فصل اول
۱۰۸۵ - [۱] (صَحِیح)
عَن النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ قَالَ: كَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ جیُسَوِّی صُفُوفَنَا حَتَّى كَأَنَّمَا یُسَوِّی بِهَا الْقِدَاحَ حَتَّى رَأَى أَنَّا قَدْ عَقَلْنَا عَنْهُ ثُمَّ خَرَجَ یَوْمًا فَقَامَ حَتَّى كَادَ أَنْ یُكَبِّرَ فَرَأَى رَجُلًا بَادِیًا صَدْرُهُ مِنَ الصَّفِّ فَقَالَ: «عِبَادَ الـلّٰهِ لَتُسَوُّنَّ صُفُوفَكُمْ أَوْ لَیُخَالِفَنَّ اللهُ بَیْنَ وُجُوهِكُمْ». رَوَاهُ مُسلم [۲۲۸].
۱۰۸۵- (۱) نعمان بن بشیر سگوید: رسول خدا جصفهای ما را همچون چوبهای تیر، راست و برابر میکردند تا زمانی که میدیدند مقصودشان را فهمیدهایم؛ آنگاه روزی بیرون آمدند (و به نماز) ایستادند و در آستانهی آن بود که تکبیرة الاحرام گویند که به ناگاه ملاحظه کردند که شخصی، سینهاش را از صف پیش انداخته است؛ در اینجا بود که فرمودند:
«ای بندگان خدا! یا صفهایتان را راست کنید و یا این که خداوند بین شما، اختلاف و تفرقه میاندازد».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «یسوّی»: هم سطح میکرد؛ صاف وهموار و تراز و یکنواخت و راست و برابر مینمود؛ مرتب و منظّم میکرد.
«القِداح»: با کسر قاف: چوب ساییده شدهی تیر است؛ و واحد آن «قِدح» با کسر قاف است؛ یعنی صفهای نماز ما را به حدّی راست و صاف میکرد که انگار با آنها تیر راست میکرد.
«حتّی رأی انّا قد عقلنا عنه»: پیامبر جبه صاف کردن صفها چنان ادامه میداد تا این که یقین کرد که ما راست کردن صفها را یاد گرفتهایم و مقصود ایشان را در این مورد فهمیدهایم.
«کاد»: نزدیک بود. این فعل از افعال مقاربه است که مبتدا را به عنوان اسم خود رفع و خبر را به عنوان خبر خود نصب میدهد؛ و گاهی به معنای «خواست» به کار میرود؛ مانند: «اکاد اُخفیها»: میخواهم آن را پنهان کنم. امّا در متن حدیث، «کاد» یکی از افعال مقاربه و به معنای «نزدیک بود» میباشد.
«بادیاً صدره من الصف»: سینهاش را از صف نماز، پیش انداخته بود و در صف نماز، بینظمی را ایجاد کرده بود.
«لیخالفنّ الله بین وجوهكم»: این عبارت را به دو گونه میتوان ترجمه کرد:
خداوند بلندمرتبه، بین شما اختلاف و تفرقه میاندازد.
خداوند بلندمرتبه، صورتهای شما را دگرگون خواهد کرد و آنها را از حالت واقعی خود تغییرمیدهد و چهرههایتان را مسخ میکند.
در تأیید هردو مفهوم، روایاتی وجود دارد؛ چنان که در «ابوداود» روایتی با این الفاظ وجود دارد: «او لیخالفنّ الله بین قلوبكم».
و مفهوم دوم را نیز روایت «مسند احمد بن حنبل» تأیید میکند؛ آنجا که به جای «مخالفت»، واژهی «طمس» (مسخ) به کار رفته است.
«لتسونّ صفوفكم»: علماء و صاحبنظران فقهی، اتفاقنظر دارند که در میان سنّتهای نماز، «تسویة» (برابر کردن صفها) بیش از سایر سنّتهای نماز، مورد تأکید قرار گرفته است؛ تا جایی که عدّهای از آنان، آن را واجب میدانند؛ البته جمهور بر این باورند که برابر کردن صف، از شرایط نماز نیست؛ از این رو، بدون آن، نماز ادا میگردد؛ و فقط از دیدگاه علامه ابن حزم ظاهری، در صورت عدم برابری صفوف نماز، نماز فاسد خواهد شد؛ و پرواضح است که دیدگاه وی، در این مورد، شاذّ و نادر است.
به هر حال؛ اسلام، جماعت و اتّحاد و نظم و ترتیب را دوست دارد و از تنهایی و بریدگی و بینظمی، متنفّر میباشد؛ و نماز جماعت نیز، یکی از راههایی است که اسلام، فرزندان خویش را در راستای چنین مفاهیم ارزنده و بایستهای، آموزش میدهد.
بههمین دلیل، پیامبر گرامی اسلام ج، قبل از تکبیرة الاحرام، نگاهی به نمازگزاران میانداخت و میفرمود:
«تَراصُّوا واعْتَدِلُوا»(صحیح بخاری و صحیح مسلم)؛ «به هم متّصل و فشرده شوید».
یا میفرمود: «سَوُّوا صفوفكم فانّ تسویة الصفوف من تمام الصلوة»(احمد، ابوداود و نسایی)؛ «صفوف خود را راست و هماهنگ کنید؛ زیرا هماهنگی صفوف، مُتمّم و کاملکنندهی نماز است».
و یا میفرمود: «لاتختلفوا فتختلف قلوبكم»(ترمذی، ابوداود، نسایی و ابن ماجه)؛ «ناهماهنگ نایستید تا دلهای شما ناهماهنگ نشود».
و یا میفرمود: «لَتُسَوُّنَّ صفوفكم او لیخالفنّ الله بین وجوهكم»(احمد)؛ «صفهای خود را برابر و هماهنگ کنید وگرنه خداوند بین شما اختلاف و تفرقه میاندازد».
با این احادیث صحیح، معلوم گردید که تشکیل جماعت برای ادای نماز، به عنوان یک نماد قوی برای پیاده کردن مبادی اجتماعی اسلام، در نظم و ترتیب و اعتدال و هماهنگی صفوف و یک سویی امّت اسلامی، تلقّی میشود و صفوف جماعت، آیینهای است که معانی و افکار و پایبندهای جامعهی اسلامی را منعکس میسازد.
۱۰۸۶ - [۲] (صَحِیح)
وَعَن أنس قَالَ: أُقِیمَتِ الصَّلَاةُ فَأَقْبَلَ عَلَیْنَا رَسُولُ الـلّٰهِ جبِوَجْهِهِ فَقَالَ: «أَقِیمُوا صُفُوفَكُمْ وَتَرَاصُّوا فَإِنِّی أَرَاكُمْ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِی». رَوَاهُ الْبُخَارِیُّ. وَفِی الْـمُتَّفَقِ عَلَیْهِ قَالَ: «أَتِمُّوا الصُّفُوف فَإِنِّی أَرَاكُم من وَرَاء ظَهْری» [۲۲۹].
۱۰۸۶- (۲) انس سگوید: نماز جماعت برپا شد؛ آنگاه رسول خدا جمتوجه ما شدند و رو به ما کردند و فرمودند: «صفهایتان را راست کنید و پیوسته سازید؛ زیرا من از پشت سر خویش، شما را میبینیم».
[این حدیث را بخاری روایت کرده است؛ و در حدیثی که بخاری و مسلم به روایت آن پرداختهاند، چنین وارد شده است که پیامبر جفرمودند]:
«صفهای نماز را راست و هماهنگ و برابر و یکنواخت کنید؛ من شما را از پشت سر میبینم».
شرح: «اقیمت الصلوة»: برای نماز جماعت، اقامه گفته شد؛ نماز با گفتن اقامهی مؤذّن، برپا شد.
«اقیموا»: راست و یکنواخت کنید؛ برابر و صاف کنید؛ پیوسته و منظّم نمایید؛ صفها را تکمیل و برابر و پیوسته کنید به نحوی که فاصلهای در بین آنها نباشد.
«تراصّوا»: صفهای نماز را پیوسته دارید.
«اتمّوا»: صف را کامل کنید و فاصلهای در بین آنها قرار ندهید.
۱۰۸۷ - [۳] (مُتَّفَقٌ عَلَیهِ)
وَعَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «سَوُّوا صُفُوفَكُمْ فَإِنَّ تَسْوِیَةَ الصُّفُوفِ من إِقَامَة الصَّلَاة». إِلَّا أَنَّ عِنْدَ مُسْلِمٍ: «مِنْ تَمَامِ الصَّلَاةِ» [۲۳۰].
۱۰۸۷- (۳) انس سگوید: پیامبر جفرمودند: «صفهایتان را (در نماز)، راست و هماهنگ و برابر و پیوسته کنید؛ زیرا راست کردن صفها، از برپا داشتن نماز است».
[این حدیث، مورد اتفاق امام بخاری و امام مسلم است و هردو به روایت آن پرداختهاند؛ و در روایت مسلم آمده است]:
«چون راست کردن صفها، (بخشی) از تکمیل کردن نماز است».
شرح: «سوّوا»: راست و یکنواخت کنید؛ برابر و صاف نمایید؛ پیوسته و منظم کنید؛ صفها را کامل کنید و فاصله در بین آنها قرار ندهید.
«اقامة الصلوة»: این عبارت را به دو گونه میتوان تفسیر کرد:
راست کردن صفها، بخشی از تکمیل کردن نماز است؛ یعنی راست کردن صفها نیز بخشی از تکمیلکنندههای نماز است.
راست کردن صفها، از زمرهی «اقامهی نماز» است؛ آنجا که خداوند میفرماید: ﴿ وَأَقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ...﴾[البقرة: ۴۳]؛ «نماز را برپای دارید».
مفسّران گفتهاند: تعبیر به «اقیموا»، اشاره به آن است که نماز شما تنها اذکار و اوراد نباشد بلکه آن را به طور کامل به پا دارید که مهمترین رکن آن، توجه قلبی و حضور دل در پیشگاه خدا و تأثیر نماز در روح و جان آدمی و برابر کردن صفها است.
به هر حال، نماز کامل، آن است که اندامهای بدن از حرکت باز ایستند؛ صفهای نماز، تکمیل و راست گردد؛ نمازگزار به وسیلهی بازی با اندام، غافل نماند و روباهآسا به این طرف و آن طرف نگاه نکند؛ و همچون خروس نوک نزند و خیلی تند و سریع، به رکوع و سجده نپردازد؛ بلکه همانگونه که خداوند بلندمرتبه تشریع فرموده است، نماز را با تمامی ارکان و حدّ و حدودش ادا نماید.
بنابراین، لازم است، مسلمان نمازگزار توجه داشته باشد که در نماز با خداوند بلندمرتبه به گفتگو میپردازد؛ و باید در هر حرکتی از حرکات نماز و در هر وقتی از اوقات آن و در هر رکنی از ارکان آن، حضور قلب داشته باشد؛ از این رو، نمازگزارانی که تمامی همّ و قصد آنان، این باشد که از نماز فارغ شوند و از آن، رهایی یابند و آن را بار سنگینی بر دوش خود احساس میکنند و ارکان و حدّ و حدود آن را مراعات نمیکنند و صفهای نماز را کامل و پیوسته و راست و یکنواخت و صاف و منظم نمیکنند، اینگونه نماز خواندن، مورد قبول درگاه خداوند بلندمرتبه نخواهد بود.
۱۰۸۸ - [۴] (صَحِیح)
وَعَنْ أَبِی مَسْعُودٍ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: كَانَ رَسُولُ الـلّٰهِ جیَمْسَحُ مَنَاكِبَنَا فِی الصَّلَاةِ وَیَقُولُ: «اسْتَوُوا وَلَا تَخْتَلِفُوا فَتَخْتَلِفَ قُلُوبكُمْ لیلینی مِنْكُم أولُوا الْأَحْلَامِ وَالنُّهَى ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ». قَالَ أَبُو مَسْعُودٍ: فَأَنْتُمُ الْیَوْمَ أَشَدُّ اخْتِلَافا. رَوَاهُ مُسلم [۲۳۱].
۱۰۸۸ (۴) ابومسعود انصاری سگوید: رسول خدا جبر شانههای ما در نماز دست میکشیدند و میفرمودند: «راست بایستید و پس و پیش نایستید که در این صورت، دلهایتان از همدیگر جدا (و دچار اختلاف و چند دستگی) میشوید. باید عاقلان و بالغان پشت سر من قرار گیرند؛ آنگاه کسانی که باید در پی آنان بایستند (کودکان)؛ سپس کسانی که باید در پی آنان قرار گیرند (زنان)؛ (یا صاحبان خرد و اندیشه، پشت سر و نزدیک من قرار گیرند؛ سپس کسانی که در خرد و اندیشه بعد از آنان قرار دارند و بعد هم، کسانی که در خرد و اندیشه، بعد از گروه دوم قرار دارند)».
و در پایان ابومسعود انصاری سگفت: شما امروز، زیاد اختلاف دارید؛ (چون صفهایتان را راست و برابر نمیگیرید).
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «یمسح منا كبنا»: یعنی رسول خدا جبه هنگام برپایی نماز جماعت، و به منظور برابر کردن صفهای نماز، بر شانههای ما دست میکشید و آنها را با یکدیگر برابر و یکسان میکرد.
«لیلینی»: کسانی باید به من نزدیک بایستند که...
«اولوا الاحلام»: اَحلام جمع «حلم»: خردمندی؛ عقل؛ بردباری؛ و ضد «سفه»: کم خردی و کم عقلی است. خداوند میفرماید: ﴿ أَمۡ تَأۡمُرُهُمۡ أَحۡلَٰمُهُم بِهَٰذَآ ﴾[الطور: ۳۲]؛ «آنان را خردمندانشان به این کار فرمان میدهند».
«النُّهی»: جمع «نهیة»: عقل؛ خرد. این واژه در اصل به معنی «جلوگیری، بازداشت و قدغن» است؛ و چون عقل و خرد، انسان را از کارهای زشت و قبیح بازمیدارد و از انجام بزهکاریها جلوگیری میکند، بدان «نهیة» میگویند.
در این حدیث، علاوه، از مطرح کردن برابر نمودن صفهای نماز، پیامبر جبه مسلمانان تذکّر دیگری را نیز بیان داشتهاند؛ و آن، این که: کسانی به من نزدیک بایستند که در عقل و دانش، بر دیگران، تفوّق و برتری دارند؛ سپس بعد از آنها، کسانی بایستند که در خرد و اندیشه، بعد از آنان قرار دارند؛ و آنگاه بعد از آنها، کسانی که در خرد و اندیشه پس از گروه دوم قرار دارند، بایستند.
و پرواضح است که این ترتیب، طبیعی نیز مینماید و مصلحت تعلیم و تربیت نیز همین را اقتضا میکند که افراد ممتاز و با صلاحیت، برحسب رتبه و پایهی خود، پشت سر امام قرار بگیرند.
به هر حال، رسول خدا جاز نمازگزاران میخواهد تا صاحبان خرد و بصیرت، به ایشان نزدیک بایستند؛ این امر، دارای حکمتهای فراوانی است که برخی از آنها، عبارتند از:
در صورت نیاز به «استخلاف» (جایگزین شدن امام)، بلافاصله میتوان از افراد شایسته و بایسته برای امامت استفاده کرد و آنها را برای پیشنمازی، به جلو انداخت.
در صورت نسیان و فراموشی و سهو و اشتباه و... تذکّر امام به شیوهای درست، انجام میپذیرد.
نماز آن حضرت جرا به خوبی مشاهده کنند و آن را به دیگران ابلاغ نمایند.
و از آن جایی که امروز نیز، دو سبب اول، یافته میشوند، باز هم این حکم، همچنان به قوّت خود باقی است.
«و انتم الیوم اشدّ اختلافاً»: از این بخش از حدیث، معلوم میشود که تشکیل جماعت برای ادای نماز و راست کردن صفهای نماز، به عنوان یک نماد قوی و نیرومند برای پیاده کردن مبادی اجتماعی اسلام، در نظم و ترتیب و اعتدال و هماهنگی صفوف و یک سویی امّت اسلامی تلقّی میشود؛ و صفوف جماعت، آیینهای است که معانی و افکار و پایبندیهای جامعهی اسلامی را منعکس میسازد.
با توجه به موارد فوق، اگر اسلام، نماز خواندن به تنهایی پشت صف جماعت را مورد نکوهش قرار داده و اختلاف صفوف را علّت اختلاف و پراکندگی نمازگزاران میداند، جای هیچگونه شگفتی نیست؛ زیرا چنین حالتی، خروج از جماعت و اتّحاد و نظم و ترتیب است؛ و پیامبر جنیز میفرماید:
«انّ الشیطان ذئب الانسان كذئب الغنم؛ یأخذ الشاة القاصیة الناحیة»(احمد)
«شیطان، گرگ انسانها است؛ همانطور که گرگ، گوسفند دور افتاده و جدا شده از صاحبش را به دام میاندازد».
و ابومسعود انصاری سنیز با گفتن «و انتم الیوم اشدّ اختلافاً»، میخواهد این را به مردم بفهماند که یکی از اسباب اختلاف و درگیری و کشمکش و ستیزهی شما با یکدیگر، در راست نکردن صفوف نماز است. و تهدید به پیدایش اختلاف و تفرقه، در صورت برابر و راست نکردن صفها و بیتوجّهی و بیاعتنایی در آن، در احادیث بیشماری ذکر شده است و بدون تردید، میان این تخلّف و کیفر آن، مناسبت خاصّی وجود دارد؛ و جای بسی تأسّف است که همانند بسیاری از مسایل دیگر، در این مورد نیز از ناحیهی نمازگزاران مسلمان، کوتاهی و بیتوجهی - جنبهی عمومیت - پیدا کرده است.
۱۰۸۹ - [۵] (صَحِیح)
وَعَنْ عَبْدِ الـلّٰهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «لِیَلِنِی مِنْكُمْ أُولُو الْأَحْلَامِ وَالنُّهَى ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثَلَاثًا وَإِیَّاكُم وهیشات الْأَسْوَاق». رَوَاهُ مُسلم [۲۳۲].
۱۰۸۹- (۵) عبدالله بن مسعود سگوید: پیامبر جفرمودند: «(در نماز،) باید از میان شما، صاحبان خرد و اندیشه، پشت سر و نزدیک من قرار گیرند؛ سپس کسانی که در خرد و اندیشه بعد از آنان قرار دارند و بعد هم، کسانی که در خرد و اندیشه، بعد از گروه دوم قرار دارند؛ و از درهم آمیختگی (همچنان که) در بازار، درهم آمیخته از هر نوع هستید، (در نماز) بپرهیزید».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «ایاکم»: مبادا که؛ نکند که؛ بر شما باد؛ بپرهیزید؛ اجتناب کنید؛ خودداری کنید.
«هیشات»: جمع «هوشة» یا «هیشة» است؛ و برای این واژه، این معانی به کار رفته است: «فتنه؛ اضطراب؛ پریشانی؛ درهم آمیختگی؛ گروه در هم آمیخته از هر نوع؛ آشوب؛ غوغا؛ حوادث ناگوار و پیشامدهای شب».
و با توجه به معنای لغوی آن، جملهی «ایّاكم وهیشات الاسواق»را به چند گونه میتوان ترجمه و تشریح کرد:
این فراز با جملات پیشین، هیچگونه ارتباطی ندارد؛ بلکه یک جملهی مستقل میباشد که در آن از رفت و آمد زیاد به بازار نهی شده است.
از بلند کردن صداها در مساجد و ایجاد آشوب و بلوا بپرهیزید؛ همچنان که صداها و آوازهایتان را در بازارها بلند میکنید.
همچنان که در بازارها، مردان بالغ با بچهها و زنان با مردان در هم آمیختهاند، نباید در نماز چنین باشید؛ بلکه در نماز، باید عاقلان و بالغان، پشت سر من قرار گیرند؛ آنگاه کسانی که باید در پی آن بایستند (کودکان)؛ و سپس کسانی که باید در پی آنان قرار گیرند؛ (یعنی زنان).
پس مفهوم حدیث، در این صورت چنین میشود که چنان نباشید که به هنگام نماز، عاقلان و بالغان از غیرشان، و کودکان و زنان از غیرشان جدا و تفکیک نشوند؛ بلکه نخست مردان، بعد کودکان و در آخر، زنان، صف ببندند.
اگر مشغول شدن به کارهای بازار، شما را از آمدن به جماعت و قرار گرفتن در صف اول، مانع میشود، در آن صورت، از آن بپرهیزید و خویشتن را به مسجد و نماز جماعت برسانید و با من در صف اول قرار بگیرید.
یا از گزاردن نماز در بازارها و اماکنی که اسباب دلمشغولی شما را فراهم میآورد، بپرهیزید؛ یعنی از نمازگزاردن در بازار و جاهایی که- به خاطر آوازها و صداهای بیشمار - مانع حضور قلب و خشوع و خضوع میگردد، بپرهیزید.
و در اینجا، معنای دوم، مناسبتر و بایستهتر مینماید.
۱۰۹۰ - [۶] (صَحِیح)
وَعَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْـخُدْرِیِّ قَالَ: رَأَى رَسُولَ الـلّٰهِ جفِی أَصْحَابِهِ تَأَخُّرًا فَقَالَ لَهُمْ: «تَقَدَّمُوا وَأْتَمُّوا بِی وَلْیَأْتَمَّ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ لَا یَزَالُ قَوْمٌ یَتَأَخَّرُونَ حَتَّى یؤخرهم الله». رَوَاهُ مُسلم [۲۳۳].
۱۰۹۰- (۶) ابوسعید خدری سگوید: رسول خدا ج(برخی از) یاران خویش را دیدند که عقب ایستادهاند؛ از این رو، خطاب به آنان فرمودند: «پیش آیید و به من اقتدا کنید؛ کسانی که در پس شما هستند میباید به شما اقتدا کنند؛ گروهی پیوسته خود را به عقب میکشانند تا این که خداوند بلندمرتبه، آنان را به عقب اندازد».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «تأخّراً»: عقب افتادگی و واپس شدن در صف نماز؛ یا در فراگرفتن علم و دانش.
«ائتمّوا بی»: به من اقتدا کنید و تأسّی ورزید؛ یعنی کارهایی را انجام دهید که من انجام میدهم.
«لایزال»: پیوسته؛ همواره؛ همیشه.
«یتأخّرون»: خود را از صف نماز عقب میکشند؛ یا خود را از کارهای نیکو به عقب میکشند؛ یا خویشتن را از فراگرفتن علم، به عقب میکشند؛ یا خود را از فراچنگ آوردن فضایل و دوری گزیدن از رذایل، به عقب میاندازند.
«یؤخّرهم الله»: خداوند، آنان را از داخل شدن به بهشت، عقب میاندازد؛ یا آنها را از رحمت و فضل بیکرانش، عقب میراند؛ یا آنان را از درجات و مقامهای والا، به عقب میاندازد؛ یا آنها را از فراگیری علم و دانش، محروم میگرداند؛ و یا...
۱۰۹۱ - [۷] (صَحِیح)
وَعَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ الـلّٰهِ جفَرَآنَا حلقا فَقَالَ: «مَالِی أَرَاكُمْ عِزِینَ»؟ ثُمَّ خَرَجَ عَلَیْنَا فَقَالَ: «أَلَا تَصُفُّونَ كَمَا تَصُفُّ الْـمَلَائِكَةُ عِنْدَ رَبِّهَا؟» فَقُلْنَا: یَا رَسُولَ الـلّٰهِ وَكَیْفَ تَصُفُّ الْـمَلَائِكَةُ عِنْدَ رَبِّهَا؟ قَالَ: «یُتِمُّونَ الصُّفُوفَ الْأُولَى وَیَتَرَاصُّونَ فِی الصَّفّ». رَوَاهُ مُسلم [۲۳۴].
۱۰۹۱- (۷) جابر بن سمرة سگوید: (روزی) پیامبر خدا جبه نزد ما آمدند و (هر صف از) ما را دیدند که به شکل حلقه، نشستهاند؛ از این رو، فرمودند: «چرا شما را، گروه گروه و دستههای پراکنده میبینم»؟ آنگاه (روزی دیگر،) به نزد ما آمدند و فرمودند: «چرا آنگونه که فرشتگان به نزد پروردگارشان به صف میایستند، صف نمیبندید»؟.
عرض کردیم: ای فرستادهی خدا! فرشتگان چگونه به نزد پروردگارشان به صف میایستند؟! آن حضرت جفرمودند: «صفهای نخستین را تکمیل و پر میکنند و صفها را پیوسته میدارند (چنان که فاصلهای بین افراد نباشد)».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «حَلَقاً»: حَلَق، جمع «حلقة»: انجمن و جماعتی که دور هم قرار گیرند؛ یعنی صحابه به صورت دایره نشسته و دور هم قرار گرفته بودند.
«عزین»: گروه گروه؛ دستههای پراکنده؛ مردمانی که دسته دسته در راست و چپ، حلقه میزنند. مفرد آن، «عزة» از مادهی «عزو» است.
«کما»: چنان که؛ مانند این که؛ مثل این که؛ همچنان که؛ همچون که.
۱۰۹۲ - [۸] (صَحِیحٌ)
وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الـلّٰهِ ج: «خَیْرُ صُفُوفِ الرِّجَالِ أَوَّلُهَا وَشَرُّهَا آخِرُهَا وَخَیْرُ صُفُوفِ النِّسَاءِ آخِرُهَا وشرها أَولهَا». رَوَاهُ مُسلم [۲۳۵].
۱۰۹۲- (۸) ابوهریره سگوید: پیامبر خدا جفرمودند: «بهترین صفهای مردان، نخستین صفوف و بدترینشان، آخرین صفوف است؛ و بهترین صفهای زنان، آخرین آنها و بدترین آنها، نخستین صفوف هستند».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «خیر»: اسم تفصیل است برخلاف قیاس؛ بهتر؛ بهترین؛ نیکتر. و در اینجا مراد «بافضیلتترین» است.
«خیر صفوف الرجال اوّلها»: بهترین و بافضیلتترین صفوف مردان، صف اول است؛ چون به امام نزدیکتر و از زنان، دورتر است؛ و بدترین آنان، صف آخر است؛ زیرا از امام، دورتر و به زنان، نزدیکتر است.
«و خیر صفوف النساء آخرها»: بهترین صفوف زنان، صف آخر است؛ چون از مردان دورتراند؛ و بدترین صفوف زنان، صف اول است؛ زیرا به مردان نزدیکتراند.
به هر حال، برای تکمیل کردن صف نماز، باید صفها راست و برابر گردد و نباید هیچ کسی از خط صفها جلوتر یا عقبتر بایستد؛ و نخست باید صف اول تکمیل شود و پس از آن، صف دوم و بعد از آن، صف سوم و الی آخر...
و صاحبان علم و دانش و بزرگان و خبرگان، سعی کنند در صف اول، پشت سر امام قرار گیرند؛ کودکان در صف آخر قرار بگیرند و اگر زنان در نماز جماعت شرکت داشتند، آخرین صف، مربوط به آنها است؛ و امام از همه جلوتر و در وسط صفها بایستد.
و پرواضح است که منظور از این نظم و ترتیب، تکمیل جماعت و تنظیم آن به نحو شایسته و بایسته و مؤثر قرار دادن آن است.
[۲۲۸]- بخاری ۲/۲۰۶ ح ۷۱۷؛ مسلم ۱/۳۲۴ ح (۱۲۸-۴۳۶)؛ ابوداود ۱/۴۳۲ ح ۶۶۳؛ ترمذی ۱/۴۳۸؛ ح ۲۲۷ نسایی ۲/۸۹ ح ۸۱۰؛ ابن ماجه ۱/۳۱۸ ح ۹۹۴؛ و مسند احمد ۴/۲۷۷. [۲۲۹]- بخاری ۲/۲۰۸ ح ۷۱۹؛ مسلم ۱/۳۲۴ ح (۱۲۵-۴۳۴)؛ و نسایی ۲/۹۲ ح ۸۱۴. [۲۳۰]- بخاری ۲/۲۰۹ ح ۷۲۳؛ مسل ۱/۳۲۴ ح (۱۲۴-۴۳۳)؛ ابوداود ۱/۴۳۴ ح ۶۶۸؛ ابن ماجه ۱/۳۱۷ ح ۹۹۳؛ دارمی ۱/۳۲۳ ح ۱۳۶۳؛ و مسند احمد ۳/۱۷۷. [۲۳۱]- مسلم ۱/۳۲۳ ح (۱۲۲-۴۳۲)؛ ابوداود ۱/۴۳۶ ح ۶۷۴؛ نسایی ۲/۸۷ ح ۸۰۷ ؛ ابن ماجه ۱/۳۱۲ ح ۹۷۶ ؛ دارمی ۱/۳۲۴ ح ۱۲۲۶ ؛ و مسند احمد ۴/۱۲۲. [۲۳۲]- مسلم ۱/۳۲۳ ح (۱۲۳-۴۳۲)؛ ابوداود ۱/۴۳۶ ح ۶۷۵؛ ترمذی ۱/۴۴۰ ح ۲۲۸؛ دارمی ۱/۳۲۴ ح ۱۲۶۷؛ و مسند احمد ۱/۴۵۷. [۲۳۳]- مسلم ۱/۳۲۵ ح (۱۳۰-۴۳۸)؛ ابوداود ۱/۴۳۸ ح ۶۸۰؛ نسایی ۲/۸۳ ح ۷۹۵؛ و ابن ماجه ۱/۳۱۳ ح ۹۷۸. [۲۳۴]- مسلم ۱/۳۲۲ ح (۱۱۹-۴۳۰)؛ ابوداود ۱/۴۳۱ ح ۶۶۱؛ نسایی ۲/۹۲ ح ۸۱۶؛ و ابن ماجه ۱/۳۱۷ ح ۹۹۲. [۲۳۵]- مسلم ۱/۳۲۶ ح (۱۳۲-۴۴۰)؛ ابوداود ۱/۴۳۸ ح ۶۷۸؛ ترمذی ۱/۴۳۵ ح ۲۲۴؛ نسایی ۲/۹۳ ح ۸۲۰؛ ابن ماجه ۱/۳۱۹ ح ۱۰۰۰؛ دارمی ۱/۳۲۵ ح ۱۲۶۸؛ و مسند احمد ۳/۱۶.