ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد سوم

فهرست کتاب

فصل سوم

فصل سوم

۱۱۱۵ - [۱۰] (ضَعِیف)

عَنْ أَبِی مَالِكٍ الْأَشْعَرِیِّ قَالَ: أَلَا أُحَدِّثُكُمْ بِصَلَاةِ رَسُولِ الـلّٰهِ ج؟ قَالَ: أَقَامَ الصَّلَاةَ وَصَفَّ الرِّجَالَ وَصَفَّ خَلْفَهُمُ الْغِلْمَانَ ثُمَّ صَلَّى بِهِمْ فَذَكَرَ صَلَاتَهُ ثُمَّ قَالَ: «هَكَذَا صَلَاة» قَالَ عبد العلى: لَا أَحْسَبُهُ إِلَّا قَالَ: «أُمَّتِی». رَوَاهُ أَبُو دَاوُد [۲۷۲].

۱۱۱۵- (۱۰) ابومالک اشعری سگوید: آیا شما را از (کیفیت و نحوه‌ی) نماز رسول خدا جآگاه نکنم؟ (گفتند: آری؛ ما را نسبت به شیوه‌ی نماز رسول خدا جآگاه بگردان).

ابومالک اشعری سگفت: آن حضرت جنماز را بر پای داشتند و نخست صف‌های مردان را راست و برابر کردند و در پشت سر آنان، صف‌های کودکان را برابر و یکنواخت و مرتّب و ساماندهی نمودند؛ آن گاه با آنان، نماز را با جماعت گزاردند.

سپس ابومالک اشعری س، کیفیت نماز پیامبر جرا ذکر کرد (و پس از آن گفت:) آن گاه رسول خدا جفرمودند: «این چنین است نماز امّت من».

عبدالاعلی س(که راوی ابومالک اشعری ساست) گوید: گمان می‌کنم که ابومالک سفقط گفت: (آن حضرت جفرمودند: «این چنین است نماز) امّت من».

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: «اُحدّثکم»: شما را خبر دهم؛ شما را بیاگاهانم؛ برای شما روایت کنم؛ به شما گزارش دهم.

«اقام الصلوة»: رسول خدا جفرمان دادند تا برای برپایی نماز، اقامه گفته شود.

«وصفّ الرجال و صفّ خلفهم الغلمان»: روش صحیح و مورد پسند رسول خدا ج، آن است که نخست، صف مردان ترتیب داده شود و مردان در صف اول قرار بگیرند و صف بعدی، از آنِ کودکان باشد. و اگر چنانچه زنان نیز در جماعت شرکت داشتند، در آن صورت صف آن‌ها، پشت سر کودکان خواهد بود.

«الغلمان»: جمع غلام؛ نوجوان؛ پسر بچه.

«هکذا»: به همین ترتیب؛ بر همین منوال؛ بدین گونه؛ مانند این؛ این چنین؛ آن چنان؛ این طور؛ بدین سان.

«هکذا صلوة امتی»: یعنی برای امّت من نیز مناسب و زیبنده است که به همین ترتیب که من نماز خوانده‌ام، نماز بگزارند.

۱۱۱۶ - [۱۱] (صَحِیح)

وَعَنْ قَیْسِ بْنِ عُبَادٍ قَالَ: بَیْنَا أَنَا فِی الْـمَسْجِدِ فِی الصَّفِّ الْـمُقَدَّمِ فَجَبَذَنِی رَجُلٌ مِنْ خَلْفِی جَبْذَةً فَنَحَّانِی وَقَامَ مَقَامِی فَوَاللَّهِ مَا عَقَلْتُ صَلَاتِی. فَلَمَّا انْصَرَفَ إِذَا هُوَ أُبَیُّ بْنُ كَعْبٍ فَقَالَ: یَا فَتَى لَا یَسُوءُكَ اللهُ إِنَّ هَذَا عُهِدَ مِنَ النَّبِیِّ جإِلَیْنَا أَنْ نَلِیَهُ ثُمَّ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ فَقَالَ: هَلَكَ أَهْلُ الْعُقَدِ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ ثَلَاثًا ثُمَّ قَالَ: وَاللَّهِ مَا عَلَیْهِمْ آسَى وَلَكِنْ آسَى عَلَى مَنْ أَضَلُّوا. قُلْتُ یَا أَبَا یَعْقُوبَ مَا تَعْنِی بِأَهْلِ العقد؟ قَالَ: الْأُمَرَاء. رَوَاهُ النَّسَائِیّ [۲۷۳].

۱۱۱۶- (۱۱) قیس بن عباده سگوید: در حالی که در مسجد و در صف نخست بودم، ناگهان مردی مرا از پشت سرم به شدّت به بیرون صف کشید که در نتیجه، مرا به کناری نهاد و خود در جایگاهم (در صف نماز) ایستاد؛ سوگند به خدا! (از شدّت ناراحتی) چیزی از نمازم را نمی‌فهمیدم؛ چون آن فرد، نمازش را به پایان رساند، متوجه شدم که وی، اُبّی بن کعب س(یکی از یاران با وفای پیامبر جو بزرگان صحابه) است.

ابّی بن کعب سگفت: ای جوان! خداوند تو را اندوهگین و ناراحت نسازد! به راستی این (کاری که من با تو انجام دادم و تو را از صف نخست نماز بیرون کشیدم)، از زمره‌ی سفارش‌ها و توصیه‌های پیامبر جبه ما است که باید (به هنگام نماز، ما بزرگان و خردمندان و بالغان،) نزدیک پیامبر ج(یا دیگر ائمه و پیشنمازان) بایستیم.

آن گاه رو به قبله کرد و سه بار گفت: سوگند به پروردگار کعبه! که «اهل العقد» (امیران و حاکمان) هلاک گردیدند.

سپس گفت: به خدا سوگند! من بر امیران و حاکمان، غم واندوه نمی‌خورم، بلکه به حال کسانی غم و اندوه می‌خورم که امیران و حاکمان، آنان را گمراه ساخته‌اند.

قیس بن عباده سگوید: خطاب به ابّی بن کعب سگفتم: ای ابویعقوب! منظور تو از «اهل العقد» چه کسانی است؟ وی در پاسخ گفت: امیران و حاکمان.

[این حدیث را نسایی روایت کرده است].

شرح: «بینا»: ظرف زمان و متضمّن معنای مفاجات است؛ ناگاه؛ ناگهان؛ در حالی که.

«جَبَذَنی»: مرا به سوی خود کشید. «جبذةً»: کشیدن سخت؛ به شدت کشیدن.

«فنحّانی»: مرا به کناره نهاد؛ مرا کنار گذاشت؛ مرا از صف خارج کرد؛ مرا جابه‌جا نمود.

«ما عقلت صلاتی»: به خاطر کاری که با من کرده بود و مرا از صف نماز بیرون کشیده بود و در جایگاهم قرار گرفته بود، از نمازم چیزی را نفهمیدم؛ یعنی ندانستم که چه بخوانم و یا چه خوانده‌ام؟

«لایسوءك الله»: خداوند، تو را به خاطر کاری که با تو کردم و تو را از صف اول نماز بیرون کشیدم و در جایگاهت قرار گرفتم، ناراحت و غمگین و اندوهگین و پریشان نکند.

«عَهْدٌ من النبیّ ج»: سفارش و توصیه‌ی پیامبر جاست؛ زیرا پیامبر جفرموده بودند: «لیلینی منكم اولوا الاحلام والنُّهی؛ ثم الذین یلونهم، ثم الذین یلونهم، ثم الذین یلونهم»(مسلم)؛ «باید عاقلان و بالغان شما، پشت سر من قرار بگیرند؛ آن گاه کسانی که باید در پی آنان بایستند (کودکان) و سپس کسانی که باید در پی آنان، قرار بگیرند (زنان)».

«ان نلیه»: به هنگام نماز، ما بزرگان و خردمندان و بالغان، نزدیک پیامبر ج(یا نزدیک دیگر ائمه و پیشنمازان) بایستیم؛ از این رو، چون تو از «اولوا الاحلام» و خردمندان و بزرگان نبودی، تو را به عقب راندم و خود به نزدیک امام ایستادم.

«آسی»: غم و اندوه می‌خورم.

«من اضلّوا»: کسانی که حاکمانِ دیکتاتور و خودکامه و امیران مُستبد و ستمگر، آنان را گمراه کرده‌اند و آنان نیز از ایشان پیروی و اتّباع نموده‌اند.

«ابویعقوب»: کنیه‌ی ابّی بن کعب ساست.

«الامراء»: امیران؛ حاکمان؛ رهبران؛ سروران.

[۲۷۲]- ابوداود ۱/۴۳۷ ح ۶۷۷. [۲۷۳]- نسایی ۲/۸۸ ح ۸۰۸؛ و مسند احمد ۵/۱۴۰.