۵٩- و در صفحه ۲۵٩ میگوید:
«اما سومین حادثهای که در اوائل خلافت ابوبکر، برایش اتفاق افتاد و با عمر مخالفت ورزید و برخی از آیات و روایات را تأویل کرد، داستان خالد بن ولید بود که مالک بن نویره را ظالمانه به قتل رساند و در همان شب با همسر مالک، زنای به عنف کرد».
داستان مالک بن نویره در کتابهای تاریخ معروف است وی بعد از وفات پیامبرصزکات نمیداد و گفته شده که از سجاح پیروی میکرد اما مشهور است که زکات نمیداد. و داستان وی را با خالد بن ولید، بیشتر تاریخ نگاران ذکر کردهاند اما آنچه تیجانی ذکر کرده است که (خالد، مالک بن نویره را ظالمانه به قتل رساند و در همان شب با همسر مالک، زنای به عنف کرد) را تاریخ نگاران ذکر نکردهاند.
و اینک روایت طبری: خالد آنها را در شبی سرد دستگیر کرد و کسی توانایی وم قاومت نداشت، آنها زندانی شدند و هر لحظه بر سرمای هوا افزوده میشد خالد به منادی دستور داد تا ندا دهد و بگوید: «ادفئوا أسراكم» [۱٧۰]. و «ادفئوا»در زبان کنانه بمعنی قتل بود. گروهی گمان کردند که هدف خالد کشتن اسیران است در نتیجه ضرار بن ازور، مالک را به قتل رساند. و خالد با ام تیم، دختر منهال ازدواج نمود و گذاشت تا عدهاش تمام شود [۱٧۱].
اما روایت ابن کثیر: ابن کثیر تقریباً همان روایت طبری را آورده است و در آخرش میگوید: ووقتیکه عدهاش تمام شد با وی عروسی نمود. و گفته شده است: بلکه خالد، مالک بن نویره را خواست و او را بخاطر پیروی از سجاح و ندادن زکات سرزنش کرد و به او گفت: آیا نمیدانی که زکات در کنار نماز ذکر شده است؟ مالک گفت: صاحب شما (محمد) چنین گمان میکرد خالد گفت: آیا او صاحب و رفیق ماست صاحب تو نیست؟ ای ضرار گردنش را بزن پس گردنش زده شد [۱٧۲].
ابو ربیع کلاعی داستان مالک را در کتابش «حروب الردة»ذکر کرده است و سخن تیجانی در آن نیست.
اما سخن حضرت عمرسکه فرمود: «ای دشمن خدا! یک نفر مرد مسلمان را کشتی آنگاه بر همسرش شبیخون زدی. به خدا قسم سنگسارت میکنم». به تیجانی میگوییم سند این روایت کجاست؟ بله، این سخن در بعضی از کتب تاریخ آمده است آیا این سخن میتواند دلیل باشد؟ آیا تو نگفتی «فقط به آنچه صحیح است استناد میکنم؟».
و سند این روایت صحیح نیست، این روایت را طبری در تاریخش به نقل از محمد بن حمید رازی آورده است [۱٧۳]و امام بخاری در مورد محمد بن حمید گفته است: فیه نظر (او خالی از اشکال نیست) و ابوزرعه، محمد بن حمید را تکذیب نموده است و صالح بن جزره میگوید: ما محمد بن حمید را در همه احادیثش متهم میکردیم، در مورد خدا جسورتر از او ندیدم. و ابن خراش میگوید: ابن حمید برای ما حدیث نقل میکرد و سوگند بخدا که دروغ میگفت [۱٧۴].
[۱٧۰] «اسیرا نتان را گرم کنید». [۱٧۱] تاریخ الطبری: ۲/۵۰۲. [۱٧۲] البدایة والنهایة: ۶/۳۲۶. [۱٧۳] تاریخ الطبری: ۵/۵۰۴. [۱٧۴] کسیکه چنین وضعیتی داشته باشد روایت او هیچ اعتباری ندارد. (مترجم)