دروغگویان را بشناسید. پاسخی کوتاه به دروغهای تیجانی

فهرست کتاب

۵۵- تیجانی در صفحه ۲۴۲ می‌گوید:

۵۵- تیجانی در صفحه ۲۴۲ می‌گوید:

حدیث: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعلي مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ، وَأَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ، وَأَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وادر الحق معه حيث دار» [۱۵٩].

این حدیث را تیجانی بعد از حدیث: «أنا مدينة العلم. . . .».آورده است و قبل از این حدیث گفت: مورد استناد قرار نمی‌دهم جز روایت‌هایی که هردو گروه بر آن اجماع و اتفاق نظر داشته باشند. و همچنین در صفحه: ۱۲٧ گفت: پس من به هیچ چیز اعتماد نمی‌کنم جز در مواردی که همه بر آن اتفاق نظر دارند. و در صفحه ۱۲۰ گفت: و با خود پیمان بستم، حال که در این بحث طولانی و دشوار وارد می‌شوم، احادیث صحیحی که مورد اتفاق شیعه و سنی است مدرک قطعی قرار دهم.

و این حدیث با این لفظ، دروغی است که بررسول خداصبسته شده است و فقط این سخن پیامبرص: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعلي مَوْلاهُ» صحیح است و بعضی از علماء «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ، وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ» را هم صحیح قرار داده‌اند اما بقیه «وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وادر الحق معه حيث دار» دروغی محض بر رسول خداصاست و تیجانی و دیگران، امثال او نمی‌توانند سند صحیحی برای آن بیاورند.

تازه این جمله اخیر خلاف واقیعت و حقیقت است زیرا به اعتقاد شیعه هیچ‌یک از امت تا به شهادت رسیدن حضرت عثمانساو را یاری نکردند اما باوجود این، در زمان حضرت ابوبکر، عمر و عثمانشموفق و پیروز بودند و بعد از به شهادت رسیدن حضرت عثمانسمردم به سه گروه تقسیم شدند. گروهی با حضرت علیسبودند، گروهی با او مخالفت کردند و گروهی کناره‌گیری کردند و کسانی که او را یاری کردند پیروز نشدند بلکه کسانی که با او جنگیدند پیروز شدند و سرانجام هم پیروزی از آن آن‌ها شد وسرزمین‌هایی هم فتح کردند و حضرت علیسفقط در جنگ با خوارج پیرزو شد. اما حدیث صحیح: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعلي مَوْلاهُ» به چند دلیل بر امامت حضرت علی بن ابی طالب دلالت نمی‌کند که عبارتند از.

۱- اگر پیامبرصمی‌خواست به مردم بگوید که حضرت علیسبعد از او جانشین وی است این سخن را در ایام حج می‌گفت نه بعد از آن و مشخص است که پیامبرصبعد از حج در مکانی بنام غدیر خم، در راه مدینه این سخن را ایراد کردند.

۲- جایی که در آن این حدیث ایراد شده است یعنی غدیرخم، مکانی میان مکه و مدینه در جحفه است و جحفه نزدیک شهر رابغ و در پانزده کیلومتری آن قرار دارد پس غدیرخم ۱۶۰ کیلومتری از مکه فاصله دارد و بهیچ عنوان: محل اجتماع حجاج نیست [۱۶۰].

۳- عبد الحسین شرف الدین موسوی در کتابش «الـمراجعات» در مورد حدیث: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعلي مَوْلاهُ» می‌گوید: آیا به رسول خدا دستور داده نشد که آن را (خلافت علی را) تبلیغ نماید؟

آیا خداوند در این مورد او را درتنگنا نگذاشت بطوریکه سخن خداوند با تهدید مشابهت دارد، خداوند می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۖ وَإِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥ[المائدة: ۶٧] [۱۶۱]. «ای پیامبر آنچه از جانب پروردگارت نازل شده است تبلیغ کن، اگراین کار را نکردی رسالت خداوند را تبلیغ نکرده‌ای».

ظاهر سخن موسوی این را می‌رساند که پیامبر، خلافت حضرت علیسرا قبل از این (غدیرخم) تبلیغ نکرده است در نتیجه تمام ادله‌ای که شیعه قبل از غدیرخم به آن استدلال می‌کنند، باطل می‌شود و این حدیث را رسول خداصتقریباً سه ماه قبل از وفاتش ایراد فرمودند.

۴- پیامبرصبعد از حجة الوداع از کسی نمی‌ترسید اهل مکه و مدینه و اطراف آن‌ها یا فرمانبردار و تابع بودند و یا منافق و مغلوب بودند پس چرا خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱللَّهُ يَعۡصِمُكَ مِنَ ٱلنَّاسِ[المائدة: ۶٧]. «خداوند تو را از گزند مردم مخافظت می‌نماید».

۵- کلمه: «مولی» چه معنایی دارد آیاب ر مقصود شیعه که امامت است دلالت می‌کند برای واضح شدن این نکته، مطلب زیر را بخوانید.

چرا پیامبرصکلمه خلافت را واضح و روشن بیان ننمود و به آن تصریح نکرد بطوریکه احتمال تأویل نداشته باشد. اگر بپذیریم که او اولی‌تر وشایسته‌تر است از کجا می‌گویید که این دلیل بر امامت است؟ خداوند می‌فرماید: ﴿إِنَّ أَوۡلَى ٱلنَّاسِ بِإِبۡرَٰهِيمَ لَلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ[آل‌عمران: ۶۸]. «نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از اوپیروی کردند».

خداوند می‌فرماید: ﴿مَأۡوَىٰكُمُ ٱلنَّارُۖ هِيَ مَوۡلَىٰكُمۡۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ[الحدید: ۱۵]. «جایگاه شما آتش است، آتش شایسته شماست».

تازه اگر بپذیریم که او به امامت سزاوارتر است، هدف اینست که در آینده سزاوارتر است و اگر نه در آن زمان خود پیامبرصامام بوده است.

ابن سکیت می‌گوید: «ولایۀ» با کسره بمعنی سلطان است و «ولایت» و «ولایۀ» بمعنی نصرت و یاری است [۱۶۲]. و مولی از «ولایۀ» است و بمعنی یاور است و «والی» از «ولایۀ» است که بمعنی سلطان حاکم می‌آید و پیامبر فرمود: «مولی» و نگفتند «ولی» به همین خاطر فقهاء می‌گویند: «اذأ اجتمع الوالي والـمولى فايهما يقدم أي في الصلاة على الجنازة فالوالي الحاكم والولي القريب».«هنگامیکه حاکم و خویشاوند هر دو حضور داشتند در نماز جنازه کدامیک مقدم می‌شود پس والی بمعنی حاکم می‌آید و مولی بمعنی خویشاوند می‌آید».

مطالب دیگری وجود دارد که بخاطر طولانی شدن صحبت از ذکر آن‌ها خودداری نمودم علاقه‌مندان می‌توانند به کتاب «منهاج السنة»شیخ الاسلام ابن تیمیه/مراجعه نمائید [۱۶۳].

[۱۵٩] کسی که من مولای او هستم علی مولای اوست خدایا دوست بدار کسی که علی را دوست دارد و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن دارد ویاری کن کسی را که او را یاری کند و یاری نکن کسی را که یاری او را ترک می‌کند وهر کجا او رفت حق را با او بگردان. [۱۶۰] بعضی گمان کرده‌اند که رسول خدا این سخن را در جایی که همه حجاج از هم جدا می‌شدند ایراد فرموده است. [۱۶۱] الراجعات: مراجعه شماره: ۱۲, ص: ۱۴۰. [۱۶۲] لسان العرب: ۱۵/۴۰. [۱۶۳] منهاج السنة: ٧/۳۰۳ بعد از آن. یا به کتاب شاهراه اتحاد نوشته علامه حیدر على قلمداران که بحث بسیار جالب و مفیدى درباره این حدیث «من كنت مولاه». دارد.