فصل سوم
۱۲۱۷ - [۷] (صَحِیح)
عَن أَبِی سَعِیدٍ قَالَ: كَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ جإِذَا قَامَ مِنَ اللَّیْلِ كَبَّرَ ثُمَّ یَقُولُ: «سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَبِحَمْدِكَ وَتَبَارَكَ اسْمُكَ وَتَعَالَى جَدُّكَ وَلَا إِلَهَ غَیْرُكَ» ثُمَّ یَقُولُ: «اللهُ أَكْبَرُ كَبِیرًا» ثُمَّ یَقُولُ: «أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ مِنْ هَمْزِهِ وَنَفْخِهِ وَنَفْثِهِ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَأَبُو دَاوُدَ وَالنَّسَائِیُّ وَزَادٌ أَبُو دَاوُدَ بَعْدَ قَوْلِهِ: «غَیْرُكَ» ثُمَّ یَقُولُ: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ» ثَلَاثًا وَفِی آخر الحَدِیث: ثمَّ یقْرَأ [۴۹۹].
۱۲۱۷- (۷) ابوسعید خدری سگوید: هرگاه رسول خدا جدر شب از خواب بیدار میشدند، تکبیر (الله اکبر) میگفتند و سپس این دعا را میخواندند: «سبحانك اللهم وبحمدك وتبارك اسمك وتعالی جّدك ولا اله غیرك»؛ «پروردگارا! تو را از ناتوانیها و ناشایستیها، پاک و منزّه میدانم و ستایش و سپاس تو را بیان میدارم و نام تو، بزرگ و بابرکت است و عظمت و بزرگی تو، والا و ارجمند است و هیچ معبود بر حقّی جز ذات تو نیست».
آنگاه میگفتند: «الله اکبر کبیراً»؛ «خدا از همه چیز و همه کس، بسیار بزرگتر و برتر است». و پس از آن میگفتند: «اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم من هَمْزه ونفْخه ونفْثه»؛ «پناه میبرم به خداوند شنوای دانا، از شرّ شیطان رانده شده، از وسوسه، کبر و سحر او».
[این حدیث را ترمذی، ابوداود و نسایی روایت کردهاند؛ و ابوداود پس از عبارت «و لا اله غیرک»، این عبارت را نیز افزوده است:]
آنگاه پیامبر جسه بار میفرمودند: «لا اله الا الله»؛ «هیچ معبود برحقّی، جز خدا نیست»؛ و در آخر حدیث این را نیز افزوده است: «ثمّ یقرأ»؛ «آنگاه رسول خدا ج(پس از استعاذه)، به خواندن فاتحه (یا قرائت) میپرداختند و نماز را شروع میکردند».
شرح: «همزه»: وسوسهی شیطان؛ یا گمراه کردن شیطان؛ یا سحر شیطان؛ یا جنون شیطان.
«نفخه»: کبر شیطان.
«نفثه»: سحر یا شعر شیطان. در حقیقت، هر لحظه امکان انحراف برای انسان وجود دارد و با این که پیامبراکرم ج- به لطف الهی و با امدادهای غیبی و سپردن خویش به خدا - از هرگونه انحراف بیمه شده بود، ولی با این حال، باز هم این دعاها را میخواند و به خدا، از شرّ شیطان و وسوسههای او پناه میبرد؛ با این حال، تکلیف دیگران روشن است.
البته منظور از پناه بردن به خدا، این نیست که انسان تنها با زبان، این جملهها و کلمهها را بگوید، بلکه باید با فکر و عقیده و اعتقاد و عمل نیز خود را در پناه خدا قرار دهد و از راههای شیطانی، برنامههای اهریمنی، افکار و تبلیغات نامشروع و مجالس و محافل شیطانی، خویشتن را کنار بکشد و در مسیر افکار و تبلیغات رحمانی جای دهد؛ وگرنه انسانی که خود را عملاً در معرض طوفان سهمگین راهها و برنامهها و تبلیغات و وسوسههای شیطانی قرار میدهد، تنها با خواندن این دعاها و گفتن این الفاظ، به جایی نمیرسد.
۱۲۱۸ - [۸] (صَحِیح)
وَعَن ربیعَة بن كَعْب الْأَسْلَمِیّ قَالَ: كُنْتُ أَبِیتُ عِنْدَ حُجْرَةِ النَّبِیِّ جفَكُنْتُ أَسْمَعُهُ إِذَا قَامَ من اللَّیْل یَقُول: «سُبْحَانَ رب الْعَالمین» الْـهَوِی ثُمَّ یَقُولُ: «سُبْحَانَ الـلّٰهِ وَبِحَمْدِهِ» الْـهَوِیِّ. رَوَاهُ النَّسَائِیُّ وَلِلتِّرْمِذِیِّ نَحْوُهُ وَقَالَ: هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیح [۵۰۰].
۱۲۱۸- (۸) ربیعة بن کعب اسلمی سگوید: من شبها به نزدیکی حجرهی پیامبر جبیتوته میکردم و شب را در آنجا میماندم و هرگاه آن حضرت جبرای نماز شب برمیخاستند و نماز تهجّد میگزاردند، از ایشان میشنیدم که میفرمودند: «سبحان ربّ العالمین»؛ «پروردگار جهانیان، از ناتوانیها و ناشایستیها، پاک و منزّه است».
و تا مدّت زمان زیادی، این کلمات را تکرار میکردند؛ آنگاه میفرمودند: «سبحان الله وبحمده»؛ «خداوند از ناتوانیها و ناشایستیها، پاک و منّزه است و حمد و ستایش او را بیان میدارم». و این جملات را نیز تا مدت زمان زیادی، تکرار مینمودند.
[این حدیث را نسایی روایت کرده است. و ترمذی نیز به سان آن را در معنا - نه در لفظ - روایت کرده و گفته است: این، حدیثی حسن و صحیح است].
«اَبیتُ»: شب را میماندم؛ بیتوته میکردم.
«اَلْهَوِی»: پاسی از شب؛ زمانی دراز؛ مدت زمانی زیاد.
[۴۹۹]- ابوداود ۱/۴۹۰ ح ۷۷۵؛ ترمذی ۲/۹ ح ۲۴۲؛ ابن ماجه ۱/۲۶۴ ح ۸۰۴؛ دارمی ۱/۳۱۰؛ و مسند احمد ۳/۵۰. [۵۰۰]- ترمذی ۵/۴۴۸ ح ۳۴۱۶؛ نسایی ۳/۲۰۸ ح ۱۶۱۸؛ و مسند احمد ۴/۵۸.