ترجمه و شرح «مشکوة المصابیح»- جلد سوم

فهرست کتاب

فصل دوم

فصل دوم

۱۱۵۲ - [۳] (صَحِیح)

عَن یزِید بن الْأسود قَالَ: شَهِدْتُ مَعَ النَّبِیِّ جحَجَّتَهُ فَصَلَّیْتُ مَعَهُ صَلَاةَ الصُّبْحِ فِی مَسْجِدِ الْـخَیْفِ فَلَمَّا قَضَى صَلَاتَهُ وَانْحَرَفَ فَإِذَا هُوَ بِرَجُلَیْنِ فِی آخِرِ الْقَوْمِ لَمْ یُصَلِّیَا مَعَهُ قَالَ: «عَلَیَّ بِهِمَا» فَجِیءَ بِهِمَا تُرْعَدُ فَرَائِصُهُمَا فَقَالَ: «مَا مَنَعَكُمَا أَنْ تُصَلِّیَا مَعَنَا؟». فَقَالَا: یَا رَسُولَ الـلّٰهِ إِنَّا كُنَّا قَدْ صَلَّیْنَا فِی رِحَالِنَا. قَالَ: «فَلَا تَفْعَلَا إِذَا صَلَّیْتُمَا فِی رِحَالِكُمَا ثُمَّ أَتَیْتُمَا مَسْجِدَ جَمَاعَةٍ فَصَلِّیَا مَعَهُمْ فَإِنَّهَا لَكُمَا نَافِلَةٌ». رَوَاهُ التِّرْمِذِیُّ وَأَبُو دَاوُدَ وَالنَّسَائِیُّ [۳۱۸].

۱۱۵۲- (۳) یزید بن اسود سگوید: همراه با پیامبر جدر حجّ فرض ایشان (یعنی در حجّة الوداع) حضور داشتم و با ایشان، نماز صبح را در مسجد «خَیف» خواندم؛ و چون آن حضرت جنماز خویش را به پایان رساندند و از آن منصرف شدند، ناگاه دو مرد را دیدند که در پایان (صفِ) مردم نشسته‌اند و با آن حضرت جنماز نگزارده‌اند.

پیامبر جفرمودند: «آن دو را به نزدم فرا خوانید». آن گاه، آن دو را در حالی پیش پیامبر جآوردند که گوشت‌ها و عضله‌های میان پهلو و سینه‌هایشان می‌لرزید.

آن حضرت جبه آن دو فرمودند: «چرا با ما نماز نخواندید؟» گفتند: ما در منزلمان نماز خوانده بودیم. پیامبر جفرمودند: «در آینده، این کار را تکرار مکنید؛ پس هرگاه نمازتان را در منزل خویش خواندید؛ سپس به مسجدی آمدید که در آن، نماز جماعت برگزار می‌شد، پس با آن‌ها دوباره نماز بخوانید؛ زیرا آن (نماز اولی یا دومی) برایتان نفل به شمار می‌آید».

[این حدیث را ترمذی، ابوداود و نسایی روایت کرده‌اند].

شرح: «حجّته»: حجّ فرض پیامبر ج؛ مراد «حجّة الوداع» است.

«حجّة الوداع»: کار دعوت و ابلاغ رسالت، به پایان رسیده بود و جامعه‌ای نوین، بر پایه‌ی اثبات اُلوهیت خدای یکتای بی‌همتا و نفی اُلوهیت دیگر خدایان، تأسیس شده بود و مبانی نبوّت حضرت ختمی مرتبت و رسالت خاتم پیامبران، استوار گردیده بود و گویی هاتفی از درون قلب رسول خدا جایشان را ندا درمی‌داد و یادآوری می‌کرد که دوران اقامت آن حضرت جدر عالَم دنیا نزدیک است به پایان برسد.

خداوند چنین خواسته بود که ثمرات دعوتی را که آن حضرت جبیست و اندی در راه بارور کردن نهال آن، رنج‌های گوناگون را بر خویشتن هموار گردانیده بودند، به رسول گرامی خویش، نشان بدهد. پیامبر گرامی اسلامی جدر اطراف مکّه با افراد و نمایندگان قبایل مختلف عرب، نشست و برخاست داشته باشند و آنان از آن حضرت جاحکام دین و معارف اسلام را فراگیرند و از آنان گواهی بگیرد که نسبت به ادای امانت الهی، کوتاهی نکرده و رسالت خداوندی را تبلیغ نموده و از مراتب خیرخواهی نسبت به امّت خویش، فروگذار نکرده است.

پیامبر بزرگ اسلام ج، اعلام کردند که قصد ادای این حجّ پربرکت و پرآوازه را دارند. جمعّیت انبوهی وارد مدینه شدند و همگی آنان خواستار آن بودند که در این سفر حجّ به رسول خدا جاقتدا کنند. روز شنبه، پنج روز مانده به پایان ماه ذی‌قعده، پیامبر گرامی اسلام جآماده‌ی سفر حج شدند.

به هر حال، رسول خدا جمدینه را به قصد «مکه» ترک گفت تا ادای حج نموده و به مسلمانان، دین و مناسک آن‌ها را تعلیم دهد و با ادای امانت و اخذ شهادت از آن‌ها، آخرین توصیه‌ها و سفارش‌های خود را به امّت عرضه فرماید؛ همچنین با گرفتن عهد و پیمان از مسلمانان، آثار جاهلیت را زدوده و زیر گام‌های خود پایمال کند.

این حج - در عمل - جایگزین هزارها خطبه و درس قرار گرفت؛ گویی مدرسه‌ای متحرک و مسجدی سیار و یک پایگاه گشتی بود که جاهل و نادان، در آن آموزش می‌دهید و غافل و ناخبر، آگاه می‌شد و تنبل، هوشیار شده و ناتوان در آن، نیرومند می‌گردید.

«فصلّیتُ معه صلاة الصبح»: از این حدیث ثابت می‌شود که نفل‌گزاردن پس از نماز صبح (یا عصر) درست است؛ و این در حالی است که پیامبر جدر حدیثی دیگر، می‌فرمایند: «اذا صلّیتَ فی اهلك ثم ادركتَ فصلّها الّا الفجر والـمغرب»(دارقطنی)؛ «هرگاه در خانه‌ی خویش نماز گزاردی؛ آن‌گاه دوباره آن را دریافتی، پس آن را بگزار به جز نماز صبح و مغرب».

و به حدیث بالا می‌توان چنین پاسخ داد که حدیث نهی، بر حدیثی که بیانگر نفل‌گزاردن پس از نماز صبح است، مقدّم می‌باشد؛ و یا حدیث بالا، پیش از آن است که از گزاردن نفل در اوقات مشخّص، نهی شده باشد.

«مسجد خَیف»: مسجد «خَیف»، مهمترین مسجد در منطقه‌ی مِنیٰ است؛ درباره‌ی فلسفه‌ی پیدایش آن مسجد، روایت جالبی وجود دارد. می‌دانیم که در سال پنجم هجرت، مشرکان مکه به تحریک یهودیان، پیمان اتّحادی را با برخی از قبایل عرب، امضا کردند تا به مدینه حمله کنند و ریشه‌ی اسلام را از اساس، برکنند. محلّی که آنان برای امضای این پیمان انتخاب کردند، جایی بود که بعدها مسجد «خَیف» در آنجا بنا گردید. این بدان معنا است که در محل پیمان مشرکان بر ضدّ اسلام، مسجدی بنا شد تا شکست اتّحاد قریش با قبایل عرب را یادگار باشد.

«خَیف» به محلی گویند که از شدّت کوهستانی بودن آن کاسته شده، اما هنوز به صورت دشت در نیامده است. دامنه‌ی کوه صفائح چنین وضعیتی دارد و مسجد خَیف در همین جا ساخته شده است.

بر اساس برخی روایات، مسجد خَیف، شاهد خطبه‌ی مهم رسول خدا جدر حجة الوداع بوده است که متن آن خطبه، در روایات نقل شده است.

به هر روی، مسجد خیف از دیرزمان بنا شده و از قرن سوّم، نخستین گزارش‌های تاریخی آن را، در دست داریم. مؤرخان نوشته‌اند که در سال ۲۴۰ هجری قمری، سیل آن را تخریب کرد؛ سپس بر جای آن، مسجدی بنا گردید و سیل‌بندی ساخته شد تا حفاظ مسجد باشد. مساحت مسجد در آن زمان ۱۵۰۰ مترمربع بوده است.

در اطراف مسجد خیف، رواق‌های کوچکی نیز بوده است. این مسجد در سال ۵۵۶ قمری، به دست جمال‌الدین اصفهانی وزیر موصل و شام، بازسازی شد. مسجد خیف در قرن نهم هجری بنای باشکوهی داشته است.

تا پیش از بازسازی اخیر، مسجد یاد شده، تنها یک چهار دیواری بود که وسط آن، بقعه‌ای بوده است که مناره هم داشته و مشهور به مقام ابراهیم بوده است.

آخرین بازسازی مسجد در سال ۱۳۹۲ قمری در دوره‌ی سعودی با بنایی بزرگ و رواق‌های متعدد و مساحتی حدود ۲۳۶۶۰ متر مربع انجام گرفته است. طول این مسجد ۱۸۲ و عرض آن ۱۳۰ متر است.

«علی»: اسم فعل و به معنای «ایتونی»: به نزدم بیاورید.

«ترعد»: می‌لرزید؛ لرزه بر اندام شده بود.

«فرائصهما»: فرائص جمع «فریصة»: گوشت پاره‌ی میان پهلو و کتف که در وقت ترسیدن بلرزد. و به عضلات سینه نیز اطلاق می‌گردد.

«رحالنا»: منازل ما؛ خانه‌های ما.

«فانّها»: نماز اولی؛ یا نماز دوّمی؛ و یا نمازی که در مسجد، با جماعت خوانده‌اید.

[۳۱۸]- ابوداود ۱/۳۸۶ ح ۵۷۵؛ ترمذی ۱/۴۲۴ ح ۲۱۹؛ نسایی ۲/۱۱۲ ح ۸۵۸؛ دارمی ۱/۳۶۶ ح ۱۳۶۷؛ و مسند احمد ۴/۱۶۰.