ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد سوم

فهرست کتاب

فصل دوم

فصل دوم

۱۱۴۲ - [۷] (صَحِیح)

عَنْ عَلِیٍّ وَمُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ با قَالَا: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «إِذَا أَتَى أَحَدُكُمْ الصَّلَاةَ وَالْإِمَامُ عَلَى حَالٍ فَلْیَصْنَعْ كَمَا یَصْنَعُ الْإِمَامُ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَقَالَ: هَذَا حَدِیثٌ غَرِیبٌ [۳۰۸].

۱۱۴۲- (۷) علی بن ابی طالب سو معاذ بن جبل سگویند: رسول خدا جفرمودند: «هرگاه یکی از شما نمازگزاران، برای گزاردن نماز (به مسجد) آمد و حال آن که امام در حالتی (از حالات نماز، از قبیل: قیام، یا رکوع، یا سجده و یا قعده) است، در آن صورت بدو اقتدا کند و آنچه را امام انجام می‌دهد، او نیز (به پیروزی از او) انجام بدهد؛ (یعنی امام در هر حالتی که بود، باید مقتدی بدو اقتدا کند؛ زیرا پیامبر جدر جایی دیگر، می‌فرمایند: «اذا جئتم الی الصلاة ونحن سجود فاسجدوا»؛ «هرگاه برای نماز به مسجد آمدید وما در حال سجده بودیم، پس شما هم به سجده بروید»).

[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: این، حدیثی غریب است].

۱۱۴۳ - [۸] (ضَعِیفٌ)

وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ سقَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «إِذَا جِئْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ وَنَحْنُ سُجُودٌ فَاسْجُدُوا وَلَا تَعُدُّوهُ شَیْئًا وَمَنْ أَدْرَكَ رَكْعَةً فقد أدْرك الصَّلَاة». رَوَاهُ أَبُو دَاوُد [۳۰۹].

۱۱۴۳- (۸) ابوهریره سگوید: رسول خدا جفرمودند: «هرگاه برای نماز (جماعت، به مسجد) آمدید و حال آن که ما در سجده بودیم، پس شما نیز (به تبعیت از ما) به سجده بروید و آن سجده را (رکعتی) به حساب نیاورید؛ و هرکس که (به همراه امام،) رکوع نماز را دریابد، بی‌گمان رکعت نماز را دریافته است».

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: از این حدیث، چنین دانسته می‌شود که هرگاه کسی وارد مسجد شد و نماز جماعت قبل از ورود او آغاز گردیده بود، در آن صورت بر وی لازم است که به امام - هر چند در حال رکوع، سجده یا نشستن باشد - اقتدا نماید.

و هرگاه کسی، پیش از برخاستن امام از رکوع، بدو اقتدا نماید، به آن رکعت نماز رسیده است و برای او به حساب می‌آید؛ و اگر چنانچه در سجده، به امام اقتدا کرد، به آن رکعت از نماز، نرسیده است.

۱۱۴۴ - [۹] (ضَعِیفٌ)

وَعَنْ أَنَسٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَنْ صَلَّى لِـلّٰهِ أَرْبَعِینَ یَوْمًا فِی جَمَاعَةٍ یُدْرِكُ التَّكْبِیرَةَ الْأُولَى كُتِبَ لَهُ بَرَاءَتَانِ: بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَبَرَاءَةٌ مِنَ النِّفَاق». رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ [۳۱۰].

۱۱۴۴- (۹) انس بن مالک سگوید: رسول خدا ج(پیرامون فضیلت رسیدن به تکبیرة الاحرام امام) فرمودند: «هر آن کس که چهل روز، نماز خویش را در جماعت، با تکبیرة الاحرام بخواند، برایش دو برائت نوشته می‌شود: نخست، برائت (نجات و رهایی) از آتش‌سوزان دوزخ؛ و دیگر، برائت از نفاق و دورنگی».

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

شرح: «براءة»: در لغت: مصدر از ریشه‌ی «برء» به معنای وارستگی، سلامت از عیب، رهایی، بیزاری، بیزاری جستن، پاک شدن و دور شدن است. و همچنین به این معانی نیز آمده است: اجازه‌نامه‌ای که دارنده‌اش را در انجام کاری یا اخذ حقّی، قادر گرداند؛ اجازه‌نامه؛ جواز؛ پروانه؛ وارهیدگی از گناه و عیب.

پس هر کس، چهل روز - با اخلاص و صداقت و اعتقاد و عمل - به گونه‌ای نماز بخواند که از همان شروع نماز، همراه با امام باشد و چون امام، تکبیر تحریمه را گفت، او هم حاضر باشد؛ چنین فردی به دوزخ نمی‌رود و از گروه منافقان هم به شمار نمی‌آید.

تعیین چهل روز هم از این جهت است که عدد چهل، در تغییر حالات، خاصیت و تأثیر ویژه‌ای دارد؛ همچنان که بعد از چهل روز، نطفه در رحم مادر، منعقد می‌گردد و بعد از چهل روز دیگر، تبدیل به پاره گوشتی و بعد از چهل روز دیگر، تغییر دیگری در آن به وجود می‌آید؛ به همین جهت، عرفاء و اولیای خدا، برای چلّه‌نشینی، اهمیت و ارزش خاصّی قایل شده‌اند؛ پس خوشا به حال کسانی که سال‌ها بر آن‌ها گذشته است و تکبیر تحریمه را در طول این مدت، از دست نداده‌اند!.

«یدرك التكبیرة الاولی»: برخی از علماء و صاحب‌نظران فقهی، مصداق «تکبیر اولی» را تا لحظه‌ی قبل از آغاز قرائت امام می‌دانند؛ و برخی دیگر، «تکبیر اولی» را در اشتراک در تکبیر تحریمه می‌دانند؛ و عده‌ای، تا قبل از رکوع و گروهی تا دریافتن رکعت اول، می‌دانند؛ و بیشتر صاحب‌نظران فقهی، همین دیدگاه آخر را انتخاب کرده‌اند.

«كتبت له براءتان: براءة من النار وبراءة من النفاق»: از عبارت «براءة من النار»، اگر چه به طور قطعی، «براءة من النفاق» فهمیده می‌شود، ولی از آن رو که برائت از دوزخ، در جهان بازپسین تبلور خواهد یافت، به مسلمانان دستور داده شده است که در دنیا نیز چنین افرادی را از نفاق و دورنگی، پاک و مصون تصوّر کنند.

اهل تصوّف و عرفان، اساس چهل روز ماندن در خانقاه و مشغول شدن به اوراد و اذکار را از همین حدیث برگرفته‌اند؛ چرا که در روایت بالا، چهل روز، معیار تغییر قرار داده شده است؛ اگر چه حدیث بالا از لحاظ سند، ضعیف ارزیابی شده است، ولی از آیات قرآن و روایات و احادیث دیگر، به روشنی می‌توان دریافت که خداوند بلندمرتبه، جهت دگرگونی عادت‌ها، نقش به سزایی در مدت چهل روز، قرار داده است؛ و اساس کلّی آن، اعتکاف موسی÷به مدت چهل روز در کوه طور می‌باشد.

۱۱۴۵ - [۱۰] (صَحِیحٌ)

وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ سقَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «مَنْ تَوَضَّأَ فَأَحْسَنَ وُضُوءَهُ ثُمَّ رَاحَ فَوَجَدَ النَّاسَ قَدْ صَلَّوْا أَعْطَاهُ اللهُ مِثْلَ أَجْرِ مَنْ صَلَّاهَا وَحَضَرَهَا لَا یَنْقُصُ ذَلِكَ م أُجُورهم شَیْئا». رَوَاهُ أَبُو دَاوُد وَالنَّسَائِیّ [۳۱۱].

۱۱۴۵- (۱۰) ابوهریره سگوید: رسول خدا جفرمودند: «هر کس به نحو اَحسن (و با رعایت تمامی آداب و سنّت‌ها و شرایط و واجبات و حدّ و حدود) وضو بگیرد و سپس به مسجد برود و ببیند که مردم نماز را خوانده‌اند، خداوند بلندمرتبه، به او مانند پاداش کسی که نماز را با جماعت گزارده است؛ پاداش می‌دهد، بی‌آن که از اجر و پاداش آنان، چیزی کاسته شود».

[این حدیث را ابوداود و نسایی روایت کرده‌اند].

شرح: اگر فردی، همیشه پایبند نماز جماعت باشد و بر آن، اهتمام و توجه شایان ورزد، چنانچه گاهی برایش اتفاق افتاد و طبق معمول به خوبی وضو گرفت و به قصد جماعت، عازم مسجد شد و چون بدانجا رسید، مشاهده کرد که نماز جماعت به پایان رسیده است، در آن صورت، خداوند بلندمرتبه، به خاطر نیت و اخلاص و توجه و اهتمامی که او به جماعت می‌دهد، ثواب نماز با جماعت را به طور کامل بدو ارزانی می‌کند؛ زیرا پرواضح است که فوت جماعت از او، در اثر غفلت و بی‌توجهی نبوده است، بلکه یک امر کاملاً اتفاقی بوده است و در اثر اشتباه در وقت یا امری دیگر، از جماعت عقب مانده است؛ و در این موضوع، تقصیر و کوتاهی و سهل‌انگاری و بی‌توجهی از او، سرنزده است؛ از این رو خداوند بلندمرتبه، به خاطر نیت و اخلاص و توجه و اهتمامی که او به جماعت، می‌دهد، ثواب نماز با جماعت را بدو ارزانی می‌کند؛ پیامبر جزمانی که از جنگ تبوک برگشتند، فرمودند:

«انّ اقواماً خلفنا بالمدینة ما سلكنا شِعبا ولا وادیَا الّا وهم معنا؛ حبسهم العذر»(بخاری و ابوداود)؛ «همانا در مدینه، کسانی را بر جای نهادیم که هیچ راه کوهستانی و هیچ وادی را طی نکردیم مگر این که آنان با ما بودند؛ امّا معذور بودند که همراه ما حرکت کنند».

و نیز می‌فرمایند:

«لقد تركتكم بالمدینة اقواماً ما سرتم مسیراً ولا انفقتم من نفقة ولا قطعتم من واد الّا وهم معكم. قالوا: یا رسول الله! وكیف یكونون معنا وهم بالمدینة؟ قال: حبسهم العذر»(ابوداود)؛ «همانا در مدینه کسانی را جا گذاشته‌اید که شما مسیری را طی نکردید و مالی را در راه خدا صرف نکردید و هیچ درّه‌ای را نپیمودید مگر این که آنان با شما بودند. گفتند: ای فرستاده‌ی خدا! چطور با ما بودند در حالی که در مدینه به سر می‌بردند؟ فرمود: بیماری آنان را از همراهی با شما بازداشت».

و این افراد نیز به خاطر نیت و اخلاص خویش، پاداش جهاد را فراچنگ آورده‌اند اگرچه در مدینه بودند و همراه رزمندگان، با دشمنان و بدخواهان پیکار نکردند.

و در حقیقت، این فضل و احسان بزرگی از جانب خداوند است که به خاطر سعی و تلاش، پاداش و ثواب جماعت را به بنده‌اش ارزانی می‌کند؛ اگر چه موفق نشود که در جماعت، شرکت کند.

از این حدیث، معلوم می‌شود که انسان، نباید به محض این گمان که شاید نماز با جماعت گزارده شده است، از رفتن به مسجد منصرف شود؛ و اگر چنانچه به مسجد رفت و دید که نماز جماعت به پایان رسیده است، در آن صورت ثواب جماعت بدو خواهد رسید و پاداش آن را فراچنگ خواهد آورد؛ البته اگر از اول به طور یقین، بداند که نماز جماعت به پایان رسیده است، در آن صورت اگر به جماعت نرود، اشکالی نخواهد داشت.

در روایتی دیگر، سعید بن مسیب/گوید: مردی از انصار در حال احتضار (دَم مرگ) بود؛ گفت: حدیثی را صرفاً به خاطر طلب ثواب از خدا، برایتان بازگو می‌کنم. از پیامبر جشنیدم که می‌فرمود:

«اذا توضأ احدكم فاحسن الوضوء ثم خرج الی الصلاة، لم یرفع قدمه الیُمنی الّا كتب الله له حسنة؛ ولم یضع قدمه الیسری الّا حطّ الله عزوجلّ عنه سیّئةً؛ فلیُقرّب احدكم او لیبعد؛ فان اتی الـمسجد فصلّی فی جماعةٍ غُفرله وان اتی الـمسجد وقد صلّوا بعضاً وبقی بعض، صلّی ما ادرك واتمّ ما بقی، كان كذلك، فان اتی الـمسجد وقد صلّوا، فاتمّ الصلاة، كان كذلك» (ابوداود).

«هرگاه یکی از شما به نحو احسن وضو گیرد و سپس برای نماز، بیرون شود؛ با هر گامی که با پای راستش برمی‌دارد، خداوند بلندمرتبه، برای او حسنه‌ای می‌نویسد و با هر قدمی که با پای چپش روی زمین می‌گذارد، خداوند بلندمرتبه، گناهی را از او کم می‌کند؛ پس هر کدام از شما دوست دارد فاصله‌ی بین قدم‌هایش را کم یا زیاد کند؛ و چون به مسجد بیاید و نمازش را با جماعت بخواند، گناهان او بخشوده می‌شود؛ و اگر به مسجد آمد و دید که مردم، قسمتی از نماز را خوانده بودند، در آن صورت باقی مانده‌ی نماز را با جماعت بخواند و بقیه را خودش تکمیل کند؛ این مانند کسی است که تمام نماز را به جماعت خوانده است. و هرگاه به مسجد آمد و دید که نماز جماعت تمام شده است، نمازش را بخواند و در این صورت نیز مانند کسی است که به نماز جماعت رسیده است».

۱۱۴۶ - [۱۱] (صَحِیح)

وَعَن أبی سعید الْـخُدْرِیّ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ وَقَدْ صَلَّى رَسُولُ الـلّٰهِ جفَقَالَ: «أَلَا رَجُلٌ یَتَصَدَّقُ عَلَى هَذَا فَیُصَلِّیَ مَعَهُ؟» فَقَامَ رَجُلٌ فیصلى مَعَه». رَوَاهُ التِّرْمِذِیّ وَأَبُو دَاوُد [۳۱۲].

۱۱۴۶- (۱۱) ابوسعید خدری سگوید: مردی در حالی (به مسجد) آمد که رسول خدا جنماز را (با جماعت) گزارده بودند؛ از این رو، پیامبر جفرمودند::آیا از میان شما، کسی نیست که (به خاطر خشنودی خدا) بدین مرد احسان و نیکی کند و همراه او نماز بخواند؟» آن‌گاه مردی از جای برخاست و با او نماز گزارد.

[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کرده‌اند].

شرح:

«یتصدّق»: احسان کند؛ نیکی نماید.

«الا رجلٌ یتصدّق علی هذا الرجل فیصلّی معه»؟: آیا از میان شما کسی نیست که به خاطر خشنودی خدا، بدین مرد احسان و نیکی کند و همراه او نماز بخواند؟ یعنی با او نماز را با جماعت بخواند تا بدین ترتیب، ثواب و پاداش جماعت را فراچنگ آورد؛ و پیامبر جدر اینجا از واژه‌ی «صدقه» استفاده کرد؛ زیرا این فرد با این کارش، بدو کمک کرده تا پاداش بیست و شش درجه‌ی دیگر را به دست بیاورد و این در حالی است که اگر به تنهایی نماز می‌گزارد، تنها یک درجه فراچنگ می‌آورد.

«فقام رجلٌ»: ابن حجر گوید: این مرد، ابوبکر صدّیق سبود؛ همچنان که در سُنن بیهقی آمده است. در این روایت می‌خوانیم: «فقام ابوبكر سفصلّی معه وقد كان صلّی مع رسول الله ج»(سنن کبری، بیقهی ج ۳ ص ۷۰-۶۹)؛ «ابوبکر سبلند شد و با او نماز گزارد و حال آن که پیش‌تر همراه با رسول خدا جنماز خوانده بود».

«فصلّی معه»: این جماعت دوم بود که در آن محل، برگزار شد؛ حنبلی‌ها و اهل ظاهر با استدلال از این روایت، به جواز جماعت دوّم قایل‌اند.

دلیل دیگر حنبلی‌ها - علاوه از حدیث بالا - ماجرای انس بن مالک ساست که امام بخاری آن را به صورت تعلیقی، چنین روایت نموده است: «و جاء انس بن مالك الی مسجد قد صلّی فیه فاذّن واقام وصلّی جماعة»(صحیح بخاری ج ۱ ص ۸۹، باب فضل صلاة الجماعة)؛ «انس بن مالک سبه مسجدی آمد که در آن نماز گزارده شده بود؛ از این رو اذان و اقامه گفت و با جماعت، نماز گزارد». این حدیث در «سنن کبری بیهقی» (ج ۱ ص ۷۰) نیز روایت شده است و در آن، تصریح گردیده است که در این جماعت، بیست نفر با انس بن مالک سشرکت داشتند.

از دیدگاه امام ابوحنیفه، امام مالک، امام شافعی و جمهور علماء و صاحب‌نظران اسلامی، در مسجدی که امام و مؤذن دارد و اهالی محل، یک مرتبه در آن، نماز جماعت را برگزار نموده‌اند، تکرار جماعت دوم، مکروه تحریمی است.

البته طبق روایتی از امام ابویوسف، در این گونه موارد، اگر بیرون از محراب و بدون اذان و اقامه و تداعی (فراخواندن دیگران)، نماز جماعت دوم برگزار گردد، جایز است؛ اما بر اساس قول مُفتی به، برگزاری چنین جماعتی بدین شیوه نیز درست نیست؛ البته چنانچه در مسجدی غیر از اهالی محل، افرادی نماز را با جماعت برگزار کردند، در آن صورت اهل محله می‌توانند با جماعت دوم شریک شوند؛ و همچنین اگر افرادی از اهالی محل، به طور مخفیانه، اذان گفتند و بدون اطلاع سایر مردم، جماعت دوم را برگزار نمایند، برای آنان، تکرار جماعت روا است و در مسجد مسیر راه که امام و مؤذّنش، معلوم و مشخص نیست، تکرار جماعت، جایز می‌باشد. و از دیدگاه جمهور علماء و صاحب‌نظران اسلامی، علاوه از این صورت‌ها، تکرار جماعت، جایز نیست.

امام ابوحنیفه، مالک، شافعی و جمهور، از روایت ابوبکره ساستدلال کرده‌اند که در «معجم کبیر» و «معجم اوسط» طبرانی روایت شده است؛ و آن این که: «ان رسول الله جاقبل من نواحی المدینة یرید الصلوة فوجد الناس قد صلّوا فمال الی منزله فجمع اهله فصلّی بهم»؛ «پیامبر جاز اطراف مدینه به قصد نماز آمد ولی دیدند که مردم نماز را خوانده‌اند؛ از این رو به منزل خویش رفتند و خانواده‌ی خود را جمع کردند و با آن‌ها نماز گزاردند».

علامه هیثمی پس از نقل این روایت گوید: «راویان این حدیث، همه ثقه هستند».

پرواضح است که اگر چنانچه جماعت دوم جایز یا مستحب می‌بود، رسول خدا جفضیلت مسجد نبوی را رها نمی‌کردند؛ از این رو ادای نماز در منزل، دلیل روشنی بر کراهت تکرار جماعت در مسجد به شمار می‌رود.

عدّه‌ای از علماء و صاحب‌نظران فقهی، از حدیث ابوهریره س، بر ترک تکرار جماعت دوم استدلال کرده‌اند، آنجا که پیامبر جمی‌فرماید:

«والذی نفسی بیده، لقد هممتُ ان امر بحطب فیُحتَطَب ثم امر بالصلاة فیؤذّن لها، ثم امر رجلاً فیؤمّ الناس، ثم اخالف الی رجال فاحرّق علیهم بیوتهم»؛ «سوگند به کسی که جان من در دست قدرت اوست! قصد کردم دستور دهم هیزم گرد آورند؛ سپس به نماز فرمان دهم و برای گزاردن آن به جماعت، اذان دهند، آن‌گاه به شخصی فرمان دهم تا برای مردم امامت کند؛ سپس به سوی اشخاصی که در نماز جماعت شرکت نکرده‌اند بروم و خانه‌هایشان را بر روی آنان آتش بزنم».

از این روایت، چنین برداشت می‌شود که حضور در جماعت اول، ضروری است؛ زیرا که اگر تکرار جماعت روا می‌بود، آنانی که از جماعت اول جا می‌ماندند، می‌توانستند این عذر را دستاویز خویش قرار داده و ادعا کنند که ما تصمیم داشتیم در جماعت دوم شرکت نماییم.

و علاوه از حدیث ابوسعید خدری س(به شماره ۱۱۴۶) در هیچ جایی از گنجینه‌ی احادیث نبوی، نمونه‌ای یافته نمی‌شود که در مسجد نبوی، جماعت دوم برگزار شده باشد.

و در حقیقت، با اجازه دادن تکرار جماعت، وقار مطلوب مساجد نیز باقی نخواهد ماند و تجربه این را به ما می‌آموزد که در جاهایی که تکرار جماعت رواج دارد، مردم نسبت به حضور در جماعت اول، سهل‌انگاری می‌کنند و احتمال بروز جدال و اختلاف، در میانشان، بسیار قوی است.

و جمهور، به حدیث ابوسعید خدری سچنین پاسخ داده‌اند:

این جماعت، فقط مشتمل بر دو نفر و آن هم بدون تداعی (و فراخوان) بوده است؛ و گاهی به طور اتفاقی و به غیر تداعی و فراخوان، از دیدگاه ما هم، تکرار جماعت روا است؛ و برخی از صاحب‌نظران فقهی، معیار تداعی و فراخوان را چهار نفر علاوه از امام می‌دانند.

در حدیث ابوسعید خدری س، ابوبکر صدّیق س، نفل گزار بوده است؛ و حال آن‌که موضوع مورد بحث، پیرامون امام و مقتدی فرض‌گزار است.

به هنگام تعارضِ اباحت و کراهت، کراهت ترجیح می‌یابد.

از هیچ کدام از صحابه، ثابت نشده است که به تکرار جماعت، عمل نماید؛ و اگر چنانچه روایت ابوسعید خدری سبه عنوان اجازه‌ی عمومی تلقّی می‌شد، به طور قطع، عمل صحابه با آن موافق بود.

البته درباره‌ی حدیث ابوسعید خدری سمی‌توان گفت که به احتمال قوی، آن مسجد در مسیر راه قرار داشته است؛ و این مطلب با روایت «مسند ابویعلی» (ر.ک: فتح الباری ج ۲ ص ۱۰۹) تأیید می‌گردد؛ که در آن روایت، تصریح شده است که این ماجرا در مسجد «ثعلبه» رخ داد و در مدینه‌ی منوره، مسجدی به این نام، شهرت ندارد، در حالی که تذکره‌ی مساجد بسیار کوچک مدینه نیز در کتاب‌ها وجود دارد؛ پس معلوم می‌گردد که ماجرای ابوسعید خدری س، در مسجد طریق (مسجد مسیر راه) اتفاق افتاده است؛ و روایتی که از انس بن مالک سروایت شده است، این توجیه را تأیید می‌کند؛ آنجا که می‌گوید: «انّ اصحاب رسول الله جكانوا اذا فاتتهم الجماعة صلّوا فی الـمسجد فرادی»(معارف السنن ج ۱ ص ۲۸۸)؛ «یاران رسول خدا جهرگاه جماعت نماز را از دست می‌دادند، در مسجد به تنهایی نماز می‌گزاردند».

این روایت به صراحت، بر نفی جماعت دوم، دلالت می‌کند.

[۳۰۸]- ترمذی ۲/۴۸۵ ح ۵۹۱. [۳۰۹]- ابوداود ۱/۵۵۳ ح ۸۹۳. [۳۱۰]- ترمذی ۲/۷ ح ۲۴۱. [۳۱۱]- ابوداود ۱/۳۸۱ ح ۵۶۴؛ نسایی ۲/۱۱۱ ح ۸۵۵؛ و مسند احمد ۲/۳۸۰. [۳۱۲]- ترمذی ۱/۴۲۷ ح ۲۲۰؛ و مسند احمد ۳/۵.