۵۰- تیجانی در صفحه ۲۳۸ میگوید:
«حال اگر از فضائل بگذریم و به سیئات و بدیها روی آوریم، یک گناه یا سیئه از علی بن ابیطالب در کتابهای دو گروه نمییابیم، در صورتی که برای دیگران بدیها و تبهکاریهای زیادی در کتابهای اهل سنت مانند (صحاح) و کتابهای سیره و تاریخ سراغ داریم».
آقای تیجانی انصاف را از دست داده زیرا او فقط شاگرد کودکان شیعه در نجف بوده است، انصاف و عدالت میگوید که وی دورهای نزد کودکان اهل سنت نیز بگذراند تا عدالت رعایت شود و تقسیم عادلانه گردد در غیر اینصورت، تقسیم ناعادلانه است.
حضرت علیسبه اعتقاد اهل سنت از ائمه هدی و تقوی بشمار میرود و درباره او ادعای عصمت نمیکنیم. اشتباهاتی دارد همانطوریکه دیگران اشتباهاتی دارند و حسنات و نیکیهایی دارند همانطوریکه دیگران چنیناند اگرچه اشتباهاتش در دریای حسناتش غرق شده و بحساب نمیآید. بر این نکته بسیار توقف نمودم و از نوشتن در این باره متردد شدم و بسیاری از کسانی را که به علم و تقوای آنها اطمینان دارم، سؤال کردم، آیا برایم جایز است که انتقادات بر حضرت علیسرا چه انتقاداتی که نزد شیعه است یا اهل سنت ذکر کنم تا بشر بودن و عدم عصمت وی آشکار گردد باوجود اینکه، قصد ندارم و هرگز هدفم این نیست به امامی از ائمه هدی اسائه ادب و بدی نمایم ولی شیعه ما را مجبور میکند تا برای پاسخ، به شبهات و سخنان زشت و فربیکاریهای آنها، این سخنان را بزبان بیاوریم. پاسخ این سؤال موافقین و مخالفینی داشت و در پایان ترجیح دادم برای خاموش کردن صدای باطل، انتقادات بر وی را ذکر کنم.
در واقع، انتقاداتی که در مورد حضرت علیسدر کتب شیعه آمده است بمراتب بیشتر از انتقاداتی است که در کتب اهل سنت آمده است بلکه اصلاً قابل مقایسه نیستند و همین مطالب کتب شیعه بودند که بسیار مرا دچار مشکل و حرج نمودند. قبل از اینکه در این کتابم بنویسم. اگر این کارم حق و درست است توفیق خداوندی است و اگر خطاً و اشتباه است از نفش من و وساوس شیطانی است و از خداوند درخواست بخشش دارم.
(انتقادات بر حضرت علی بن ابیطالبسدر کتب اهل سنت)
۱- عکرمه میگوید: «حضرت علیسگروهی را سوزاند این خبر به عبدالله بن عباسبرسید، وی فرمود: اگر من میبودم آنها را نمیسوزاندم زیرا پیامبر اکرمصفرمود: با عذاب خداوند (آتش) عذاب ندهید، البته آنها را میکشتم چنانچه رسول اکرمصفرمود: کسی که دینش را تغییر داد او را بکشید». [راویت از بخاری] [۱۱٧].
۲- علی بن ابیطالبسمیگوید: شبی، رسول خداصدرب منزل من و فاطمه را زد و فرمود: آیا نماز نمیخوانید؟ من گفتم: ای رسول خدا! جانهای ما در دست خداوند است هنگامیکه بخواهد ما را بیدار کند، بیدار میشویم. وقتیکه من این سخن را گفتم، برگشت، بدون اینکه به من پاسخی دهد. سپس درحالیکه پشت گردانده بود و با دستش به رانش میکوبید، این صدای او به گوشم رسید که میگوید: ﴿وَكَانَ ٱلۡإِنسَٰنُ أَكۡثَرَ شَيۡءٖ جَدَلٗا﴾[الکهف: ۵۴]. «انسان بیشتر از هر چیز دیگر، جدل و ستیزهجوئی مینماید». [روایت بخاری] [۱۱۸].
۳- همیشه شیعه مسئله خشمگین ساختن حضرت فاطمه زهرالتوسط حضرت ابوبکر را در جریان فدک مطرح میکنند و میگویند ابوبکر، فاطمه را به خشم آورد و کسیکه فاطمه را بخشم آورد، رسول خدا را به خشم آورده است.
باید به آنها گفت، این روایت را بخوانید: مسوربن مخرمه میگوید:
«از رسول خداصشنیدم که بر منبر میگفت: فرزندان هشام بن مغیره از من اجازه خواستهاند تا دخترشان را به ازدواج علی بن ابیطالب درآورند به آنها اجازه نمیدهم، به آنها اجازه نمیدهم مگر اینکه فرزند ابو طالب دوست داشته باشد که دخترم را طلاق دهد و با دختر آنها ازدواج کند. فاطمه پاره تن من است آنچه او را نگران کند مرا نگران میکند. و آنچه او را بیازارد، مرا آزار میدهد». [روایت مسلم] [۱۱٩].
و در روایت دیگری آمده است: «هنگامی که فاطمه زهرالاطلاع پیدا نمود، نزد پیامبر اکرمصآمد و گفت: فامیلت میگویند شما بخاطر دخترانت ناراحت نمیشوید و علی میخواهد با دختر ابوجهل ازدواج کند». [روایت مسلم] [۱۲۰].
پس چه کسی فاطمهلرا به خشم آورد؟
۴- حضرت براء بن عازبسمیگوید: «هنگامیکه رسول خداصبا اهل حدیبیه صلح کرد، پیمان میان آنها را علی بن ابیطالبسنوشت، پس در آن پیمان نوشت: «محمد رسول الله»، مشرکین گفتند: ننویس «رسول الله»، اگر شما پیامبر بودید با شما نمیجنگیدیم. پیامبر به حضرت علی گفت: این کلمه را پاک کن حضرت علی گفت: من این کلمه را پاک نمیکنم. سر انجام رسول خداصبدست خودش پاک کرد». [بخاری روایت کرده [۱۲۱]و مجلسی آن را در «بحار الأنوار»ذکر کرده است] [۱۲۲].
۵- از حضرت علی بن ابیطالب روایت شده است که: «نزد رسول اکرمصآمد و گفتم: ابوطالب فوت نمود. پیامبرصفرمود. برو، دفنش: کن. حضرت علی گفت: او با شرک در گذشته است. رسول خدا فرمود: برو دفنش کن». [روایت از احمد] [۱۲۳].
اگر چنین چیزی از حضرت ابوبکر و عمر یا کسی دیگر از صحابه اتفاق میافتاد، حتماً شیعه میگفتند چگونه دستور رسول خداصرا اجرا نمیکنند و آیا آنها رسول اکرمصرا آموزش میدهند وسخنانی از این قبیل.
۶- حضرت عباس و حضرت علیبنزد حضرت عمرسآمدند، عباس گفت: «ای امیرالمؤمنین! بین من و این قضاوت کن آندو در مورد سهمیه رسول خدا در غزوه بنینضیر اختلاف داشتند پس حضرت علی و حضرت عباس یکدیگر را دشنام دادند. . . .». [روایت از بخاری] [۱۲۴]. سؤال اینجاست که: چگونه حضرت علی، عمویش حضرت عباس را دشنام میدهد؟!.
٧- از علیسروایت شده است که فرمودند: «من مردی کثیر المذی [۱۲۵]بودم و بخاطر جایگاه دختر رسول خداصشرم و حیا به من اجازه نمیداد تا از او بپرسم از حضرت مقداد خواستم تا از پیامبرصبپرسد، رسول اکرمصفرمود: آله تناسلیاش را بشوید و وضوء بگیرد». [روایت مسلم] [۱۲۶].
چه بسا شیعه میگویند: چگونه ممکن است عمر خلیفه مسلمین باشد. درحالیکه او حکم تیمم را نمیداند. به آنها میگوییم: حضرت علی بن ابیطالب هم حکم مذی را نمیداند!.
اما نکات ضعفی که درباره حضرت علی بن ابی طالبسدر کتب شیعه آمده است، من با استغفار و طلب بخشش از خداوند اینها را ذکر میکنم زیرا این مطالب بر خبث و پلیدی ضمیر راویان آنها دلالت میکند، البته صحبت را در این زمینه طولانی نمیکنم و به ذکر چند روایت اکتفا میکنم:
۱- از حضرت علی روایت شده است که میگوید: «با رسول خداصسفر نمودم، او خدمتگذاری جز من نداشت، فقط یک لحاف داشت لحاف دیگری نداشت، عائشه همراه او بود و رسول خداصبین من و عائشه میخوابید و روی ما سه نفر فقط یک لحاف بود. هنگامیکه رسول خدا برای نماز شب بیدار میشد. لحاف را از وسط بین من و عائشه با دستش پایین میکرد تا به فراش برسد. که بر آن خوابیده بودیم [۱۲٧].
آیا این روایت پلید را خواندهاید که به پیامبرص، حضرت علی و ام المؤمنین عائشهباهانت میکند و گویای اینست که غیرت رسول خداصبرای ناموسش هم بجوش نمیآید. لعنت خداوند بر کسی که این روایت را ساخته و وضع کرده است.
و مشکلتر از این روایتی است که آنها در کافی از ابو عبدالله روایت میکنند که وی در مورد مرد و زنی که در یک لحاف دیده میشوند، گفت: صد تازیانه زده شوند [۱۲۸].
۲- حضرت علی میگوید: «بامداد، رسول خداصنزد ما آمد و ما (من و فاطمه) در لحافمان بودیم پیامبر گفت: (السلام عليكم).بخاطر وضعیتی که داشتیم، ساکت ماندیم و از او شرم کردیم دوباره گفت: السلام عليكم. و ما خاموش ماندیم [۱۲٩]. چگونه سلام رسول خداصرا دوبار پاسخ نمیدهد؟».
۳- حسن بن علی نزد جدش، رسول خداصآمد، دامنش را گرفت و پنهانی در گوش پیامبرصچیزی گفت، رنگ پیامبر تغییر کرد. بعد از آن، پیامبر برخاست و به منزل فاطمه آمد. بعد از آن حضرت علیسآمد پیامبر خدا دست او را گرفت تکانی داد و گفت: ای ابو الحسن: از خشمگین ساختن فاطمه خودداری کن زیرا فرشتگان با خشمگین شدن فاطمه خشمگین و یا خوشنودی او خوشنود می شوند [۱۳۰].
۴- ابن عباس روایت میکند که: «حضرت فاطمه وارد خانهاش شد ناگهان دید که حضرت علی در آغوش کنیزی است [که جعفر به او هدیه کرده بود] غیرت زنانه او که هر زن نسبت به شوهرش دارد به جوش آمد نقاب به چهرهاش زد و روسریاش را به سرش گذاشت و قصد پیامبر را نمود تا شکایت علی را به پیامبر بکند» [۱۳۱].
۵- از علی بن ابیطالب روایت است که گفت: «من پهلوی خداوند کلمه و قلب و دروازه خداوند هستم. همان دروازهای که از آن وارد میشوند در حال سجده وارد دروازه شوید گناهان شما را میبخشم و به نیکوکاران پاداش بیشتر میدهم توسط من و بدست من قیامت برپا میشود و در مورد من باطل اندیشان شک میکنند و من اول و آخر و ظاهر و باطن و دانای همه چیزم». [۱۳۲]
در این صورت برای خداوند چه چیزی باقی میمیاند؟ و در این هیچ شکی نیست که این سخن کفری آشکار است و حضرت علیساز آن بری و بیزار است اما شما [شیعیان] آن را در کتابهایتان ذکر کردهاید و به حضرت علیسنسبت دادهاید.
۶- ابو عبدالله جعفر صادق می گوید: «هنگامی که علی نماز ظهر را خواند متوجه جمجمهای شد و با آن صحبت نمود...با جمجمهای مشغول شد تا خورشید غروب نمود پس با سه زبان انجیل با آن انجیل با آن صحبت کرد تا عرب سخن آن را نفهمند. خورشید گفت: برنمیگردم و من رهایی یافتم، حضرت علی نزد خداوند دعا کرد خداوند هفتاد هزار زنجیر آهنی بهسوی خورشید فرستاد، فرشتگان، زنجیرها را به گردن خورشید انداختند آن را بر چهرهاش کشیدند تا اینکه سفید و پاک برگشت [۱۳۳].
باید گفت: چگونه حضرت علی نماز عصر را تا غروب خورشید به تأخیر میاندازد؟
تردیدی نیست که این داستان، خرافهای بیش نیست ولی متاسفانه در کتب معتبر شیعه وجود دارد.
٧- ابو عبدالله میگوید: «علی بر منبر بود که زنی زشت و بد صورت بلند شد و گفت: این قاتل دوستان است. حضرت علی بهسوی او نگاه کرد وبه او گفت: ای زبان دراز بیباک بیشرم، و ای کسی که شبیه مردانی و حیض نمیشوی آنطور که زنان حیض میشوند و ای کسی که بر. . .» [۱۳۴].
بعید است امیر المؤمنین چنین سخن زشتی به زبان بیاورد.
برادرخواننده! بعد از این، از بد زبانی شیعه تعجب نکنید زیرا آنها چنین سخنان زشتی را به ائمهشان نسبت میدهند. و اگر چنین چیزی از حضرت عمرساتفاق میافتاد، آرام نمیگرفتند و دنیا را بالای سرشان میگذاشت.
۸- ابو عبدالله میگوید: «روزی امیرالمؤمنین درمیان گروهی از یارانش بود که مردی آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین! من با پسر بچهای لواط کردم پس مرا پاک کن. علی دوبار او را نپذیرفت و مرتبه سوم به او گفت: ای فلان! رسول خداصدر مورد افرادی امثال تو سه حکم کرده است، هر کدام را میخواهی انتخاب کن: ضربه شمشیر، پرت کردن از بالای کوه و یا سوختن با آتش. . . سپس با گریه برخاست تا در گودالی بنشیند که امیرالؤمنین برای او حفر کرده بود و آتش اطراف آن شعله میکشید.
راوی میگوید: امیرالمؤمنین گریه کرد وبه او گفت: ای فلان! خداوند توبه تو را پذیرفت و دوباره چنین کاری نکن» [۱۳۵]. آیا این کار تعطیل حدود خداوند نیست.
٩- ابو عبدالله میگوید: «زنی نزد عمر آورده شد که به مردی از انصار دل بسته بود و به او عشق میورزید. او تخم مرغی برداشته و سفیدیاش را بر لباسش و بین رانهایش ریخته بود، علی برخاست و میان رانهایش را نگاه کرد و زن را متهم (به دروغگوئی) کرد [۱۳۶].
این دروغی بیش نیست زیرا چگونه حضرت علیسکرم الله وجهه میان رانهای زن بیگانهای را نگاه میکند. و آیا شیعه، امروز به این فقه عمل میکنند و چه کسی به حضرت علیساسائه و بیادبی میکند. شیعه یا اهل سنت؟
۱۰- حبیب بن ثابت میگوید: بین علی و فاطمه مشکلی پیش آمده بود، پیامبر خداصآمد، بستری برای وی انداخته شد، رسول خدا بر بستر خوابید، علی آمد و یک طرف خوابید و فاطمه آمد و طرف دیگر خوابید. . .
و پیامبر همچنان بود تا آندو را آشتی داد [۱۳٧].
آنچه گفته شد بعضی از مطالب است البته مسائل دیگر زیادی وجود دارد که آنها را به سرعت بدون تفصیل یادآوری میکنم.
۱- مرکز خلافت اسلامی را از مدینه رسول خداصبه کوفه منتقل کرد.
۲- دستور پیامبرصرا در مورد خلافت رها کرد و به آن عمل نکرد.
۳- دخترش، ام کلثوم را به نکاح عمر درآورد [۱۳۸].
۴- هنگامی که به خلافت رسید فدک را به فرزندانش نداد.
۵- از قاتلان حضرت عثمانسقصاص نگرفت.
۶- خویشاوندانش امثال ناپسریاش، محمد بن ابی بکر و پسر عموهایش، عبدالله، عبیدالله، قثم و ثمامه (فرزندان عباس) را روی کار آورد و بنابر ادعای شیعه تصریح نمود که بعد از او فرزندانش خلیفه هستند.
٧- در حدیبیه سرش را نتراشید و قربانی نکرد (هنگامیکه رسول خداصدستور داد).
۸- بیست رکعت نماز تراویح خواند.
٩- در غزوه بدر به رسول خداصپناه میبرد.
۱۰- در جنگ صفین با حضرت حسنساختلاف کرد.
۱۱- در مورد شلاق زدن ولیدبن عقبه با حضرت حسنساختلاف کرد.
۱۲- میان رسول خدا و عائشه مینشست تا جائیکه حضرت عائشهلمیگفت چیزی بجز رانم ندیدم.
۱۳- نه شب، بعد از وفات حضرت فاطمهلازدواج نمود [۱۳٩].
باتمام این مطالب، یک سنی هم پیدا نمیشود که حضرت علیسرا بد و بیراه بگوید اما نواصب و خوارج از اهل سنت نیستند و تا جایی که بنده اطلاع دارم نواصب هم اکنون وجود خارجی ندارند.
[۱۱٧] فتح الباری استتابة الـمرتدین: باب: حکم الـمـرتد، شماره: ۶٩۲۲. [۱۱۸] فتح الباری، کتاب التهجد ـ تحریض النبی على قیام اللیل: شماره: ۱۱۲٧. [۱۱٩] صحیح مسلم: کتاب فضائل الصحابة، شماره: ٩۳. [۱۲۰] صحیح مسلم: کتاب فضائل الصحابة، شماره: ٩۶. [۱۲۱] فتح الباری: کتاب الصلح، باب: کیف یکتب هذا ما صالح فلان، شماره: ۲۶٩۸. [۱۲۲] بحار الأنوار: ۳۸/۳۲۸. [۱۲۳] مسند احمد: ۱/٩٧. [۱۲۴] فتح الباری : کتاب الـمغازى، باب حدیث بنی النضیر، شماره: ۴۰۳۳. [۱۲۵] مذی آب رقیقی است که هنگام شهوت از آله تناسلی انسان بیرون میآید و با کسالت و سستی همراه نیست. (مترجم ) [۱۲۶] صحیح مسلم: کتاب الحیض، شماره: ۱٧. [۱۲٧] بحار الأنوار: ۴۰/۲. [۱۲۸] بحار الأنوار: ٧/۱۸۱. [۱۲٩] بحار الأنوار: ۴۳/۸۲. [۱۳۰] بحار الأنوار: ۴۳۴۳ [۱۳۱] بحار الأنوار: ۳٩۲۰٧. [۱۳۲] بحار الأانوار: ۳٩۳۴۸: بحار الأنوار از کتابهای معتبر نزد شیعه بحساب میآید و از کتابهای هشتگانهای است که نزد شیعه اساس هستند و مولف آن محمد باقر مجلسی از بزرگان علمای شیعه بحساب میآید تا حدی که به وی باقر العلوم گفتهاند. [۱۳۳] بحارالأنوار: ۴۱/۱۶۶. [۱۳۴] بحار الأنوار: ۱۴/۲٩۳. اینجا دشنامی وجود دارد که از ذکر و ترجمهاش انسان خجالت میشود و شرمش میآید. (مترجم) [۱۳۵] الکافی (٧/۲۰۱ ) [۱۳۶] بحارالانوار (۴/۳۰۳ ) [۱۳٧] کشف الغمه: ۱/۴٧۱. [۱۳۸] زیرا شیعه، حضرت عمرسرا کافر میدانند. [۱۳٩] آنچه مشهور در کتابهای شیعه است همین روایت است ـ بحار الأنوار: ۴۲/٩۲.