فصل اول
۱۱۸۸ - [۱] (مُتَّفق عَلَیهِ)
عَنْ عَائِشَةَ لقَالَتْ: كَانَ النَّبِیُّ جیُصَلِّی فِیمَا بَین أَن یفرغ من صَلَاة الْعشَاء إِلَى الْفَجْرِ إِحْدَى عَشْرَةَ رَكْعَةً یُسَلِّمُ مِنْ كُلِّ رَكْعَتَیْنِ وَیُوتِرُ بِوَاحِدَةٍ فَیَسْجُدُ السَّجْدَةَ مِنْ ذَلِكَ قَدْرَ مَا یَقْرَأُ أَحَدُكُمْ خَمْسِینَ آیَةً قَبْلَ أَنْ یَرْفَعَ رَأْسَهُ فَإِذَا سَكَتَ الْـمُؤَذِّنُ مِنْ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَتَبَیَّنَ لَهُ الْفَجْرُ قَامَ فَرَكَعَ رَكْعَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ ثُمَّ اضْطَجَعَ عَلَى شِقِّهِ الْأَیْمَنِ حَتَّى یَأْتِیهِ الْـمُؤَذّن للإقامة فَیخرج [۳۷۰].
۱۱۸۸- (۱) عایشهلگوید: رسول خدا جدر فاصلهای که از گزاردن نماز عشاء فارغ میشدند، تا نماز بامداد، یازده رکعت نماز شب میگزاردند که پس از هردو رکعت، سلام میدادند و با یک رکعت، وتر را میگزاردند؛ و سجده را در آنها به اندازهای طولانی میکردند که یک نفر از شما پنجاه آیه را بخواند پیش از آن که آن حضرت جسر خویش را از سجده بردارند.
و هرگاه مؤذّن، اذان نماز صبح را به پایان میرسانید و بیصدا میشد و برای آن حضرت جطلوع صبح صادق، آشکار میگردید؛ از جای برمیخاستند و دو رکعت نماز سنّت را به صورت کوتاه و مختصر میگزاردند؛ آنگاه به پهلوی راست دراز میکشیدند تا این که مؤذّن میآمد و ایشان را برای نماز صبح، فرامیخواند؛ از این رو، آن حضرت جنیز خانه را به مقصد مسجد ترک میکردند و برای گزاردن نماز فرض صبح، بیرون میشدند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «فیما بین ان یفرغ من صلاة العشاء الی الفجر»: در فاصلهای که آن حضرت جاز گزاردن نماز عشاء فارغ میشدند تا هنگام برپایی نماز بامداد؛ خواه در این فاصله خواب شده باشند یا خواب نشده باشند.
بهترین وقت برای شبزندهداری:
از عشا تا طلوع فجر به طور کلی زمان نماز شب است، ولی اوقات دیگری نیز هست که احیای آنها در شریعت اسلامی پسندیده است؛ مثلاً:
۱) ثلث آخر شب؛ حضرت ابوهریره سروایت میکند که آن حضرت جفرموده است: «خداوند سبحان در ثلث آخر هر شب به آسمان فرودین نازل میشود و میفرماید: آیا کسی هست که مرا بخواند تا دعایش را بپذیرم؟ آیا کسی هست که از من بخواهد تا به او بدهم؟ آیا کسی هست که از من برای گناهانش آمرزش بطلبد، تا گناهانش را بیامرزم» [۳۷۱]؟
مؤمن نیز نیازمندترین مردم و سعادتمندترین انسانها به این تجلی پروردگار است. بدین جهت، لازم است برای قیام و استقبال از اجابت و رحمت و غفران خداوند، با آمادگی کامل در لحظات شیرین و دلچسب آخر شب، با اصرار فراوان به دعا و نیایش بپردازد، و مصرّانه برآوردن نیازهایش را از خدا بخواهد و برای گناهانش طلب آمرزش کند؛ چرا که خداوند اصرار و الحاح در دعا را بسیار میپسندد و علاوه بر آن، فوریت اجابت آن نیز از سوی پروردگار تضمین شده است. چرا که «فاء» در فأستجیب و فأعطیه، در زبان عربی به معنای عطف و فوریت آمده است [۳۷۲].
۲) خواب نصف شب و قیام ثلث آن و خوابیدن در بخش ششم؛
الف) پیامبر اکرم جدر این مورد فرموده است: «پسندیدهترین نماز نزد پروردگار نماز داود و محبوبترین روزه، روزهی داود است. با این کیفیت که نصف شب را میخوابید و ثلث دیگر را قیام میکرد و حصهی ششم را نیز به استراحت میپرداخت» [۳۷۳].
ب) روزی از حضرت عایشه لدر مورد این که چه عملی نزد رسول اکرم جدوست داشتنیتر بود، سؤال شد، در پاسخ فرمود: «عملی که تداوم داشته باشد». سؤال کننده میافزاید که گفتم: «پیامبر جدر چه وقتی قیام میفرمود»؟ گفت: «وقتی که صدای خروس را میشنید.» ابن حجر از محمد بن ناصر نقل میکنند: «به تجربه ثابت شده است که خروس وقتی که شب به نیمه برسد بانگ برمی آورد».
ج) دلیل صحّت خواب حصهی ششم [آخر] شب، حدیث حضرت عایشه لاست که میفرماید: «حضرت محمد جهنگام سحری در حالت خواب بود» [۳۷۴]. این وضعیت جز در ماه رمضان بوده است، زیرا در رمضان هنگام سحر، سحری میخورد و بعد از آن به ادای نماز میپرداخت.
۳) قیام به اندازهی توان جسمی و روحی فرد؛ امسلمه لروایت میکند: «رسول اکرم جبه نماز میایستاد، سپس به همان اندازه به استراحت میپرداخت و مجدداً به اندازهای که استراحت کرده بود، به نماز گزاردن مشغول میشد. پس از آن به اندازهای که نماز خوانده بود، میخوابید. این وضع تا وقتی که سپیده میدمید ادامه پیدا میکرد» [۳۷۵].
این خود تبیین کنندهی دوستی و محبت آن حضرت با شب زنده داری است؛ حضرت قدری به استراحت میپرداخت، سپس جهت مناجات و نیایش با پروردگار و ارتباط با ملکوت اعلی از خواب برمی خاست. زیرا در شب لحظاتی بسیار شیرین و لذتبخش وجود دارد که انسان را با خدایش نزدیکتر میکند.
بله، این شیوه و حالت رهبرِ بشریت، جناب رسول اکرم جاست؛ که از روحی بزرگ و همتی والا برخوردار بود. ما هم از خداوند مسألت داریم که به ما توفیق پیروی از آن انسان بزرگ و اسوهی حسنه را عنایت فرماید!.
«فركع ركعتین خفیفتین»: دو رکعت سنّت کوتاه و مختصر که در آنها، سورههای «کافرون» و «اخلاص» را قرائت میکردند.
نماز تهّجّد:
در حقیقت، شبزندهداری و سحرخیزی، نزدیکترین و آشناترین راه واصلان به حق و مشتاقان وصال دوست میباشد.آنان که به این حقیقت پی بردهاند، همچون دیوانگان شب را با روز و روز را با شب پیوسته و خواب راحت را چنان فراموش نمودهاند که بزرگترین استراحت آنان همان حالت نیایش در تاریکیهای شب بوده است و تمام روز را لحظه شماری کردهاند تا لحظات خلوت با دوست فرا رسد و با بلندکردن دستهای نیاز به بارگاه خالق بینیاز و بستن دستهای بندگی در محضر پروردگار جهانیان قلب خود را آرامش بخشند.
و براستی نمازشب، یک عبادت بزرگ روحانی و معنوی و تربیتی و اصلاحی است چرا که غوغای زندگی روزانه، از جهات مختلف، توجه انسان را به خود جلب میکند و فکر آدمی را به وادیهای گوناگون میکشاند به طوری که جمعیت خاطر و حضور قلب کامل در آن بسیار مشکل است اما در دل شب و به هنگام سحر، و فرونشستن غوغای زندگی مادی و ماشینی و آرامش روح و جسم انسان در پرتو مقداری خواب، حالت توجه و نشاط خاصی به انسان دست میدهد که کم نظیر و یا در حقیقت بینظیر است.
آری، در محیط آرام و به دور از هرگونه ریا و تظاهر و خودنمایی و توأم با حضور قلب، حالت توجهی به انسان دست میدهد که فوقالعاده روح پرور و تکاملآفرین است.
به همین دلیل دوستان خدا، همیشه از عبادتهای آخر شب برای تصفیهی روح، حیات قلب، تقویت اراده و تکمیل اخلاص و صداقت، نیرو میگرفتهاند.
در جایی خداوند متعال به بیان صفات برجستهی مؤمنان راستین میپردازد و اصول عقیدتی و برنامههای عملی آنها را به طور فشرده ضمن دو آیه با ذکر هشت صفت بیان میدارد که یکی از آنها این است:
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ١٦﴾[السجدة: ۱۶].
«پهلوهایشان از بستر به دور میشود (و خواب شیرین را ترک گفته و به عبادت پروردگارشان میپردازند و) پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد میخوانند».
آری! مؤمنان راستین، به هنگامی که چشم غافلان در خواب است، مقداری از شب را بیدار میشوند و در آن هنگام که برنامههای عادی زندگی تعطیل است و شواغل فکری به حداقل میرسد و آرامش و خاموشی، همه جا را گرفته و خطر آلودگی عبادت به ریا و تظاهر کمتر وجود دارد و خلاصه بهترین شرایط حضور قلب فراهم است با تمام وجودشان رو به درگاه معبود میآورند و سر بر آستان معشوق میسایند وآنچه در دل دارند با او در میان میگذارند و با یاد او پیوسته زندهاند و پیمانهی قلب خویش را از مهر او لبریز و سرشار دارند.
مؤمنان راستین، خواب خوش را بر خود حرام کرده و به خوشتر از آن، که ذکر خدا و قیام و سجود در پیشگاه با عظمت اوست میپردازند. پاسی از شب را به مناجات و راز و نیاز با محبوب میگذرانند و قلب و جان خود را با یاد و نام او روشن میکنند.
و پیامبر جنیز از این جهت، بهترین اوقات را برای عبادت و بندگی، حصهی آخر شب معرفی میکند چرا که در آن حصه از شب، چشم غافلان در خواب است و تمام برنامههای عادی زندگی تعطیل است شواغل فکری به حداقل میرسد و آرامش و خاموشی همه جا را فرا میگیرد و خطر آلودگی عبادت به ریا و تظاهر کمتر وجود دارد و بهترین شرایط حضور قلب و مناجات با خدا فراهم میگردد.
باری، خداوند بلندمرتبه میفرماید:
﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا٦٣ وَٱلَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمۡ سُجَّدٗا وَقِيَٰمٗا٦٤ ﴾[الفرقان: ۶۳-۶۴] [۳۷۶].
کسانی که وظیفهی دعوت را برعهده دارند بیش از دیگران به شب زنده داری نیازمندند. شب زنده داری پیکاری است در راه تقویت اراده، غلبه بر شیطان و فرمانبردار کردن نفس از خداوند. کسی که به خاطر نماز، خواب و راحتی و بستر گرم و نرم خویش را ترک میکند و با تمایلات نفسانی اش به مبارزه برمی خیزد، با آب سرد وضو میگیرد و آمادهی نماز و عبادت و تقرب به خدا میشود، بیشک شایستگی و آمادگی دعوت و تبلیغ را نیز به خوبی مییابد. رسول اکرم جمیفرماید:
إذا أرادَ الْعَبْدُ الصَّلوةَ مِنَ اللَّیْلِ أتاهُ مَلَكُ فَقالَ لَهُ قُمْ فَقَدْ اَصبَحَ فَصَلِّ واذْكُرْ رَبَّك؛ فَیَاْتیهِ الشَّیطانُ فَیَقُولُ: عَلَیْكَ لَیْلٌ طَویلٌ وسَوْفَ تَقُومُ. فَاِنْ قامَ فَصَلّی أَصَبَحَ خَفیف الْـجِسمِ قَریر الْعَیْنِ، واِنْ هُوَ اَطاعَ الشَّیطانَ حَتی اَصْبَحَ بالَ فی اُذُنِهِ [۳۷۷].
هرگاه بنده در شب قصد نماز کند، فرشتهای از سوی پروردگار نزد وی میآید و به وی چنین خطاب میکند: برخیز که صبح شده است، برخیز و نماز بپا دار و به ذکر و یاد پروردگارت بپرداز. از طرف دیگر شیطان میآید و به او میگوید: شب دراز است، بخواب، بعداً بیدار خواهی شد. اگر برخیزد و نماز را به جای آورد، سبک و بانشاط و شادمان خواهد شد و اگر از شیطان فرمان برد، تا این که بامداد شود [و نماز نگزارد] بیگمان در گوشش ادرار خواهد کرد.
قیام شب، دلیل اخلاص و تجرّد انسان و نشان دوری وی از ریا و تظاهر است. اخلاص که از بایستهترین صفات دعوتگران است، شرط پذیرش عمل به درگاه خدا نیز هست. در این مورد ولید الاعظمی چه زیبا سروده است: [۳۷۸].
«ای شب! بیگمان قیام و بیدار نگاه داشتن تو، مدرسهای است که در آن قرآن به من معانی اخلاص را میآموزد. لذا آن را به عنوان یگانه برنامه و راه زندگی برمی گزینم، چرا که مرا در بهشت جای میدهد و همواره نشانم میدهد که دنیا چگونه با زرق و برق فریبنده و دروغینش میخواهد من را در خود فرو برد. همانند آفتاب پرست در هر لحظه برای فریبم با رنگی فریبنده جلوه میکند. سعی دارد که مرا با آلوده کردن به گناه نابود و محو کند، پس از آن دور میشوم، عداوت به دل میگیرم و همواره زیرنظرش میگیرم که چگونه مرا وسوسه میکند، لذا قلب را به پروردگارش وصل میکنم، تا راه غفلت و انحراف نروم و یاد و ذکر مداوم پروردگار هم از من حراست و حفاظت میکند».
همهی ما گنه کار و مقصریم. چه زیباست که وقت سحر درگاه خداوند را بکوبیم و از او آمرزش و رحمت بخواهیم. سحرگاه هم بهترین موقع اجابت دعاست. خداوند آنان را که سحرگاهان آمرزش میخواهند چنین توصیف میکند:
﴿ قُلۡ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيۡرٖ مِّن ذَٰلِكُمۡۖ لِلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَأَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ بَصِيرُۢ بِٱلۡعِبَادِ١٥ ٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَآ إِنَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ١٦ ٱلصَّٰبِرِينَ وَٱلصَّٰدِقِينَ وَٱلۡقَٰنِتِينَ وَٱلۡمُنفِقِينَ وَٱلۡمُسۡتَغۡفِرِينَ بِٱلۡأَسۡحَارِ١٧﴾[آل عمران: ۱۵-۱۷] [۳۷۹].
دعای شبانه بهترین و آرامترین عبادتهاست، انسان در تاریکی شب بهتر میتواند خود را به درگاه خدا خاشع و فروتن کند. از ابوامامه روایت است که از حضرت پیامبر جپرسیدند: «کدام دعا به اجابت نزدیکتر است؟ فرمود: دعایی که در آخر شب و بعد از نمازهای واجب درخواست شود».
از حضرت جابر روایت است که گفت: شنیدم رسول الله جمیگفت: «ساعتی در شب است که اگر دعای شخص با آن ساعت هم زمان شود هر چه بخواهد، دنیوی باشد یا اخروی، خدا از او میپذیرد. و این ساعت در تمام شبها وجود دارد» [۳۸۰].
دعا کردن در سجده بسیار خوب است؛ زیرا در آن لحظه انسان به خدا نزدیکتر است. پس باید در آن حال بیشتر دعا کند. از ابوهریره سروایت است که حضرت رسول الله جفرمود:
«اَقْرَبُ ما یَكُونُ الْعَبْدُ مِنْ رَبِّهِ وهُوَ ساجِدٌ فاَكْثِرُوا الدُّعاءَ»؛ [۳۸۱]«نزدیکترین حالت بنده به خدا سجده است، پس در آن بسیار دعا کنید».
«یَنْزِلُ رَبُّنا كُلَّ لَیْلَةٍ اِلَی السَّماءِ الدُّنْیا حین یَقْضی ثُلث اللَّیْل الاخِرِ فَیَقُولُ: مَنْ یَدْعُونِی فَاَسْتَجیبُ لَهُ. مَنْ یَسْألُنی فَاعْطیهِ ومَنْ یَسْتَغْفِرُونی فَاغْفِر لَهُ» [۳۸۲]. «پروردگار ما هر شب پس از سپری شدن ثلث آخر شب به آسمانِ فرودین نازل میشود و میپرسد: کیست که مرا بخواند تا دعایش را اجابت کنم؟، کیست که از من چیزی بخواهد تا هر چه بخواهد بدو عطا کنم و چه کسی طالب آمرزش است، تا ببخشایمش؟»
آیا با این همه باز هم غفلت و تنبلی کنیم؟ در صورتی که میدانیم اگر به مردم گفته شود همان وقت شب در فلان جا پول و گوشت و کالایی توزیع میکنند، همگی به سرعت بدان سمت میشتابند. پس بهتر است قدری به خود آییم و از این فرصتها استفاده کنیم. فرشتگان، فضل و رحمت خداوند را فرود میآورند و در خانهای که شب زنده داری میشود، نازل میگردند و سعادت حقیقی همه جای آن را فرا میگیرد.
چه خوب است که در خانه زن و شوهر هردو با هم برای تحقیق این امر سعی و تلاش کنند.
امام شهید حسن البناء /در رسالهی (المناجاة) اعضای جماعت اخوان المسلمین را به قیام شب تشویق میکند و چنین میگوید: «ای برادر، بهترین وقت مناجات و راز و نیاز زمان خلوت تو با خداست، آن هم در مواقعی که شب پردههای سیاه خود را بر زمین میکشد و ستارگان ظاهر میشوند و مردم در خواب فرو میروند، ولی خلوت گزینان بیدارند و با حضور قلب پروردگارشان را یاد میکنند. پس در آن لحظات عجز و ناتوانی خود را ببین، پروردگارت را به بزرگی یاد کن و از ترس هیبتش گریه کن تا دلت آرام گیرد. به مراقبت او آگاه باش، در دعا اصرار کن، در استغفار بکوش و احتیاجاتت را به پیشگاه ذاتی عرضه کن که از هیچ چیز درنمی ماند، و وقتی اراده میکند که چیزی وجود پیدا کند به او میگوید باش پس میشود. تو هم خیر دنیا و آخرت و آمال خود را از او بخواه و برای سرزمین و خاندانت دعای خیر کن.
﴿ وَمَا ٱلنَّصۡرُ إِلَّا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِ ٱلۡعَزِيزِ ٱلۡحَكِيمِ١٢٦ ﴾[آل عمران: ۱۲۶] [۳۸۳].
در شب زنده داری و مناجات پروردگار، چنان انس و الفتی نهفته است که ناراحتی و خستگی احساس نمیشود. پیامبر جدر شب زنده داریها و عبادات طولانی پاهایش ورم میکرد. ولی چون در انس الهی غرق بود متوجه درد و رنج آن نمیشد.
صالحان میگویند: هیچ لذتی در دنیا مانند لذت نعمتهای آخرت نیست، مگر لذتی که از شیرینی مناجات در دلِ شب زنده داران پیدا میشود. پس شما نیز بکوشید که این لذت را بچشید.
در پایان به شما مسلمانان سفارش میکنم که شب زنده داری کنید و در تاریکی شب با حالت عجز و ناتوانی به درگاه مولای کریم بایستید و با تواضع و فروتنی و احساس تقصیر و اعتراف به گناه، بر آستانه اش سر تسلیم فرود آورید و به بخشایش او که بر مجرمان جاری است، امیدوار باشید تا از رحمت و احسانش بهره مند شوید و بهشت را پاداش خود گردانید.
برادران! با ادای نماز در تاریکی شب، قیام خاشعانه و سجدهی متواضعانه، ذکر و تسبیح و ریختن اشک، درهای رحمت خدا را بکوبید و به قبولی دعایتان در محضر او ایمان داشته باشید، و یادتان باشد که در این حال برای پیروی دین اسلام و سایر مسلمانان نیز دعا کنید.
یا رجال اللّیل جدّوا
ربّ صـوت لایُـرَدُّ
مـا یـقوم اللّیـل الّا
من له عـزم وجـدّ
[۳۸۴]
قرآن و شب زنده داری
هر کس قرآن کریم را با اندیشه و تدبر تلاوت کند، بدون شک در خواهد یافت تا چه حد خداوند سبحان دربارهی شب زنده داری تأکید و تشویق فراوان کرده است. خداوند چنان از شب زنده داران تعریف و تمجید بزرگوارانه میکند که هر انسان مسلمانی آرزو میکند که از آن گروه باشد. به عنوان مثال از شب زنده داران به عنوان اهل تقوا و احسان یاد میکند و میفرماید:
﴿ إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ فِي جَنَّٰتٖ وَعُيُونٍ١٥ ءَاخِذِينَ مَآ ءَاتَىٰهُمۡ رَبُّهُمۡۚ إِنَّهُمۡ كَانُواْ قَبۡلَ ذَٰلِكَ مُحۡسِنِينَ١٦ كَانُواْ قَلِيلٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِ مَا يَهۡجَعُونَ١٧ وَبِٱلۡأَسۡحَارِ هُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ١٨﴾[الذاریات: ۱۵-۱۸] [۳۸۵].
بدین ترتیب، قیام و شب زنده داری نشان پارسایی و نیکوکاری آنان است. گاهی هم از آنان به عنوان متفکران و اندیشه ورزان دربارهی حالات آخرت نام برده میشود؛ در جای دیگر به عنوان اهل دانش و علم یاد میشوند؛ گاهی هم به عنوان اهل رجا و خوف، زمانی نیز به عنوان خردمندان و صاحبان عقل یاد میشوند. خداوند متعال نیز در یک آیه تمامی این صفات ارزشمند را به این صورت بیان فرموده است:
﴿ أَمَّنۡ هُوَ قَٰنِتٌ ءَانَآءَ ٱلَّيۡلِ سَاجِدٗا وَقَآئِمٗا يَحۡذَرُ ٱلۡأٓخِرَةَ وَيَرۡجُواْ رَحۡمَةَ رَبِّهِۦۗ قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ٩﴾[الزمر: ۹] [۳۸۶].
به همین سبب خداوند سبحان در این آیه و آیات دیگر، بر شب زنده داری تشویق و تأکید فراوان کرده است. چون این عمل پربرکت دارای چنان فواید بیشمار و آثار پایدار و عمیقی است که پیشوای پیامبران و امام پارسایان، رسول اکرم ج، آن را درک کرده و جهت تحصیل خیرات و برکات آن کمر همت بسته و آستینهای جدیت را بالا زده و آن چنان بر آن مداومت و مواظبت کرده است که پاهای مبارکش در اثر طول قیام، متورم میشده است. از این روی است که خداوند منان در بدو دعوت اسلامی، رسول الله جو صحابهی کرام ش، را به احیا و شب زنده داری امر میکند، تا هستههای اولیهی دعوت اسلام قوی و سرشار از معنویت شود، چنانکه میفرماید:
﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ١ قُمِ ٱلَّيۡلَ إِلَّا قَلِيلٗا٢ نِّصۡفَهُۥٓ أَوِ ٱنقُصۡ مِنۡهُ قَلِيلًا٣ أَوۡ زِدۡ عَلَيۡهِ وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِيلًا٤﴾[المزمل: ۱-۴] [۳۸۷].
با نزول این آیات، دوران آسایش و خواب سپری میشود و فصل جدیدی از تلاش و فعالیت، در حیات رسول الله و یارانش گشوده میشود، که در حقیقت مرحلهی حساسِ تغییر و تحول و جهاد و سازندگی است؛ مرحلهای که مردانی نیرومند و بلندهمت، با ایمانی قوی و پیوندی مستحکم با خداوند متعال را میطلبد، تا در مسیر دعوت الهی توان حمل مشکلات و ناملایمات را داشته باشند و راسخ و استوار در راه دعوت گام بردارند. با نازل شدن این آیات، خداوند خواست مؤمنان را جهت فرماندهی و رهبری انسانها و برای تغییر مسیر تاریخ مهیا و آماده کند، و زمانی که اصحاب دستورات خداوند را گردن نهادند، این مسئله عملاً صورت پذیرفت و خداوند هم به ایشان تمیکن و عزت و کرامت عنایت فرمود.
پس دعوتگران امروزی هم اگر حقیقتاً با جدیت قدم در راه تغییر و تحول نهادهاند، باید به مدرسهی انسان سازِ شب زنده داری بازگردند و خود و همراهانشان را همانند نسل اول اسلام تربیت و پرورش کنند.
«چرا که سرانجام این امت، اصلاح نخواهد شد مگر با همان چیزهایی که نسل اول با آنها اصلاح شد» [۳۸۸].
تشویق و تأکید رسول اکرم جبر شب زنده داری
حضرت رسول جدر مورد شب زنده داری تأکید و تشویق فراوانی کرده و تبیین کرده است که فضیلت آن بسیار بزگ و عظیم است و هرکس آن را رعایت و اجرا کند، دارای مقامی عالی و مرتبهای بلند خواهد بود. چنانکه در حدیث بسیار پرمحتوا که ابوامامة از آن حضرت روایت میکند میفرماید: «علیكم بقیام اللیل، فانّه من دأب الصالحین قبلكم» [۳۸۹]؛ «شب زنده داری را بر خود لازم گیرید، چون شیوهی نیکان پیش از شما بوده است».
در این حدیث رسول اکرم جبیان میدارد که شب زنده داری عادت و علامت نیکان و صالحان است که با آن شناخته و از دیگران متمایز میشوند و از جماعت و گروه صالحان به حساب میآیند.
به همین سبب است که قیام شب، برنامهی نیکترین نیکان و پیشوای پارسایان، رسول الله جحتی در آخرین لحظات زندگی اش بوده است. همچنین خلفای راشدین، علما و دانشمندان بعد از آن حضرت جنیز، با اقتدا به آن اسوهی حسنه، همین راه و روش را ادامه دادهاند.
زمانی بر اهمیت این امر افزوده میشود که میبینیم چون از آن حضرت جدربارهی بهترین اعمال پرسیده میشود، ایشان پاسخ میدهند: بهترین اعمال، طول دادن قیام است [۳۹۰]. همچنین بهترین نماز، بعد از نمازهای فرض، نماز شب است [۳۹۱].
پس در این دو حدیث، حضرت رسول جطول دادن قیام را از بهترین اعمال، برشمرده است. در ضمن ما را تشویق و راهنمایی کرده است که نماز شب را برپا داریم، برای آن از تمام لحظات استفاده کنیم و هیچگاه از آن غفلت نورزیم. ولی متأسفانه، امروزه نسبت به این امر عظیم از سوی مسلمانان کوتاهی و غفلت میشود.
رسول اکرم جبرای کسی که شب جهت قیام بیدار شود و زنش را نیز بیدار کند، دعای رحمت و مغفرت کرده است، همچنین برای زنی که شب بیدار شود و شوهر خود را نیز جهت قیام بیدار کند، دعای رحمت و مغفرت کرده است، حضرت ابوهریره ساین حدیث را از رسول اکرم جچنین روایت میکند: «رِحِمَ اللهُ رَجُلاً قامَ مِنَ اللَّیْلِ فصلّی واَیْقَظَ امْراَتَهُ ورَحیمَ اللهُ امرَأَةً قامَت مِنَ اللَّیلِ فَصَلّتْ واَیْقَظَت زَوْجَها؟» [۳۹۲]. «خداوند آن مرد را مورد رحم و مغفرت قرار دهد که پاسی از شب بیدار و به نماز خواندن مشغول میشود و همسرش را نیز جهت ادای نماز شب بیدار میکند و خداوند زنی را مورد رحمت و مغفرت قرار میدهد که در شب برای نماز شب بیدار میشود و شوهرش را نیز برای ادای نماز بیدار میکند».
دعای خیر رسول الله جبرای صاحب این عمل، دلالت بر عظمت و اهمیت و محبوبیت این امر در پیشگاه خداوند دارد. دستور پیامبر نیز بر همین اساس است.
همچنین فرمان پیامبر اکرم ج، به سبب علاقه و محبت شدید آن حضرت نسبت به این عبادت است، تا جایی که پاهای مبارکش به علت طول و کثرت قیام متورم میشد [۳۹۳]. پس بیایید به سوی خلوتکدهی شب بشتابیم، تا مشمول این دعای پرفیض و برکت رسول الله جشویم و به سعادت دنیا و آخرت نایل آییم.
عبدالله بن سلام سمیگوید: [۳۹۴]در اوایل که رسول اکرم جتازه به مدینه تشریف آوردند و مردم جهت استقبال آن حضرت شتافتند، من از جمله کسانی بودم که به استقبال پیامبر آمده بودند. به محض دیدن سیمای مبارک آن حضرت دریافتم که این سیما، سیمای دروغین نیست و اولین سخنی که از ایشان شنیدم این بود: «أفْشُوا السَّلامَ بَیْنَكُم واطْعِمُوا الطَّعامَ وَصِلُوا الاَرْحامَ وصَلّوا بِاللَّیْلِ والنَّاسُ نِیامٌ تَدْخُلُوا الجَنَّةَ بِسَلامٍ؟» [۳۹۵]. «سلام کردن را بین خودتان گسترش دهید و عمومی کنید؛ به مستمندان غذا دهید؛ بین خودتان پیوند خویشاوندی برقرار کنید و در شب هنگامی که مردم خوابند، به نماز خواندن بپردازید؛ آنگاه است که با سلامتی وارد بهشت خواهید شد».
سلمان فارسی میگوید: «نماز شب را بر خود لازم گیرید، زیرا شب زنده داری شیوه و عادت نیکان قبل از شما بوده است؛ شما را به پروردگارتان نزدیک میکند؛ موجب بخشوده شدن گناهانتان میشود، از ارتکاب گناه باز میدارد و بیماری را از جسم میزداید».
فضیل بن عیاض میگوید: «هرگاه خورشید غروب کند با فرارسیدن تاریکی خوشحال و خرسند میشوم، چرا که در تاریکی با پروردگارم خلوت میکنم و چون خورشید طلوع میکند غمگین میشوم، چون وقت اختلاط و رفت و آمد مردم است.»
ابوسلیمان میگوید: «اهل شب و شب زنده داران در لحظات شب، از کسانی که در لهو و لعب سرگرماند بیشتر لذت میبرند. و اگر شب نمیبود، ماندن در این دنیا را نمیپسندیدم».
محمد ابن المنکدر میگوید: «از لذتهای دنیا جز سه لذت چیزی دیگر باقی نمانده است؛ قیام و شب زنده داری، دیدار برادران ایمانی و نماز جماعت».
شب، لحظهی صفا و شفافیت درون و بیداری قلب است و عبادت در آن لحظه، استوارتر، ژرفتر و پایدارتر است.
شب زنده داری و شیطان
بدون تردید شیطان بینهایت دوست دارد که انسان در هنگام شب بخوابد و هرگز دوست ندارد کسی از خواب بیدار شود و با خدای خویش خلوت کند. چون میداند شب زمانِ صفا و پاکی و هنگام اخلاص و وقت اجابت دعاها و نیازها و خواسته هاست؛ در آن لحظات خداوند با نور و رحمت خود بر بندگان خویش، تجلی میکند. این تنها چیزی است که شیطان را پریشان و مضطرب میکند؛ پس میکوشد تا انسان از خواب بیدار نشود و فرصت عبادت و نیایش برای او فراهم نشود.
رسول اکرم جمیفرماید: «هنگامی که انسان میخوابد، شیطان سه گره بر سر او میزند و بر هر گرهی این چنین میگوید که بخواب، شب خیلی دراز است» [۳۹۶].
علاوه بر آن، در گوش انسان ادرار میکند تا هرگز از خواب بیدار نشود، و با این عمل پلید خود آخرین ضربه را به انسان وارد میکند و به کار خود استحکام میبخشد. این مطلب در حدیثی چنین آمده است: در محضر رسول اکرم جاز فردی سخن به میان آمد و گفته شد که او همیشه تا طلوع خورشید میخوابد، آن حضرت فرمود: «آن مرد کسی است که شیطان در گوش او ادرار کرده است» [۳۹۷].
ملاحظه میشود که صحابهی کرام ش، چگونه ترک این عمل را ناپسند میدانستند، و این خود نشانهی اهتمام آن بزرگواران نسبت به شب زنده داری و قیام اللیل است. به همین دلیل عمل آن مرد را به رسول الله جگفتند تا بدینسان او را نسبت به سستی و بی توجهی اش آگاه کنند و پیامبر هم او را برای قیام و شب زنده داری تشویق و ترغیب کند.
این است شیوهی یاران رسول الله ج، که مسیر تاریخ را تغییر دادند.ای کسانی که خواهان استقرار حکومت اسلامی و خواهان بازگشت مجد و عظمت خلافت اسلامی هستید، لازم است مانند اصحاب ش، بزرگوار باشید؛ و خود را به درجهی بزرگی و عظمت آنان برسانید؛ به آن چه آنان پایبند بودند، پایبند باشید و فقط راه و مسیر آنان را بپیمایید، که فلاح و رستگاری تنها در پیمودن راه آنان است و بس. با این روش است که باران رحمت الهی بر شما فرو خواهد ریخت، و ابر رستگاری و پیروزی بر سر شما سایه خواهد افکند. نیز از شیطان و ایادی اش شدیداً باید دور باشید؛ چرا که او هرگز از ایجاد سستی و رخوت در ارادهی شما کوتاهی نمیکند و لحظهای غفلت نمیورزد. بنابراین، لازم است راههای نفوذ او را با نماز شب و یاد و ذکر خدا و انجام تکالیف دینی مسدود کنید. چون هر نوع سستی و تأخیر در انجام تکالیف شرعی مایهی شادمانی اهریمن خواهد بود و موجب تأخیر در پیروزی حکومت و استقرار خلافت اسلامی خواهد شد.
اکنون که مسلمان زیرک و هوشمند، جدیت و پشتکار شیطان را از احادیث گذشته در مبارزه با حق و اهل آن مشاهده کرد، از دو حالت خارج نیست؛ یا دست روی دست میگذارد، از میدان پیکار عقب نشینی میکند و زمین گیر میشود و در مقابل توطئهها و دسیسههای اهریمن سر تسلیم فرود میآورد. یا اینکه آستینها را بالا میزند و با تمام قدرت و نیرو، جهت انجام عبادت و فرمانبری خداوند از هیچ گونه تلاش و کوششی دریغ نمیورزد، تا زمانی که خود را به چنان مقام و موقعیتی برساند که پروردگار از او خشنود و راضی باشد. آن هنگام است که - ان شآء الله - رحمت و پیروزی پروردگار به استقبالش خواهد آمد: «ان تنصرو الله ینصركم ویثبت أقدامكم».
ناگفته نماند که قیام اللیل و شبزندهداری در ابتدای دعوت بر پیامبر اکرم جواجب شد، و تا یک سال حکم وجوبی آن ادامه پیدا کرد. سپس از سوی خداوند تخفیف داده شد و از درجهی وجوب به درجهی استحباب تنزل یافت. و در این باب علما و ائمهی اربعه اتفاق نظر دارند. ابن حجر در فتح الباری میگوید: «بیشتر علما اتفاق نظر دارند که نماز شب فرض نیست» [۳۹۸].
امام نووی هم میگوید: «این مسئله کاملاً واضح است که نماز شب در حق جناب رسول اکرم جو امت ایشان مستحب است و در حق امت اسلام، به اجماع ثابت است که نفل محسوب میشود» [۳۹۹].
این مسئله را حضرت عایشه لچنین روشن میکند: از ایشان در مورد قیام و شب زنده داری آن حضرت جسؤال شد، سؤال کننده میگوید: مرا از قیام رسول الله خبر بده. حضرت عایشه فرمود: مگر سورهی مُزَّمِّل [۴۰۰]را نمیدانی؟ گفتم: چرا، فرمود: خداوند در ابتدای این سوره نماز شب را فرض کرد و آن حضرت جتا یک سال بر آن مداومت کرد. خداوند خاتمهی آن سوره را تا دوازده ماه در آسمان نگه داشت، بعد فرو فرستاد. و در آخر این سوره از سوی پروردگار تخفیف آمده است. لذا حکم قیام و شب زنده داری از درجهی وجوب به درجهی استحباب رسید» [۴۰۱].
۱۱۸۹ - [۲] (صَحِیح)
وَعَنْهَا قَالَتْ: كَانَ النَّبِیُّ جإِذَا صَلَّى رَكْعَتَیِ الْفَجْرِ فَإِنْ كُنْتُ مستیقظة حَدثنِی وَإِلَّا اضْطجع. رَوَاهُ مُسلم [۴۰۲].
۱۱۸۹- (۲) عایشهلگوید: هرگاه پیامبر گرامی اسلام جدو رکعت سنّت صبح را میگزاردند، اگر (میدیدند که) من بیدارم، با من سخن میگفتند وگرنه (بر پهلوی راست خویش) دراز میکشیدند.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «فان كنتُ مستیقظة حدّثنی»: ظاهر این حدیث، دیدگاه کسانی را رد میکند که میگویند: سخن گفتن بعد از سنّتهای صبح، نمازهای سنّت را باطل میگرداند؛ این نظریه، به امام احمد بن حنبل و امام اسحاق نیز نسبت داده شده است.
در کتاب «الدر المختار» و «بحر الرائق» نیز آمده است که برخی از علماء و صاحبنظران احناف نیز قائل به این نظریه بودهاند؛ اما از دیدگاه جمهور احناف، این قول مرجوح است؛ چنان که در «الدر المختار» تصریح شده است که نمازهای سنّت با سخن گفتن پس از آنها، باطل نمیشوند؛ البته از ثواب و پاداش آنها، کاسته میشود؛ و فتوا نیز بر همین است.
و از حدیث بالا، معلوم میشود که پیامبر جبعد از سنّتهای صبح، بدون نیاز و ضرورت، سخن نمیگفتند؛ زیرا در ترمذی چنین آمده است که عایشهلگوید: «كان النبیّ جاذا صلّی ركعتی الفجر، فان كانت له الیّ حاجة كلمّنی والا خرج الی الصلاة»؛ «هرگاه پیامبر خدا جدو رکعت سنّت صبح را میگزاردند، اگر نیازی به من داشتند، با من سخن میگفتند و گرنه به سوی نماز فرض، خارج میشدند».
و در حقیقت، مقصود از گزاردن سنّتها، این است که به وسیلهی آنها، توجّه به سوی خداوند بلندمرتبه ایجاد گردد تا با نشاط و حضور قلب و صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل، نماز فرض گزاده شود و اگر چنانچه در بین سنّتها و فرض، سخن به میان آید، احتمال فوت شدن مقصود اساسی از گزاردن سنّتها وجود دارد.
این از یک سو؛ و از سوی دیگر، سخن رسول خدا جبا سخنان سایر انسانها، برابر و یکسان نیست؛ از این رو، بهتر آن است که نه تنها بعد از سنّتهای صبح، بلکه در دیگر نمازها نیز، قبل از فرض، بدون ضرورت، سخنی گفته نشود. در کتاب «البحر الرائق» نیز چنین آمده است.
۱۱۹۰ - [۳] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)
وَعَنْهَا قَالَتْ: «كَانَ النَّبِیُّ جإِذَا صَلَّى رَكْعَتَیِ الْفَجْرِ اضْطَجَعَ عَلَى شقَّه الْأَیْمن» [۴۰۳].
۱۱۹۰- (۳) عایشهلگوید: هرگاه رسول خدا جدو رکعت سنّت صبح را میگزاردند؛ بر پهلوی راست خویش دراز میکشیدند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: استراحت کردن و دراز کشیدن پیامبر جبعد از گزاردن سنّتهای صبح، از احادیث صحیح، ثابت است؛ بر مبنای دیدگاه حنفیها و جمهور علماء و صاحبنظران اسلامی، این استراحت از زمرهی «سنّتهای عادی» پیامبر جمیباشد نه از جملهی «سنّتهای تشریعی»؛ و رسول خدا جبه خاطر خستگی ناشی از نماز تهجّد، پس از گزاردن سنّتهای صبح، مقداری استراحت میکردند؛ از این رو، اگر کسی بر این سنّت عادتی پیامبر جعمل نکند، گنهکار نمیشود؛ و اگر چنانچه فردی به نیت پیروی از سنّتهای عادتی پیامبر جبدان جامهی عمل بپوشاند، مستحق ثواب و مزد میشود؛ البته مشروط بر آن که شب را به تهجّد و شبزندهداری، سپری کرده باشد؛ امّا به شمار آوردن این عمل به عنوان سنّت تشریعی و دعوت مردم به سوی آن و نکوهش کردن ترک کنندهی آن، از دیدگاه احناف، جایز نیست.
و شافعیها، استراحت کردن و دراز کشیدن بعد از سنّتهای صبح را سنّت تشریعی قرار میدهند. ابن حزم/و دیگر اهل ظاهر، در این موضوع، بسیار مبالغه و زیادهروی کردهاند و آن را واجب قرار دادهاند؛ تا جایی که برخی از آنان گفتهاند که استراحت کردن و دراز کشیدن بعد از سنّتهای صبح، یکی از شرایط صحّت نماز فرض صبح میباشد؛ از این رو اگر این دراز کشیدن صورت نگیرد، نماز فرض صبح، صحیح نخواهد بود!.
استدلال شافعیها و دیگران، از حدیث عایشهل(به شمارهی ۱۱۹۰) و حدیث ابوهریره ساست که گفت: رسول خدا جفرمودند: «اذا صلّی احدكم ركعتی الفجر فلیضطجع علی یمینه»(ترمذی)؛ «هرگاه یکی از شما دو رکعت سنّت صبح را گزارد، باید بر پهلوی راست خویش، دراز بکشد».
در این حدیث از صیغهی امر (فلیضطجع = باید دراز بکشد) استفاده شده است؛ از این رو شافعیها و دیگران، بدان استدلال کردهاند.
حنفیها و جمهور میگویند: حدیثی که در آن، صیغهی امر وارد شده است، شاذّ میباشد؛ و در بیشتر روایات و احادیث، ماجرای «اضطجاع» (دراز کشیدن بعد از سنّت صبح) به عنوان عمل رسول خدا جروایت شده است؛ از جمله عایشهلگوید: «كان النبی جاذا صلّی ركعتی الفجر اضطجع علی شقّه الایمن»(بخاری و مسلم)؛ «هرگاه رسول خدا جدو رکعت سنّت صبح را میگزاردند، بر پهلوی راست خویش دراز میکشیدند».
و تمامی حافظان حدیث، روایت «اضطجاع» را به عنوان عمل و فعل رسول خدا جروایت کردهاند (حدیث فعلی) و هیچ یک از آنان، حدیث را با صیغهی امر روایت نکرده است؛ و تنها شخصی که حدیث را به عنوان حدیث قولی با صیغهی امر روایت کرده است، «عبدالواحد بن زیاد» میباشد؛ و عبدالواحد بن زیاد، اگر چه از روایان حسان میباشد، ولی روایات وی، از اعمش است؛ و حدیث قولی وی نیز از اعمش روایت شده است؛ و اگر - به فرض - او را فردی ثقه فرض کنیم، باز هم مخالفت ثقات وجود دارد؛ از این رو، حدیث ابوهریره (که با صیغهی امر وارد شده است) شاذ میباشد؛ علامه ابن تیمیه/بر سند حدیث ابوهریره سبه علّت تفرّد عبدالواحد بن زیاد، طعن وارد کرده است؛ علامه سیوطی در «تدریب الراوی» حدیث ابوهریره را به عنوان مثالی برای حدیث «شاذّ» ذکر کرده است؛ و حکم حدیث شاذ نیز حداقل این است که در آن توقف شود.
و اگر فرض کنیم که حدیث ابوهریره (که با صیغهی امر وارد شده است)، به طور کامل صحیح باشد، باز هم حدیث، بر ارشاد و شفقت حمل میشود؛ به دلیل آن که عایشهلدر حدیثی دیگر میفرماید: «كان رسول خدا جاذا طلع الفجر یصلّی ركعتین خفیفتین ثمّ یضطجع علی شقّه الایمن حتیّ یأتیه المؤذّن فیؤذنه بالصلاة، لم یضطجع سنّة ولكنّه كان یدأب لیله، فیستریح»(مصنّف عبدالرزاق، ح ۴۷۲۲)؛ «هرگاه صبح صادق طلوع میکرد، رسول خدا جدو رکعت سنّت به صورت کوتاه و مختصر میگزاردند؛ آنگاه بر پهلوی راست خویش دراز میکشیدند؛ تا این که مؤذن میآمد و ایشان را برای نماز، باخبر میگرداند؛ و گفتنی است که پیامبر جاز روی سنّت، دراز نکشیدند، بلکه آن حضرت جشب را به تهجّد میگذراندند و خسته میشدند و با دراز کشیدن، اندکی استراحت میکردند».
و این حدیث، به وسیلهی تعامل و عملکرد صحابه نیز تأیید میشود؛ زیرا هرگز از صحابه، نقل نشده است که بر عمل «اضطجاع» به عنوان یک سنّت عمل کنند یا بر آن اهتمام ورزند؛ البته از دیدگاه برخی از یاران رسول خدا جاز قبیل: ابوموسی اشعری س، ابوهریره س، رافع بن خدیج سو انس بن مالک س، این عمل، مستحب بوده است.
ولی برخی از صحابه و تابعین، آن را بدعت گفتهاند؛ مانند عبدالله بن مسعود س، عبدالله بن عمر س، اسود بن یزید/، ابراهیم نخعی/، سعید بن مسیب/، سعید بن جبیر/و دیگران. و از میان چهار امام، امام مالک نیز همین اعتقاد را دارد.
و قاضی عیاض /، بدعت گفتن اضطجاع را مذهب جمهور علماء و صاحبنظران فقهی قرار داده است؛ و حسن بصری /، اگر چه اضطجاع را بدعت نگفته است، ولی آن را خلاف اَولی میداند.
این از یک سو؛ و از سوی دیگر، دربارهی زمان اضطجاع و دراز کشیدن پیامبر جنیز، راویان و شاگردان امام زهری /با همدیگر اختلاف دارند؛ امام اوزاعی /، ابن ابی زئب /، عقیل /، یونس /، شعیب /و بیشتر شاگردانش بر این باورند که اضطجاع پیامبر جبعد از فرض صبح بوده است، در حالی که امام مالک /میگوید: زمان آن بعد از تهجّد و قبل از نماز بامداد بوده است.
حافظ ابن عبدالبرّ /، روایت امام مالک را ترجیح داده است؛ چون وی در فراگیری حدیث از امام زهری /، از سایر حافظان حدیث، حافظتر و دقیقتر عمل میکند.
و برخی از علماء و دانشوران دینی، روایت اول را به خاطر کثرت راویان ترجیح دادهاند ولی با ترجیح یافتن قول امام مالک /، مذهب جمهور و احناف - مبنی بر این که اضطجاح پیامبر جبه خاطر خستگی ناشی از نماز تهجّد بوده و یکی از سنّتهای عادتی پیامبر جمیباشد - بیش از پیش تأیید میشود.
۱۱۹۱ - [۴] (صَحِیح)
وَعَنْهَا قَالَتْ: كَانَ النَّبِیُّ جیُصَلِّی مِنَ اللَّیْلِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً مِنْهَا الْوتر وركعتا الْفجْر. رَوَاهُ مُسلم [۴۰۴].
۱۱۹۱- (۴) عایشه لگوید: رسول خدا جدر شب، سیزده رکعت نماز میگزاردند که شامل نماز وتر و دو رکعت سنّت صبح نیز میشد؛ (به تعبیری دیگر، شبها رسول خدا جدر مجموع، با نماز وتر و دو رکعت سنّت صبح، سیزده رکعت نماز میگزاردند).
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
۱۱۹۲ - [۵] (صَحِیح)
وَعَنْ مَسْرُوقٍ قَالَ: سَأَلْتُ عَائِشَةَ عَنْ صَلَاةِ رَسُولِ الـلّٰهِ جبِاللَّیْلِ. فَقَالَت: سبع وتسع وَإِحْدَى عشر رَكْعَة سوى رَكْعَتی الْفجْر. رَوَاهُ البُخَارِیّ [۴۰۵].
۱۱۹۲- (۵) مسروق (تابعی)/گوید: از عایشهلپیرامون نماز تهجّد آن حضرت جپرسیدم (که ایشان در شب، چند رکعت نماز میگزاردند)؟ او در پاسخ گفت: رسول خدا جدر مجموع با نماز وتر، هفت، نُه و یازده رکعت نماز علاوه بر دو رکعت سنّت صبح میگزاردند؛ (یعنی آن حضرت جگاهی هفت رکعت میگزاردند؛ چهار رکعت تهجّد و سه رکعت نماز وتر. و گاهی یازده رکعت میخواندند؛ هشت رکعت تهجّد و سه رکعت وتر. و گاهی نیز نُه رکعت میگزاردند؛ شش رکعت تهجّد و سه رکعت نماز وتر).
[این حدیث را بخاری روایت کرده است].
شرح: تعداد رکعتهای نماز تهجّد:
۱) چنانچه ثابت شده است آن حضرت جبه سؤال کنندهای در مورد کیفیت نماز شب، این چنین پاسخ داد که نماز شب دو دو رکعت، گزارده میشود؛ [۴۰۶]یعنی در پایان هردو رکعت سلام دهد و دو رکعت دیگر را آغاز نماید.
۲) از حضرت عایشه لروایت شده است: «آن حضرت جهرگاه برای قیام شب بیدار میشد، نماز شب را با دو رکعت کوتاه و مختصر آغاز میکرد» [۴۰۷].
امام نووی /میگوید: «امر به دو رکعت کوتاه و مختصر در حدیث ابوهریره، دلیل استحباب آن است، تا انسان برای ادای رکعتهای بعدی، نیرو و انرژی کافی به دست آورد و با نشاط بیشتری به نماز مشغول شود» [۴۰۸].
همچنین حضرت عایشه لروایت میکند: «آن حضرت جچهار رکعت نماز میگزارد که خوبی و زیبایی و طولانی بودن آن بینظیر بود، سپس چهار رکعت دیگر به همان صورت میگزارد و بعد از آن سه رکعت میگزارد» [۴۰۹].
روشهای دیگری هم هست که - ان شآء الله- در بحث نماز وتر بدان اشاره خواهیم کرد.
از عبدالله بن عباس سروایت شده است: «نماز شب پیامبر اکرم جسیزده رکعت بود» [۴۱۰].
از حضرت عایشه لهم روایت شده است: «پیامبر اکرم جدر شب سیزده رکعت میگزارد، همچنین فرموده است که نماز وتر و دو رکعت سنت فجر هم، از جملهی آنها بود» [۴۱۱].
امام بخاری این حدیث را بعد از حدیث دیگری که حضرت عایشه لدر آن بیان میدارد که: اکثراً نماز شب آن حضرت یازده رکعت بود، ذکر میکند. از این عمل ایشان چنین برداشت میشود که وی یازده رکعت را بر سیزده رکعت ترجیح میدهد و دو رکعت دیگر را همان طور که حضرت عایشه لدر گفتارش تبیین میکند، دو رکعت سنت فجر به حساب میآورد. با وجود آنکه در روایت ابن عباس سبه تفصیل آمده است که نماز آن حضرت جبدون دو رکعت فجر، سیزده رکعت بوده است. چیزی که تأیید کنندهی این دیدگاه است که نماز شب آن حضرت جیازده رکعت بوده، حدیث دیگری است که حضرت عایشه لدر آن چنین تبیین میکند: «زمانی که در مورد کیفیت نماز پیامبر جدر ماه رمضان از ایشان سؤال شد، فرمود: «چه در ماه رمضان و چه در غیر آن، از یازده رکعت بیشتر نمیخواند» [۴۱۲].
تنها موردی که مرا وادار بر ترجیح این گفتار بر غیر آن میکند، این است که حضرت عایشه لداناترین فرد به احوال حضرت جدر خانه میباشد، بخصوص در مورد نمازهای شب که در خانه صورت گرفته است.
به همین سبب روایت حضرت عایشه ل، از روایت کسانی دیگر، امثال ابن عباسس، از صحت و قوت بیشتری برخوردار است؛ چرا که ابن عباس ستوانسته حداکثر چند بار نمازهای شب ایشان را مشاهده کند، ولی حضرت عایشه لهمیشه در خانه بوده و از حالت آن حضرت آگاهی و شناخت بیشتری داشته است.
گذشته از این، امام بخاری /میفرماید: «آن حضرت ججهت بیدار کردن ابن عباس سگوش او را ماساژ میداد، تا از خواب بیدار شود». لذا روایت حضرت عایشهلدر مورد نماز شب، بر روایات ابن عباس سو دیگران اولویت بیشتری دارد».
ابن قیم سدر این باره میگوید: «هر چند ابن عباس سو حضرت عایشه لدر مورد قیام آن حضرت اختلاف نظر داشتهاند. ولی قول حضرت عایشه در این باره ارجح و پسندیدهتر است» [۴۱۳].
آنچه گفته آمد، در مورد بیشترین تعداد رکعات نماز شب پیامبر بود و حداقل آن هم هفت رکعت است. امام بخاری /از حضرت عایشه لروایت میکند: «وی در پاسخ سؤال کنندهای فرمود: نماز آن حضرت در شب، هفت و یا نه و یا یازده رکعت بود» [۴۱۴]. به هر حال در این مسئله وسعت و گنجایش است و رحمت بیکران خداوند پاداش احدی را ضایع نمیکند و تنها چیزی که اهمیت دارد، همت والاست.
به هر حال، روایات گوناگونی دربارهی تعداد رکعتهای تهجّد وجود دارد؛ گاهی اوقات پیامبر جبنابر علّتی، رکعتهای تهجّدشان اندک بود و گاهی نیز زیاد؛ و عمل بر همهی روایات و احادیث، درست میباشد؛ اگر چه بیشتر از سیزده رکعت از پیامبر جروایت نشده است، ولی میتوان بیش از آن نیز گزارد.
۱۱۹۳ - [۶] (صَحِیح)
وَعَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: كَانَ النَّبِیُّ جإِذَا قَامَ مِنَ اللَّیْلِ لِیُصَلِّیَ افْتتح صلَاته بِرَكْعَتَیْنِ خفیفتین. رَوَاهُ مُسلم [۴۱۵].
۱۱۹۳- (۶) عایشه لگوید: رسول خدا جچون به هنگام شب (برای شبزندهداری و گزاردن نماز تهجّد) از خواب برمیخاستند، نماز خویش را با دو رکعت کوتاه، آغاز میکردند.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
۱۱۹۴ - [۷] (صَحِیحٌ)
وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ سقَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «إِذَا قَامَ أَحَدُكُمْ مِنَ اللَّیْلِ فَلْیَفْتَحِ الصَّلَاة بِرَكْعَتَیْنِ خفیفتین». رَوَاهُ مُسلم [۴۱۶].
۱۱۹۴- (۷) ابوهریره سگوید: رسول خدا جفرمودند: «اگر به هنگام شب، کسی از شما (برای شبزندهداری و گزاردن نماز تهجّد) از خواب برخاست، باید نماز را با دو رکعت کوتاه، آغاز کند».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: عوامل یاریگر بر قیام شب:
عواملی که انسان را بر قیام شب و نماز تهجّد یاری میکند، عبارتند از:
۱- تعمق و تأمل در آیات و احادیثی که در مورد فضیلت شب زندهداری هستند، نیز شناخت درجات و ثوابی که خداوند برای شب زنده داران در نظر گرفته است، تا در قلب انسان علاقه و شوق ایجاد شود و محرکی برای نفس انسان جهت به دست آوردن فضیلت و ثواب بیشتر باشد.
۲- تفکر دربارهی آخرت و صحنههای وحشتناک آن و تدبر در مورد آتش سوزان جهنم و گرفتاریهای آن؛ بدون شک هر کسی این عمل را انجام دهد، خواب از چشمانش خواهد پرید و از خوف جهنم و گرفتاریهای روز محشر هراسان خواهد شد. طاووس سمیگوید: «بدون تردید یاد جهنم ربایندهی خواب از چشم عابدان است».
۳- هر کسی که دیدار و ملاقات خدا را دوست داشته باشد، خداوند هم دیدار و ملاقات او را دوست خواهد داشت و هر کسی دیدار خدا را نپسندد خداوند هم دیدار او را نمیپسندد. چرا که مؤمن میداند هرگاه در پیشگاه خداوند بایستد و مشغول تلاوت قرآن و ترتیل آیات آن شود، در حقیقت با خواندن هر حرفی با خدایش گفت و گو و مناجات و نیایش میکند. بنابراین قیام در تاریکیهای شب برای او پسندیده و لذتبخش خواهد بود و از این گفتگو و مناجات لذت میبرد و آرامش و طمأنینه در قلبش ایجاد میشود، چرا که تنها ذکر خدا آرام بخش دلهاست.
۴- لازم است از ارتکاب گناه در روز، دوری جوید، زیرا نیکی به سوی نیکی فرا میخواند و بدی، بدی را فرا میخواند و انجام اندکی از خیر یا شر، منجر به بیشتر شدن آنها میشود. ثوری میگوید: «مدت پنج ماه به سبب گناهی که مرتکب شده بودم از شب زنده داری محروم گشتم».
یک نفر به حسن بصری گفت: «ای ابوسعید، من با صحت و تندرستی کامل میخوابم و در ضمن دوست دارم که شب جهت قیام بیدار شوم و وسایل وضو را هم آماده میکنم، ولی بیدار نمینمیشوم، علت این امر چیست؟ فرمود: گناهانت تو را بستهاند».
۵- در خوردن و آشامیدن زیاده روی نکند، چرا که زیاده روی در مصرف آنها باعث کثرت خواب میشود و در نتیجه قیام و شب زنده داری بر او مشکل خواهد شد. از این جهت است که بعضی از بزرگان به مریدان خود چنین سفارش کردهاند که زیاد نخورید تا زیاد ننوشید و زیاد نخوابید، تا هنگام مرگ زیاد حسرت نخورید.
۶- عدم انجام کارهای طاقت فرسا، زیرا این عمل خواب آور است.
۷- عدم عشق ورزی به زرق و برق دنیوی، زیرا قلبی که به دنیا وابسته شد همیشه در فکر و اندیشهی دنیاست، و از بهشت و نعمتهای آن غافل میشود. چون انسانی که به دنیا دلبسته است، هر چند به نماز شب بپردازد، باز هم نمیتواند به نحو احسن و مطلوب تدبر کند، بلکه تنها به چیزی میاندیشد که قلبش را مشغول کرده است.
۸- مواظبت بر خواب روزانه [قیلوله]، چرا که این خواب سنت است و انسان را برای شب زنده داری یاری میکند [۴۱۷].
۱۱۹۵ - [۸] (مُتَّفق عَلَیهِ)
وَعَن ابْن عَبَّاس قَالَ: بِتُّ عِنْدَ خَالَتِی مَیْمُونَةَ لَیْلَةً وَالنَّبِیُّ جعِنْدَهَا فَتَحَدَّثَ رَسُولِ الـلّٰهِ جمَعَ أَهْلِهِ سَاعَةً ثُمَّ رَقَدَ فَلَمَّا كَانَ ثُلُثُ اللَّیْلِ الْآخِرُ أَوْ بَعْضُهُ قَعَدَ فَنَظَرَ إِلَى السَّمَاءِ فَقَرَأَ: «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْل وَالنَّهَار لآیَات لأولی الْأَلْبَاب» حَتَّى خَتَمَ السُّورَةَ ثُمَّ قَامَ إِلَى الْقِرْبَةِ فَأَطْلَقَ شِنَاقَهَا ثُمَّ صَبَّ فِی الْـجَفْنَةِ ثُمَّ تَوَضَّأَ وُضُوءًا حَسَنًا بَیْنَ الْوُضُوءَیْنِ لَمْ یُكْثِرْ وَقَدْ أَبْلَغَ فَقَامَ فَصَلَّى فَقُمْتُ وَتَوَضَّأْتُ فَقُمْتُ عَنْ یَسَارِهِ فَأَخَذَ بِأُذُنِی فَأَدَارَنِی عَنْ یَمِینِهِ فَتَتَامَّتْ صَلَاتُهُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً ثُمَّ اضْطَجَعَ فَنَامَ حَتَّى نَفَخَ وَكَانَ إِذَا نَامَ نَفَخَ فَآذَنَهُ بِلَالٌ بِالصَّلَاةِ فَصَلَّى وَلَمْ یَتَوَضَّأْ وَكَانَ فِی دُعَائِهِ: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِی قَلْبِی نُورًا وَفِی بَصَرِی نُورًا وَفِی سَمْعِی نُورًا وَعَنْ یَمِینِی نُورًا وَعَنْ یَسَارِی نُورًا وَفَوْقِی نُورًا وتحتی نورا وأمامی نورا وَخَلْفِی نُورًا وَاجْعَلْ لِی نُورًا» وَزَادَ بَعْضُهُمْ: «وَفِی لِسَانِی نُورًا» وَذُكِرَ: «وَعَصَبِی وَلَحْمِی وَدَمِی وَشِعَرِی وبشری» [۴۱۸].
وَفِی رِوَایَةٍ لَهُمَا: «وَاجْعَلْ فِی نَفْسِی نُورًا وَأَعْظِمْ لِی نُورًا» وَفِی أُخْرَى لِمُسْلِمٍ: «اللَّهُمَّ أَعْطِنِی نورا»
۱۱۹۵- (۸) عبدالله بن عباس سگوید: شبی، نزد خالهام، میمونهل(دختر حارث، همسر گرامی پیامبر جخوابیدم؛ و رسول خدا جنیز در آن شب نزد خالهام (در خانهاش) بود. آن حضرت جساعتی با خانوادهی خویش سخن گفتند و پس از آن خوابیدند؛ و چون یک سوم آخر شب - یا برخی از آن - فرارسید، از خواب برخاستند و در جای خویش نشستند و به سوی آسمان نگاه افکندند و این آیات را تلاوت فرمودند:
﴿ إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّيۡلِ وَٱلنَّهَارِ لَأٓيَٰتٖ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩٠ ﴾[آل عمران: ۱۹۰].
و به قرائت خویش ادامه دادند تا آن که سوره (ی آل عمران) را به پایان رساندند؛ (یعنی از آیهی ۱۹۰ تا ۲۰۰ سورهی آل عمران تلاوت کردند).
آنگاه برخاستند و به سوی مشکیزه رفتند و نخ دهانهی مشکیزه را باز کردند و در ظرفی بزرگ آب ریختند؛ سپس با آب - نه خیلی زیاد و نه خیلی کم - به طور کامل وضو گرفتند؛ آنگاه بلند شدند و شروع به گزاردن نماز نمودند. من نیز از جای برخاستم و وضو گرفتم و به جانب چپ ایشان ایستادم؛ آن حضرت جگوشم را (به آرامی) گرفتند و از جانب چپ مرا به جانب راست خویش دور دادند و در سمت راست خود قرار دادند؛ قابل یادآوری است که نماز رسول خدا ج، سیزده رکعت کامل گردید.
آنگاه رسول خدا ج(به پهلوی راست خویش) دراز کشیدند و خوابیدند به طوری که صدای نفسشان (که نشانهی خوابیدنشان بود،) بلند شد. و آن حضرت جعادت داشتند که هنگام خوابیدن، صدای نفسشان بلند میشد.
سپس بلال سآمد و وقت نماز (صبح) را به ایشان اعلام نمود؛ آنگاه رسول خدا ج(برخاستند و) نماز خویش را گزاردند، بیآنکه وضو بگیرند.
و پیامبر جدر دعای خویش میفرمودند: «اللهم اجعل فی قلبی نوراً، وفی بصری نوراً، وفی سمعی نوراً، وعن یمینی نوراً، وعن یساری نوراً، وفوقی نوراً، وتحتی نوراً، وامامی نوراً، وخلفی نوراً، واجعل لی نوراً». «بار خدایا! در دلم، چشمهایم، گوشهایم، سمت راستم، سمت چپم، بالای سرم، در طرف پایینم و در پیش رویم، نوری قرار ده و به طور کلّی، همیشه نور را همراه من قرار ده».
برخی از راویان، این عبارت را نیز افزودهاند: «و فی لسانی نوراً»؛ «پروردگارا! در زبانم نوری قرار بده».
و در روایتی دیگر، این جملات نیز آمده است: «و عصبی ولحمی ودمی وشعری وبشری»؛ «بار خدایا! در رگ، گوشت، خون، مو و پوستم نیز نوری قرار بده».
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند؛ و در روایتی دیگر از بخاری و مسلم، چنین وارد شده است:] «واجعل فی نفسی نوراً واعظم لی نوراً»؛ «بار خدایا! در وجودم نوری قرار بده و نور مرا بزرگ و باشکوه بگردان».
و در روایتی دیگر از مسلم، آمده است: «اللهمّ اعطنی نوراً»؛ «بار خدایا! به من، نوری ارزانی بکن».
شرح: «فتحدّث رسول خدا جمع اهله ساعة»: از این بخش از حدیث، معلوم میشود که سخن گفتن پس از عشاء در صورتهای ذیل مکروه نیست:
هرگاه سخنان، پیرامون امور آخرت و مسائل دینی باشد.
هرگاه سخنان، برای موعظه و پند و نصیحت و اندرز باشد.
هرگاه سخنان به خاطر حُسن معاشرت با خانواده باشد.
به هر حال، اگر در گفتگوی بعد از عشاء، هدف مشروع دینی، مدنظر باشد، در آن صورت، اشکالی در آن نخواهد بود، البته مشروط بر آن که - بر اساس گمان غالب - شبنشینی مشروع، بر نماز صبح، تأثیر منفی نگذارد.
«حتّی ختم السورة»: یعنی پیامبر جپس از بیدار شدن از خواب، ده آیهی آخر سورهی آل عمران را خواندند؛ از آیهی ۱۹۰ تا ۲۰۰.
«القربة»: مشک؛ مشکیزه.
«فاطلق»: باز کرد؛ گشود.
«شناقها»: شناق: ریسمان و نخی که درب مشک بدان بسته میشود.
«الجفنة»: ظرف بزرگ.
«بین الوضوئین»: با آب نه خیلی زیاد و نه خیلی کم، وضو گرفت؛ یعنی وضوی پیامبر جاز «اِسراف» (زیادهروی) و «تقتیر» (کم استفاده نمودن) به دور بود.
«قد ابلغ»: به طور کامل وضو را به انجام رساند؛ یعنی با رعایت تمام شرایط و واجبات و حدّ و حدود و آداب و سنّتها، وضو گرفتند.
«فتتامت»: از باب تفاعل و همیشه لازم است به معنای «تکمیل شد».
«نفخ»: خوابید به نحوی که صدای نفسش که نشانهی خواب بودنش است، شنیده میشد.
«فصلّی ولم یتوضّأ»: باید توجه داشت که خواب بدون قرار دادن شیء در برابر مقعد، یکی از اسباب باطل نمودن وضو میباشد و هر مسلمانی که به طور آزاد بخوابد، وضوی او باطل میگردد؛ ولی پیامبر جمیفرمایند: «من به هنگام خواب، چشمانم میخوابد ولی قلبم نمیخوابد و آگاه است».
از این رو، از خواصّ و ویژگیهای آن حضرت جبود که با خواب، وضوی ایشان، باطل نمیشد.
شریک بن عبدالله سگوید: «سمعتُ انس بن مالك سیحدّثنا عن لیلة اُسری بالنبیّ جمن مسجد الكعبة جاء ثلاثة نفر قبل ان یُوحی الیه - وهو نائم فی الـمسجد الحرام - فقال اوّلهم: ایهم هو؟ فقال اوسطهم: هو خیرهم. وقال اخرهم: خذوا خیرهم. فكانت تلك؛ فلم یرهم حتّی جاؤوا لیلة اخری فیما یری قلبُه والنبیّ جنائمة عیناه ولاینام قلبه وكذلك الانبیاء تنام اعینهم ولاتنام قلوبهم فتولّاه جبریل ثم عرج به الی السماء»(بخاری، کتاب المناقب، باب ۲۴، ح ۳۵۷۰).
«داستان شبی را که رسول خدا جاز مسجد حرام به آسمانها برده شد، از زبان انس بن مالک سشنیدم که او گفت: پیش از آن که به پیامبر جوحی شود، یک شب که ایشان - همراه تنی چند - در مسجد حرام خوابیده بودند، سه نفر نزد وی آمدند. نفر اول گفت: آن شخص کدام است؟ نفر دوم گفت: همان که بهترینشان است. نفر سوم گفت: پس بهترینشان را ببرید. آن شب، جریان تا همین جا خاتمه یافت و پیامبر ج، دیگر آنها را ندید تا آن که شبی دیگر، نزد او آمدند و ایشان با چشم قلب (در خواب) آنها را میدید؛ زیرا چشم پیامبر جمیخوابید، ولی قلبش بیدار بود. همهی پیامبران اینگونهاند که چشمهایشان به خواب میرود ولی دلهایشان بیدار است. آنگاه جبرئیل÷مسئولیت بردن رسول خدا جرا بر عهده گرفت و او را به آسمانها بالا برد».
از این حدیث معلوم میشود که تمامی پیامبران در این ویژگی (بیداری قلب) شریک و سهیم هستند؛ پس این خصوصیت پیامبر ج، در برابر افراد امّت است نه پیامبران.
به هر حال، از این حدیث، چنین استنباط میشود که دلهایی را که خداوند، فرودگاه وحی قرار میدهد، ارتباط غیرعادی با عالم قُدس و ملکوت، پیدا میکنند، و در نتیجهی همین بیداری است که خواب پیامبران، در حکم وحی قرار داده شده است؛ و بر اساس همین دلیل بود، که ابراهیم، بر مبنای یک خواب، به ذبح فرزندش اسماعیل ÷اقدام نمود و اسماعیل ÷نیز این حقیقت را دریافت و فرمود: «یا ابت افعل ما تؤمر»؛ «پدرجان! هر چه فرمان خداست، اجرا کن». و بر مبنای همین دلیل بود که اسماعیل، خواب پدر را، امر خدا دانست.
و به طور کلّی، فهم حقیقت این بیداری، از درک ما بالاتر است و الفاظ و کلمهها نیز از بیان و درک کامل حقیقت و ماهیت آن، قاصر و ناتوان هستند.
«اللهم اجعل فی قلبی نوراً...»: اگر چه شارحان حدیث، دربارهی منظور از این «نور»، احتمالاتی دادهاند؛ امّا به ظاهر چنین معلوم میشود که منظور از آن، تنها قرآن و تعلیمات پیامبر جنیست، بلکه علاوه بر آن، ایمان به خدا، بینش و درک تازهای به انسان میبخشد، و روشنبینی خاصّی بدو میدهد و افق دید او را از زندگی محدود مادّی و چهار دیوار عالم مادّه فراتر میبرد و در عالمی شگرف و فوقالعاده وسیع، فرو میبرد.
و از آنجا که او را به خودسازی دعوت میکند و پردههای خودخواهی و خودبینی و تعصّب و لجاج و هوا و هوس را از مقابل چشم جانش کنار میزند، حقایقی را میبیند که هرگز قبل از آن، قادر به درک آنها نبوده است.
و در پرتو این نور، میتواند راه زندگی خود را در میان مردم پیدا کند و از بسیاری از اشتباهات که دیگران به خاطر آز و طمع و به علّت تفکّر محدود مادّی و یا غلبهی خودخواهی و هوا و هوس، گرفتار آن میشوند، مصون و محفوظ بماند.
و این که در روایات اسلامی میخوانیم:
«الـمؤمن ینظر بنور الله». «انسان با ایمان و حقگرا، با نور خدا نگاه میکند».
اشاره به همین حقیقت است؛ اگر چه با این همه، باز نمیتوان روشنبینی خاصّی را که انسان با ایمان پیدا میکند با بیان و قلم، توصیف کرد، بلکه باید طعم آن را چشید و وجودش را احساس نمود!.
به هر حال، برای فراچنگ آردن شرح صدر و رهایی از قساوت قلب، باید به درگاه خدا روی آورد تا آن نور الهی که پیامبر خدا جوعده داده است، در قلب بتابد؛ و بایستی آیینهی قلب را از زنگار گناه صیقل داد و سرای دل را از زبالههای هوا و هوس پاک کرد تا آمادهی پذیرایی محبوب گردد؛ اشک ریختن از ترس خدا و از عشق آن محبوب بیمثال، تأثیر عجیبی در رقّت قلب و نرمش و گسترش روح دارد و جمود چشم از نشانههای سنگدلی است.
به هر حال، انسانها در پذیرش حق و درک مطالب و خود جوشی، یکسان نیستند؛ برخی با یک اشارهی لطیف، یا یک کلام کوتاه، حقیقت را به خوبی درک میکنند؛ از این رو یک تذکّر، آنها را بیدار میسازد و یک موعظه و اندرز، در روح آنها طوفانی به پا میکند.
و این در حالی است که برخی دیگر، شدیدترین و سختترین خطابهها و گویاترین دلایل و نیرومندترین اندرز و مواعظ، در وجودشان کمترین اثری نمیگذارد.
۱۱۹۶ - [۹] (صَحِیح)
وَعَنْهُ: أَنَّهُ رَقَدَ عِنْدَ رَسُولِ الـلّٰهِ جفَاسْتَیْقَظَ فَتَسَوَّكَ وَتَوَضَّأَ وَهُوَ یَقُول:﴿ إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ......﴾
حَتَّى خَتَمَ السُّورَةَ ثُمَّ قَامَ فَصَلَّى رَكْعَتَیْنِ أَطَالَ فِیهِمَا الْقِیَامَ وَالرُّكُوعَ وَالسُّجُودَ ثُمَّ انْصَرَفَ فَنَامَ حَتَّى نَفَخَ ثُمَّ فَعَلَ ذَلِكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ سِتَّ رَكَعَاتٍ كُلُّ ذَلِكَ یَسْتَاكُ وَیَتَوَضَّأُ وَیَقْرَأُ هَؤُلَاءِ الْآیَاتِ ثُمَّ أَوْتَرَ بِثَلَاثٍ. رَوَاهُ مُسلم [۴۱۹].
۱۱۹۶- (۹) عبدالله بن عباس سگوید: وی (شبی) به نزد آن حضرت جخوابیده بود؛ پس (به هنگام نماز شب) آن حضرت جاز خواب بیدار شدند و مسواک کردند و وضو گرفتند و این آیات را تلاوت فرموند:﴿ إِنَّ فِي خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾[آل عمران: ۱۹۰]و به قرائت خویش ادامه دادند تا آن که سوره (ی آل عمران) را به پایان رساندند. آنگاه بلند شدند و به نماز ایستادند و دو رکعت نماز گزاردند به طوری که در آن، قیام، رکوع و سجده را بسیار طولانی کردند؛ سپس (به بستر خویش) بازگشتند و خوابیدند به نحوی که صدای نفسشان (که نشانهی خوابید۰نشان بود) شنیده میشد.
آنگاه (دوباره از خواب بیدار شدند و) سه بار چنین کردند؛ (یعنی اندکی به خواب رفتند؛ آنگاه مسواک زدند و وضو گرفتند و دو رکعت نماز گزاردند و قیام، رکوع و سجدهی نماز را طولانی گردانیدند؛) و (علاوه بر دو رکعت نخست،) شش رکعت بدین ترتیب گزاردند؛ و در هر بار، مسواک میزدند و وضو میگرفتند و (ده) آیهی آخر سورهی آل عمران را تلاوت میکردند و در آخر، سه رکعت نماز وتر خواندند.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «فتسوّک»: مسواک زد.
استفاده از مسواک در نماز شب:
استفاده از مسواک از جمله سنتهایی است که پیامبر اکرم جبر انجام آن تأکید فراوان کرده است. حضرت هیچگاه مسواک را از خود جدا نمیکند. میفرماید: «لَو لا اَنْ اَشُقَّ عَلی اُمَّتی لَاَمرْتُهُم بِالسّواكِ عِنْدَ كُلِّ صَلاةٍ» [۴۲۰]؛ «اگر سبب زحمت و دشواری امتم نمیشد بدون تردید آنان را در وقت هر نماز، به استفاده از مسواک امر میکردم».
در حدیثی دیگر میفرماید: «اَلسّواكُ مِطْهَرَةٌ لِلْفَمِ ومَرْضاةٌ لِلرَّبِّ» [۴۲۱]؛ «مسواک ابزار پاکی دهان و جلب کنندهی خشنودی پروردگار است».
به همین سبب است که آن حضرت جدر هر حال از مسواک استفاده میکرد، حتی در نماز شب آن را فراموش نمیکرد.
امام بخاری از حذیفه روایت میکند: «آن حضرت جهرگاه برای نماز تهجد بیدار میشد، دندان هایش را مسواک میزد» [۴۲۲].
این که مسواک ابزار بهداشت و پاکی دهان است، نزد پزشکان امری است مسلّم؛ چون در مسواک موادی وجود دارد که سبب پاکی دهان و مانع از پوسیدگی و عفونت دندانها میشود؛ و نیز موجب تقویت و استحکام لثهها میگردد. حتی طب جدید از عصارهی شاخهی درخت مسواک، خمیر دندان ساخته است. اما این که مسواک موجب خشنودی پروردگار میشود، منظور این است که چون مسلمان با پروردگارش به مناجات و نیایش میپردازد و کتاب ملکوتی او را تلاوت میکند، و خداوند ذاتی است پاک و مقدس و منزّه و جز پاکی چیز دیگری را نمیپسندد،همچنین فرشتگانی که در نماز حضور مییابند، از بو و رائحهی بد اذیت میشوند و نیز از آنجایی که بوی بد دهان، باعث اذیت و آزار مسلمانی میشود که همراه آن شخص به نماز میایستد، به همین سبب مسلمانان اکیداً ممنوع شدهاند که بعد از خوردن پیاز، سیر و... به مسجد بیایند؛ بلکه لازم است بعد از تمییز کردن دهان به مسجد بروند. این از جمله زیباییهای اسلام است؛ زیرا اسلام هر آنچه را که موجب اصلاح انسان میشود به انجام و اجرای آن دستور میدهد و همواره انسان را بر جاده و راه راست قرار میدهد. مثلاً در امور مربوط به عقیده انسان را به تخلیه از شرک و خرافات و باورهای نادرست امر میکند و به التزام و آراسته شدن به توحید، یگانه پرستی و باور خالص و پاک از هرگونه شائبهای دستور میدهد، نیز به پاکی و سلامتی قلب از حقه بازی و کینه توزی و خودخواهی و خودپسندی و خودنمایی و ریا و... امر میکند. دربارهی عبادت، خداوند به اموری فرمان میدهد که هم نزد خداوند دوست داشتنیتر است و هم برای سلامتی انسان مفیدتر است.
در معاملات نیز به امانت داری و دقت و درستکاری و در گفتار به صداقت و راستی و نیک گفتاری امر کرده و از دروغ و بدگویی منع فرموده است، دربارهی جسم انسان به نظافت و پاکی و زیبایی و توانمندی امر کرده، و از هر آنچه باعث ضرر و زیان جسم میشود و در بهداشت انسان خللی وارد میکند، برای همیشه از آن نهی کرده است. این خود از زیباییها و حسنات اسلام است که تمام جوانب حیات بشر را در نظر گرفته و آنان را به رعایت مقررات و موازینی که موجب اصلاح جسم و روان میشود، رهنمون کرده است.
«و هو یقول: اِنَّ فی خَلق السموات والارض...»:
رسول الله جبه تلاوت قرآن توجه ویژهای داشت و به آن اهمیت خاصی میداد. تلاوت آن حضرت روشن و واضح و همراه با تدبّر و تفکر بود. امسلمه لکیفیت تلاوت آن حضرت را چنین بیان میکند: «تلاوت رسول الله جروشن، واضح و همراه با تدبّر و تفکر بود.» اما در این عصر تلاوتِ برخی از مسلمانان مایهی تأسف است، زیرا هدف آنان به پایان رساندن سوره و یا ختم قرآن مجید در آخر ماه مبارک رمضان است که این خود مخالفِ سنتِ مطهرِ رسول الله جاست. لذا کسانی که این وضعیت را مشاهده میکنند، باید با احتیاط و دقت فراوان مردم را از آن بازدارند، تا سنت مطهر رسول الله جزنده شود.
غالباً این مخالفت با سنت پیامبراسلام، در ماه مبارک رمضان تجلّی مییابد. چون هدف بسیاری از مسلمانان ختم قرآن، آن هم با سرعتی برق آسا و شگفت آور است. به طوری که هیچ یک از مقتدیان به خوبی نمیفهمند که امام چه تلاوت میکند. این عمل خود، دوری از هدف تلاوت است که باید همراه با تدبر و تفکر باشد، چون سنت آن حضرت جترتیل قرآن کریم است تا بدین وسیله به آیهی ﴿ أَوۡ زِدۡ عَلَيۡهِ وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِيلًا٤﴾[المزمل: ۴] [۴۲۳]. عمل شود.
منظور از ترتیل، ادای صحیح حروف و اجرای احکام مدّ، وقف و احکام دیگری است که مربوط به تلاوت قرآن میباشد. رسول اکرم جبه زیبایی صوت در تلاوت قرآن امر کرده است. میفرماید: «زَیِّنُوا الْقرآنَ بِأَصْواتِكُمْ» [۴۲۴]؛ «با صدای خویش قرآن را آراسته و مزین کنید.» نیز فرموده است: «هر کسی قرآن را با صوت [و صدای آهنگین] نخواند، از ما نیست.» [۴۲۵]البته تمام تأکید و تشویق آن حضرت جبر ترتیل قرآن به سبب آن است که هدف از تلاوت، ایجاد خشوع و فروتنی و تفکر و تدبّر و فراگیری است. در تلاوتِ آهسته و آرام و همراه با زیبایی صوت، احساسات تحریک و قلب بیدار میشود و انسان در عالم معنوی و روحانی فرو میرود.
«اطال فیهما القیام والركوع والسجود»:
حضرت حذیفه سمیفرماید: شبی با پیامبر به نماز ایستادم. ایشان سورهی بقره را آغاز کردند، فکر کردم که در پایان سوره، رکوع میکنند، اما پس از اتمام آن، سورهی نساء را آغاز کردند و سپس آل عمران را نیز بدان افزودند، تلاوت آن حضرت آهسته و آرام بود [۴۲۶].
تلاوت کوتاه و مختصر رسول الله جبدین گونه است که ابن عباس سمیگوید: «قیام آن حضرت را تخمین زدم؛ در هر رکعتی به اندازهی سورهی «یا ایها المزمل» [۴۲۷]، تلاوت میکردند» [۴۲۸]. گاهی هم با یک آیه قیام میکرد. چنان که حضرت عایشه لروایت میکند: «شبی رسول الله جبا تلاوت یک آیه قیام کرد» [۴۲۹]. ابوذر سمیفرماید: «آن یک آیه این است: ﴿ إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُكَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ١١٨﴾[المائدة: ۱۱۸] [۴۳۰].
همچنین رسول الله جبه کسی که به صورت انفرادی نماز میگزارد، اجازه داد که هر اندازه میتواند نماز خودش را طولانی کند. در این باره فرموده است: «چنانچه کسی از شما امام جماعت بود لازم است، نماز را کوتاه و سبک بگزارد، ولی اگر تنها بود تا جایی که میخواهد نماز را طولانی کند».
طولانی کردن نماز هم به نشاط و توان فرد بستگی دارد، یعنی اگر خسته است به استراحت بپردازد و بعد از استراحت نماز را با هوشیاری و نشاط کامل ادا کند، و هرگاه خسته شد به استراحت بپردازد. چنانکه در حدیث آمده است: «هر کدام از شما تا وقتی که سرحال و شاداب است، نماز بگزارد و چون کسل و خسته شد، بنشیند و به استراحت بپردازد» [۴۳۱]. همچنین سفارش آن حضرت به صحابهی کرام ش، میانه روی و اعتدال در عبادت است و همواره آنان را از افراط و زیاده روی در عبادت برحذر داشته است. چنانکه از عبدالله بن عمرو بن العاص سسؤال میفرماید: «آیا این درست است که شما شب را قیام میکنید و روز را روزه میگیرید؟ [عبدالله میگوید:] گفتم: آری. فرمود: اگر این وضع را ادامه دهی چشمانت ضعیف و جسمت خسته و ناتوان میشود و بدان که نفس و اهل و خانواده ات نیز بر تو حقی دارند و باید چنان عمل کنی که [گاهی] روزه بگیر و [گاهی] افطار کن و [گاهی] قیام کن و [گاهی] هم بخواب و به استراحت بپرداز» [۴۳۲].
در این کلام رسول الله جکه میفرماید: روزه بگیر و افطار کن و... به وضوح میانه روی و اعتدال در عبادت و تمام کارها مشاهده میشود. این است اخلاق و شیوهی رسول اکرم جکه نباید در عبادت زیاده روی و افراط صورت پذیرد؛ چون باعث کوتاهی در حقوق و تکالیفی میشود که از قیام و شب زنده داری مهم تراند. نیز نباید در آن تفریط و سهل انگاری صورت گیرد؛ چون موجب قساوت قلب و دوری از خدا و محروم ماندن از غذایی میشود که در بردارندهی حیات معنوی، روحی و ایمانی انسان است، بلکه در تمام کارها باید اعتدال و میانه روی رعایت شود.
۱۱۹۷ - [۱۰] (صَحِیح)
وَعَن زید بن خَالِد الْـجُهَنِیّ أَنَّهُ قَالَ: لَأَرْمُقَنَّ صَلَاةَ رَسُولِ الـلّٰهِ جاللَّیْلَةَ فَصَلَّى رَكْعَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَیْنِ طَوِیلَتَیْنِ طَوِیلَتَیْنِ طَوِیلَتَیْنِ ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَیْنِ وَهُمَا دُونَ اللَّتَیْنِ قَبْلَهُمَا ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَیْنِ وَهُمَا دُونَ اللَّتَیْنِ قَبْلَهُمَا ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَیْنِ وَهُمَا دُونَ اللَّتَیْنِ قَبْلَهُمَا [ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَیْنِ وَهُمَا دُونَ اللَّتَیْنِ قَبْلَهُمَا] ثُمَّ أَوْتَرَ فَذَلِكَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً. رَوَاهُ مُسْلِمٌ
قَوْله: ثمَّ صلى رَکعَتَینِ وهما دون اللَّتَینِ قَبْلَهُمَا أَرْبَعَ مَرَّاتٍ هَکذَا فِی صَحِیحِ مُسْلِمٍ وأفراده من کتاب الْـحمیدِی وموطأ مَالک وَسنَن أبی دَاوُد وجامع الْأُصُول [۴۳۳].
۱۱۹۷- (۱۰) زید بن خالد جُهنی سگوید: (به خود گفتم:) امشب نماز رسول خدا جرا زیر نظر میگیرم (تا از چگونگی نماز شب پیامبر جو تعداد رکعتهای آن، آگاهی یابم).
زید بن خالد سدر ادامهی سخنانش گوید: (پلّهی در، یا خیمهی پیامبر جرا برای خودم، بالشت قرار دادم و سر خویش را بر آن نهادم؛ آنگاه نزدیک نیمه شب، یعنی اندکی پیش یا پس از آن، پیامبر جاز خواب برخاستند و به نماز ایستادند و) نخست دو رکعت نماز کوتاه و سبک خواندند و پس از آن، دو رکعت نماز بسیار طولانی و با قرائت مفصّل گزاردند؛ آنگاه هشت رکعت دیگر - که هردو رکعت از آن هشت رکعت، به نسبت دو رکعت قبلی، اندکی سبکتر و کوتاهتر بود - خواندند؛ و پس از آن، یک رکعت وتر را گزاردند؛ و مجموع رکعتهای نماز شب پیامبر جسیزده رکعت شد.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است. در روایت بالا، عبارت «ثمّ صلّی ركعتین وهمادون اللتین قبلهما»، چهار بار تکرار شده است؛ و به همین ترتیب در صحیح مسلم و «افراد مسلم» از کتاب حمیدی (الجامع بین الصحیحین) و در «موطّأ مالک»، «سنن ابوداود» و «جامع الاصول» آمده است].
شرح: «لَاَرمقنّ»: زیر نظر خواهم گرفت؛ مراقب نماز شب پیامبر جخواهم بود.
«طویلتین، طویلتین، طویلتین»: زید بن خالد جُهنی سعبارت «طویلتین» را سه بار به جهت تأکید، تکرار نموده است؛ یعنی پیامبر جدو رکعت نماز بسیار بسیار طولانی و با قرائت مفصّل - توأم با اخلاص و صداقت و اعتقاد و عمل - گزاردند.
«و همادون اللتین قبلهما»: یعنی هردو رکعت، نسبت به دو رکعت قبلی، اندکی کوتاهتر و سبکتر بود.
۱۱۹۸ - [۱۱] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)
وَعَنْ عَائِشَةَ لقَالَتْ: لَمَّا بَدَّنَ رَسُولُ الـلّٰهِ جوَثَقُلَ كَانَ أَكْثَرُ صَلَاتِهِ جَالِسًا [۴۳۴].
۱۱۹۸- (۱۱) عایشهلگوید: چون پیامبر ج(در آخر عمر شریفشان به خاطر پیری و ضعف، اندکی) فربه و سنگین شده بودند، بیشتر نمازهای (مستحبّی) خویش را به حالت نشسته میگزاردند.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
«متّفق علیه»: لفظ این حدیث، از آنِ مسلم است؛ و بخاری این حدیث را با این لفظ روایت نکرده است، بلکه در برخی از روایات بخاری چنین آمده است: «فلمّا كثر لحمه، صلّی جالساً»؛ «چون پیامبر جفربه شد، نماز را به حالت نشسته گزاردند».
۱۱۹۹ - [۱۲] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)
وَعَنْ عَبْدِ الـلّٰهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: لَقَدْ عَرَفْتُ النَّظَائِرَ الَّتِی كَانَ النَّبِیُّ جیَقْرِنُ بَیْنَهُنَّ فَذَكَرَ عِشْرِینَ سُورَةً مِنْ أَوَّلِ الْـمُفَصَّلِ عَلَى تَأْلِیفِ ابْنِ مَسْعُودٍ سُورَتَیْنِ فِی رَكْعَةٍ آخِرُهُنَّ [حم الدُّخان] و[عَم یتساءلون] [۴۳۵].
۱۱۹۹- (۱۲) عبدالله بن مسعود سگوید: بیگمان من سورههای مشابهی را میشناسم و از آنها آگاهی دارم که پیامبر جآنها را با هم جمع مینمودند و دو سوره از آنها را در یک رکعت میخواندند؛ آنگاه عبدالله بن مسعود س- بنا به گردآوری خودش که از مصحف داشت - بیست سوره از سورههای مفصّل را بیان نمود که آن حضرت جدو سوره از آنها را در یک رکعت میخواندند و آخرین آنها، سورههای «حم الدخان» و «عمّ یتساءلون» بود.
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: این حدیث به طور کامل در بخاری و مسلم، چنین آمده است:
ابووائل سگوید: «جاء رجل الی ابن مسعود س، فقال: قرأتُ المفصّل اللیلة فی ركعة، فقال: هَذَّاً كهذّ الشعر؟ لقد عرفتُ النظائر الّتی كان النبیّ جیقرن بینهنّ. فذكر عشرین سورة من المفصّل، سورتین فی كل ركعة».
«فردی به نزد عبدالله بن مسعود سآمد و گفت: امشب در یک رکعت نماز، تمام سورههای کوچک قرآن را (که به آنها مفصّل گفته میشود) خواندم. ابن مسعود سگفت: این سرعتخوانی از خصوصیات و ویژگیهای شعر است؛ (قرآن باید با تأنّی و آرامش توأم با تفکّر و تأمّل، خوانده شود). من سورههای مشابهی را میشناسم که پیامبر جآنها را با هم جمع مینمود و دو سوره از آنها را در یک رکعت میخواند. و ابن مسعود بیست سوره از سورههای مفصّل را بیان نمود».
«مُفصّل»: به سورههای آخرین منزل قرآن، «مفصّل» گفته میشود؛ یعنی از سورهی «حجرات» تا آخر قرآن که به فاصلهی کم، به وسیلهی «بسم الله الرحمن الرحیم»، از هم جدا شدهاند و به همین مناسبت، به سورههای مفصّل (از هم جدا شده) معروف هستند.
«مفصّل» به سه دسته تقسیم میگردد:
از سورهی «حجرات» تا سورهی «بروج» را «طوال مفصّل» میگویند.
و از سورهی «بروج» تا سورهی «بینه» را «اوساط مفصّل» مینامند.
و از سورهی «بینه» تا آخر قرآن را «قصار مفصّل» میگویند.
«نظائر»: سورههایی هستند که از لحاظ معنا یا تعداد آیهها، با هم مشابه میباشند.
«علی تألیف ابن مسعود»:
ترتیب سورههای قرآن، توقیفی است یا اجتهادی؟
«جمع قرآن» بمعنای «نگارش قرآن»:
«جمع قرآن» به معنای «نگارش قرآن» در صدر اسلام، در سه دوران، سه شکل متفاوت به خود دیده است: نخست، در زمان حیات پیغمبر اکرم؛ دوم، در زمان خلافت ابوبکر صدّیق؛ سوم، در زمان خلافت عثمان بن عفّان.
نگارش قرآن در زمان رسول خدا:
پیغمبر اکرم عدهای از صحابه را به کار نگارش آیات قرآنی که بتدریج بر آنحضرت نازل میشد، گماشته بود که با عنوان «کتّاب وحی» شناخته میشدند. از این عده، ۹ نفر که شهرت بیشتری دارند، عبارتند از: خلفای راشدین، معاویه، زیدبن ثابت، ابی بن کعب، خالد بن ولید و ثابت بن قیس. حضرت رسول اکرم، با دقت و اصرار زایدالوصفی، هر قسمت از قرآن که نازل میگردید، فوراً این کاتبان وحی (- حداقل یک یا دو نفر) را بلافاصله پس از نزول وحی احضار میفرمود، و به نوشتن آن آیات وامی داشت، تا نگارش قرآن پشتوانه و پشتیبان حفظ قرآن در حافظهی مسلمانان باشد [۴۳۶].
حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک در روایتی که از نظر مسلم و بخاری ویژگیهای حدیث صحیح را دارد، آورده است که زید بن ثابت میگوید: «کنا عند رسول الله نؤلف القرآن من الرقاع» (- ما در حضور رسول خدا اوراق قرآن را تألیف میکردیم) [۴۳۷].
کلمهی «رِقاع» که در این حدیث آمده است (و جمع «رُقعه» است که ممکن است از جنس چرم یا کاغذ یا چیز دیگر باشد) نوع لوازم التحریری را که در دسترس کاتبان وحی در زمان رسول خدا بوده است برای ما مشخص میسازد: نویسندگان وحی، آیات قرآن را روی لِخاف (جمع «لُخفَة»: سنگ ظریف، الواح ظریف سنگی) و عُسُب (جمع «عسیب»: قسمت نهایی و پهن شاخههای درخت خرما) و اَکتاف (جمع «کتف»: استخوان شتر یا گوسفند که میگذاشتند خشک میشد و سپس روی آن مینوشتند) و اَقتاب (جمع «قتب»: تخته چوبی که روی گردهی شتر میگذارند و بر آن سوار میشوند) و ادیم (قطعات پوست دباغی شدهی حیوانات) مینوشتند [۴۳۸].
منظور زید بن ثابت از «تألیف قرآن» اینست که میخواهد بگوید: سورهها و آیات قرآن را با نظارت دقیق و طبق دستور پیغمبر اکرم مرتب میکردیم. زرکشی در کتاب «برهان» میگوید: «ترتیب آیات هر سوره و قرار دادن بسمله در اول سورهها، بدون تردید توقیفی است (یعنی: جایگاه هر آیه در سورههای قرآن به دستور پیغمبر اکرم تعیین شده است) و به هیچوجه، دراینباره اختلافی میان علمای اسلامی نیست. به همین جهت، بر هم زدن ترتیب آیات در هریک از سورههای قرآن جایز نیست» [۴۳۹]. زرکشی در این رابطه به حدیثی که در صحیح بخاری از ابن زبیر نقل شده است استناد میکند که میگوید: به عثمان گفتم: آیهی ۲۴۰، سورهی ۲ (بقره) که میفرماید:
﴿ وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا وَصِيَّةٗ لِّأَزۡوَٰجِهِم مَّتَٰعًا إِلَى ٱلۡحَوۡلِ غَيۡرَ إِخۡرَاجٖۚ فَإِنۡ خَرَجۡنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ فِي مَا فَعَلۡنَ فِيٓ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعۡرُوفٖۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٢٤٠ ﴾[البقرة: ۲۴۰].
را آیهی دیگری در همین سوره (آیهی ۲۴۳) نسخ کرده است. آیا این آیه را در جای خودش مینویسی و باقی میگذاری یا آنرا حذف میکنی؟ (منظورش این بوده است که: چرا آیهای را که میدانی با آیهی دیگری نسخ شده است در قرآن مینویسی یا میگذاری نوشته باقی بماند و آنرا حذف نمیکنی؟! یا دست کم جایگاه آیهی منسوخ را تغییر نمیدهی و قبل از آیهی ناسخ نمینگاری)؟! عثمان پاسخ داد: «یا ابن اخی! لااغیر شیئاً من مکانه!» یعنی: برادرزاده! من هیچ چیز را جابه جا نمیکنم! [۴۴۰]از اینجا معلوم میشود که عثمان جرأت ندارد آیهای را جابه جا کند، حتی اگر منسوخ بودن آن مسلم باشد (و چند آیه بعد از آیهی ناسخ هم قرار گرفته باشد!). زیرا، میداند که در جاییکه جبرئیل امین پیغمبر اکرم را به رعایت ترتیب آسمانی آیات قرآن موظف گردانیده است و آنحضرت نیز به نوبهی خود کاتبان وحی را به رعایت این ترتیب مکلف ساخته است، نه او و نه هرکس دیگر، حق دخالت در ترتیب آیات قرآن را ندارد!.
احمد بن حنبل به سند حسن از عثمان بن ابی العاص نقل کرده است که گفت: در محضر مبارک رسول خدا نشسته بودم. چند لحظه دیدگانش را به آسمان دوخت و بعد، فرمود: جبرئیل به نزد من آمد و مرا دستور داد که این آیه را در این جایگاه از سوره قرار بدهم:
﴿ إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ٩٠﴾[النحل: ۹۰] [۴۴۱].
در کتب حدیث روایات بسیاری آمده است که رسول خدا را در حال املا کردن آیات قرآن بر نویسندگان وحی نشان میدهد، و حاکی از آنست که آنحضرت ضمن نظارت دقیق بر نگارش قرآن، جایگاه آیات قرآن را نیز به آنان خاطرنشان میسازد، و ترتیب آیات را نیز مانند متن آیات به آنان میآموزد [۴۴۲]. این نیز قطعی و مسلم است که پیغمبر اکرم بسیاری از سورههای قرآن را - با همین ترتیب فعلی آیات در سورهها - در نماز یا در خطبهی جمعه در حضور صحابه تلاوت فرموده است، و همین موضوع میتواند دلیل قاطعی باشد بر اینکه ترتیب آیات در سورهها توقیفی است، و صحابه حق نداشتهاند از جانب خودشان اظهار سلیقه کنند و آیات سورهها را به جز با ترتیبی که از رسول خدا شنیدهاند، مرتب کنند، و ترتیب توقیفی آیات یکایک سورههای قرآن به تواتر از رسول خدا نقل شده است [۴۴۳].
ترتیب سورههای قرآن نیز توقیفی است؛ و در زمان حیات پیغمبر اکرم به همین ترتیب مشخص و معلوم بوده است. و دلیلی برای اثبات اینکه وضع طور دیگری بوده است، نداریم. بنابراین، نظریهی بعضی از علمای اسلامی که میگویند: سورههای قرآن را صحابه که قائل بر مبنای اجتهاد خودشان مرتب کردهاند، مبنایی ندارد. همچنین، نظریهی دیگری که قائل به تفصیل میشود و میگوید: ترتیب بعضی از سورههای قرآن «اجتهادی» است و ترتیب بعضی دیگر «توقیفی» بیاساس است.
بنابراین، نظریهی علامهی زرکشی را نباید پذیرفت که میگوید: «و ترتیب بعضی از سورهها از جانب خداوند تعیین نشده، و رعایت آن ترتیب واجب نبوده است، بلکه به اجتهاد و اختیار صحابه واگذار شده بوده است، و به همین دلیل، مصحف هریک از صحابه دارای ترتیبی مخصوص به خودش بوده است!» [۴۴۴]این نظریه به هیچ وجه قابل قبول نیست. زیرا، اجتهاد صحابه در ترتیب سورههای مصحفهای مربوط به خودشان یک گزینش شخصی بوده است، و هرگز نمیخواستهاند که دیگران را به رعایت ترتیب آن مصاحف وادار کنند، و هیچگاه ادعا نکردهاند که مخالفت با ترتیب مصحفشان حرام است. صحابه این مصاحف را برای مردم ننوشته بودهاند و مصحف شخصی خودشان بوده است، و پس از آنکه مسلمانان بطور اجماعی ترتیب مصحف عثمان را پذیرفتند، این صحابه نیز پیرو همان ترتیب شدند، و مصاحف شخصی را رها کردند. اگر جز این بود، و صحابه بر این اعتقاد بودند که کار به اختیار و اجتهاد آنان واگذار شده است،حاضر نمیشدند که ترتیب مصحفهای خودشان را بر هم بزنند و از ترتیب مصاحف عثمانی پیروی کنند! [۴۴۵].
از این گذشته، زرکشی خود نیز بر این عقیده است که اختلاف بر سر توقیفی و اجتهادی بودن ترتیب سورههای قرآن «لفظی» است، و دانشمندانی که قائل به «توقیفی» بودن ترتیب سورههای قرآن هستند، با دانشمندانی که قائل به «اجتهادی» بودن ترتیب همهی سورهها یا بعضی از آنها هستند، فقط در الفاظ با هم اختلاف دارند. دلیل بر این مطلب آنست که امام مالک با آنکه معتقد است که ترتیب همهی سورههای قرآن «اجتهادی» است، بر این نکته تأکید میکند که صحابه قرآن را جز به ترتیبی که از پیغمبر اکرم شنیده بودند مرتب نکردهاند! و بر این پایه، بازگشت اختلاف به اینست که آیا صحابه جایگاه سورههای قرآن را به استناد سخن پیغمبر اکرم در خصوص ترتیب سورههای قرآن مرتب کردهاند؟ تا «توقیفی» باشد؟ یا سورههای قرآن را به استناد اینکه عملاً در زمان حیات پیغمبر اکرم چنین ترتیبی داشتهاند، مرتب کردهاند؟ تا «اجتهادی» باشد؟ [۴۴۶].
اماّ، در مورد نظریهای که قائل به تفصیل شده است و ترتیب سورههای قرآن را در بعضی سورهها «توقیفی» و در بعضی دیگر «اجتهادی» دانسته است، باید دانست که صاحبان این نظریه وقتی در مقام برشمردن نوع دوم سورههای قرآن که - به اعتقاد آنان - ترتیبشان «اجتهادی» است، برمی آیند، اوّلاً، دلیل صحیح و قابل قبولی ارائه نمیدهند، و فقط تعداد کمی از سورههای قرآن را در ردیف نوع دوم ذکر میکنند.
قاضی ابومحمد ابن عطیه میگوید: بسیاری از سورههای قرآن در زمان رسول خدا ترتیبشان مشخص بوده است. از جمله: سَبع طُوَل [۴۴۷](-۷ سورهی طولانی اوئل قرآن)؛ حوامیم (- ۷ سوره که با حروف مقطعه شروع شدهاند) و مفصل (- ۶۵ سوره، از سورهی ۵۰- قاف - تا آخر قرآن) [۴۴۸].
ابوجعفر ابن زبیر [۴۴۹]معتقد است که سورههای «توقیفی» از این هم باید بیشتر باشند، و سورههای «اجتهادی» از این هم کمتر. این مطلب به روشنی از سخن وی فهمیده میشود که میگوید: «روایات گواه این مطلب هستند که سورههای قرآن که ترتیبشان «توقیفی» است، تعدادشان بیش از آنست که ابن عطیه گفته است. بنابراین، تعداد کمی از سورههای قرآن میمانند که در توقیفی یا اجتهادی بودن ترتیبشان اختلاف است» [۴۵۰].
ثانیاً، برای معرفی تعداد سورههای قرآن که میتواند ترتیبشان مورد اختلاف باشد، تنها به یک روایت استناد میکنند که بسیار ضعیف بلکه جعلی است، و سلسلهی سند این روایت در تمام طرق آن به یزید فارسی میرسد و او هست که از ابن عباس نقل میکند [۴۵۱]. این شخص (یزید فارسی) را بخاری در ردیف راویان ضعیف نام میبرد. آن وقت، چگونه میتوان از چنین کسی خبری را پذیرفت که در نقل آن منفرد است، و مضمونش مبتنی بر ایجاد شبهه در رابطه با تواتر ترتیب سورههای قرآن است، و میخواهد به تواتر قطعی آیات و سورههای قرآن از طریق قرائت و سماع و کتابت در مصاحف خدشه وارد سازد، و همچنین، در باب مسئلهی مسلّم و قطعی قرار رداشتن بسمله در آغاز سورههای قرآن تشکیک کند، و چنان بنمایاند که گویی عثمان در آغاز هر سورهای که دلش خواسته است بسمله قرار داده است و در آغاز هر سورهای که دلش نخواسته است قرار نداده است، که این تهمت ناروایی نسبت به عثمان است. بنابراین، بدون هیچ اشکالی میتوانیم بگوییم «این حدیث به کلی مجعول است و اصلی ندارد!» [۴۵۲]؛ و دلیلی ندارد که با نقل این روایت بیپایه مبحث را طولانی کنیم. فقط به این قسمت از روایت اشاره میکنیم که در این روایت، عثمان در پاسخ ابن عباس که از او میپرسد: «چرا سورهی برائت (- سورهی توبه، سورهی نهم قرآن) را با سورهی انفال (سورهی هشتم قرآن) کنار هم قرار دادهای و میانشان بسملهای ننوشتهای...»؟ میگوید: «سورهی انفال از نخستین قسمتهای قرآن بود که در مدینه نازل شده بود، و سورهی برائت از آخرین قسمتهای نازل شده در مدینه بود، و موضوعات و داستان نزول این دو سوره با هم شباهت و تقارن داشتند، من به گمانم رسید که این دو سوره با هم یکی باشند! رسول خدا هم رحلت فرمود و در این مورد چیزی نفرمود. از این جهت من این دو سوره را در کنار هم قرار دادم و میانشان بسمله ننوشتم...» [۴۵۳]!.
با توجه به تحقیقی که گذشت، نظریهای که قابل قبول و مستند و مستدل است، این است که ترتیب سورههای قرآن به همین ترتیبی که امروز در دسترس ما قرار دارد درست، مانند ترتیب آیات در هر سورهی قرآن «توقیفی» است و به هیچ وجه «اجتهادی» نیست.
البته، این نکته را نباید از نظر دور داشت که علی رغم این توقیف و ترتیب قطعی آسمانی سورههای قرآن، حضرت رسول اکرم نیازی نمیدیده است که آیات هر سوره را در یک صفحهی جداگانه به دنبال هم بنویسد، یا اینکه تمام قرآن را به صورت یک کتاب مجلّد و کامل درآورد. به دلیل اینکه، اولاً، قاریان و حافظان قرآن بسیار بودهاند، و ثانیاً، خود آنحضرت همچنان چشم انتظار رسیدن آیات جدیدی از قرآن، و تداوم وحی قرآن بوده است، و این احتمال را در نظر میگرفته است که ممکن است بعضی از احکام قرآن با نزول آیات جدید نسخ بشود [۴۵۴]. بنابراین، باید گفت: تمام قرآن در زمان رسول خدا نوشته شده است، ولی در یک مصحف گردآوری نشده است، و علت آن بوده است که صحابه آیات و سورههای قرآن را به همان ترتیبی که پیغمبر اکرم به آنها یاد داده بوده است، از بر داشتهاند، و همان ترتیب توقیفی و آسمانی آیات و سورههای قرآن را در خواندن قرآن بادقت کامل رعایت میکردهاند. زرکشی میگوید: «علت آنکه قرآن در زمان رسول خدا به صورت یک مصحف کامل تدوین نشد، آن بود که پیغمبر اکرم نمیخواست وقت به وقت، آن را تغییر بدهد. این بود که نگارش قرآن به صورت کامل و مرتب و مدوّن تا رحلت آنحضرت که پایان طبیعی و حتمی نزول وحی بود، به تأخیر افتاد» [۴۵۵].
در این زمینه، بیشتر علمای اسلامی بر این عقیدهاند که در جمع قرآن که در زمان رسول خدا انجام پذیرفته است، نگارش قرآن طوری صورت میگرفته است که با احرف سبعه (- قرائتهای هفتگانه) سازگار باشد.
در زمان رسول خدا هر چه از قرآن مینوشتند، در خانهی آن حضرت میگذاشتند، و کاتبان وحی، هریک برای خودشان نیز نسخهای برمی داشتند، و به این ترتیب، نسخههای قرآن که کاتبان وحی برای خودشان مینوشتند؛ و صحیفههای قرآن که در خانهی رسول اکرم جمع آوری و نگهداری میشدند، با حافظهی نیرومند صحابهی بیسواد و باسواد، دست به دست یکدیگر میدادند، و اصالت قرآن را حفظ و حراست میکردند، تا مصداق سخن خداوند تحقق یابد که در آیهی ۹، سورهی ۱۵ (حجر) فرموده است:
﴿ إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩ ﴾[الحجر: ۹].
تقسیم دیگر سورههای قرآن:
بر مبنای روایت حدیثی از امام احمد که پیامبر جفرموده: «بجای تورات (سبع طوال) و بجای زبور (مئین) و به جای انجیل (مثانی) را داده شدم، و با عطا شدن (مفصّل) فزونی یافتم» سورههای قرآن از لحاظ کمیت آیهها و برخی از ویژگیها به پنج قسم تقسیم میشوند:
اوّل: (سبع طوال) یعنی هفت سورهی طولانی که عبارتند از (بقره / ۲۸۶)، (آل عمران / ۲۰۰)، (نساء / ۱۷۵)، (المائده / ۱۲۱)، (الانعام / ۱۷۵) و (الاعراف / ۲۰۵) و دربارهی هفتمین سوره برخی مجموع سورههای (انفال / ۷۵) و (براءت / ۱۳۰) و بر حسب روایت سعید ابن جبیر سورهی (یونس/۱۱۰) و به روایتی سورهی (کهف / ۱۰۵) را هفتمین سوره شمردهاند (توجه داشته باشید که اعداد پهلوی نامها شمارهی آیههای آنها است).
دوّم: (مئین یا مئون یعنی صدها) عبارتند از سورههای بعد از سبع طوال که هریک از آنها با تفاوت چند آیه بیشتر یا کمتر (مأة) یعنی صد آیه هستند و در مصحف عبدالله بن مسعود - به روایت اتقان - این سورهها عبارتند از یازده سوره:
(برائت / ۱۳۰)، (نحل /۱۲۸)، (هود / ۱۲۱)، (یوسف / ۱۱۱)، (کهف / ۱۰۵)، (اسراء / ۱۱۰)، (انبیاء / ۱۱۱)، (طه / ۱۲۲)، (مؤمنون / ۱۱۸)، (الشعراء / ۲۲۶) و (الصافات / ۱۸۱).
سوّم: (مثانی) مجموعهای از سورهها که بعد از (مئین) قرار گرفتهاند و سبب این نام گذاری ایناست که مثلهای عبرت انگیز به طور وفور در آنها دوباره و (تثنیه) شده است (و توجه داشته باشید که کلمهی (مثانی) گاهی بر تمامی قرآن و گاهی به سورهی فاتحه اطلاق میگردد و این مفهوم جدا از بخش مخصوصی از سورههاست که در اینجا منظور است).
سورههای مثانی در مصحف عبدالله ابن مسعود - به روایت اتقان - در حدود چهل سوره است و عبارتند از: (احزاب / ۷۳)، (حج / ۷۴)، (قصص / ۸۸)، (نمل / ۹۲)، (نور / ۶۲)، (انفال / ۷۵)، (مریم / ۹۹)،(عنکبوت / ۶۹)، (روم / ۶۰)، (یس / ۸۳)، (فرقان / ۷۷)، (حجر / ۹۹)، (عنکبوت / ۶۹)، (روم / ۶۰)، (یس / ۸۳)، (فرقان / ۷۷)، (حجر / ۹۹)، (رعد / ۴۳)، (سباء / ۵۴)، (ملائکه / ۴۶)، (ابراهیم / ۵۱)، (ص / ۸۵)، (الّذین کفروا / ۴۰)، (لقمان / ۳۴)، (زمر / ۷۲)، (مؤمن / ۸۲)، (زخرف / ۸۹)، (سجده / ۵۲)، (شوری / ۵۰)، (احقاف / ۳۴)، (جاثیه / ۳۶)، (دخان / ۵۶)، (انا فتحنا / ۲۹)، (الحشر / ۲۴)، (تنزیل سجده / ۳۰)، (طلاق / ۱۱)، (ن /۵۲)، (الحجرات / ۱۹)، (تبارک / ۳۰)، التغابن / ۱۹)، (المنافقون / ۱۱)، (الجمعة / ۱۱)، (الصف / ۱۴)، (قل اوحی / ۲۸)، (انا ارسلنا / ۳۰)، (مجادله / ۲۲)، (ممتحنه / ۱۳) و (تحریم / ۱۲).
چهارم بخش (مفصّل) که بخش سورههای کوچک قرآن و در آخر آن واقع شده است و چون با بسمله فواصل زیادی در بین آنها بوجود آمده است آنها را مفصل گفتهاند و پایان بخش مفصل مورد اتفاق است که سورهی الناس است امّا دربارهی آغاز آنها و در نتیجه تعداد آنها بحثهای زیادی بهعمل آمده است برخی آغاز بخش مفصل قرآن را سورهی ق و برخی حجرات و بعضی تبارک میدانند و خطابی و الضّحی را به عنوان آغاز این بخش روایت کرده و گفته است: «قاریان قرآن از این سوره تا آخر قرآن، در فواصل آنها «الله اکبر» گفتهاند».
تقسیمهای کوچک دیگر
تقسیمهای کوچک و القاب و عناوین دیگری برای برخی از سورهها وجود دارد که ناآگاهی از آنها برای مطالعه کنندگان متون دینی مربوط به قرآن، گاهی موجب دردسر و نفهمیدن مطالب مهمی نیز میشود، و لازم دانستیم اجمالاً آنها را بیان نماییم.
۱- زهراوین تثنیه زهراء به معنی درخشنده و سورههای «بقره و آل عمران» را زهراوین میگویند.
۲- قرینتین: سورههای توبه و انفال که دارای وجه مشترک و با «بسمله» از هم جدا نشدهاند.
۳- حامدات: سورههای «فاتحه، انعام، کهف، سباء، فاطر» که به «الحمد للهِ» آغاز شدهاند.
۴- طواسین: سورههای «شعرا، نمل و قصص» که در آغاز اوّلی و سومی «طسم» و در آغاز دوم «طس» از حروف مقطعه وجود دارد.
۵- مسبّحات: سورههای «اسرا، حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی» که تسبیح در آغاز آنها است.
۶- عزایم: سورههای «سجده، فصلت، نجم و علق».
۷- حوامیم: سورههای «مؤمن، زخرف، سجده، حمعسق، احقاف، جاثیه و دخان» که با «حم» آغاز شدهاند.
۸- عتاق به معنی قدیمی و اصیل: سورههای «اسرا، کهف، مریم،طه، انبیا».
[۳۷۰]- بخاری ۲/۳۰۱ ح ۹۹۴؛ مسلم ۱/۵۰۸ ح (۱۲۲-۷۳۶)؛ ابوداود ۲/۴۸ ح ۱۴۴۷؛ نسایی ۳/۲۴۲ ح ۱۷۲۶؛ ابن ماجه ۱/۳۷۸ ح ۱۱۹۸؛ دارمی ۱/۴۰۰ ح ۱۴۴۷؛ موطأ مالک ۱/۱۲۰ح۸؛ «کتاب صلاة اللیل»؛ و مسند احمد ۶/۱۲۱. [۳۷۱]- به روایت بخاری، باب الدعاء و الصلاة من آخر اللیل، ۶/۳۵ - ۳۸ ح ۱۱۴۵. [۳۷۲]- متن عربی به این صورت است: «ینزل ربّنا تبارك وتعالی كل لیلة إلی السماء الدنیا حین یبقی ثلث اللیل الآخر یقول: من یدعونی فأستجیب له؛ من یسألنی فأعطیه؛ من یستغفرنی فأغفرله». [۳۷۳]- به روایت بخاری، باب من نام عند السحر، ۶/۱۹- ۲۰ ح ۱۱۳۱. [۳۷۴]- به روایت بخاری، باب من نام عند السحر، ۶/۲۱- ۲۲ ح ۱۱۲۳. [۳۷۵]- به روایت اصحاب سنن؛ ترمذی آن را صحیح دانسته است. [۳۷۶]- فرقان / ۶۳-۶۴: «بندگان [خدای] رحمان کسانی هستند که بر زمین، فروتنانه راه میروند، و چون جهالت پیشگان خطابشان کنند با آنها با سلام پاسخ میگویند * و کسانی که به پاس پروردگارشان شب را به سجده و قیام به سر میبرند...». [۳۷۷]- طبرانی. [۳۷۸]- الرقائق، محمد احمد الراشد. [۳۷۹]- آل عمران / ۱۵-۱۷: «برای کسانی که پرهیزگار بودهاند، نزد پروردگارشان باغهایی است که جویبارها در آن روانست و در آن جاویدانند با همسران پاکیزه و خشنودی خدا، و خدا به احوال بندگان بیناست* و کسانی که گویند: پروردگارا؛ ما ایمان آوردیم، پس گناهانمان را بیامرز و از عذاب جهنم مصونمان دار* و [از آن جملهاند] صابران و راستگویان و فرمانبردان و انفاق کنندگان و آمرزش طلبان سحرگاهان...» [۳۸۰]- به روایت مسلم، شماره ۷۵۷، صلاة المسافرین، فی اللیل ساعة مستجاب فیها الدعاء. [۳۸۱]- به روایت مسلم [۳۸۲]- بخاری و مسلم. [۳۸۳]- آل عمران / ۱۲۶: «.. هیچ پیروزی و فتحی نیست مگر از جانب خداوند غالب و فرزانه». [۳۸۴]- ای مردان شب خیز! بکوشید، چه بسا صدا و فریاد شب بیپاسخ نمیماند و به قیام شب تنها آن کس برمی خیرد که ارادهی قوی و جدّی داشته باشد. [۳۸۵]- ذاریات / ۱۵-۱۸: «پرهیزگاران در میان باغهای بهشت و چشمه ساران خواهند بود* در حالی که نعمتهایی را که پروردگارشان بدیشان مرحمت فرموده است دریافت میکنند. چرا که آنان پیش از آن نیز از زمرهی نیکوکاران بودهاند* آنان اندکی از شب میخوابیدند و در سحرگاهان درخواست آمرزش میکردند...». [۳۸۶]- زمر /۹: [آیا چنین شخص مشرکی که حالاتش را بیان کردیم بهتر است] یا کسی که در لحظات شب سجده کنان و ایستاده به اطاعت و عبادت مشغول است و خویشتن را از عذاب آخرت به دور میدارد و رحمت پروردگارش را خواستار میشود. بگو: آیا کسانی که [وظیفهی خود را در قبال خدا] میدانند با کسانی که نمیدانند برابر و یکسانند؟! هرگز، تنها خردمندان [فرق اینان را با آنان تشخیص میدهند و از آنان] پند و اندرز میگیرند...» [۳۸۷]- مزمل / ۱-۴: رای جامه به خود پیچیده! * شب را به جز اندکی بیدار بمان* کمی از نیم شب یا نیم شب یا کمی بیشتر را * در حالی که قرآن را با ترتیب میخوانی قیام کن و بیدار باش...». [۳۸۸]- این سخن منسوب به امام مالک /است. [۳۸۹]- به روایت ترمذی و حاکم؛ ر.ک: جمع الفوائد. ۱/۳۱۱ ح ۲۲۳۶؛ الفیض ۴/۳۵۱. [۳۹۰]- به روایت ابوداود؛ ر.ک: جمع الفوائد ۱/۳۱۲ ح ۲۲۳۸. [۳۹۱]- به روایت مسلم. [۳۹۲]- به روایت ابوداود. [۳۹۳]- به روایت بخاری در تفسیر سورهی فتح. [۳۹۴]- به نقل از «قیام اللیل» محمد عبدالله الخطیب. [۳۹۵]- به روایت حاکم، ابن ماجه و ترمذی درجهی حدیث را «حسن صحیح» ذکر کرده است. [۳۹۶]- جمع الفوائد ۱/۳۱۲ -ح ۲۲۴۴. [۳۹۷]- به روایت بخاری، مسلم و نسایی؛ جمع الفوائد ۱/۳۱۳ ح ۲۲۴۵. [۳۹۸]- فتح الباری۶/۳. [۳۹۹]- شرح النووی علی مسلم، ۶/۲۶-۲۷. [۴۰۰]- هفتاد و سومین سورهی مبارکهی قرآن و دارای بیست آیه است. [۴۰۱]- به روایت مسلم، ابوداود و نسایی، جمع الفوائد ۱/۳۱۵ ح ۲۲۶۲. [۴۰۲]- مسلم ۱/۵۱۱ ح (۱۳۳-۷۴۳)؛ و ابوداود ۲/۴۸ ح ۱۲۶۳. [۴۰۳]- بخاری ۳/۴۳ ح ۱۱۶۰؛ نسایی ۳/۲۵۲ ح ۱۷۶۲؛ ابن ماجه ۱/۳۷۸ ح ۱۱۹۹؛ و مسند احمد ۲/۱۷۳. [۴۰۴]- بخاری ۳/۲۰ ح ۱۱۴۰؛و مسلم ۱/۵۱۰ ح (۱۲۷-۷۳۸). [۴۰۵]- بخاری ۳/۲۰ ح ۱۱۳۹. [۴۰۶]- به روایت بخاری، باب کیف صلاة النبی، ۴/۲۴ ح ۱۱۳۷. [۴۰۷]- به روایت مسلم به نقل از عایشه لو ابوهریره، ر.ک: شرح نووی، ۶/۵۴. [۴۰۸]- همان. [۴۰۹]- به روایت بخاری، باب قیام النبی جفی رمضان و غیره، ۶/۴۰ ح ۱۱۴۷. نیز به روایت مسلم، باب صلاة اللیل و عدد رکعات النبی ج، ۶/۱۷. [۴۱۰]- به روایت بخاری، حدیث شماره ۶/۲۴ ح ۱۱۳۸. [۴۱۱]- به روایت بخاری، حدیث شماره ۱۱۴۰. مسلم هم این حدیث را روایت کرده است. [۴۱۲]- به روایت بخاری، حدیث شماره ۱۱۴۷. [۴۱۳]- زاد المعاد، ۱/۳۲۹. [۴۱۴]- به روایت بخاری، حدیث شماره ۱۱۳۹؛ مسلم هم این حدیث را روایت کرده است. [۴۱۵]- مسلم ۱/۵۳۲ ح (۱۹۷-۷۶۷). [۴۱۶]- مسلم ۱/۵۳۲ ح (۱۹۸-۷۶۸). [۴۱۷]- رسول الله جمیفرماید: «قیلوا فإن الشیاطین لاتقیل»؛ «قیلوله کنید زیرا که شیطان قیلوله نمیکند.» این حدیث را طبرانی در «الاوسط» و ابونعیم در «الطلب» از طریق انس روایت کردهاند. آلبانی نیز در سلسلهی الاحادیث الصحیحة، شماره ۱۶۴۷ و صحیح الجامع الصغیر، شماره ۴۴۳۱ آن را حسن دانسته است. [۴۱۸]- بخاری ۱۱/۱۱۶ ح ۶۳۱۶؛ مسلم ۱/۵۲۶ ح (۱۸۱-۷۶۳)؛ ترمذی ۵/۴۵۵ ح ۳۴۱۹؛ نسایی ۲/۲۱۸ ح ۱۱۲۱؛ و مسند احمد ۱/۲۸۴. [۴۱۹]- مسلم ۱/۵۳۰ ح (۱۹۱-۷۶۳). [۴۲۰]- جمع الفوائد، حدیث شماره ۵۷۹، ۵۸۰ و ۹۰۱. [۴۲۱]- به روایت ابن خزیمة، ابن حبان، بیهقی، نسایی و...، جمع الفوائد، حدیث شماره ۵۸۵. نیز ر.ک: الحاشیة، ۱/۹۰. [۴۲۲]- به روایت بخاری؛ باب طول القیام فی صلاة اللیل، ح ۱۱۳۶؛ مسلم، ۶/۲۳-۲۴. [۴۲۳]- مزمل /۴: «... و قرآن را [همراه با دقت و تأمل و در ضمن شمرده و روشن] بخوان...». [۴۲۴]- به روایت ابوداود، نسایی و ابن ماجه، جمع الفوائد ۷۳۵۴. [۴۲۵]- به روایت بخاری، مسلم، ابوداود و نسایی، جمع الفوائد، ۱/۲۸۸ ح ۷۳۵۸. [۴۲۶]- به روایت مسلم و نسایی، جمع الفوائد، ۱/۳۱۳ ح ۲۲۵۱. برخی از این حدیث چنین استنباط میکنند که تقدیم و تأخیر سورهها، در قرائت قرآن، در نماز و سایر مواضع، جایز و درست است. [۴۲۷]- هفتاد و سومین سورهی قرآن مجید و دارای بیست آیه است. [۴۲۸]- به روایت صاحبان صحاح سته، جمع الفوائد، ۱/۳۱۴ ح ۲۲۵۹. [۴۲۹]- به روایت ترمذی، او این حدیث را حسن غریب میداند. جمع الفوائد ۱/۳۱۶، ح ۲۲۷۱. [۴۳۰]- مائده / ۱۱۸: «اگر آنان را مجازات کنی، پس بندگان تو هستند [و هرگونه که بخواهی، دربارهی آنان میتوانی عمل کنی] و اگر از آنان گذشت کنی باز هم [تو خود دانی و توانی چرا که] تو چیره و فرزانهای». [۴۳۱]- به روایت بخاری، باب ما یکره من التشدید فی العبادة، ۶/۴۳ - ۴۴، ح ۱۱۵۰. [۴۳۲]- به روایت بخاری، همان باب، ۶/۴۶-۴۷، ح ۱۱۵۳. [۴۳۳]- مسلم ۱/۵۳۱ ح (۱۹۵-۷۶۵)؛ ابوداود ۲/۹۹ ح ۱۳۶۶؛ ابن ماجه ۱/۴۳۳ ح ۱۳۶۲؛ موطأ مالک ۱/۱۲۲ ح ۱۲، «کتاب صلاة اللیل»؛ و مسند احمد ۵/۱۹۳. [۴۳۴]- مسلم ۱/۵۰۶ ح (۱۱۷-۷۳۲)؛ و مسند احمد ۶/۱۱۴. [۴۳۵]- بخاری ۲/۲۵۵ ح ۷۷۵؛ مسلم ۱/۵۶۵ ح (۲۷۹-۸۱۲)؛ نسایی ۲/۱۷۴ ح ۱۰۰۴؛ و مسند احمد ۱/۴۳۶. [۴۳۶]- بلاشر توانسته است نام چهل نفر از کاتبان وحی در زمان رسول خدا را گردآوری کند. (Blachere, Intr. Cor. P. ۱۲) وی از تلفیق صورت اسامی تهیه شده توسط شوالی و بوهل و کازانوا، این صورت اسامی چهل نفری را بدست آورده است. کازانوا برای تهیهی صورت اسامی کاتبان وحی در زمان رسول خدا، طبقات ابن سعد و نوشتههای طبری و نووی و سیرهی حلبیه و دیگر کتب تاریخ و سیره را مورد بررسی و تحقیق قرار داده است. بویژه بنگرید به: Casanva, Mohammed et la fin du monde, ۹۶. [۴۳۷]- اتقان. ج ۱، ص ۹۹؛ برهان، ج ۱، ص ۲۳۷. [۴۳۸]- شرح این کلمات را در «اتقان». ج ۱، ص ۱۰۱ ببینید. [۴۳۹]- این عبارت زرکشی در کتاب برهان (ج ۱، ص ۲۵۶) است. سیوطی به این اجماع منقول که زرکشی در رابطه با ترتیب توقیفی آیات هر سوره از قرآن عنوان کرده است، اشاره میکند، و پس از آن عبارتی را از ابوجعفر ابن زبیر در «مناسبات» نقل میکند که وی گفته است: «ترتیب آیات هر سوره از سورههای قرآن با توقیف و نظارت و دستور دقیق و اکید پیغمبر اکرم صورت گرفته است و در این باره بین مسلمانان هیچ اختلاف نیست» (ر.ک. اتقان. ج ۱، ص ۴). تمایل زرکشی به این نظریه با توجه به دنبالهی سخن وی آشکارتر میگردد. وی میگوید: بعضی از مفسران، عبارت «ترتیب» را در آیهی ۴، سورهی ۷۳ (مزمل) اینطور معنا کردهاند: بخوان قرآن را با همین ترتیب آیات بدون آنکه آیاتش را جابه جا کنی و ترتیبش را بهم بزنی! و از خواندن قرآن برخلاف ترتیب مأثور از پیغمبر، نکوهش بعمل آمده است (برهان. ج ۱، ص ۲۵). [۴۴۰]- صحیح بخاری، ج ۶، ص ۲۹؛ اتقان. ج ۱، ص ۱۰۵. [۴۴۱]- اتقان. ج ۱، ص ۱۰۴. [۴۴۲]- برای نمونه بنگرید به صحیح بخاری، کتاب تفسیر القرآن. باب هجدهم. و کتاب الاحکام. باب نود و هفتم؛ و مسند احمد، ج ۳، ص ۱۲۰ و ج ۴، ص ۳۸۱. [۴۴۳]- اتقان. ج ۱، ص ۱۰۵. [۴۴۴]- برهان. ج ۱، ص ۲۶۲. [۴۴۵]- هیچ یک از روایاتی که حاکی از وجود مصحفهایی ناهماهنگ با مصاحف رسمی عثمانی در دست صحابهی پیغمبر اکرم هستند، نمیتوانند صحیح باشند. استاد محمّد عزّت دروزه ضمن ارائهی دلائل بارز و براهین تحقیقی در این زمینه میگوید:... روایاتی که اوصاف مصحفهای اختصاصی ابی ابن کعب و عبدالله بن مسعود را بیان میکنند، همه جعلی هستند و به دست دشمنان اسلام یا دستیاران آنان به منظور آشوب کردن اذهان مسلمانان و ایجاد شبهه در اصالت قرآن ساخته و پرداخته شدهاند؛ و آثار سیاست و تبلیغات حزبی در آنها دیده میشود! (ر.ک. تاریخ قرآن. ص ۷۲ به بعد). [۴۴۶]- برهان. ج ۱، ص ۲۵۷. [۴۴۷]- این کلمه در کتاب «البرهان» چنین آمده است؛ در صورتیکه ضبط مشهور کلمه «طوال» است. زرکشی در توجیه این ضبط مخالف مشهور میگوید: طُوَل جمع طُولی است، مانند کبَر جمع کبری. ابوحیان توحیدی گفته است: تلفّظ این کلمه بر وزن کتاب (طِوال) از ادبیت به دور است (برهان. ج ۱، ص ۲۴۴). [۴۴۸]- برهان. ج ۱، ص ۲۵۷. بنابراین، تعداد سورههای نوع دوم که بنابراین نظریه ترتیبشان «اجتهادی» است، ۳۵ سوره = (۶۵ + ۷ + ۷) - ۱۱۴ خواهد بود که از نظر تعداد کلمات و حروف، فقط حدود یک سوم قرآن را فرامی گیرند. [۴۴۹]- احمد بن ابراهیم بن زبیر اندلسی، صاحب کتاب حاشیه «الطلة». از نحویان حافظ قرآن بوده است. وی به سال ۸۰۷ ه - ق در گذشته است (الدرر الکامنة ج ۱، ص ۸۴ تا ۸۶). [۴۵۰]- برهان. ج ۱، ص ۲۵۸. [۴۵۱]- حاشیهی علامه احمد محمدشاکر بر حدیث شماره ۳۹۹ در مسند امام احمد، ج ۱، ص ۳۲۹. [۴۵۲]- این عبارت نیز از همان حاشیه است: مسند احمد، ج ۱، ص ۳۳۰. حاشیهی بسیار نفیس و ارزندهای است. جا دارد همهی این حاشیه را بخوانید. متأسفانه، زمینهای این کتاب گنجایش آوردن همهی مطلب را ندارد!. [۴۵۳]- مسند احمد، چاپ احمد محمد شاکر. ج ۱، ص ۳۳۱ (حدیث شماره ۳۳۹) و از چاپ قدیم: ج ۱، ص ۵۷. [۴۵۴]- اتقان. ج ۱، ص ۹۸؛ برهان، ج ۱، ص ۲۳۵. [۴۵۵]- برهان. ج ۱، ص ۲۶۲. استاد محمد عزت دروزه میگوید: بعضی از علمای قرآن فکر میکردهاند که تداوم و استمرار نزول وحی در زمان حیات پیامبر باعث شده است که قرآن زیر نظر آنحضرت مرتب نگردد. امّا اگر دقت کنیم، میبینیم هیچگونه ملازمهای میان این دو موضوع نیست... روایاتی که میگویند: قرآن در ماه رمضان سال آخر عمر پیغمبر دوبار توسط جبرئیل برای آنحضرت دوره شد، دلالت بر این دارند که در سال آخر عمر پیغمبر، قرآن بصورت یک کتاب کامل درآمده بوده است. بخصوص که در یکی از این روایات، سخن از نگارش یک نسخهی کامل از قرآن توسط زیدبن ثابت در زمان پیغمبر به میان آمده است. از این گذشته، آیا احتمال نزول چندین آیهی دیگر مانع تدوین قرآن بوده است، و آیا پیغمبر نمیتوانسته است قرآن را مرتب کند، و آیات بعدی را وقتی نازل شدند، سر جایشان قرار دهد؟! (ر.ک. تاریخ قرآن. ص ۶۲ به بعد).