فصل اول
۱۰۳۹ - [۱] (مُتَّفق عَلَیهِ)
عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «لَا یَتَحَرَّى أَحَدُكُمْ فَیُصَلِّیَ عِنْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَلَا عِنْدَ غُرُوبِهَا»
وَفِی رِوَایَةٍ قَالَ: «إِذَا طَلَعَ حَاجِبُ الشَّمْسِ فدعوا الصَّلَاة حَتَّى تبرز. فَإِذا غَابَ حَاجِبُ الشَّمْسِ فَدَعُوا الصَّلَاةَ حَتَّى تَغِیبَ وَلَا تَحَیَّنُوا بِصَلَاتِكُمْ طُلُوعَ الشَّمْسِ وَلَا غُرُوبَهَا فَإِنَّهَا تطلع بَین قَرْنی الشَّیْطَان» [۱۴۱].
۱۰۳۹- (۱) عبدالله بن عمر سگوید: رسول خدا جفرمودند: «نباید یکی از شما از روی عمد، نماز خویش را به هنگام طلوع و غروب خورشید بخواند». - و در روایتی دیگر آمده است که – پیامبر جفرمودند:
«هرگاه گوشهای از خورشید طلوع کرد، نماز را ترک کنید تا این که به خوبی آشکار و هویدا میگردد؛ و هرگاه گوشهای از آفتاب غروب نمود، تا به خوبی غروب نکرده، نباید نماز بخوانید. و به عمد، نمازتان را به هنگام طلوع و غروب خورشید نخوانید؛ چون خورشید بین دو شاخ شیطان طلوع میکند».
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «لایتحرّی»: کاری را طلب کرد و قصد نمود؛ کاری را دنبال کرد. یعنی نباید برای خواندن نماز، طلوع و غروب خورشید را دنبال کنید و به عمد در هنگام طلوع و غروب، آن نماز را بخوانید.
«حاجب»: کرانه و گوشهی هر چیز.
«لاتحینوا»: نباید وقت طلوع و غروب خورشید را برای نمازتان معین و مشخص کنید.
۱۰۴۰ - [۲] (صَحِیح)
وَعَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ قَالَ: ثَلَاثُ سَاعَاتٍ كَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ جینهانا أَن نصلی فِیهِنَّ أَو نَقْبُرَ فِیهِنَّ مَوْتَانَا: حِینَ تَطْلُعُ الشَّمْسُ بَازِغَةً حَتَّى تَرْتَفِعَ وَحِینَ یَقُومُ قَائِمُ الظَّهِیرَةِ حَتَّى تَمِیلَ الشَّمْسُ وَحِینَ تَضَیَّفُ الشَّمْسُ لِلْغُرُوبِ حَتَّى تغرب. رَوَاهُ مُسلم [۱۴۲].
۱۰۴۰- (۲) عقبة بن عامر سگوید: سه وقت است که رسول خدا جما را از نماز گزاردن یا دفن کردن مردههایمان در آن اوقات، نهی کرده است؛ و آن سه وقت، عبارتند از: هنگامی که تازه خورشید طلوع میکند تا آن که خوب بلند شود و آشکار و هویدا گردد؛ و وقتی که خورشید در وسط آسمان قرار میگیرد تا آنگاه که (به سوی غرب) مایل شود؛ و هنگامی که خورشید در آستانهی غروب باشد تا وقتی که غروب نماید.
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح:
«بازغة»: طلوع کننده و درخشنده.
«تطلع الشمس بازغۀ»: خورشید درخشید و طلوع کرد.
«تضیف الشمس»: آفتاب به غروب نزدیک شد.
۱۰۴۱ - [۳] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)
وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْـخُدْرِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «لَا صَلَاةَ بَعْدَ الصُّبْحِ حَتَّى تَرْتَفِعَ الشَّمْسُ وَلَا صَلَاةَ بَعْدَ الْعَصْرِ حَتَّى تَغِیبَ الشَّمْسُ» [۱۴۳].
۱۰۴۱- (۳) ابوسعید خدری سگوید: رسول خدا جفرمودند: «نباید نماز (سنّت و نفل)، بعد از سپری شدن وقت نماز صبح در حالی که خورشید دارد طلوع میکند، گزارده شود، تا این که خورشید به خوبی ظاهر و بلند گردد؛ و همچنین نباید نماز (سنّت و نفل)، بعد از سپری شدن وقت عصر در حالی که خورشید دارد غروب مینماید، خوانده شود تا آنگاه که به خوبی غروب کند».
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: در شبانهروز، وقتهایی وجود دارد که نمازگزار از خواندن نماز در آنها نهی شده است؛ و به طور کلّی فرد نمازگزار در سه وقت از گزاردن نماز در آن وقتها منع شده است؛ و این سه وقت عبارتند از:
۱- هنگام طلوع خورشید تا آنگاه که خورشید بلند شود.
۲- هنگام غروب خورشید تا آنگاه که خورشید غروب کند؛ البته در میان نمازها، نمازی وجود دارد که در هنگام غروب، گزاردنش با کراهیت روا است؛ و این موضوع در مورد کسی تحقّق پیدا میکند که نماز عصر همان روز خویش را تا هنگام غروب خورشید نگزارده است؛ از این رو، این فرد، نماز عصر خویش را به جهت کراهیت وقت، ترک نکند، بلکه آن را بخواند و به خاطر به تأخیر انداختنش از خداوند بلند مرتبه پوزش و آمرزش بخواهد. و باید دانست که به جز این نماز، گزاردن هیچ نمازی در این وقت روا نیست.
۳- و هنگامی که خورشید - در وقت نمیروز - در وسط آسمان قرار بگیرد (هنگام زوال خورشید).
در این سه وقت، نه خواندن فرائض درست است و نه خواندن نمازهای سنّت و نفل؛ و همچنین در این وقتها، نه نماز جنازه گزارده میشود و نه سجدهی تلاوت.
و علاوه از این وقتهای سه گانه، وقتهای دیگری نیز وجود دارد که گزاردن نماز نفل در آنها مکروه است؛ و این دو وقت عبارتند از:
نماز نفل مستحب پس از ادای نماز صبح تا هنگامی که خورشید طلوع کند و به اندازهی یک نیزه بلند شود، مکروه است.
نماز نفل مستحب، پس از ادای نماز عصر، تا هنگامی که خورشید غروب کند، مکروه است.
۱۰۴۲ - [۴] (صَحِیح)
وَعَن عَمْرو بن عبسة قَالَ: قَدِمَ النَّبِیُّ جالْـمَدِینَةَ فَقَدِمْتُ الْـمَدِینَةَ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ فَقُلْتُ: أَخْبِرْنِی عَنِ الصَّلَاةِ فَقَالَ: «صَلِّ صَلَاةَ الصُّبْحِ ثُمَّ أقصر عَن الصَّلَاة حَتَّى تَطْلُعُ الشَّمْسُ حَتَّى تَرْتَفِعَ فَإِنَّهَا تَطْلُعُ حِینَ تَطْلَعُ بَیْنَ قَرْنَیْ شَیْطَانٍ وَحِینَئِذٍ یَسْجُدُ لَهَا الْكُفَّارُ ثُمَّ صَلِّ فَإِنَّ الصَّلَاةَ مَشْهُودَةٌ مَحْضُورَةٌ حَتَّى یَسْتَقِلَّ الظِّلُّ بِالرُّمْحِ ثُمَّ أَقْصِرْ عَنِ الصَّلَاةِ فَإِنَّ حِینَئِذٍ تُسْجَرُ جَهَنَّمُ فَإِذَا أَقْبَلَ الْفَیْءُ فَصَلِّ فَإِنَّ الصَّلَاةَ مَشْهُودَةٌ مَحْضُورَةٌ حَتَّى تُصَلِّیَ الْعَصْرَ ثُمَّ أَقْصِرْ عَنِ الصَّلَاةِ حَتَّى تَغْرُبَ الشَّمْسُ فَإِنَّهَا تَغْرُبُ بَیْنَ قَرْنَیْ شَیْطَانٍ وَحِینَئِذٍ یسْجد لَهَا الْكفَّار» قَالَ فَقلت یَا نَبِیَّ الـلّٰهِ فَالْوُضُوءُ حَدِّثْنِی عَنْهُ قَالَ: «مَا مِنْكُم رجل یقرب وضوءه فیتمضمض ویستنشق فینتثر إِلَّا خَرَّتْ خَطَایَا وَجْهِهِ وَفِیهِ وَخَیَاشِیمِهِ ثُمَّ إِذَا غَسَلَ وَجْهَهُ كَمَا أَمَرَهُ اللهُ إِلَّا خَرَّتْ خَطَایَا وَجْهِهِ مِنْ أَطْرَافِ لِحْیَتِهِ مَعَ الْـمَاءِ ثُمَّ یَغْسِلُ یَدَیْهِ إِلَى الْمِرْفَقَیْنِ إِلَّا خَرَّتْ خَطَایَا یَدَیْهِ مِنْ أَنَامِلِهِ مَعَ الْـمَاءِ ثُمَّ یَمْسَحُ رَأْسَهُ إِلَّا خَرَّتْ خَطَایَا رَأْسِهِ مِنْ أَطْرَافِ شَعْرِهِ مَعَ الْـمَاءِ ثُمَّ یَغْسِلُ قَدَمَیْهِ إِلَى الْكَعْبَیْنِ إِلَّا خَرَّتْ خَطَایَا رِجْلَیِهِ مِنْ أَنَامِلِهِ مَعَ الْـمَاءِ فَإِنْ هُوَ قَامَ فَصَلَّى فَحَمِدَ اللهَ وَأَثْنَى عَلَیْهِ وَمَجَّدَهُ بِالَّذِی هُوَ لَهُ أَهْلٌ وَفَرَّغَ قَلْبَهُ لِـلّٰهِ إِلَّا انْصَرَفَ مِنْ خَطِیئَتِهِ كَهَیْئَتِهِ یَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ». رَوَاهُ مُسلم [۱۴۴].
۱۰۴۲- (۴) عمرو بن عَبسة سگوید: رسول خدا جبه مدینهی منوره آمدند؛ من نیز بدانجا درآمدم و به نزد ایشان رفتم و گفتم: مرا از (اوقات) نماز آگاه گردانید! پیامبر جفرمودند: «نماز صبح را بخوان؛ سپس تا وقتی که خورشید طلوع میکند و بالا میآید، نماز نخوان؛ چون خورشید بین دو شاخ شیطان طلوع میکند و کفّار برای آن سجده میبرند.
سپس نماز (ضُحی = اِشراق یا چاشت) بگزار؛ چون فرشتگان، شاهد و حاضر بر نماز هستند تا این که سایه نیز به کمترین مقدار خود میرسد؛ آن وقت از گزاردن نماز خودداری کن؛ چون در این وقت، آتش دوزخ شعلهور میشود؛ سپس وقتی که سایه (از وسط آسمان) مایل شد، نماز (ظهر) را بخوان؛ چون فرشتگان، شاهد و حاضر بر نماز هستند تا آن که نماز عصر را میخوانی؛ و بعد از آن، از نماز گزاردن خودداری کن تا وقتی که خورشید غروب کند؛ چون خورشید بین دو شاخ شیطان غروب میکند و در این زمان، کفّار برای آن سجده میبرند».
عمرو بن عبسة سدر ادامه گوید: خطاب به پیامبر جگفتم: ای فرستادهی خدا! از وضو برایم بگو! آن حضرت جفرمودند: «هر کس از شما، آب وضویش را تهیه کند و آنگاه دهان و بینی خویش را بشوید و بینیاش را تمیز و پاک نماید، گناهان صورت، دهان و بینی او با آن آب، فرو میریزد؛ و وقتی که صورتش را بر طبق آنچه که خداوند بلندمرتبه بدو فرمان داده، بشوید، خطاهای صورت او با آب وضو از اطراف ریشش فرو میریزد و سپس که دستهایش را تا آرنج میشوید، خطاهای آنها از میان انگشتانش با آب فرو میریزد؛ و بعداً که سرش را مسح میکند، گناهان سرش با آب از اطراف موهایش، سرازیر میشود و بعد که پاهایش را تا دو قوزک میشوید، گناهان آنها از خلال انگشتانش با آب، پایین میآید.
و اگر صاحب چنین وضویی، بلند شد و به نماز ایستاد و حمد و ثنای خدا را انجام داد و او را به عظمتی که لایق و شایستهی اوست، یاد کرد و به بیان پرتوی از وصف و شکوه او پرداخت و قلب خویش را برای خدا از غیر او فارغ و خالی و فقط متوجه او ساخت، همانند حالتش در روزی که مادرش او را به دنیا آورده است، از گناه پاک میشود».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «فانّها تطلع حین تطلع، بین قرنی شیطان...»: این که رسول خدا جمیفرمایند: «خورشید از میان دو شاخ شیطان طلوع و یا غروب میکند»، تمثیل و تشبیه میباشد و معنای آن، این است که در آن وقتها (طلوع و غروب)، شیطان و پیروانش به حرکت درمیآیند و بر امور مردم و زندگی آنان، تسلّط پیدا میکنند و شرایطی که برای نماز لازم است، کامل نمیشود.
به هر حال، قرار گرفتن خورشید در بین «قرنی الشیطان»، به وقت طلوع و غروب، در احادیث فراوانی آمده است؛ دستهای از علماء و صاحبنظران اسلامی، آن را بر تمثیل و مجاز توجیه کرده و گفتهاند:هدف، تسلّط و غلبهی شیطان میباشد؛ و خصوصیت وقت طلوع و غروب، آن است که خورشید پرستان در همین اوقات، به پرستش و عبادت خورشید میپردازند؛ از این رو در چنین اوقاتی، ادای نماز مترادف با عبادت شیطان است.
علامه خطّابی میگوید: در اینجا، نوعی تمثیل به کار رفته است و مطلبش آن است که کسانی که نماز را تا این وقت به تأخیر میافکنند، گویا بازیچهی دست شیطان قرار گرفتهاند و شیطان با شاخهای خود، آنان را از برگزاری نماز در وقت مستحب و پسندیدهی آن، بازداشته است؛ ولی بیشتر علماء و دانشوران دینی، تعبیر مزبور را بر حقیقت آن حمل کردهاند و بر این باورند که شیطان به هنگام طلوع و غروب، حقیقتاً خورشید را در میان شاخهای خود قرار میدهد تا مشمول عبادت خورشیدپرستان، قرار گیرد.
و شاید در اینجا، این سؤال مطرح گردد که خورشید، هر لحظه، در بخشهایی از دنیا، در حالت طلوع و غروب است و لازمهاش این خواهد بود که شیطان، در هر لحظهای از زمان، خورشید را در میان «قرنین» خود قرار دهد؟
در پاسخ این اشکال، میتوان چنین گفت که تعداد شیاطین و اهریمنان، بسیار فراوان است و امکان دارد که برای هر مَطلعی، شیطان مستقلی وجود داشته باشد.
تذکر یک نکته:
آیات و احادیث زیادی در این زمینه آمده است که مجموعاً این را میرسانند که امت محمد جاز سایر امتها، گروهها، ادیان و مکاتب جداست و بیانگر این مهم است که امت محمدی، شخصیت منحصر به فردی دارد که نباید دنبالروی امتها و ادیان باطل و خرافی دیگر باشد. مسلمان، باید شخصیت منحصر به فرد خود را دارا باشد و نباید از عادات و تقالید دیگران، پیروی کند و اخلاق و رفتار و سبک و مَنش آنها را انتخاب نماید؛ از این رو، کسانی که مظاهر طبیعی مانند ماه و خورشید را میپرستیدند، برای عبادت و پرستش خویش، زمانی معلوم و مشخص، در نظر گرفته بودند و خورشیدپرستان، عبادتشان را در وقت طلوع و غروب آفتاب انجام میدادند؛ به همین سبب پیامبر جبرای جدا کردن موحّدان از مشرکان و جلوگیری از همزمانی عبادات آنها، از نماز گزاردن در آن وقتها نهی فرموده است.
آری؛ پیامبر جمیخواهد این مفاهیم را در وجود ما بکارد تا به شخصّیت و استقلال خود افتخار کنیم و نمیخواهد که ما دنبالهرو و پیرو دیگران باشیم؛ چرا که ما امّت وَسط (میانه) و امّت نمونه و بهترین و برترین امّتها و گروهها هستیم که برای هدایت انسانها برانگیخته شدهایم؛ پس چطور از دیگران در اخلاق، عبادات، رفتار و کردار و منش و عادات و تقالید، پیروی کنیم؟
۱۰۴۳ - [۵] (مُتَّفق عَلَیهِ)
وَعَنْ كُرَیْبٍ: أَنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ وَالْمِسْوَرَ بْنَ مخرمَة وَعبد الرَّحْمَن بن أَزْهَر رَضِی اللَّهُمَّ عَنْهُم وأرسلوه إِلَى عَائِشَةَ فَقَالُوا اقْرَأْ عَلَیْهَا السَّلَامُ وَسَلْهَا عَن الرَّكْعَتَیْنِ بعدالعصرقال: فَدَخَلْتُ عَلَى عَائِشَةَ فَبَلَّغْتُهَا مَا أَرْسَلُونِی فَقَالَتْ سَلْ أُمَّ سَلَمَةَ فَخَرَجْتُ إِلَیْهِمْ فَرَدُّونِی إِلَى أم سَلمَة فَقَالَت أم سَلمَة رَضِی اللَّهُمَّ عَنْهَا سَمِعْتُ النَّبِیَّ جیَنْهَى عَنْهُمَا ثُمَّ رَأَیْتُهُ یُصَلِّیهِمَا ثُمَّ دَخَلَ فَأَرْسَلْتُ إِلَیْهِ الْـجَارِیَةَ فَقُلْتُ: قُولِی لَهُ تَقُولُ أُمُّ سَلَمَةَ یَا رَسُولَ الـلّٰهِ سَمِعْتُكَ تَنْهَى عَنْ هَاتین وَأَرَاكَ تُصَلِّیهِمَا؟ قَالَ: «یَا ابْنَةَ أَبِی أُمَیَّةَ سَأَلْتِ عَنِ الرَّكْعَتَیْنِ بَعْدَ الْعَصْرِ وَإِنَّهُ أَتَانِی نَاسٌ مِنْ عَبْدِ الْقَیْسِ فَشَغَلُونِی عَنِ الرَّكْعَتَیْنِ اللَّتَیْنِ بعد الظّهْر فهما هَاتَانِ» [۱۴۵].
۱۰۴۳- (۵) کریب سگوید: عبدالله بن عباس س، مِسور بن مخرمه سو عبدالرحمن بن ازهر س، مرا به نزد عایشهلفرستادند و گفتند: سلام ما را به او برسان و از وی دربارهی دو رکعت نماز بعد از نماز عصر سؤال کن؛ (چرا که ما شنیدهایم که وی بعد از نماز عصر، دو رکعت نماز را میگزارد، در حالی که پیامبر خدا جاز گزاردن نماز در آن وقت، نهی فرمودهاند)؟!
کریب سگوید: به نزد عایشهلرفتم و سفارشی را که به من کرده بودند، بدو گفتم و رساندم. عایشهلگفت: این موضوع را از امسلمهل(یکی دیگر از همسران بزرگوار پیامبر جبپرس.
کریب سگوید: من هم به نزد عبدالله بن عباس س، مسور بن مخرمه سو عبدالرحمن بن ازهر سرفتم و سخن عایشهلرا بدیشان رساندم؛ آنگاه آنها نیز مرا به سوی امسلمهلفرستادند؛ (چون از امسلمهلدر این باره پرسیدم،) وی در پاسخ بدین سؤال گفت: من شنیده بودم که رسول خدا جاز گزاردن دو رکعت نماز بعد از نماز عصر نهی فرمودهاند، ولی با وجود این، باز هم ایشان را دیدم که آن دو رکعت را خواندند؛ سپس وارد منزل شدند؛ من هم کنیزی را پیش پیامبر جفرستادم و بدو گفتم: (به نزد پیامبر جبرو و) بدیشان بگو: ای فرستادهی خدا! امسلمه میگوید: ما از شما شنیدهایم که از گزاردن این دو رکعت بعد از نماز عصر نهی مینمودید و هماکنون میبینیم که آن را میخوانید؟!
پیامبر جفرمودند: «ای دختر ابوامیة! از دو رکعت نماز بعد از عصر پرسیدی؛ عدّهای از طائفهی «عبدالقیس» پیش من آمدند و با آنان مشغول شدم و دو رکعت نماز (سنّتِ) بعد از ظهر را فراموش نمودم؛ و این دو رکعت، همان دو رکعتِ نمازِ بعد از ظهر است».
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: دو رکعت نماز، پس از عصر:
در این که رسول خدا جبعد از نماز عصر، دو رکعت نفل گزارده است، روایات متعارض است؛ از حدیث عبدالله بن عباس سچنین برمیآید که آن حضرت جاین دو رکعت را فقط یک بار به جای آوردهاند.
عبدالله بن عباس سگوید: «انّما صلّی رسول الله جالركعتین بعد العصر لانّه اتاه مال فشغله عن الركعتین بعدالظهر فصلاهما بعد العصر ثم لم یَعُدلهما»(ترمذی)؛ «رسول خدا جدو رکعت بعد از عصر خواندند آن هم به خاطر مالی که برایشان آمده بود؛ از این رو دو رکعت سنّت بعد از ظهر را از دست دادند و آنها را بعد از عصر گزاردند و بعد از آن، دیگر خواندن دو رکعت بعد از عصر را تکرار نکردند».
و از روایت عایشهلدر «معجم طبرانی» و روایت امسلمهلدر «مسند احمد» نیز همین مطلب به اثبات میرسد؛ آنجا که عایشهلمیگوید: «فاتت رسول الله جركعتان قبل العصر فلما انصرف صلّاهما ثم لم یصلّهما بعد»؛ «از رسول خدا جدو رکعت قبل از عصر فوت شد؛ و چون نماز عصر را گزاردند، آن دو رکعت را بعد از آن گزاردند و پس از آن، دیگر خواندن دو رکعت بعد از عصر را تکرار نکردند».
البته در صحیح بخاری، از عایشهلچنین روایت شده است: «ما كان النبیّ جیأتینی فی یوم بعد العصر الّا صلّی ركعتین»؛ «هر روز که پیامبر جبعد از عصر به نزدم میآمدند، حتماً دو رکعت نماز میگزاردند».
این روایت عایشهلدر صحیح مسلم نیز آمده است و در آن، تعبیر «ثم اثبتها» یعنی «دام علیها» (بر گزاردن آن دو رکعت، مداومت کردند) به کار رفته است. و هردو روایت بالا، بر مداومت و مواظبت دلالت میکنند.
و علاوه از آن، در صحیح مسلم از عایشهلروایت دیگری هم نقل شده است که بیانگر مواظبت آن حضرت جبر گزاردن دو رکعت نماز بعد از عصر است؛ عایشه گوید: «ما ترك رسول الله جركعتین بعد العصر عندی قط»(مسلم)؛ «رسول خدا جهیچگاه در نزد من، دو رکعت بعد از عصر را ترک نکردند».
و در میان علماء و صاحبنظران فقهی نیز در مورد گزاردن دو رکعت نماز بعد از عصر، اختلافنظر وجود دارد؛ امام شافعی با استدلال از احادیث و روایات عایشهل- که بیانگر مداومت هستند - این دو رکعت را جایز میداند؛ ولی از دیدگاه امام ابوحنیفه/، گزاردن این دو رکعت بعد از نماز عصر، در حق امّت محمدی، جایز نمیباشد.
امام ابوحنیفه/، روایت عایشهلرا - که بیانگر مداومت است -، یکی از خصوصیات و ویژگیهای پیامبر جقرار داده است و از تمام احادیث و روایاتی استدلال میکند که در آنها از گزاردن نماز بعد از عصر، نهی شده است.
برخی از دلایل احناف - مبنی بر این که گزاردن دو رکعت بعد از عصر، از خصوصیات رسول خدا جبوده است و برای امّت محمدی ممنوع میباشد - عبارتند از:
۱- در «شرح معانی الاثار» (ج ۱ ص ۲۱۴ باب رکعتین بعد العصر)، «مسند احمد» (ج ۷ ص ۴۴۴) و «صحیح ابن حبان» از امّسلمهلروایت است: هنگامی که آن حضرت جاین دو رکعت را بعد از عصر ادا کردند، از ایشان پرسید: «یا رسول الله! فنقضیهما اذا فاتتا؟ قال: لا»؛ «ای رسول خدا ج! آیا هرگاه این دو رکعت فوت شد، آیا آنها را قضا کنیم؟ آن حضرت جفرمودند: خیر».
این حدیث به صراحت، دلالت بر آن دارد که این نماز، از خصوصیات پیامبر اکرم جبوده است.
۲- در سنن ابوداود (ج ۱ ص ۱۸۲ باب من رخّص فیهما اذا کانت الشمس مرتفعة) از عایشهلروایت شده است: «ان رسول الل ه جكان یصلّی بعد العصر وینهی عنها ویواصل وینهی عن الوصال»؛ «پیامبر جخود بعد از نماز عصر، دو رکعت نماز میگزاردند و مردم را از آن منع میفرمودند؛ و میان دو روز در روزهداری چیزی نمیخوردند و وصال مینمودند و مردم را از وصال نهی میکردند».
این حدیث نیز به صراحت، دلالت بر آن دارد که این نماز، از خصوصیات پیامبر جاست و در حق امّت، مشروع نمیباشد.
۳- در صحیح مسلم (ج ۱ ص ۲۷۷، كتاب فضائل القران، باب الاوقات التی نهی عن الصلوة فیهااز عایشهلروایت است که وی پس از بیان دو رکعت نماز بعد از عصر میگوید: «و كان جاذا صلّی صلوة اثبتها»؛ «هرگاه پیامبر جنمازی را میگزاردند، بر آن مداومت و مواظبت میکردند».
سیاق این حدیث، بیانگر آن است که نماز مورد بحث، از خصوصیات رسول خدا جبوده است.
به هر حال، از دیدگاه علماء و صاحبنظران فقه احناف، حدیث بالا (حدیث عایشه، به شماره ۱۰۴۳) بیانگر یکی از خصایص رسول خدا جاست؛ چنان که حدیث عایشهلبر آن دلالت دارد آنجا که میگوید: «انّه كان یصلّی بعد العصر وینهی عنها ویواصل وینهی عن الوصال»؛ (ترجمهاش پیشتر گذشت).
و با این توجیه، هیچ تضادّ و منافاتی میان این حدیث و احادیث منع از خواندن نماز بعد از عصر، به وجود نمیآید. والله اعلم.
[۱۴۱]- بخاری ۶/۳۳۵ ح ۳۲۷۲ و ۳۲۷۳؛ مسلم ۱/۵۶۷ ح (۲۸۹-۸۲۸)؛ نسایی ۱/۲۷۸ ح ۵۷۰؛ و موطأ مالک ۱/۲۱۹ ح ۴۵؛«کتاب القرآن». [۱۴۲]- مسلم ۱/۵۶۹ ح (۲۹۳-۸۳۱)؛ ترمذی ۳/۳۴۸ ح ۱۰۳۰؛ نسایی ۱/۲۷۷ ح ۵۶۵؛ ابن ماجه ۱/۴۸۶ ح ۱۵۱۹؛ دارمی ۱/۳۹۴ ح ۱۴۳۲؛ و مسند احمد ۴/۱۵۲. [۱۴۳]- بخاری ۲/۶۹ ح ۵۸۱؛ مسلم ۱/۵۶۶ ح (۲۸۶-۸۲۶)؛ ابوداود ۲/۵۶ ح ۱۲۷۶؛ ترمذی ۱/۳۴۳ ح ۱۸۳؛ نسایی ۱/۲۷۶ ح ۵۶۲؛ ابن ماجه ۱/۳۹۶ح ۱۲۵۰؛ دارمی ۱/۳۹۴ ح ۱۴۳۳؛ و مسند احمد ۱/۱۸. [۱۴۴]- مسلم ۱/۵۶۹ ح (۲۹۴-۸۳۲)؛ نسایی ۱/۲۷۹ ح ۵۷۲؛ و مسند احمد ۴/۲۶۳. [۱۴۵]- بخاری ۳/۱۰۵ ح ۱۲۳۳؛ مسلم ۱/۵۷۱ ح (۲۹۷-۸۳۴)؛ ابوداود ۲/۵۴ ح ۱۲۷۳؛ ابن ماجه ۱/۳۶۶ ح ۱۱۵۹؛ دارمی ۱/۳۹۵ ح ۱۴۳۶؛ و مسند احمد ۶/۳۰۳.