فصل دوم
۱۲۲۷ - [۹] (حسن بشواهده)
عَنْ أَبِی أُمَامَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «عَلَیْكُمْ بِقِیَامِ اللَّیْلِ فَإِنَّهُ دَأْبُ الصَّالِحِینَ قَبْلَكُمْ وَهُوَ قُرْبَةٌ لَكُمْ إِلَى رَبِّكُمْ وَمَكْفَرَةٌ لِلسَّیِّئَاتِ وَمَنْهَاةٌ عَنِ الْإِثْمِ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ [۵۵۰].
۱۲۲۷- (۹) ابواُمامه سگوید: رسول خدا جفرمودند: «بر شما باد به گزاردن نماز تهجّد؛ زیرا شب زندهداری با گزاردن نماز تهجّد، شیوه و روش پیشینیان از بندگان نیک خدا و باعث نزدیکی شما به بارگاه پروردگارتان و سبب نابودکردن گناهان و بازدارندهی از گناه است».
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
شرح: «علیکم»: شما باید؛ بایستی؛ حتماً باید؛ بر شماست که؛ وظیفهی شماست که؛ بگیرید؛ بچسبید؛ به کار گیرید؛ استفاده کنید؛ دریابید.
«قیام اللیل»: شب زندهدرای؛ گزاردن نماز تهجّد در پاسی از شب.
«دأب»: عادت؛ کار؛ شیوه؛ روش.
«قربة»: به معنای تقرّب یا چیزی است که مایهی تقرّب و نزدیکی به خدا گردد.
«مُکفّرة»: محوکننده؛ از بین برنده.
«منهاة»: بازدارنده؛ دورکننده؛ اجتناب دهنده.
«الاثم»: گناه؛ خطا؛ بزه؛ معصیت.
شب زنده داری و جلوگیری انسان از ارتکاب گناه:
در زمانی زندگی میکنیم که فساد همه جا را دربرگرفته است، حتی آثارش در فضا پدیدار و گسترده شده است. البته این بلا هم از دستاوردهای خود بشر است. انتشار و کثرت فساد به مراتب بیشتر از حالتهای عادی انسان را به معصیت و لجن میکشاند، چرا که هرگاه فساد فراگیر شود انسان را در محاصرهی گناهان قرار میدهد و او را وادار میکند که دنبال راه چاره و روزنهای برای نجات خود از معاصی بگردد، تا بتواند او را در این موقعیت خطرناک کمک کند. رسول اکرم جاین مطلب را تبیین کرده است: «نماز شب و شب زنده داری بهترین کمک و یاور انسان برای ترک گناه است». لذا اگر انسان خواهان آزادی خود از قید گناهان است باید به مدرسهی انسان ساز شب پناه برد و جهت پاکی و صیقل خویش دمی در خلوت، با یار همدم و هم مجلس شود. حضرت ابوهریره ساز آن حضرت جروایت میکند: «در محضر ایشان از کسی چنین یاد شد که در شب به نماز میپردازد ولی در روز دست به سرقت و دزدی میزند، در پاسخ فرمود: به زودی این عمل خوب او را از آنچه مرتکب میشود بازخواهد داشت.» [۵۵۱]و این هم تفسیر این آیه است که خداوند در کلام ملکوتی خویش بیان میدارد: ﴿ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ﴾[العنکبوت: ۴۵] [۵۵۲].
واقعاً عبادت و شب زنده داری عملی شگفت آور است که انسان در دل شب و در خلوت به نماز خواندن و تلاوت مشغول میشود. خدایا! چگونه این نماز و ذکر و تلاوت و دعا صاحبش را از ارتکاب گناه و بدی باز میدارد و او را از آلودگیها پیراسته و پاک میکند؟ پرواضح است، کسی که در تاریکیهای شب از بستر خویش برمی خیزد و متوجه ذات باری تعالی میشود و خالصانه به پیشگاه آن ذات مقدس به دعا و نیایش میپردازد، خود نشان دهندهی صداقت و اخلاص آن انسان است که در آن لحظه، به جز خداوند - که عالم الغیب است - کسی از این کار او، اطلاعی ندارد.
گذشته از این، استمرار و مداومت بر شب زنده داری، حسن مراقبت را در انسان کم کم تقویت میکند. این امر نیز، انسان را بر تفکر و اندیشه در مورد کم کاریهایش یاری میکند و او را به محاسبهی نفس وامی دارد تا از خواب غفلت بیدار شود و خود را از آلودگیها و موانعی که موجب ناخشنودی پروردگار میشود نجات دهد، و چنان احساس و انگیزهای در او به وجود میآورد که از ارتکاب گناه و معصیت دست میکشد و با خود میگوید: چگونه دزدی کنم، حال آنکه خدایی که با او خلوت میکنم از این کارم آگاه است، لذا از خداوند پوزش میخواهم و به سوی او باز میگردم و از این پس هرگز دنبال عمل خلاف نمیروم و بدین صورت با همهی گناهان خداحافظی خواهد کرد.
این حدیث، اثر خنثیکنندهی گناه را در طاعات و اعمال نیک تثبیت میکند، و در حقیقت هر گناه و عمل زشتی، یک نوع تاریکی و ظلمتی را در روح و روان انسان ایجاد میکند که اگر این تاریکیها ادامه یابد اثرات آنها متراکم شده و به صورت وحشتناکی انسان را مسخ میکند، ولی کار نیک و نمازهای روزانه که از انگیزهی الهی سرچشمه گرفته، به روح آدمی لطافتی میبخشد که آثار گناه را میتواند از آن بشوید و آن تیرگیها را به روشنایی مبدل سازد.
آری! هرگاه نماز با شرایط خود انجام شود، انسان را در عالمی از معنویت و روحانیت فرو میبرد که پیوندهای ایمانی او را با خدا چنان محکم میسازد که آلودگیها و آثار گناه را از دل و جان او شستشو میدهد. نماز، ایشان را در برابر گناه بیمه میکند و زنگار گناه را از آینهی دل میزداید و جوانههای ملکات عالی انسانی را در اعماق جان بشر میرویاند و ارادهی انسان را قوی و قلب را پاک و روح را تطهیر میکند.
نماز موجی از معنویت را در وجود انسان ایجاد میکند، موجی که سد نیرومندی در برابر گناه ومعصیت پروردگار محسوب میشود، نماز وسیلهی شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است. و انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته میکند. نماز سدی در برابر گناهان آینده است که روح ایمان را در انسان تقویت میکند و نهال تقوا و خداترسی را در دل پرورش میدهد. نماز غفلت زدا است که مرتباً به انسان در روزی پنج مرتبه اخطار میکند، هشدار میدهد، هدف آفرینش او را خاطر نشان میسازد، موقعیت او را در جهان به او گوشزد میکند، خودبینی و کِبر را درهم میشکند، پردههای غرور و خودخواهی را کنار میزند و تواضع و فروتنی، خشوع و خضوع، و ایثار و فداکاری را به ارمغان میآورد.
نماز، وسیلهی پرورش فضائل اخلاقی و تکاملی معنوی انسان است، نماز است که انسان را از جهان محدود ماده و چهاردیواری عالم طبیعت بیرون میبرد و به ملکوت آسمانها دعوت میکند و با فرشتگان هم صدا و همراز میسازد تا خود را بدون نیاز به هیچ واسطه، در برابر خدا میبیند و با او به گفتگو برمیخیزد.
آری! نماز، وسیلهی شستشوی از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است، البته برای کسانی که نمازهای خود را به خوبی انجام میدهند، نمازی که با روح و با حضور قلب و خشوع و خضوع ادا شود، این چنین نمازی، آثار گناهان صغیره را از دل و جان میشوید و ظلمت و تاریکی را از آن میزداید.
ممکن است کسی بپرسد که: این احادیث مردم را به گناهان صغیره تشویق مینماید و میگویند: با ترک گناهان کبیره، ارتکاب گناهان صغیره و کوچک مانعی ندارد، چرا که خواه ناخواه، چنین گناهانی با نمازهای پنجگانه و دیگر عبادات و طاعات بخشوده میشوند!.
اما باید دانست که پرهیزکردن از گناهان کبیره، خصوصاً با فراهم بودن زمینههای آنها، یک نوع حالت تقوای روحانی را در انسان ایجاد میکند که میتواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید و در حقیقت این احادیث، همانند آیهی ﴿ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِ﴾[هود: ۱۱۴]. من میباشد، و در واقع، اشاره به یکی از آثار واقعی اعمال نیک از قبیل: نمازهای پنجگانه، روزهی رمضان، نماز جمعه و... است و این درست به این معنااست که بخشش گناهان صغیره، یک نوع پاداش معنوی برای تارکان گناهان کبیره است، و این خود اثر تشویق کنندهای برای ترک گناهان کبیره دارد.
۱۲۲۸ - [۱۰] (ضَعِیف)
وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْـخُدْرِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «ثَلَاثَةٌ یَضْحَكُ اللهُ إِلَیْهِمْ الرَّجُلُ إِذَا قَامَ بِاللَّیْلِ یُصَلِّی وَالْقَوْمُ إِذَا صَفُّوا فِی الصَّلَاةِ وَالْقَوْمُ إِذَا صَفُّوا فِی قِتَالِ الْعَدُوِّ.» رَوَاهُ فِی شَرْحِ السّنة [۵۵۳].
۱۲۲۸- (۱۰) ابوسعید خدری سگوید: رسول خدا جفرمودند: «سه نفر هستند که خداوند بلندمرتبه، آنان را دوست میدارد و به سوی آنان، با نظر مهر و رحمت مینگرد: نخست کسی که شب هنگام برمیخیزد و نماز میگزارد؛ و دیگر مردمانی که در نماز (به صورت یکنواخت و برابر و پیوسته و راست) صف ببندند؛ و سوّم، مردمانی که به هنگام پیکار و کارزار با دشمن، صف میبندند (و در گرماگرم رزم، فرار نمیکنند و دلیرانه با دشمن روبهرو میشوند)».
[این حدیث را بغوی در «شرح السنة» روایت کرده است].
شرح: «یضحك الله الیهم»: این عبارت، کنایه از دوست داشتن و راضی بودن است؛ یعنی خداوند، آنان را دوست میدارد و به سوی آنان با نظر مهر و رحمت مینگرد.
این حدیث در ترمذی، بدینگونه وارد شده است:
«ثلاثة یحبّهم الله وثلاثة یبغضهم الله: فامّا الذین یحبّهم الله: فرجلٌ اتی قوماً فسألهم بالله ولم یسألهم لقرابة بینه وبینهم، فمنعوه فتخلّف رجلٌ باعقابهم فاعطاه سراً لایعلم بعطیّته الا الله والذی اعطاه؛
و قوم ساروا لیلتهم حتی اذا كان النوم احبَّ الیهم ممّا یُعدل به فوضعوا رؤسهم فقام احدهم یُصلّی ویتلوا آیات الله؛ ورجل كان فی سریة فلقی العدوّ فهزموا فاقبل بصدره حتّی یُقتل او یفتح له.
و الثلاثة الذین یبغضهم الله:الشیخ الزانی؛ والفقیر المختال؛ والغنیّ الظلوم».
«سه نفر هستند که خدا آنان را دوست میدارد و سه کس هستند که خدا آنان را دشمن میدارد:
امّا آن کسانی که خدا آنان را دوست میدارد: نخست آن کسی که نزد گروهی آید و به نام خدا - و نه به نام خویشاوندی که میان آنان است - از آنان تقاضایی کند و آنان چیزی به او ندهند و در آن میان، مردی از آنان از گروه کناره گیرد و به صورت محرمانه چیزی به او بدهد، که جز او و دریافتدارندهی صدقه و خدای آن دو، کسی از آن دَهش آگاه نگردد.
دیگر کسی که شبانه با گروهی سفر کند و آنگاه که خواب برای آنان از همه چیز دوستداشتنیتر است و آنان سرها را بر زمین مینهند، او به نماز و نیایش برخیزد و قرآن بخواند؛ و دیگر مردی که در میان گروهی به جهاد رود و با دشمن روبهرو گردد و در آن شرایط دشوار، یارانش از میدان نبرد بگریزند و او شجاعانه در برابر تجاوزکاران، سینه سپر کند تا یا کشته یا پیروز شود؛ آری، این سه تن را خدا دوست میدارد.
امّا آن سه نفری که خدا آنان را دشمن میدارد عبارتند از: سالخوردهی زناکار، تهیدست خودبزرگبین و ثروتمند ستمکار».
«والقوم اذا صفّوا فی قتال العدو»: از مهمترین عوامل پیروزی در برابر دشمنان، انسجام و به هم پیوستگی صفوف در میدان نبرد است، نه تنها در نبردهای نظامی که در نبرد سیاسی و اقتصادی نیز جز از طریق وحدت، کاری ساخته نیست.
در حقیقت، قرآن کریم و سنّت نبوی، دشمنان را به سیلاب ویرانگی تشبیه میکنند که تنها با سدّ فولادین، میتوان آنها را مهار کرد. در یک بنا یا سدّ عظیم، هر کدام از اجزاء نقشی دارند؛ ولی این نقش در صورتی مؤثّر میشود که هیچگونه فاصله و شکافی در میان آنها نباشد و چنان متّحد گردند که گویی یک واحد بیش نیستند و همگی تبدیل به یک دست و یک مشت عظیم و محکم شوند که فرق دشمن را در هم میکوبد و متلاشی میکند!.
افسوس که این تعلیم بزرگ اسلام، امروز فراموش شده و جامعهی بزرگ اسلامی، نه تنها شکل «سدّ فولادین» را ندارد، بلکه به صفوف پراکندهای تبدیل گشته که در مقابل هم ایستادهاند و هر کدام هوایی در سر و هوسی در دل دارند.
باید توجه داشت که وحدت صفوف، با گفتار و شعار به دست نمیآید، بلکه نیاز به «وحدت هدف» و «وحدت عقیده» است و این چیزی است که بدون خلوص نیت و معرفت واقعی و تربیت صحیح اسلامی و احیای فرهنگ قرآن، ممکن نیست.
اگر خداوند بلندمرتبه، مجاهدان و رزمندگانی را دوست دارد که همچون سدّ فولادین و محکم در برابر سیلاب ویرانگر و خروشان دشمنان و بدخواهان ایستادهاند، پس این جمعیتهای پراکنده را دشمن میدارد و هم اکنون آثار خشم و غضب خدا را در این جامعهی چند صد میلیونی، با چشم خود میبینیم که یک نمونهی آن، تسلّط گروه کوچک «صهیونیستها» بر سرزمینهای اسلامی است.
بار خدایا! به ما آگاهی و بیداری و آشنایی با اوامر و فرامین الهی، تعالیم و آموزههای تابناک نبوی، احکام و دستورات حیاتبخش شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی، عنایت فرما.
۱۲۲۹ - [۱۱] (صَحِیح)
وَعَن عَمْرو بن عبسة قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «أَقْرَبُ مَا یَكُونُ الرَّبُّ مِنَ الْعَبْدِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ الْآخِرِ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ مِمَّنْ یَذْكُرُ اللهَ فِی تِلْكَ السَّاعَةِ فَكُنْ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَقَالَ: هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ غَرِیب إِسْنَادًا [۵۵۴].
۱۲۲۹- (۱۱) عمرو بن عبسه سگوید: رسول خدا جفرمودهاند: «خداوند بلندمرتبه از تمامی اوقات، نزدیکتر به بنده در پارهی آخر شب میباشد؛ پس اگر چنانچه برای تو این امکان وجود داشت تا از بندگانی باشی که در آن لحظه، خدای را یاد میکنند، پس از زمرهی آنها باش (و پاسی از شب را برای دعا و نیایش و عبادت و پرستش، اختصاص بده)».
[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: این حدیث، از لحاظ سند، حسن، صحیح و غریب است].
شرح: «اقرب ما یكون الربّ من العبد فی جوف اللیل الاخر»:
در حقیقت شب زندهداری و سحرخیزی، نزدیکترین و آشناترین راه واصلان به حق و مشتاقان وصال دوست میباشد.آنان که به این حقیقت پی بردهاند، همچون دیوانگان شب را با روز و روز را با شب پیوسته و خواب راحت را چنان فراموش نمودهاند که بزرگترین استراحت آنان همان حالت نیایش در تاریکیهای شب بوده است و تمام روز را لحظه شماری کردهاند تا لحظات خلوت با دوست فرا رسد و با بلندکردن دستهای نیاز به بارگاه خالق بینیاز و بستن دستهای بندگی در محضر پروردگار جهانیان قلب خود را آرامش بخشند.
و براستی نمازشب، یک عبادت بزرگ روحانی و معنوی و تربیتی و اصلاحی است چرا که غوغای زندگی روزانه، از جهات مختلف، توجه انسان را به خود جلب میکند و فکر آدمی را به وادیهای گوناگون میکشاند به طوری که جمعیت خاطر و حضور قلب کامل در آن بسیار مشکل است اما در دل شب و به هنگام سحر، و فرونشستن غوغای زندگی مادی و ماشینی و آرامش روح و جسم انسان در پرتو مقداری خواب، حالت توجه و نشاط خاصی به انسان دست میدهد که کم نظیر و یا در حقیقت بینظیر است.
آری، در محیط آرام و به دور از هرگونه ریا و تظاهر و خودنمایی و توأم با حضور قلب، حالت توجهی به انسان دست میدهد که فوقالعاده روح پرور و تکاملآفرین است.
به همین دلیل دوستان خدا، همیشه از عبادتهای آخر شب برای تصفیهی روح، حیات قلب، تقویت اراده و تکمیل اخلاص و صداقت، نیرو میگرفتهاند.
در جایی خداوند متعال به بیان صفات برجستهی مؤمنان راستین میپردازد و اصول عقیدتی و برنامههای عملی آنها را به طور فشرده ضمن دو آیه با ذکر هشت صفت بیان میدارد که یکی از آنها این است:
﴿ تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا ﴾[السجدة: ۱۶]
«پهلوهایشان از بستر به دور میشود(و خواب شیرین را ترک گفته و به عبادت پروردگارشان میپردازند و) پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد میخوانند».
آری! مؤمنان راستین، به هنگامی که چشم غافلان در خواب است، مقداری از شب را بیدار میشوند و در آن هنگام که برنامههای عادی زندگی تعطیل است و شواغل فکری به حداقل میرسد و آرامش و خاموشی، همه جا را گرفته و خطر آلودگی عبادت به ریا و تظاهر کمتر وجود دارد و خلاصه بهترین شرایط حضور قلب فراهم است با تمام وجودشان رو به درگاه معبود میآورند و سر بر آستان معشوق میسایند وآنچه در دل دارند با او در میان میگذارند و با یاد او پیوسته زندهاند و پیمانهی قلب خویش را از مهر او لبریز و سرشار دارند.
مؤمنان راستین، خواب خوش را بر خود حرام کرده و به خوشتر از آن، که ذکر خدا و قیام و سجود در پیشگاه با عظمت اوست میپردازند. پاسی از شب را به مناجات و راز و نیاز با محبوب میگذرانند و قلب و جان خود را با یاد و نام او روشن میکنند.
و پیامبر جنیز از این جهت، بهترین اوقات را برای عبادت و بندگی، حصهی آخر شب معرفی میکند چرا که در آن حصه از شب، چشم غافلان در خواب است و تمام برنامههای عادی زندگی تعطیل است شواغل فکری به حداقل میرسد و آرامش و خاموشی همه جا را فرا میگیرد و خطر آلودگی عبادت به ریا و تظاهر کمتر وجود دارد و بهترین شرایط حضور قلب و مناجات با خدا فراهم میگردد.
۱۲۳۰ - [۱۲] (حسن)
وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «رَحِمَ اللهُ رَجُلًا قَامَ مِنَ اللَّیْلِ فَصَلَّى وَأَیْقَظَ امْرَأَتَهُ فَصَلَّتْ فَإِنْ أَبَتْ نَضَحَ فِی وَجْهِهَا الْـمَاءَ. رَحِمَ اللهُ امْرَأَةً قَامَتْ مِنَ اللَّیْلِ فَصَلَّتْ وَأَیْقَظَتْ زَوْجَهَا فَصَلَّى فَإِنْ أَبَى نَضَحَتْ فِی وَجْهِهِ المَاء». رَوَاهُ أَبُو دَاوُد وَالنَّسَائِیّ [۵۵۵].
۱۲۳۰- (۱۲) ابوهریره سگوید: رسول خدا جفرمودند: «خداوند مردی را که پاسی از شب را برخیزد و نماز (شب) گزارد و همسر خویش را نیز بیدار کند و او هم نماز گزارد، مورد رحمت خویش قرار دهد؛ و اگر چنانچه همسرش از برخاستن سر باز زد، بر صورتش آب بپاشد (و او را از خواب بیدار کند).
و خداوند زنی را که پاسی از شب را برخیزد و نماز گزارد و شوهرش را نیز بیدار کند و او هم نماز گزارد، مورد رحمت خویش قرار دهد؛ و اگر چنانچه شوهرش (به علّت سنگینی خواب) از برخاستن سر باز زد، بر صورتش آب بپاشد (و او را برای شب زندهداری با گزاردن نماز تهجّد بیدار کند)»..
[این حدیث را ابوداود و نسایی روایت کردهاند].
شرح: «/»: خداوند مورد رحمت خویش قرار دهد.
واژهی «رحمت»:
شریف جرجانی رحمت را چنین تعریف میکند: «ارادهی رساندن خیر.» راغب در باب رحمت به تعریف و ذکر انواع و شرح آن پرداخته و در مفردات میگوید: «رحمت نوعی مهربانی است که مقتضی احسان به مرحوم میباشد، گاهی به معنای مهربانی صرف و گاهی به معنای احسان بدون مهربانی به کار میرود؛ مثل: /فلاناً. اگر صفت خداوند باشد، مراد احسان بدون مهربانی و دلسوزی است؛ لذا روایت شده است که حرمت از جانب خداوند، بخشش است و از جانب انسانها، دلسوزی و مهربانی».
وی در شرح رحمان و رحیم به تقسیم رحمت میپردازد و آن را به عامّه و خاصّه تقسیم میکند. میگوید: «رحمان تنها بر خداوند اطلاق میشود؛ چون تنها برای او درست است و رحمتش همه چیز را فراگرفته است؛ و رحیم برای غیر او به کار میرود؛ و اوست که رحمتش فراوان است. خداوند در توصیف خود میفرماید﴿إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ﴾[البقرة: ۱۹۹] [۵۵۶]. و در توصیف پیامبرش میفرماید: ﴿ حَرِيصٌ عَلَيۡكُم بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ رَءُوفٞ رَّحِيمٞ﴾[التوبة: ۱۲۸] [۵۵۷]در شرح قول مشهور میان صوفیان - هو رحمان الدنیا و رحیم الاخرة - میگوید: «احسان خالق در دنیا شامل مؤمن و کافر است و در آخرت خاصّ مؤمنان»؛ بنابراین، سخن خداوند که فرموده: «﴿ وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖۚ فَسَأَكۡتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ﴾[الأعراف: ۱۵۶] [۵۵۸]. تنبیهی است بر این که در دنیا شامل مؤمن و کافر است و در آخرت خاص مؤمنان»
بدون شک، تأثیر این سخن بر ابن عربی هم سرایت کرد، که در فتوحات و دیگر نوشتههای خود در بحث از رحمت نمایان است. وی هر چند رحمت را بر انواعی تقسیم کرده، مثل رحمت پیشین و امتنانی و طبیعی و واجب؛ امّا همه را به دو نوع اصلی برمی گرداند: رحمت عام و رحمت خاص. رحمت عام از آنِ همهی آفریدهها: از مؤمن و کافر و خوب و بد، سنگ و درخت و گیاه و حیوان است و مخصوص همه موجودات به خواصّ آنهاست که برای دیگری نیست. این همان معنایی است که ابن عربی به آن اشاره کرده است: «چون غیر دارای آن مناسبت خاص نیست» و یا آن جا که میگوید: «چون رسول دارای مناسبتی است برای همهی امّتی که به سوی آنها مبعوث شد و به او ایمان آوردند؛ او با هر مؤمنی از امّت خویش با مناسبت خاصّی میباشد که آن مؤمن آن را تعیین مینماید.» پیداست رحمتی که رسول بین مردم منتشر میسازد، همان است که از پروردگارش دریافت میکند و همه از افاضات و تأثیر وحی میباشد.
نزد شهر زوری در شرح التحفة المرسلة، شامل سخن ابن عربی و دیگران میگردد که بینیاز از اطالهی کلام است. آن جا که دربارهی دو نوع رحمت میگوید: «... او خدایی است که به رحمت عامّه؛ یعنی آفرینش و امداد موصوف است و به رحمت خاص، که همان توفیق در سعادت ابدی است.» عین این معنا را پیامبر جاشاره کرده و فرمود: «خداوند مردم را در ظلمتی آفرید و آن گاه از نورش بر آنها بارید». حکیم حسن بن حمزهی شیرازی میگوید: «خَلَق در اینجا به معنای قَدَر است؛ چون تقدیر قبل از آفرینش است؛ و بارش نور کنایه از افاضهی وجود بر ممکنات میباشد. هرکس که اندکی از آن نور به او رسید، هدایت شد و بارش عمومی است و اصابت کردن خاص است.» پس وجود هر موجودی به رحمت عام است و هدایت هر موجود به سوی نور و رسیدن به آن همان رحمت خاص.
رحمت در قرآن معانی متعددی دارد و تا آن جا که امکان دارد به آن میپردازیم. یحیی بن سلّام از بزرگان قرن دوم هجری در کتاب التعاریف یازده گونه از معانی آن را برشمرده که همان گونههایی است که ترمذی ذکر کرده و در کتاب تحصیل نظائر القرآن آنها را نظایر نامیده است. جای شک نیست که دومی از اوّلی نقل کرده است؛ ولی آنچه که برای ما مهم است، این که این گونهها را از ابن سلّام نقل میکنیم.
۱- رحمت؛ یعنی دین اسلام؛ بنا به آنچه در آیات آمده است: ﴿ يُدۡخِلُ مَن يَشَآءُ فِي رَحۡمَتِهِۦۚ﴾[الإنسان: ۳۱] [۵۵۹]، یعنی در دین اسلام؛ ﴿ وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَهُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَلَٰكِن يُدۡخِلُ مَن يَشَآءُ فِي رَحۡمَتِهِۦ﴾[الشورى: ۸] [۵۶۰]؛ ﴿ لِّيُدۡخِلَ ٱللَّهُ فِي رَحۡمَتِهِۦ ﴾[الفتح: ۲۵] [۵۶۱]، امّا در سورهی بقره: ﴿ وَٱللَّهُ يَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن يَشَآءُ﴾[البقرة: ۱۰۵] [۵۶۲]. بنا به قول حصن؛ یعنی نبوّت وهم به معنای دین اسلام. ویا در آیهی ﴿ يَخۡتَصُّ بِرَحۡمَتِهِۦ مَن يَشَآءُ ﴾.
۲- رحمت؛ یعنی بهشت: ﴿ وَأَمَّا ٱلَّذِينَ ٱبۡيَضَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فَفِي رَحۡمَةِ ٱللَّهِ ﴾[آل عمران: ۱۰۷]، یعنی در بهشت خداوند که در آن جاودان هستند؛ ﴿ فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَٱعۡتَصَمُواْ بِهِۦ فَسَيُدۡخِلُهُمۡ فِي رَحۡمَةٖ مِّنۡهُ ﴾[النساء: ۱۷۵] [۵۶۳]، یعنی بهشت؛ ﴿ فَيُدۡخِلُهُمۡ رَبُّهُمۡ فِي رَحۡمَتِهِۦ ﴾[الجاثیة: ۳۰] [۵۶۴]، یعنی در بهشت او؛ همچنین: ﴿ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ ﴾[الإسراء: ۵۷] [۵۶۵]؛ ﴿ يَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ﴾[البقرة: ۲۱۸] [۵۶۶]؛ و ﴿ أُوْلَٰٓئِكَ يَئِسُواْ مِن رَّحۡمَتِي ﴾[العنکبوت: ۲۳] [۵۶۷]؛ ﴿ يَحۡذَرُ ٱلۡأٓخِرَةَ وَيَرۡجُواْ رَحۡمَةَ رَبِّهِۦ﴾[الزمر: ۹] [۵۶۸].
۳- رحمت؛ یعنی باران؛ در آیات: ﴿ وَمَن يُرۡسِلُ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦٓ﴾[النمل: ۶۳] [۵۶۹]، یعنی در برابر باران و قبل از آن؛ و یا: ﴿ وَهُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ ٱلرِّيَٰحَ بُشۡرَۢا بَيۡنَ يَدَيۡ رَحۡمَتِهِۦ﴾[الفرقان: ۴۸] [۵۷۰]؛ و ﴿ وَيَنشُرُ رَحۡمَتَهُۥ﴾[الشورى: ۲۸] [۵۷۱]، یعنی باران؛ و ﴿ فَٱنظُرۡ إِلَىٰٓ ءَاثَٰرِ رَحۡمَتِ ٱللَّهِ ﴾[الروم: ۵۰] [۵۷۲]؛ ﴿ ثُمَّ إِذَآ أَذَاقَهُم مِّنۡهُ رَحۡمَةً﴾[الروم: ۳۳] [۵۷۳]؛ و ﴿ وَلِيُذِيقَكُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ ﴾[الروم: ۴۶] [۵۷۴].
۴- رحمت؛ یعنی نبوت: ﴿ أَمۡ عِندَهُمۡ خَزَآئِنُ رَحۡمَةِ رَبِّكَ ﴾[ص: ۹] [۵۷۵]، یعنی کلیدهای نبوّت؛ و ﴿ أَهُمۡ يَقۡسِمُونَ رَحۡمَتَ رَبِّكَ ﴾[الزخرف: ۳۲] [۵۷۶]؛ و ﴿ نُصِيبُ بِرَحۡمَتِنَا مَن نَّشَآءُ ﴾[یوسف: ۵۶] [۵۷۷]، یعنی هریک از بندگان را که بخوهیم نبوت میبخشیم.
۵- رحمت؛ یعنی نعمت: وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْكُمْ وَرَحْمَتُهُ﴿ وَلَوۡلَا فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ وَرَحۡمَتُهُۥ﴾[النساء: ۸۳] [۵۷۸]، که در قرآن فراوان است.
۶- رحمت؛ یعنی قرآن. ﴿قُلۡ بِفَضۡلِ ٱللَّهِ وَبِرَحۡمَتِهِۦۦ ﴾[یونس: ۵۸] [۵۷۹]، یعنی قرآن؛ و ﴿ وَٱللَّهُ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَحۡيَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَآۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَأٓيَةٗ لِّقَوۡمٖ يَسۡمَعُونَ٦٥﴾[النحل: ۶۵] [۵۸۰].
۷- رحمت؛ یعنی روزی؛ ﴿ ٱبۡتِغَآءَ رَحۡمَةٖ مِّن رَّبِّكَ تَرۡجُوهَا ﴾[الإسراء: ۲۸] [۵۸۱]، یعنی انتظار روزی که از خدا امید دارید. این قول مجاهد است، ﴿ مَّا يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ ﴾[فاطر: ۲] [۵۸۲]، یعنی روزی که نظر کلبی است؛ و ﴿ ءَاتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةٗ ﴾[الکهف: ۱۰] [۵۸۳]، یعنی رزق و روزی؛ و یَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحْمَتِهِ﴿ يَنشُرۡ لَكُمۡ رَبُّكُم مِّن رَّحۡمَتِهِۦ ﴾[الکهف: ۱۶] [۵۸۴].
۸- رحمت؛ یعنی نصر و پیروزی﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَعۡصِمُكُم مِّنَ ٱللَّهِ إِنۡ أَرَادَ بِكُمۡ سُوٓءًا أَوۡ أَرَادَ بِكُمۡ رَحۡمَةٗ﴾[الأحزاب: ۱۷] [۵۸۵]؛ یعنی نصر و پیروزی. یحیی میگوید: «یعنی: توبه».
۹- رحمت؛ یعنی سلامتی: ﴿ أَوۡ أَرَادَنِي بِرَحۡمَةٍ﴾ [۵۸۶]، یعنی به سلامت. ﴿ هَلۡ هُنَّ مُمۡسِكَٰتُ رَحۡمَتِهِۦۚ ﴾ [۵۸۷]؛ یعنی سلامتی آن؛ ﴿ وَإِذَآ أَذَقۡنَا ٱلنَّاسَ رَحۡمَةٗ ﴾ [۵۸۸]؛ یعنی سلامت.
۱۰- رحمت؛ یعنی دوستی﴿ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ﴾ [۵۸۹]؛ یعنی دوستان هم.
۱۱- رحمت؛ یعنی ایمان﴿ إِن كُنتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٖ مِّن رَّبِّي وَءَاتَىٰنِي رَحۡمَةٗ مِّنۡ عِندِهِۦ﴾[هود: ۲۸] [۵۹۰]؛ یعنی نبوّت، ایمان و نعمت.
این معانی رحمت که ذکر کردیم، دلالت بر این دارد که حصر معانی و گونههای آن ممکن نیست و شاهد این مطلب هم معانی و هم گونههای آن است.
«نضح»: به صورتش آب پاشید؛ صورتش را خیس کرد؛ بر صورت وی آب چکاند.
همکاری زن و شوهر و نزدیکان در نماز شب:
اسلام به ایجاد خانهی مسلمان، قبل از تأسیس و پایه گذاری آن، توجه خاصی کرده و دستور داده است که خانواده بر پایهی ایمان و تقوا استوار شود. باری پیامبر اکرم جبه کسی که خواهان ازدواج بود، چنین توصیه کرد: زنی را به همسری انتخاب کند که اهل ایمان باشد. «فَاظْفر بِذاتِ الدّینِ تربت یَداكَ»؛ [۵۹۱]«اهل دین را بچنگ آر تا مایهی سعادتمندی ات شود». این است توجیه و سفارش پیامبر اسلام جهت پایه گذاری خانوادهی اسلامی بر اساس ایمان و تقوا، تا زن و مرد در فضای آن یکدیگر را بر طاعت و بندگی پروردگار کمک کنند و بدین ترتیب مصداق این آیه قرار گیرند:
﴿ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ يَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَيُطِيعُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ سَيَرۡحَمُهُمُ ٱللَّهُۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٞ٧١﴾[التوبة: ۷۱] [۵۹۲].
«این صفات برازنده و زیبا، بین عموم مسلمانان مشترکاند، ولی بین زن و شوهر اشتراک ویژهای دارند. آنچه در اینجا برای ما اهمیت دارد، همکاری و همیاری زن و شوهر در شب زنده داری است. چرا که آن حضرت جزن و شوهر را به همراهی و همیاری در قیام و نماز شب ترغیب و تشویق کرده است. چنانکه میفرماید: «هر کسی پاسی از شب بیدار شود و همسر خویش را نیز جهت شب زنده داری بیدار کند از زمرهی کسانی محسوب خواهد شد که خدا را فراوان ذکر میکنند» [۵۹۳].
در حدیثی دیگر، چنین آمده است: «خدا مردی را مورد لطف و رحمت خویش قرار دهد که شب برای نماز بیدار شود، همسرش را نیز برای نمازگزاردن بیدار کند و اگر بیدار نشد مقداری آب بر چهرهی او بپاشد. نیز خداوند زنی را مورد لطف و رحمت خویش قرار دهد که شب بیدار شود و به نماز گزاردن بپردازد و شوهر خویش را نیز برای نماز گزاردن بیدار کند و اگر بیدار نشد، بر چهرهی او آب بپاشد» [۵۹۴].
ناگفته نماند که نباید بیدار کردن با سر و صدا و خشونت صورت پذیرد، بلکه باید با کمال عطوفت و نرمی و بدون ناسزا گفتن، انجام شود. چرا که خشونت و هیاهو باعث نفرت، ناراحتی و کدورت میشود. آب پاشیدن هم باید با نرمی و محبت صورت پذیرد.
یک لحظه به خانهای که در آن دو زوج مسلمان همکار و هماهنگ در طاعت و فرمانبری خداوند سبحان، به زندگی مشترک ادامه میدهند، بیندیشید. در این خانه پرتو ایمان میدرخشد، چون نهال آن پاک و میوهی آن نیز لذیذ و گواراست و پاداش آن نیز بدون تردید، بهشت جاویدان خداوند خواهد بود که به پارسایان و متقیان وعده داده شده است. لذا بایسته است به جانب غفران و بخشش و بهشت خداوندی بشتابیم تا وعدهی الهی تحقق پذیرد. اگر خواهان بازگشت و تجدید حیات اسلامی هستیم بایستی از این نوع خانهها که جوانان پاک و پارسا در آن به زندگی مشترک ادامه میدهند، بیشتر ایجاد کنیم.
۱۲۳۱ - [۱۳] (حسن)
وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ قَالَ: قِیلَ: یَا رَسُولَ الـلّٰهِ أَیُّ الدُّعَاءِ أَسْمَعُ؟ قَالَ: «جَوْفُ اللَّیْلِ الآخر ودبر الصَّلَوَات المكتوبات». رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ [۵۹۵].
۱۲۳۱- (۱۳) ابوامامه سگوید: خطاب به رسول خدا جگفته شد: ای رسول خدا ج! کدام دعا به اجابت و پذیرش، نزدیکتر است؟ آن حضرت جدر پاسخ فرمودند: «دعایی که در قسمت آخر شب و پس از نمازهای فرض باشد».
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].
شرح: «اَسمع»: به اجابت نزیکتر؛ پذیرفتنیتر.
«ای الدعاء اسمع»؟ سخن از دعا و نیایش است و راز و نیاز. سخن از نیاز عاشق و ناز معشوق آری سخن از ابزار زندگی و ابراز بندگی و احتیاج و اشتیاق و انس و خوف و محبت و معرفت و توبه و انابت است.
همو که چشمه جوشان حیات است و ساحل آرام نجات آن که روح را پالایش و ایمان را تقویت و دل و خرد را خرسند میگرداند. همو که حیات روح و گوهر عبادت و کیمیای دفع بلا و کلید گنجهای ظاهری و معنوی و موجب خشنودی خداست.
بیائیم لحظاتی دیدگان خود را بر افق بیپایان فضا بدوزیم، ما هم انگشتان محقر خود را برای اجابت به آسمان بلند کنیم و لبی حرکت دهیم و با ندای «آه پروردگارا» خود را از خود سری در این جهان هدف دار تبرئه نمائیم. چرا که:
از ثـری تـا بـه ثـریـا بـه عبــودیـت او
همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود
«پرودگارا»، «خداوندا» «بارالها»، «آفریدگارا» بارقههای فروزانی هستند که از اعماق جان ما بر میآیند و در اعماق جهان هستی فرو میروند و آنچنان درخشندگی به جهان هستی میدهند که جهان را برای مورد توجه قرار گرفتن خداوندی برازنده میسازند در حقیقت لحظاتی در عمر ما وجود دارد که ما حتی خود را از خویشتن هم بیگانه میبینیم و محال است کسی در دوران زندگیاش ولو برای لحظاتی چند در این جهان پر از ازدحام و ماشینی، احساس غربت ننماید.
سینه مالامال درد استای دریغا مرهمی دل زتنـهایی به جـان آمد خدایا همدمی
(حافظ)
آن کدام همدم شایسته است که این غربت وحشتناک را به انس و الفت مبدل بسازد؟ مسلم است که هیچ مونسی مانند نیایش نمیتواند، این غربت وحشتزدگی را به انس مبدل بسازد.
در لحظات نیایش، احساس میکنیم که در دریائی از نور غوطه ور گشته ایم و این مرغ روح است که در حال نیایش از تنگنای قفس تن رها گشته، پر و بالی در بینهایت میگشاید در حقیقت یکی از بارزترین ویژگی مومنان و خداترسان، همان عشق سوزان و علاقه آتشینشان به دعا و نیایش و راز و نیاز با محبوب و معبودشان است آری آنها به هنگامی که چشم غافلان در خواب است، مقداری از شب را بیدار میشوند و در آن هنگام که برنامههای عادی زندگی تعطیل است و شواغل فکری به حداقل میرسد و آرامش و خاموشی همه جا را گرفته و شرایط حضور قلب فراهم است با تمام وجودشان در دل شب و به هنگام سحر و فرونشستن غوغای زندگی مادی و ماشینی رو به درگاه معبود میآورند و سر برآستان معشوق میسایند و آنچه در دل دارند با او در میان میگذارند با یاد او زندهاند و پیمانه قلب خود را از مهر او لبریز و سرشار دارند.
حقیقت دعا:
دعا کلید عطاء و وسیله قرب الی الله و مُخّ عبادت و حیات روح و روح حیاتست دعا حلقه کوبیدن باب رحمت رحیمیه، و سبب گشایش برکات شرح صدر و نور و روشنایی سر است. دعا موجب رسوخ حب ذکر الهی در دل و پاک کننده نفس از قیود و علایق مادی است. دعا توشه سالکان حرم کبریای لایزال و شعار عاشقان قبله جمال و دِثار عارفان کعبه جلال است.
دعا سیر شهودی و کشف وجودی اهل کمال و تنها رابطه انسان با خدای متعال است دعای معراج عروج نفس ناطقه به اوج وحدت و داخل شدن در ملکوت عزت است دعا نردبان ارتقای انسان به مقام ولایت و رَفرَف اعتلای وی به مرتبت خلّت است دعا واسطه اسم اعظم گردیدن انسان و دست یافتن به گنجهای قرآن و دارا شدن رموز تصرف درکائنات است.
دعا یاد دوست در دل راندن و نام او بر زبان آوردن و در خلوت با او جشن ساختن و در وحدت با او نجوا گفتن و شیرین زبانی کردن است [۵۹۶].
آری دعا سخن با معبود، و غذای روح عارفان و مغز و گوهر عبادت است دعا کردن به معنای خواستن حل مشکلات دنیوی و رفع تلخیها و رنجهای زندگی نیست، اینطور که نقش اصلی دعا رفع کاستیهای مادی و تامین خواستههای دنیوی باشد، بلکه دعا کردن عین نیاز دعاگوست. نه اینکه دعا برای رفع نیاز باشد، بلکه دعا خود هدف است نه وسیله ما وقتی در برخی از دعاهای پیشوایان دینی و عارفان نام آور نظر میکنیم، در مییابیم که در نظر آنها دعا خود هدف و عین مطلوب است نه اینکه بخواهند از طریق آن به مطلوب دیگری برسند دکتر عبدالکریم سروش میگوید: دعا و نیایش قبل از آنکه ابزار زندگی باشند، ابراز بندگی است و بیش از آنکه خواهش تن را ادا کنند، حاجت دل را روا میکنند و برتر از آنکه سفره نان را فراخی بخشند گوهر جان را فربهی میدهند.
دعا فقط صحنه خواندن خدا نیست که عرصه شناختن او هم هست. «مونولوگ» نیست، «دیالوگ» هم هست، سخن گفتنی دو سویه است و در این مکالمه و مخاطبه است که هم انس حاصل میشود، هم شناخت، هم پالایش روح میشود، هم تقویت ایمان هم دل خرسند میگردد هم خرد، و چنین است که آدمی به تمامیت خویش در محضر تمامیت طلب ربوبی حاضر میشود و نه دستار، که سر را هم میبازد، و نه به اضطرار عاقلانه که به اختیار عاشقانه میشکند...
معشوق همة وجود عاشق را از دل و جان و خرد میخرد و استیفا میکند و این سودای خوش عاقبت در صحنه پر صفای دعا صورت میگیرد که سیرا بیسیرت و سریرت در اوست در دعا هم از نیاز عاشق سخن میرود، هم از ناز معشوق، هم از احتیاج این، هم از اشتیاق او، هم از اُنس، هم از خوف، هم از محبت، هم از معرفت، هم از توبه و انابت، هم از کرم و اجابت، هم از حاجات معیشتی و زمینی، هم از مطلوبات آرمانی و آسمانی هم از تسلیم، هم از تعلیم. و چیست جز دعا که این همه نعمت و برکات از دامان و آستین آن، سخاوتمندانه فرو میریزد و آن همه خدمات و حسنات، که کریمانه از دست او بر میخیزد [۵۹۷]؟
آری دعا وسیلهای برای فرار از مسئولیتهای عملی و اجتماعی و ایفای نقش انسانی نیست، بلکه برای بیان افکار و عقاید، دردها و رنجها، و محرومیتهای جامعه و نشان دادن راه مبارزه به مستضعفین جهان است.
در حقیقت با دعا میتوان به همه مسلمانان جهان و به تاریخ بشریت، درس یکتا پرستی، درس ایمان، درس تقوا، درس محبت، درس شجاعت، درس فداکاری، درس گذشت و ایثار درس مقاومت و مبارزه، و سرانجام درس انسانیت و درس عبودیت داد.
دعا و نیایش، پیام امید به انسان با ارادهای است که مجدانه تصمیم گرفته، تغییری بنیادی در شخصیت و ماهیت خود ایجاد کند.
دعا راه بازسازی اندیشه و روح را به انسانی که تصمیم به خود سازی گرفته نشان میدهد. اما متاسفانه با وجود بینش عمیقی که پیشوایان و اسلاف ما از کاربرد اصیل دعا ونیایش به ما میدهند، ما غالبا برای شاگردان و فرزندانمان دعا را با یک تحلیل کاملا مادی به عنوان وسیلهای برای رزرو بلیط دَر بهشت و یا کسب ثواب مطرح میکنیم و بدین گونه از همان اوان کودکی به عمق اندیشه کودکان و نوجوانان جامعه فرو میکنیم که دعا و همه اعمال عبادی و مذهبی هیچ تاثیر مثبت و سازندهای بر روی اندیشه و روح و اخلاق و رفتار و عمل ما ندارد. در واقع با ایجاد این بینش انحرافی و دید صددرصد مادی نه تنها او را به نفس نیایش و عبادت و مذهب بدبین میکنیم، بلکه نقش سازندگی در جامعه را نیز از او میگیریم.
یکی از علما و اندیشمندان اسلامی میگفت: «وقتی به کودک یا جوان میگوییم، برای ثواب دعا بخواند، او را به یک ماشین مکانیکی بیروح تبدیل میکنیم و برای همیشه قدرت خودسازی، عروج اندیشه و علو روح را از او سلب مینمائیم، در حالی که مفهوم راستین واژه «ثواب» در فرهنگ اسلام به کلی با برداشت و بینش تحریف شده ما از این واژه متفاوت است.
اسلام ثواب را به عنوان عکس العمل طبیعی و نتیجه عقلی و منطقی و تاثیر سازنده یک عمل عبادی بر روی اندیشه، اخلاق، روحیه و رفتار فرد مطرح میکند، نه اینکه ثواب به چیزی جدای از نفس آْن عمل و یا خارج از آن باشد، بلکه دقیقا محتوای آن عمل است. از این دیدگاه ثواب همان تغییری است که در ماهیت و شخصیت و روح فرد به وقوع میپیوندد».
آری شرط بسیار مهم تاثیر دعا و ذکر، طهارت انسان است و اگر دعا صرفا لقلقه زبان باشد، نه تنها باعث قرب به خداوند نمیشود، بلکه بُعد و دوری به خداوند و قساوت قلب را موجب میگردد. ذکر عاری از فکر به معنای قلب بیحضور است و قلب بیحضور، چراغ بینور است که انسان را از ادراک حقایق محروم میکند. مَثَل ذکر بیحضور، مَثَل کوری است که دردست او مشعل نور است.
در واقع، دعا همآهنگی دل با زبان است که از صمیم قلب و توجه خاص و اراده و اخلاص، خواستههای خود را از خداوند درخواست نماید، زیرا صرف گفتار لفظی بدون ارتباط با دل استحقاق اجابت دعا را پیدا نمیکند.
شرایط اجابت دعا:
در روایات اسلامی شرایطی بر استجابت دعا میخوانیم از جمله:
برای اجابت دعا باید قبل از هر چیز در پاکی قلب و روح کوشید و از گناه توبه کرد و خودسازی نمود و از زندگی رهبران الهی و طلایهداران عرصه اخلاص و عمل الهام گرفت.
در پاکی زندگی از اموال غصب و ظلم و ستم بکوشد و تغذیه او از حرام نباشد، چرا کسی که دوست دارد دعایش مستجاب گردد باید غذا و کسب خود را از حرام پاک کند.
عمل به اوامر و فرامین تابناک الهی و تعالیم و آموزههای تعالی بخش نبوی و احکام و دستورات روح آفرین شرعی و مفاهیم والای قرآنی یکی دیگر از شرایط استجاب دعا است، زیرا آن کس به عهد خویش در برابر پروردگارش وفا نکند، نباید انتظار داشته باشد که مشمول وعدة اجابت دعا از ناحیه پروردگار باشد.
با نهایت تضرع و خشیت و خشوع و خضوع، رو به خدا آورد و از غیر او قطع امید کند، و در حاجات خود بر غیر او تعالی اعتماد نکند.
دیگر از شرایط استجابت دعا، توام گشتن آن با عمل و تلاش و کوشش است.
در اینجا لازم میبینم که این مبحث را با بیان این داستان به پایان برسانم: کسی نزد حضرت علی، از عدم استجابت دعایش شکایت کرد و گفت: با اینکه خداوند فرموده دعا کنید من اجابت میکنم، چرا ما دعا میکنیم و به اجابت نمیرسد؟
علی در پاسخ فرمود: قلب و فکر شما در هشت چیز خیانت کرده، لذا دعایتان مستجاب نمیشود:
شما خدا را شناخته اید اما حق او را ادا نکردهاید، به همین دلیل شناخت شما سودی به حالتان نداشته است.
شما به فرستاده خدا ایمان آورده اید، سپس با سنتش به مخالفت برخاسته اید، ثمره ایمان شما کجاست؟
کتاب او را خوانده اید ولی به آن عمل نکردهاید، گفتید شنیدم و اطاعت کردیم، سپس به مخالفت برخاستید.
شما میگوئید از مجازات و کیفر خدا میترسید، اما همواره کارهایی میکنید که شما را به آن نزدیک میسازد....
میگوئید به پاداش الهی علاقه دارید، اما همواره کاری انجام میدهید که شما را از آن دور میسازد...
نعمت او را میخورید و حق شکر او را ادا نمیکنید.
به شما دستور داده دشمن شیطان باشید و شما طرح دوستی با او میریزید. ادعای دشمنی با او دارید، اما عملا با او مخالفت نمیکنید.
شما عیوب مردم را نصب العین خود ساخته و عیوب خود را پشت سر افکنیده اید.... با این حال چگونه انتظار دارید دعایتان به اجابت برسد؟ در حالی که خودتان درهای آن را بسته اید؟ تقوا پیشه کنید، اعمال خویش را اصطلاح نمائید، امر به معروف و نهی از منکر کنید، تا دعای شما به اجابت برسد.
۱۲۳۲ - [۱۴] (صَحِیح)
وَعَنْ أَبِی مَالِكٍ الْأَشْعَرِیِّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «إِنَّ فِی الْـجَنَّةِ غُرَفًا یُرَى ظَاهِرُهَا مِنْ بَاطِنِهَا وَبَاطِنُهَا مِنْ ظَاهِرِهَا أَعَدَّهَا اللهُ لِمَنْ أَلَانَ الْكَلَامَ وَأَطْعَمَ الطَّعَامَ وَتَابَعَ الصِّیَامَ وَصَلَّى بِاللَّیْلِ وَالنَّاسُ نیام». رَوَاهُ الْبَیْهَقِیّ فِی شعب الْإِیمَان [۵۹۸].
۱۲۳۲- (۱۴) ابومالک اشعری سگوید: رسول خدا جفرمودند: «بیگمان در بهشت، اتاقهایی وجود دارد که از درون آنها، بیرونشان و از بیرون آنها، درونشان نمایان و آشکار است؛ خداوند بلندمرتبه، آنها را برای کسانی تهیه دیده و آماده کرده است که (با مردم) به نرمی سخن میگویند و(به مستمندان) خوراک میدهند و پیوسته روزه میدارند و شبانگاهان در حالی که مردم در خوابند، نماز میگزارند».
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است].
۱۲۳۳ - [۱۵] (صَحِیح)
وَرَوَى التِّرْمِذِیُّ عَنْ عَلِیٍّ نَحْوَهُ وَفِی رِوَایَتِهِ: «لمن أطاب الْكَلَام» [۵۹۹].
۱۲۳۳- (۱۵) و ترمذی نیز از علی بن ابی طالب سبه سان همین حدیث را (از حیث معنا، نه از حیث لفظ) روایت کرده است؛ با این تفاوت که در روایت وی، (به جای عبارت «اَلان الکلام») عبارت «لمن اطاب الکلام» آمده است؛ یعنی: «غرفههای بهشتی از آن کسانی است که به خوبی سخن میگویند».
شرح: «انّ فی الجنة غرفاً»: غُرفة از مادهی «غرف» (بر وزن حرف) و به معنای برداشتن چیزی و تناول آن است؛ و «غرفه» به چیزی گفته میشود که آن را برمیدارند و تناول میکنند؛ مانند آبی که انسان از چشمه برای نوشیدن برمیگیرد. سپس به قسمتهای فوقانی ساختمان و طبقات بالای منازل نیز اطلاق شده است؛ و در اینجا کنایه از برترین منزلگاههای بهشت است.
و از آنجا که این بندگانِ عبادتکننده و تهجّدگزار و خوشاخلاق و خوشبرخورد و انفاقکننده و روزهدار، با داشتن این اوصاف در صف اول مؤمنان قرار دارند، درجهی بهشتی آنان نیز باید برترین درجات باشد.
«اَلان الکلام»: همیشه در امور کارها، علّت اساسی، با عوامل جنبی، بسیار متفاوت است، در بحث علت و اسباب گناه و تخلفات انسان از جهات عقلی و شرعی و اجتماعی، اگر جستجو و تحقیق شود، زبان به عنوان رکن و ابزار اصلی سبب گناهان شمرده میشود: در این صورت لازم است این عضو به نحو مطلوبی مهار و کنترل گردد تا اینکه اعضای دیگر را به فساد و تباهی نکشاند.
چنانچه پیامبر جمیفرماید: زبان فرزند آدم، بر تمام اعضای بدن اشراف دارد و هر روز صبح خطاب به همهی جوارح میگوید: چگونه صبح کردید؟ همه میگویند: ای زبان! اگر ما را به حال خود واگذاری حال ما خوب است. میگویند: به خدا قسم ما را رعایت کن! و به او قسم میدهند و میگویند: به وسیلهی اعمال و رفتار تو ثواب میبریم و عذاب میشویم.
و نیز میفرماید: در تمام روزها اعضای بدن در مقابل زبان کفاره میدهند و تواضع میکنند و میگویند:
«ای زبان تو را به خداوند سبحان قسم میدهیم از این که با اعمال و سخنان تو عذاب شویم»[ترمذی].
از این حدیث دانسته میشود که اگر اعضای دیگر بدن برایشان سختی و ناراحتی پیش آید، به سبب زبان است و همهی اعضای بدن به سبب زبان و اعمال او در خطر و عذاب دنیایی و آخرتی قرار میگیرند و همهی اعضای بدن با زبان حال و قال میگویند: ای زبان! تجاوز و طغیان را کنار بگذار که دودش به چشم ما میرود.
و قدرت و حکومت ستمگرانه زبان به نحوی است که همهی اعضای بدن خود را در خطر میبینند و در حقیقت زبان بد، طاغوت کشور تن است.
و عزت و ذلت دنیا و آخرت اعضای بدن به اعمال و رفتار و سخنان زبان بستگی دارد، اگر رستگار و پیروز شویم یا ذلیل و خوار گردیم عاملش زبان است.
لذا انسان، برای پیروزی خود در همه جهات باید اساس اشتباهات و عامل همهی خطاها را سرکوب و کنترل نماید تا در این موارد کمبودها کاهش و ضریب ترقی و رشد بیشتر افزایش یابد.
و بیشتر گناهان انسان که موجب تحقیر، خواری و پستی او در دنیا و آخرت میشود از ناحیهی زبان است گناهانی مثل بدگویی از حیثیت و ناموس دیگران، سخن چینی، غیبت، دروغگویی، بهتان و افتراء، بر زبان راندن کلمهی کفر، دیگران را مسخره کردن، به وعده وفا نکردن و... همه از زبان نشأت میگیرند.
پس در حقیقت پل رسیدن به کرامت انسانی، حفظ زبان از عصیانگری و طغیانگری است و برای رسیدن به فضیلتهای عالی بشری، باید زبان را مهار و آزادی بیقید و شرط را از او سلب کرد، چرا که اگر عامل بزرگترین خطاها(مثل زبان) ریشهکن شود، گناهان کوچک و اشتباهاتی که از آن سرچشمه میگیرد، از بین میرود.
«تابع الصیام»: حداقل روزه را بگیرند؛ یعنی سه روز از هر ماه.
در حقیقت روزه، سپری محکم و پولادین در مقابل آتش سوزان دوزخ و سپری محکم در برابر خواهشات ناروای نفسانی و تمایلات ناجایز شیطانی و سیاه کنندهی روی شیطان بدکاره و نا امیدکنندهی نفس اماره است.
شخص روزهدار در حال روزه با وجود گرسنگی و تشنگی، از غذا و آب و همچنین لذت جنسی و خواهشات نفسانی و تمایلات دنیوی و غرائز شیطانی چشمپوشی میکند و عملاً ثابت میکند که او همچون حیوان در بند اصطبل و علف نیست او میتواند زمام نفس سرکش را به دست گیرد و بر هوسها و شهوات خود مسلط گردد.
خداوند ﻷروزه را مقرر نموده است، تا انسان به وسیلهی آن از سلطهی غرائز و زندان بدن و ماده و معده خویش آزاد شده بر تحریکات شهوانی خود غالب گردیده و بر مظاهر حیوانی خویش حاکم شود و به فرشتگان همانند گردد. بنابراین شگفتی ندارد که روح شخص روزهدار اوج گرفته به جهان بالاتر نزدیک شده، دروازهی آسمان را با دعای خویش بکوبد و آن را بگشاید و پروردگار خود را بخواند و پذیرفته شود و خداوند به او بگوید: لبیک بنده من، لبیک!.
[۵۵۰]- ترمذی ۵/۵۱۶ ح ۳۵۴۹. [۵۵۱]- به روایت احمد و بزّار؛ مجمع الزوائد ۲/۲۵۸. [۵۵۲]- عنکبوت / ۴۵: «... مسلّماً نماز [انسان را] از گناهان بزرگ و از کارهای ناپسند [از نظر شرع] باز میدارد...». [۵۵۳]- ابن ماجه ۱/۷۳ ح ۲۰۰. [۵۵۴]- ترمذی ۵/۵۳۲ ح ۳۵۷۹؛ و ابن ماجه ۱/۴۳۴ ح ۱۳۶۴. [۵۵۵]- ابوداود ۲/۱۴۶ ح ۱۴۵۰؛ نسایی ۳/۲۰۵ ح ۱۶۱۰؛ ابن ماجه ۱/۴۲۴ ح ۱۳۳۶؛ و مسند احمد ۲/۲۵۰. [۵۵۶]- بقره (۲) آیهی ۱۹۹: که خدا آمرزندهی مهربان است. [۵۵۷]- توبه (۹) آیهی ۱۲۸: به [هدایت] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است. [۵۵۸]- اعراف (۷) آیهی ۱۵۶: و رحمتم همه چیز را فراگرفته است و به زودی آن را برای کسانی که پرهیزگاری میکنند، مقرّر میدارم. [۵۵۹]- انسان (۷۶) آیهی ۳۱: هر که را خواهد، به رحمت خویش درمی آورد. [۵۶۰]- شوری (۴۲) آیهی ۸: و اگر خدا میخواست، قطعاً آنان را امّتی یگانه میگردانید، لیکن هر که را بخواهد به رحمت خویش درمی آورد. [۵۶۱]- فتح (۴۸) آیهی ۲۵: تا خدا هر که را بخواهد در جوار رحمت خویش درآورد. [۵۶۲]- بقره (۲) آیهی ۱۰۵: با آن که خدا هر که را خواهد به رحمت خود اختصاص دهد. [۵۶۳]- نساء (۴) آیهی ۱۷۵: و امّا کسانی که به خدا گرویدند و به او تمسّک جُستند، به زودی [خدا] آنان را در جوار رحمت از جانب خویش دآورد. [۵۶۴]- جاثیه (۴۵) آیهی ۳۰: پس پروردگارشان آنان را در جوار رحمت خویش داخل میگرداند. [۵۶۵]- إسراء (۱۷) آیهی ۵۷: و به رحمت وی امیدوارند. [۵۶۶]- بقره (۲) آیهی ۲۱۸: به رحمت خدا امیدوارند. [۵۶۷]- عنکبوت (۲۹) آیهی ۲۳: آنانند که از رحمت من نومیدند. [۵۶۸]- زمر (۳۹) آیهی ۹: و از آخرت میترسد و رحمت پروردگارش را امید دارد؟ [۵۶۹]- نمل (۲۷) آیهی ۶۳: و آن کس که بادها [ی باران زا] را پیشاپیش رحمتش بشارتگر میفرستد. [۵۷۰]- فرقان (۲۵) آیهی ۴۸: و اوست آن کس که بادها را نویدی پیشاپیشِ رحمت خویش [= بارن] فرستاد. [۵۷۱]- شوری (۴۲) آیهی ۲۸: و رحمت خویش را میگسترد. [۵۷۲]- روم (۳۰) آیهی ۵۰: پس به آثار رحمت خدا بنگر. [۵۷۳]- همان، آیهی ۳۳: و آن گاه که از جانب خود رحمتی به آنان چشانید. [۵۷۴]- همان، آیهی ۴۶: تا بخشی از رحمتش را به شما بچشاند. [۵۷۵]- (ص) (۳۸) آیهی ۹: آیا گنجینههای رحمت پروردگار تو نزد ایشان است؟ [۵۷۶]- زخرف (۴۳) آیهی ۳۲: آیا آنانند که رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟ [۵۷۷]- یوسف (۱۲) آیهی ۵۶: هر که را بخواهیم به رحمت خود میرسانیم. [۵۷۸]- نساء (۴) آیهی ۸۳: و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود. [۵۷۹]- یونس (۱۰) آیهی ۵۸: بگو: «به فضل و رحمت خداست». [۵۸۰]- نحل (۱۶) آیهی ۶۵: و [آن] برای مردمی که ایمان میآورند، رهنمود و رحمتی است. [۵۸۱]- اسراء (۱۷) آیهی ۲۸: به امید رحمتی که از پروردگارت جویای آنی. [۵۸۲]- فاطر (۳۵) آیهی ۲: هر رحمتی را که خدا برای مردم میگشاید. [۵۸۳]- کهف (۱۸) آیهی ۱۰: از جانب خود به ما رحمتی بخش. [۵۸۴]- همان، آیهی ۱۶: تا پروردگارتان از رحمت خود بر شما بگسترداند. [۵۸۵]- احزاب (۳۳) آیهی ۱۷: چه کسی میتواند در برابر خدا از شما حمایت کند، اگر او بخواهد برای شما بد بیاورد یا بخواهد شما را رحمت کند؟ [۵۸۶]- زحر (۳۹) آیهی ۳۸: یا اگر او رحمتی برای من اراده کند. [۵۸۷]- همان: آیا آنها میتوانند رحمتش را بازدارند؟ [۵۸۸]- روم (۳۰) آیهی ۳۶: و چون مردم را رحمتی بچشانیم. [۵۸۹]- فتح (۴۸) آیهی ۲۹: [و] با همدیگر مهربانند. [۵۹۰]- هود (۱۱) آیهی ۲۸: اگر از طرف پروردگارم حجّتی روشن داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتی بخشیده باشد. [۵۹۱]- به روایت بخاری، مسلم، ابوداود و نسایی، جمع الفوائد ۱/ ۵۷۰. [۵۹۲]- توبه / ۷۱: «مردان و زنان مؤمن دوستان یکدیگرند، همدیگر را به کار نیک میخوانند و از کار بد باز میدارند و نماز را چنانکه باید، میگزارند و زکات را میپردازند و از خدا و پیغمبرش فرمانبرداری میکنند. اینان کسانی هستند که خداوند به زودی ایشان را مشمول رحمت خود میگرداند. [این وعدهی خداست و خداوند به گزاف وعده نمیدهد و از وفای بدان هم ناتوان نیست. چرا که] خداوند توانا و حکیم است...». [۵۹۳]- به روایت ابوداود و نسایی با سند صحیح، الاحیاء ۱/ ۳۴۵. [۵۹۴]- به روایت ابوداود، نسایی، ابن ماجه، ابن خزیمة، ابن حیان و حاکم (به شرط مسلم)، الترغیب ۱/۴۲۸. به نقل از جمع الفوائد ۱/۳۱۲. [۵۹۵]- ترمذی ۵/۴۹۲ ح ۳۴۹۹. [۵۹۶]- راز و نیاز با معبود. [۵۹۷]- حدیث بندگی و دلبردگی، صص ۷-۸. [۵۹۸]- مسند احمد ۵/۳۴۲؛ و بیهقی در «شعب الایمان» ۳/۴۰۴ ح ۳۸۹۲. [۵۹۹]- ترمذی ۴/۳۱۱ ح ۱۹۸۴.