‌ی درود و سلام را همراه با نام پدر او، به آن حضرت جابلاغ می‌کنند و می‌گویند: «یا محمد! صلّی علیك فلان بن فلان»؛ «ای محمد! فلانی فرزند فلانی، بر شما درود فرستاده است». از این رو هر کس، از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل، بر آن حضرت جسلام و درود بفرستد، فرشتگان درود و سلام او را همراه با نام او و نام پدرش به پیامبر جمی‌رسانند و بدین سان، در پیشگاه آن حضرت جیادی از او و پدرش می‌شود؛ گر قبول افتد زهی عزّ و شرف.

۹۲۵ - [۷] (حَسَنٍ)

وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ سقَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَا مِنْ أَحَدٍ یُسَلِّمُ عَلَیَّ إِلَّا رَدَّ اللهُ عَلَیَّ رُوحِی حَتَّى أَرُدَّ عَلَیْهِ السَّلَامُ». رَوَاهُ أَبُو دَاوُدَ وَالْبَیْهَقِیُّ فِی الدَّعَوَاتِ الْكَبِیرِ [۹].

۹۲۵- (۷) ابوهریره سگوید: رسول خدا جفرمودند: هیچ مسلمانی نیست که بر من سلام بفرستد، جز این که خداوند بلند مرتبه، روحم را به من بازمی‌گرداند تا من نیز بر او سلام بفرستم و جواب سلامش را به وی برگردانم.

[این حدیث را ابوداود و بیهقی در «الدعوات الکبیر» روایت کرده‌اند].

شرح: «الّا ردّ الله علیّ روحی»: از ظاهر این عبارت، چنین برداشت می‌شود که روح مبارک رسول خدا جاز جسدشان جدا است؛ از این رو هرگاه کسی بر ایشان سلام و درود بفرستد، خداوند بلند مرتبه، روح ایشان را به جسدشان برمی‌گرداند تا جواب سلام فرد فرستنده‌ی سلام را بدهند.

پرواضح است که این برداشت، به هیچ وجه درست نیست؛ زیرا اگر این را بپذیریم، لازم می‌آید که در روز، هزاران هزار بار، روح پیامبر جاز جسدشان خارج شده و دوباره به جسمشان وارد می‌شود؛ چرا که هیچ روزی نیست که میلیون‌ها انسان از امتیان ایشان، بر آن حضرت جدرود و سلام نفرستند؛ تا جایی که در روزهای معمولی نیز هزاران نفر بر روضه‌ی مبارک آن حضرت جحاضر می‌شوند و بر ایشان درود و سلام نثار می‌کنند؛ و علاوه از آن، از دیدگاه شرع مقدّس اسلام، پیامبران در قبرهای خویش زنده‌اند؛ اگر چه درباره‌ی ماهیت و نوعیت آن، در میان علماء و صاحب نظران اسلامی، اختلاف وجود دارد، ولی باز هم، همه بر این موضوع اتفاق نظر دارند که پیامبر - به ویژه حضرت محمد ج- در قبرهای خویش، زنده‌اند.

بنابراین، مفهوم حدیث بالا چنین نیست که جسد آن حضرت جاز روح خالی و تهی باشد و هرگاه بنده‌ی مسلمان بر آن حضرت جسلام و درود بفرستد، خداوند بلند مرتبه، روح ایشان را به منظور پاسخ دادن به سلام، به جسدشان برگرداند؛ از این رو، بیشتر شارحان، مفهوم «بازگردانیدن روح» را این چنین تبیین و تشریح نموده‌اند که در عالم برزخ، روح رسول خدا جبیشتر متوجه جهان آخرت و مشاهده‌ی تجلیات الهی و... است؛ پس هرگاه بنده‌ی مسلمانی در دنیا، بر آن حضرت جسلام و درود می‌فرستد، آن سلام و درود به وسیله‌ی فرشته یا به طور مستقیم به آن حضرت جابلاغ می‌گردد، و به فرمان خداوند بلند مرتبه، روح آن حضرت جمتوجه آن می‌گردد و پاسخ سلام آن بنده‌ی مسلمان را می‌دهند؛ از این رو در حدیث بالا، توجه و التفات روحانی، به «بازگردانیده شدن روح» تعبیر شده است؛ و پرواضح است که هر بنده‌ی مسلمان و حقگرایی که در دنیا بر آن حضرت جسلام و درود بفرستد و در این کار صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل نیز داشته باشد، آن حضرت جنه فقط به صورت عادی و سرسری و با زبان، بلکه با قلب و روح متوجه سلام و درود آن بنده‌ی مسلمان می‌گردند و پاسخ سلام او را می‌دهند؛ و در واقع، اگر چنانچه در مقابل تمامی درودها و سلام‌هایی که در طول عمر بر آن حضرت جنثار می‌کنیم، هیچ اجر و پاداشی را فراچنگ نیاوریم و فقط یک بار از جانب آن حضرت ججواب سلام و درود ما فرستاده شود، به راستی همین کافی و بسنده خواهد بود. «السلام علیك ایها النبیّ ورحمة الله وبركاته».

۹۲۶ - [۸] (حسن)

«وَعَنْهُ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ الـلّٰهِ جیَقُولُ: لَا تَجْعَلُوا بُیُوتَكُمْ قُبُورًا وَلَا تَجْعَلُوا قَبْرِی عِیدًا وَصَلُّوا عَلَیَّ فَإِنَّ صَلَاتكُمْ تبلغنی حَیْثُ كُنْتُم». رَوَاهُ النَّسَائِیّ [۱۰].

۹۲۶- (۸) «ابوهریره سگوید: از رسول خدا جشنیدم که می‌فرمودند: خانه‌هایتان را به صورت گور درنیاورید و قبر مرا، محل عید و جای مراجعه و ازدحام و لهو و لعب قرار ندهید؛ و بر من درود بفرستید و بدانید که هر کجا باشید، درودهای شما به من می‌رسد».

[این حدیث را نسایی روایت کرده است].

شرح: «لاتجعلوا بیوتكم قبوراً»«خانه‌هایتان را به صورت گور درنیاورید»: این بخش از حدیث، می‌تواند سه معنا و مفهوم داشته باشد:

۱- چون در قبرستان نماز گزارده نمی‌شود، پیامبر جدستور می‌دهد که بعضی از نمازهایتان (نفل و سنّت) را در خانه‌هایتان بخوانید و آن‌ها را چون گور نکنید؛ یعنی قبور در عدم گزاردن نماز در آن‌ها، تشبیه شده به خانه‌ای که در آن، نماز و ذکر و یاد خدا کرده نمی‌شود.

پس از این حدیث دانسته می‌شود که بهتر آن است که نمازهای سنّت و نفل، در خانه گزارده شوند و آن‌ها را با نخواندن نماز در آن‌ها چون گور نکنند.

پیامبر جدر حدیثی، در تأیید این مطلب، می‌فرمایند: «مثل البیت الّذی یذكر الله فیه والبیت الذی لایذكر الله فیه، كمثل الحیّ والـمیّت»؛ «مثال خانه‌ای که در آن ذکر و یاد خدا می‌شود و خانه‌ای که در آن یادی از خدا نیست، به سان زنده و مرده است». (مسلم).

و همچنین جابر سروایت می‌کند که آن حضرت جفرمودند: «اذا قضی احدكم الصلاة فی مسجده فلیجعل لبیته نصیباً من صلاته، فانّ الله جاعلٌ فی بیته من صلاته نوراً»(مسلم)؛ «هر گاه کسی از شما نماز فرض را در مسجد خواند، قسمتی از نمازها را برای خانه بگذارد؛ یچون خداوند به واسطه‌ی نماز، نوری را در خانه‌اش قرار می‌دهد».

و زید بن ثابت سنیز روایت می‌کند که آن حضرت جفرمودند: «علیكم بالصلاة فی بیوتكم؛ فانّ خیر صلاة الـمرء فی بیته الّا الصلاة الـمكتوبة»(بخاری، مسلم، ابوداود و نسایی)؛ «در خانه‌هایتان نماز بخوانید؛ چون بهترین نماز شخص، نماز در خانه‌اش است غیر از نمازهای فرض (که باید در مسجد خوانده شوند)».

۲- و نیز می‌توان گفت که مراد حدیث، این است که: خانه‌هایتان را با دفن کردن مردگان در آن‌ها، به صورت گور و قبرستان درنیاورید؛ یعنی نباید مرده‌ها را در خانه دفن کنید؛ البته پیامبران - به ویژه پیامبر گرامی اسلام ج- از این قاعده به استناد حدیث: «ما قبض نبیّ الّا ودفن حیث یقبض»، استثناء هستند.

همچنان که در کتب تاریخ، سیرت و حدیث آمده است، به هنگام وفات پیامبر جدر باب موضع دفن رسول خدا جمیان صحابه اختلاف افتاد؛ ابوبکر صدّیق سگفت: من از رسول خدا جشنیدم که فرمودند: «ما قُبض نبیٌّ الّا دُفن حیث یُقبض»؛ «هیچ یک از پیامبران جز این نبوده است که در همان مکانی که جان می‌داده است به خاک سپرده می‌شده است».

۳- و عموم شارحان حدیث، مطلب «خانه‌هایتان را گورستان قرار ندهید» را این چنین تفسیر و تشریح نموده‌اند و گفته‌اند: همچنان که در قبرستان، مردگان ذکر و عبادت نمی‌کنند و قبرها از ذکر و عبادت خالی هستند، شما نیز خانه‌های خویش را چنین قرار ندهید که از ذکر و عبادت تهی و خالی باشند؛ بلکه آن‌ها را با ذکر و یاد خدا و عبادت و پرستش او، آباد سازید؛ زیرا خانه‌هایی که از ذکر یاد خدا و عبادت و پرستش او، خالی باشند، در واقع، خانه‌های زندگان نیستند بلکه قبرستان مردگان‌اند.

«لاتجعلوا قبری عیداً»:

این بخش از حدیث را نیز می‌توان به دو صورت ترجمه و تشریح نمود:

قبر مرا، مسجد، محل عید و جای مراجعه و ازدحام و لهو و لعب و اعمال خلاف شریعت قرار ندهید؛ همچنان که یهود و نصارا، با قبور پیامبران خویش، این کار را کردند.

یعنی همچنان که مردم در روز خاصّی از سال، در جشن‌ها و مراسم ویژه‌ای شرکت می‌کنند و به جشن و شادی و رقص و پایکوبی می‌پردازند، قبر مرا این چنین قرار ندهید و آن را تفریحگاه و محل جشن و شادی نگردانید.

قبر مرا چون عید و جشن سالانه، قرار ندهید که در سالی جز یک یا دو بار بدانجا نیایید. در حقیقت در این صورت، این حدیث، مسلمانان را به زیارت زیاد روضه‌ی مطهر پیامبر گرامی اسلام جتشویق و ترغیب می‌کند.

۹۲۷ - [۹] (صَحِیحٌ)

«وَعَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: رَغِمَ أَنْفُ رَجُلٍ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ یُصَلِّ عَلَیَّ وَرَغِمَ أَنْفُ رَجُلٍ دَخَلَ عَلَیْهِ رَمَضَانُ ثُمَّ انْسَلَخَ قَبْلَ أَنْ یُغْفَرَ لَهُ وَرَغِمَ أَنْفُ رَجُلٍ أَدْرَكَ عِنْدَهُ أَبَوَاهُ الْكبر أَو أَحدهمَا فَلم یدْخلَاهُ الْجنَّة». رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ [۱۱].

۹۲۷- (۹) «ابوهریره سگوید: رسول خدا جفرمودند: خاک بر سر آن کسی که نام مرا نزد او ببرند و بر من درود نفرستد؛ و خاک بر سر آن کسی که ماه مبارک رمضان را دریابد و این ماه در حالی بر او بگذرد که گناهانش بخشوده نشده‌اند؛ و خاک بر سر آن کسی که پدر و مادرش یا یکی از آن دو، نزد او به پیری رسند و او نتواند با نیکی بر آن‌ها، به بهشت زیبا و پرنعمت خدا درآید».

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

شرح: از این حدیث دانسته می‌شود که هرگاه کسی نام مبارک آن حضرت جرا ذکر کند و یا از کسی دیگر بشنود، خواندن درود بر او واجب است؛ زیرا در این حدیث و احادیث دیگر، بر نخواندن درود به هنگام ذکر نام آن حضرت جوعید آمده است.

و اگر چنانچه نام مبارک رسول خدا جدر مجلسی بارها تکرار شود، پس تنها با یکبار خواندن درود، واجب ادا می‌گردد؛ ولی باز هم مستحب و بهتر و برازنده‌تر و خوشایندتر، آن است که هر بار که نام پیامبر جیاد می‌شود یا از کسی می‌شنود، بر ایشان درود بفرستد.

ناگفته نماند که عموم علماء و صاحب نظران اسلامی بر این باورند که بر مبنای آیات قرآن و احادیث نبوی، فرستادن درود و سلام بر رسول اکرم جبر تمام امّت واجب است؛

از دیدگاه امام شافعی و طبق یک روایت از امام احمد نیز خواندن درود در قعده‌ی آخر هر نماز بعد از تشهد، از واجبات نماز است؛‌ از این رو اگر درود خوانده نشود، از دیدگاه این بزرگواران، نماز صحیح نخواهد بود.

ولی نظرگاه امام مالک و امام ابوحنیفه و بیشتر صاحب نظران فقهی بر آن است که تشهد در قعده‌ی آخر واجب است؛ و در ضمن تشهد، بر رسول خدا جنیز سلام فرستاده می‌شود (در «السلام علیك ایّها النبیّ ورحمة الله وبركاته».

امّا بعد از تشهد، خواندن درود به طور مستقل، فرض یا واجب نیست، بلکه سنّت است؛ از این رو اگر خوانده نشود، نماز فاسد نمی‌گردد، ولی از کمال و کیفیت آن کاسته می‌شود و در آن، ضعف و نقص، رونما می‌گردد؛ و با وجود این، باز هم بیشتر علماء و صاحب نظران اسلامی بر این موضوع اتفاق نظر دارند که همان گونه که شهادت به رسالت آن حضرت جفرض است، فرستادن درود و سلام نیز بر آن حضرت جبر هر مسلمان فرض عین می‌باشد؛ و برای درود، وقت و تعداد خاصّی نیز تعیین نگردیده است؛ البته حداقل آن، این است که در طول عمر، یک بار بر آن حضرت جدرود فرستاده شود.

و بر مبنای احادیث و روایاتی که در این زمینه، وارد شده‌اند، صاحب نظران فقهی بر این باورند که هرگاه بنده‌ی مسلمانی، نام رسول خدا جرا بر زبان آورد و یا از کسی دیگر، نام ایشان را شنید، در آن صورت فرستادن درود بر آن حضرت جواجب است؛ و اگر چنانچه نام پیامبر جدر مجلسی بارها تکرار گردید، برخی از فقهاء برآنند که خواندن درود هر بار واجب است؛ و برخی دیگر گفته‌اند که در این صورت، یک بار خواندن درود واجب است و تنها با یکبار خواندن درود، واجب ادا می‌گردد و در دفعه‌های بعدی، خواندن درود سنّت است؛ و محققان فقهی نیز همین دیدگاه را اختیار کرده‌اند.

۹۲۸ - [۱۰] (صَحِیح)

وَعَن أبی طَلْحَة أَنَّ رَسُولَ الـلّٰهِ ججَاءَ ذَاتَ یَوْمٍ وَالْبِشْرُ فِی وَجْهِهِ فَقَالَ: إِنَّهُ جَاءَنِی جِبْرِیلُ فَقَالَ: إِنَّ رَبَّكَ یَقُولُ أَمَا یُرْضِیكَ یَا مُحَمَّدُ أَنْ لَا یُصَلِّیَ عَلَیْكَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِكَ إِلَّا صَلَّیْتُ عَلَیْهِ عَشْرًا وَلَا یُسَلِّمُ عَلَیْكَ أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِكَ إِلَّا سَلَّمْتُ عَلَیْهِ عَشْرًا؟». رَوَاهُ النَّسَائِیُّ وَالدَّارِمِیُّ [۱۲].

۹۲۸- (۱۰) ابوطلحه‌ی انصاری سگوید: رسول خدا جروزی در حالی (پیش یاران خویش) آمدند که آثار مسرّت و خوشحالی در سیمای مبارکشان، موج می‌زد؛ آن گاه فرمودند: «به راستی جبرئیل÷ به نزدم آمد و گفت: همانا پروردگارت می‌فرماید: ای محمد! آیا تو را این موضوع خشنود و راضی نمی‌سازد که هریک از امّتیانت که یک بار بر تو درود و سلام بفرستد، من به سبب آن،‌ ده بار بر او درود و سلام می‌فرستم»؟.

[این حدیث را نسایی و دارمی روایت کرده‌اند].

شرح: این بالاترین اکرام و احترام پروردگار، نسبت به بنده‌ی خاصّش، حضرت محمد جاست که می‌فرماید: «آن قدر به تو می‌بخشیم که راضی شوی»؛ در دنیا بر دشمنان و بدخواهان پیروز خواهی شد و آیین تو جهان‌گیر خواهد گشت و در آخرت نیز مشمول بزرگترین مواهب خواهی شد.

بدون شک، پیامبر اکرم جبه عنوان خاتم پیامبران و رهبر عالم بشریت، خشنودی‌اش تنها در نجات خویش نیست، بلکه آن زمان، راضی و خشنود می‌شود که شفاعتش درباره‌ی امّتش نیز پذیرفته شود؛ در حدیثی می‌خوانیم که رسول خدا جفرمودند: «روز رستاخیز، من در موقف شفاعت می‌ایستم و آن قدر گنهکاران امّت خویش را شفاعت می‌کنم که خداوند می‌فرماید: «ارضیتَ یا محمد»؟؛ «آیا راضی شدی ای محمّد»؟ و من می‌گویم: «رضیتُ، رضیتُ»؛ «راضی شدم، راضی شدم».

و به راستی ظهور کامل این وعده‌ی الهی، در آخرت تبلور پیدا خواهد کرد؛ ولی این بخشی از آن است که خداوند بلند مرتبه، آن اندازه ایشان را مورد اِکرام و اِعزار و احترام و بزرگداشت قرار داده‌اند و چنان جایگاه والا و مقام بالایی بدیشان عنایت کرده که هر بنده‌ی مسلمانی که از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل و از روی محبت و احترام بر آن حضرت جدرود و سلام بفرستد، خداوند بلند مرتبه، ده درود و ده سلام را بر وی نثار می‌کند؛ آن هم به خاطر رضایت و خشنودی بنده‌ی محبوبش، محمد بن عبدالله!.

۹۲۹ - [۱۱] (حسن)

وَعَنْ أُبَیِّ بْنِ كَعْبٍ قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ الـلّٰهِ إِنِّی أُكْثِرُ الصَّلَاةَ عَلَیْكَ فَكَمْ أَجْعَلُ لَكَ مِنْ صَلَاتِی؟ فَقَالَ: «مَا شِئْتَ» قُلْتُ: الرُّبُعَ؟ قَالَ: «مَا شِئْتَ فَإِنْ زِدْتَ فَهُوَ خَیْرٌ لَكَ». قُلْتُ: النِّصْفَ؟ قَالَ: «مَا شِئْتَ فَإِنْ زِدْتَ فَهُوَ خَیْرٌ لَكَ» قُلْتُ: فَالثُّلُثَیْنِ؟ قَالَ: «مَا شِئْتَ فَإِنْ زِدْتَ فَهُوَ خَیْرٌ لَكَ» قُلْتُ: أَجْعَلُ لَكَ صَلَاتِی كُلَّهَا؟ قَالَ: «إِذا یكفى همك وَیكفر لَك ذَنْبك. رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ [۱۳].

۹۲۹ - (۱۱) ابی بن کعب سگوید: به پیامبر جگفتم: ای فرستاده‌ی خدا! می‌خواهم (در وقت دعا کردن خویش) بر شما بسیار درود بفرستم؛ حال به من بفرمایید که چه مقدار از زمان (دعای خویش) را برای درود فرستادن بر شما اختصاص بدهم؟

آن حضرت جدر پاسخ فرمودند: «هر مقداری که می‌خواهی (و در توان داری) گفتم: یک چهارم، خوب است؛ (یعنی آیا یک چهارم دعای خویش را به درود فرستادن بر شما اختصاص دهم)؟ پیامبر جفرمودند: هر مقدار که می‌خواهی؛ هر چه بیشتر (از یک چهارم) درود بفرستی، برایت بهتر و ارزنده‌تر خواهد بود.

گفتم: نصف خوب است؟ فرمودند: «هر مقداری که می‌خواهی و هر چه بیشتر (از نصف)، بر من درود بفرستی، برایت (در دنیا و آخرت) بهتر و شایسته‌تر خواهد بود».

گفتم: دو سوّم از زمان دعا، برای درود فرستادن بر شما خوب است؟ فرمودند: «هر مقدار که می‌خواهی و هر چه بیشتر (از دو سوّم، بر من) درود بفرستی، برایت بهتر و بایسته‌تر خواهد بود».

گفتم: حال که چنین است، تمام زمان دعای خویش را صرف درود فرستادن بر شما می‌کنم! آن حضرت جفرمودند: «در این صورت، مقصود دنیوی و مراد اُخروی تو برآورده خواهد شد (و خداوند بلند مرتبه، تمام هم و غم‌ها، چالش‌ها و دغدغه‌ها، مشکلات و مصائب و ناهمواری‌ها و ناملایمات زندگی فردی و اجتماعی، دنیوی و اُخروی، مادی و معنوی، فرهنگی و اقتصادی و عبادی و خانوادگی تو را سامان خواهد بخشید) و گناهانت، بخشوده خواهند شد».

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

شرح: رسول خدا جدر حدیثی دیگر می‌فرمایند: خداوند فرموده است: «مَن شغله القرآنُ عن ذكری ومسئلتی، اعطیتُه افضل ما اُعطی السائلین»؛ «هر کس در تلاوت قرآن به اندازه‌ای مشغول باشد که فرصتی برای ذکر من و دعا برای مقاصد و اهداف خود نداشته باشد، بدو از جانب خویش، بیشتر از آنچه به دعا کنندگان و درخواست کنندگان می‌دهم، خواهم داد».

همان گونه که در این حدیث برای افرادی که تمامی وقت خویش را صرف تلاوت قرآن کنند، این نوید و مژده داده شده که خداوند به آنان، بیشتر و بهتر از آنچه به دعا کنندگان و درخواست کنندگان می‌دهد، خواهد بخشید، بدین سان در حدیث ابی بن کعب س، رسول خدا جبه افرادی که از روی اخلاص و صداقت و اعتقاد و عمل، دعاهای خویش را وقف رسول خدا جکنند و به جای دعا برای اغراض شخصی، منافع فردی و اهداف دنیوی خویش، فقط بر آن حضرت جسلام و درود می‌فرستند، چنین نوید داده است که فضل و ا حسان الهی و کرم و لطف یزدانی، آنان را دربرخواهد گرفت و خداوند بلند مرتبه، تمام هم و غم‌ها، چالش‌ها و دغدغه‌ها، مشکلات و مصائب و ناهمواری‌ها و نابسامانی‌های زندگی مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی و عبادی و خانوادگی آنان را سامان خواهد بخشید و آنان را از تنگناها و مضیقه‌ها رهایی خواهد بخشید و گناهان و معاصی آنان را نیز مورد عفو و بخشش خویش، قرار خواهد داد.

و وی به راستی، چنین افرادی، مستحق و سزاوار فضل و کرم الهی هستند؛ زیرا عشق و علاقه‌ی آنان به رسول خدا جدر حدّی است که به جای دعا کردن برای اغراض و اهداف شخصی و منافع و مقاصد فردی خویش، وقت خود را به درود و سلام فرستادن بر رسول خدا جصرف می‌کنند و دعا برای آن حضرت جرا بر دعا کردن برای خود ترجیح می‌دهند؛ و پرواضح است که این رفتار، بیانگر ایمان راستین و عشق واقعی و علاقه‌ی حقیقی به رسول خدا جاست و چنین بندگان مخلص و وارسته‌ای نیز شایسته و بایسته‌ی آن هستند که مورد نوازش خدا قرار بگیرند و خداوند بلند مرتبه، به نابسامانی‌های آنان سامان ببخشد و گناهانشان را مورد عفو و بخشش قرار بدهد.

و به راستی که کثرت درود بر رسول خدا ج، کلید حلّ مشکلات و نابسامانی‌های زندگی دنیوی و اخروی است؛ و این واقعیتی است که رسول خدا جدر این حدیث بیان فرموده‌اند: «هر کس بر من یک بار درود بفرستد، خداوند ده بار بر او درود می‌فرستد و ده نیکی در نامه‌ی اعمال او ثبت می‌کند و ده گناه از گناهان او را محو می‌نماید و ده درجه به درجات او می‌افزاید». [نسایی]

و این حدیث و احادیث دیگر بیانگر این قضیه هستند که خود درود، باعث فراچنگ آوردن لطف و کرم الهی، ترفیع درجه، محو گناه و افزایش نیکی‌ها می‌شود.

۹۳۰ - [۱۲] (صَحِیح)

وَعَن فضَالة بن عُبَیْدٍ قَالَ: بَیْنَمَا رَسُولُ الـلّٰهِ جقَاعِدٌ إِذْ دَخَلَ رَجُلٌ فَصَلَّى فَقَالَ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی فَقَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «عَجِلْتَ أَیُّهَا الْـمُصَلِّی إِذَا صَلَّیْتَ فَقَعَدْتَ فَاحْمَدِ اللهَ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ وَصَلِّ عَلَیَّ ثُمَّ ادْعُهُ». قَالَ: ثُمَّ صَلَّى رَجُلٌ آخَرُ بَعْدَ ذَلِكَ فَحَمِدَ اللهَ وَصَلَّى عَلَى النَّبِیِّ جفَقَالَ النَّبِیُّ ج: «أَیُّهَا الْـمُصَلِّی ادْعُ تُجَبْ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَرَوَى أَبُو دَاوُدَ وَالنَّسَائِیّ نَحوه [۱۴].

۹۳۰- (۱۲) فَضالة بن عُبید سگوید: در همین اثنا که پیامبر جنشسته بودند، ناگاه مردی وارد شد و نماز گزارد و پس از نماز، (بدون این که خدا را ستایش و تمجید کند و ثنا و سپاس او را بگوید و بر پیامبر خدا جسلام و درود بفرستد،) این دعا را خواند:

«اللهمّ اغفر لی وارحمنی»؛ «بار خدایا! مرا ببخش و بر من رحم بفرما».

آن حضرت ج(با مشاهده‌ی این صحنه،) فرمودند: «ای فرد نمازگزار! عجله و شتاب کردی؛ هرگاه نماز گزاردی و برای دعا کردن، نشستی، نخست پروردگار خویش را به بزرگی یاد کن و او را ثنا و ستایش بگو و به بیان پرتوی از وصف و شکوه و حمد و ستایش او بپرداز و بر من درود بفرست؛ آن گاه هر دعایی که خواستی، از پیشگاه خداوند بلند مرتبه، بخواه و درخواست کن».

فَضالة بن عُبید سگوید: آن گاه پس از این ماجرا، مردی دیگر نماز گزارد و پس از نماز، نخست پروردگار خویش را به بزرگی یاد کرد و او را ثنا و سپاس گفت و بر پیامبر خدا جدرود فرستاد؛ آن حضرت جخطاب بدو فرمودند: «ای فرد نمازگزار! هر دعایی که می‌خواهی، از پیشگاه خداوند بخواه و درخواست کن که اجابت خواهد شد».

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است؛ و ابوداود و نسایی نیز نظیر آن را در معنی نه در لفظ روایت کرده‌اند].

شرح:

«نحوه»: عادت محدثان و راویان و ناقلان حدیث بر این است که هرگاه حدیثی را با یک سند روایت کنند و سپس الفاظ همان حدیث را با سندی دیگر نقل کنند، به جای این که کلّ متن حدیث را نقل کنند، در آخر آن می‌گویند: «نحوه» یا «مثله».

و فرق واژه‌ی «نحوه» و «مثله» در این است که: اصطلاح «مثله»: در روایات و احادیثی به کار می‌رود که هردو حدیث (که با سندهای مختلف روایت شده‌اند)، از حیث لفظ و معنی، با همدیگر موافق و متّحد باشند.

و اصطلاح «نحوه»: در روایتی مورد استفاده قرار می‌گیرد که هردو حدیث از حیث معنی با همدیگر موافق باشند، نه از حیث لفظ. و قول مشهور علماء و صاحب نظران اسلامی نیز همین است که بیان شد.

و برخی از علماء و صاحب نظران اسلامی، عکس این قضیه را بیان داشته‌اند و گفته‌اند: اصطلاح «مثله»، در روایاتی مورد استفاده قرار می‌گیرد که هردو حدیث، از حیث معنی - نه از حیث لفظ - با همدیگر موافق باشند؛ و اصطلاح «نحوه»، در احادیثی به کار می‌رود که هردو حدیث، هم از حیث لفظ و هم از حیث معنی، موافق یکدیگر باشند؛ ولی چنان که پیش‌تر نیز بیان شد، قول نخست، مشهورتر و صحیح‌تر است.

۹۳۱ - [۱۳] (حسن)

وَعَنْ عَبْدِ الـلّٰهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: كُنْتُ أُصَلِّی وَالنَّبِیُّ جوَأَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ مَعَهُ فَلَمَّا جَلَسْتُ بَدَأْتُ بِالثَّنَاءِ عَلَى الـلّٰهِ تَعَالَى ثُمَّ الصَّلَاةُ عَلَى النَّبِیِّ جثُمَّ دَعَوْتُ لِنَفْسِی فَقَالَ النَّبِیُّ ج: «سَلْ تعطه سل تعطه». رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ [۱۵].

۹۳۱- (۱۳) عبدالله بن مسعود سگوید: داشتم نمز می‌گزاردم و ابوبکر سو عمر سهمراه با پیامبر خدا جبودند؛ چون پس از گزاردن نماز، برای دعا نمودن نشستم، نخست به حمد و سپاس خداوند بلند مرتبه پرداختم و پس از آن، بر پیامبر خدا جدرود فرستادم؛ آن گاه برای (امور دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و عبادی و خانوادگی) خویش دعا کردم.

آن حضرت ج(چون دیدند که من آداب دعا را مراعات نموده‌ام و ابتدا، خدای را ستایش و تمجید و سپاس و ثنا کرده‌ام و به تعریف و توصیف او پرداخته‌ام و بر پیامبر او، درود و سلام فرستاده‌ام،) فرمودند: «بخواه که به تو عطا خواهد شد؛ بخواه که به تو عطا خواهد شد».

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

شرح: دعا، کیمیای دفع بلا و کلید گنج‌های ظاهری و معنوی و موجب خشنودی خداوند است که خود پروردگار بدان فرمان داده است؛ و آنان که از دعا کردن ابا می‌ورزند، موجب خشم و غضب الهی قرار خواهند گرفت؛ خداوند بلند مرتبه می‌فرماید:

﴿ وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي سَيَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ٦٠[غافر: ۶۰].

«پروردگار شما می‌فرماید: مرا به فریاد بخوانید تا بپذیرم؛ کسانی که خود را بزرگتر از آن می‌دانند که مرا به فریاد بخوانند، خوار و پست داخل دوزخ خواهند گشت».

در حقیقت، دعا، مظهر و نتیجه‌ی عبدیت و بندگی و دعوت نماد نبوّت است؛ دعا از یکسو، انسان را به شناخت پروردگار جهان هستی که برترین سرمایه‌ی هر انسان است، دعوت می‌کند و از سوی دیگر، سبب می‌شود که خود را نیازمند او ببیند و در برابرش خضوع و فروتنی و کرنش و تواضع کند و از مرکب غرور و خودخواهی و تکبر و خودبزرگ‌بینی که سرچشمه‌ی انواع بدبختی‌ها و مجادله در آیات خداوندی است، فرود آید و برای خود در برابر ذات پاک او موجودیتی قائل نشود.

دعا، باعث می‌شود تا انسان، نعمت‌ها را از خدا ببیند و بدو عشق بورزد و رابطه‌ی عاطفی او از این طریق با ساحت مقدّسش، محکم گردد؛ و دعا، به انسان، اعتماد به نفس می‌دهد و از یأس و ناامیدی بازمی‌دارد و به تلاش و کوشش بیشتر، دعوت می‌کند. قلب و روح انسان، از طریق دعا، پیوند نزدیک با خدا پیدا می‌کند و همانند قطره‌ای که به اقیانوس بی‌پایان بپیوندد، اتّصال معنوی با آن مبدأ بزرگ قدرت می‌یابد.

خداوند بلند مرتبه، در قرآن کریم، پس از دعا، وعده‌ی اجابت داده است و می‌دانیم که این وعده، وعده‌ای است مشروط - نه مطلق - ؛ دعایی به هدف اجابت می‌رسد که شرایط لازم در دعا و دعا کننده و مطلبی که مورد تقاضا است، جمع باشد.

در مجموع روایات اسلامی (از جمله چند حدیث بالا)، شرایطی برای اجابت دعا می‌خوانیم؛ از جمله:

پاکی قلب: برای اجابت دعا، قبل از هر چیز در پاکی قلب و روح باید کوشید و از گناه و معصیت توبه کرد و خودسازی نمود و از زندگی بزرگان الهی، الهام گرفت.

پاکی اموال: انسان مسلمان، در پاکی زندگی از اموال غصب، ظلم، حرام، ناپاک و ستم بکوشد و تلاش کند تا تغذیه‌ی او از حرام نباشد.

عمل به اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزه‌های نبوی و احکام و دستورات اسلامی: ایمان و عمل نیک و امانت و درستکاری، یکی دیگر از شرائط اجابت دعا است؛ زیرا آن کس که به عهد و پیمان خویش در برابر پروردگارش وفا نکند، نباید انتظار داشته باشد که مشمول وعده‌ی اجابت دعا از ناحیه‌ی پروردگار باشد.

دعا و عمل: یکی دیگر از شرایط اجابت دعا، توأم گشتن آن با عمل و تلاش و سعی و کوشش است.

گریه و زاری و تضرّع و تذلّل و عجز و لابه به درگاه خداوند: تضرّع همان ابراز ذلیلی و خشوع و اصرارورزی در دعا و سؤال از بارگاه خداوند بلند مرتبه است.

ترس و امید: یعنی هراس از آنچه از عذاب و کیفر در نزد خدا است و میل و رغبت بدانچه از ثواب و پاداش پیش اوست.

بلند کردن دست‌ها به سوی آسمان.

رو به قبله نمودن.

به صورت پنهانی دعا کردن؛ زیرا که دعای پنهانی، ریشه‌ی ریا را که مهم‌ترین اصل مخالف اخلاص است، قطع می‌گرداند؛ و هنگامی که انسان مسلمان، صدای خویش را برای دعا بلند می‌کند، چون نفس او میل شدید و علاقه‌ی بسیاری به ریا و شهرت و تظاهر و خودنمایی دارد، با ریا آمیخته شده و نفع و سودی در آن، باقی نمی‌ماند؛ پس بهتر آن است که دعا به صورت مخفی و آرام انجام پذیرد تا ماندگار بوده و ازریا و تظاهر، عاری باشد.

حُسن شروع در دعا: یعنی در دعا کردن، نخست به حمد و ثنای خداوند بلند مرتبه بپردازد و به بیان پرتوی از وصف و شکوه و ستایش و بزرگی او مشغول شود و پس از آن، بر پیامبر اکرم جسلام و درود بفرستد؛ و آن گاه برای امور دنیوی و اخروی خویش دعا کند.

به پایان رساندن دعا با گفتن «آمین».

پس دانسته شد که وعده‌ی خداوند به اجابت دعا، یک وعده‌ی مشروط است نه مطلق؛ مشروط بر آن که مسلمانان به شرایط و آداب فوق، مُتَّصف باشند؛ و در آن صورت است که دعای آنان، به درگاه خداوندی پذیرفته می‌شود.

[۶]- نسایی ۳/۵۰ ح ۱۲۹۷ و مسند احمد ۳/۱۰۲. [۷]- ترمذی ۱/۳۵۴ ح ۴۸۴. [۸]- نسایی ۳/۴۳ ح ۱۲۸۲؛ دارمی ۲/۴۰۹ ح ۲۷۷۴ و مسند احمد ۱/۴۵۲. [۹]- ابوداود ۲/۵۳۴ ح ۲۰۴۱ و مسند احمد ۲/۵۲۷. [۱۰]- ابوداود ۲/۵۳۴ ح ۲۰۴۲ و مسند احمد ۲/۳۶۷. [۱۱]- ترمذی ۵/۵۱۴ ح ۳۵۴۵ و مسند احمد ۲/۲۵۴. [۱۲]- نسایی ۳/۵۰ ح ۱۲۵۹؛ دارمی ۲/۴۰۸ ح ۲۷۷۳ و مسند احمد ۴/۳۰. [۱۳]- ترمذی ۴/۵۴۹ ح ۲۴۵۷. [۱۴]- ترمذی ۵/۴۸۲ ح ۳۴۷۶؛ نسایی ۳/۴۴ ح ۱۲۸۴ و مسند احمد ۶/۱۸. [۱۵]- ترمذی ۲/۴۸۸ ح ۵۹۳ و مسند احمد ۲/۳۸۶.