دروغگویان را بشناسید. پاسخی کوتاه به دروغهای تیجانی

فهرست کتاب

۵- تیجانی در صفحه ۴٩ می‌گوید:

۵- تیجانی در صفحه ۴٩ می‌گوید:

«نظرش را پسندیدم و در جای خلوتی رفتیم که من وضوء بگیرم و او را برای نماز خواندن جلو انداختم که آزمایشش کنم چگونه نماز می‌خواند و آنگاه خودم نماز را اعاده کنم».

اگر این مطلب از تیجانی درست با شد دلیل برخیانت درونی، اهمیت ندادن به نماز و آگاهی قابل توجه وی در مورد تقیه است و مؤمنی که خوف خدا را در دل داشته باشد، جرات انجام چنین کاری را ندارد بطوریکه نمازی بخواند که معتقد به بطلان آن باشد.

و در صفحه ۴٩-۵۰ تیجانی می‌گوید:

که نماز مغرب را با برادرش منعم خوانده، «بعد به رستوران رفتیم و نماز عشاء را به امامت او خواندیم».

نزد شیعه اوقات نماز سه تا هستند و آن‌ها مغرب و عشاء را با هم جمع می‌کنند پس یا تیجانی کذاب و دروغگو است یا اینکه برادرش منعم با او از باب تقیه وارد شده و با او معامله به مثل نموده است.

۶- و در صفحه ۵۲ می‌گوید:

«و اگر محمدصسرور و سالار پیامبران می‌باشد همانا عبد القادر سرور اولیاء است و پیامبر، او را بر تمام اولیاء مقدم دانسته و او است که گفته: و همه مردم هفت بارگرداگرد خانه خدا طواف می‌کنند و اما من، خانه گرداگرد خیمه‌ها و چادرهایم طواف می‌کند. و تلاش می‌کردم او را قانع سازم که شیخ عبدالقادر نزد برخی از مریدان و محبانش آشکار می‌آید و بیماری‌هایشان را درمان می‌کند و گره‌هایشان را می‌گشاید».

این مطلب انحراف شدید تیجانی را قبل از شیعه شدنش آشکار می‌سازد (اگر در نوشته‌اش راستگو باشد) و ارتباط قوی بین تشیع و تصوف را برای ما اثبات و تایید می‌کند و دلیلی است که تشیع و تصوف دو روی یک سکه هستند. نزد اهل سنت فرد معتقد به اینکه گیلانی یا غیر او، هر کس دیگر از بزرگان، آشکارا نزد بعضی از مریدان و دوستان خود می‌آید و مریضی آن‌ها را معالجه و درمان می‌کند و اندوه و غم آن‌ها را برطرف می‌کند، چنین فردی کافر شده و از دین اسلام خارج می‌شود.

خداوندأ می‌فرماید:

﴿لَهُۥ دَعۡوَةُ ٱلۡحَقِّۚ وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَسۡتَجِيبُونَ لَهُم بِشَيۡءٍ إِلَّا كَبَٰسِطِ كَفَّيۡهِ إِلَى ٱلۡمَآءِ لِيَبۡلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَٰلِغِهِۦۚ وَمَا دُعَآءُ ٱلۡكَٰفِرِينَ إِلَّا فِي ضَلَٰلٖ ١٤[الرعد: ۱۴].

«دعا و نیایش فقط شایسته خداوند است و کسانی که جز خداوند، دیگران را صدا می‌کنند، آن‌ها به هیچ وجه ندایشان را اجابت نمی‌نمایند (و صدا کننده غیر خداوند) مانند کسی است که دست‌هایش را باز کرده و می‌خواهد آب را به دهانش برساند وی هر گز نمی‌تواند آب را برساند و دعای کافران چیزی جز گمراهی و سرگردانی نیست».

و خداوند می‌فرماید:

﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا يَمۡلِكُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِيهِمَا مِن شِرۡكٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِيرٖ ٢٢ وَلَا تَنفَعُ ٱلشَّفَٰعَةُ عِندَهُۥٓ إِلَّا لِمَنۡ أَذِنَ لَهُۥ[سبأ: ۲۲-۲۳].

«بگو: کسانی را صدا کنید که بجز خدا می‌پندارید، آن‌ها در آسمان و زمین به اندازه ذره‌ای مالک نیستند و در آسمان‌ها و زمین هیچ مشارکتی ندارند و خداوند درمیان‌شان یاوری ندارد و هیچ شفاعتی نزد خداوند مفید واقع نمی‌شود مگر شفاعت فردی که خداوند به وی اجازه دهد».

آلوسی می‌فرماید: کلام خداوند:

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن يَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا[الحج: ٧۳]. «آن کسانی را که بجز خداوند می‌خواهید هرگز نمی‌توانند مگسی را بیافرینند». اشاره به مذهب افراط کنندگان در مورد اولیاء خداوندأ دارد بطوریکه این افراد در مشکلات از اولیاء کمک می‌طلبند و از خداوند غافل می‌شوند، برای اولیاء نذر می‌کنند و فهمیده‌ترهای آن‌ها می‌گویند: اولیاء وسیله رسیدن ما به خدا هستند، ما برای خدا نذر می‌کنیم و ثوابش را برای ولی قرار می‌دهیم. و بر خواننده پوشیده نیست که آن‌ها در دعوای اول‌شان شبیه‌ترین مردم به بت پرستان‌اند که می‌گفتند:

﴿مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ[الزمر: ۳].

«آن‌ها را پرستش نمی‌کنیم مگر اینکه ما را به خداوند نزدیک نمایند».

ابوبکر حنبلی می‌گوید: شرک بزرگ بر شش نوع است:

صدا کردن غیر خداوندأ مثل انبیاء و اولیاء برای طلب رزق یا شفا دادن مرض یا چیزهای دیگر: زیرا خداوندأ می‌فرماید:

﴿وَلَا تَدۡعُ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَۖ فَإِن فَعَلۡتَ فَإِنَّكَ إِذٗا مِّنَ ٱلظَّٰلِمِينَ١٠٦[یونس: ۱۰۶] [۱۶].

«غیر از خداوند، چیزهایی را که به تو نفع و ضرری نمی‌رسانند مخوان، اگر این کار را کردی، همانا از ستمکارانی».

همچنین سخن اول عبدالقادر گیلانی: «همه مردم اطراف بیت (کعبه) هفت بار طواف می‌کنند و بیت (کعبه) اطراف خیمه‌های من طواف می‌کند». سخنی کفر آمیز است. البته صدور این جمله از عبدالقادر گیلانی به ثبوت نرسیده است.

[۱۶] بیان الشرک و وسائله عند علماء الحنابلة د: محمد الخمیس، ص: ۱۴.