٩- و در صفحه ۵٩-۶۰ میگوید:
«و سخنش با پیامبرش موسای کلیم÷هنگامی که روایت را از خداوند درخواست کرد: ﴿رَبِّ أَرِنِيٓ أَنظُرۡ إِلَيۡكَۚ قَالَ لَن تَرَىٰنِي﴾[الأعراف: ۱۴۳]. «حضرت موسی گفت: پروردگارا، بگذار تو را ببینم، خداوند فرمود: تو هرگز نمیتوانی مرا ببینی». ولن زمخشریه، همیشگی و ابدی بودن را میرساند. آنطوریکه نحویها میگویند» [۲۶۲].
استدلال تیجانی به قول زمخشری مانند استدلال نصاری علیه اهل سنت در مورد تحریف قرآن به قول شیعه است که قرآن تحریف شده است زیرا زمخشری معتزلی است و شیعه در باب صفات خداوند، معتزلی مسلک هستند.
و ﴿َلَن﴾هیشه نزد نحوشناسان تأبید (همیشگی وأبدی بودن) را نمیرساند میتوانید به (مغنی اللبیب)، (التوضیح والتکمیل) و کتب دیگر نحوی نگاه کنید. آیا تیجانی بجز ادعاء محض دلیلی هم آورده است؟!.
تیجانی در مورد این آیه: ﴿وَلَن يَتَمَنَّوۡهُ أَبَدَۢا﴾[البقرة: ٩۵] [۲۶۳].
چه میگوید؟ اگر بگوییم ﴿لَن﴾ابدی بودن را میرساند پس چرا خداوند با کلمه ﴿أَبَدَۢا﴾. تاکید نموده است؟ این از یک طرف، واز طرف دیگر، خداوند در قرآن ذکر نموده است که کفار آرزوی مرگ میکنند بلکه طلب مرگ میکنند چنانچه میفرماید: ﴿وَنَادَوۡاْ يَٰمَٰلِكُ لِيَقۡضِ عَلَيۡنَا رَبُّكَ﴾[الزخرف: ٧٧]. «فریاد میزنند: ای مالک! پروردگارت مارا بمیراند».
بعد از این صحبتها، این مطلب که مؤمنین، پروردگار شان را میبینند با کتاب و سنت ثابت است و ما در اینجا با ذکر آیات اکتفا میکنیم البته اگر تیجانی میپذیرد زیرا بسیاری از علماء شیعه معتقد به تحریف قرآناند و احادیث ما را از رسول خداصنمیپذیرند. ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ ٢٣﴾[القیامة: ۲۲-۲۳]. «در روز (قیامت) چهرههایی تروتازهاند و بهسوی پروردگاشان در حجاب و پردهاند». وقتی کفار در پرده و حجابند و خد را نمیبینند مفهومش اینست که میان مؤمنین و خداوند حجابی وجود ندارد. ﴿لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَةٞ﴾[یونس: ۲۶]. «کسانیکه کارهای نیک انجام دادهاند برای آنها بهشت و بیشتر از آن است». بیشتر از بهشت فقط میتواند چیزی برتر از آن باشد.
و آیهای که در مورد حضرت موسی÷ وارد شده تیجانی آن را ذکر کرد، دلیلی غیر مستقیم بر رؤیت خداوند در آخرت است و توضیح آن اینکه:
اگر رؤیت مطلقاً ممتنع و محال میبود حضرت موسی÷در حالی که نسبت به پروردگارش شناخت داشت، آن را درخواست نمیکرد. خداوند درخواست موسی÷را انکار نکرد آنطوریکه درخواست حضرت نوح÷را انکار کرد، وقتیکه نوح گفت: فرزندم از اهل من است، خداوند فرمود: ﴿إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ﴾[هود: ۴۶]. «من تو را نصیحت میکنم که از نادانان نباشی».
خداوند بر کوه متجلی شد و حضرت موسی÷نزد خداوند از کوه ارزش بیشتری دارد.
میگوییم: ﴿لَن﴾ابدیت وهمیشگی را نمیرساند چنانچه ابن مالک میگوید:
ومن رأي النفى بلن مؤ بداً
فقوله ار دد وسواه فاعضدا
[۲۶۴]
«کسیکه میگوید ﴿لن﴾ابدیت و همیشگی را میرساند سخنش را رد کن و رای دیگر را محکم بگیر».
خداوند رؤیت را مشروط به چیز ممکنی نمود و فرمود: اگر کوه در جایش ثابت ماند مرا خواهی دید. و آنچیزی که وابسته و مشروط به چیز ممکن باشد، امکانپذیر است.
خداوند به حضرت موسی÷نگفت دیده نمیشوم بلکه گفت: مرا نمیبینی هم اکنون در دنیا نمیبینی.
[۲۶۲] لن زمخشریه. . . . .. الخ در کتاب فارسی نیست اما در متن عربی در صفحه: ۲۸ آن است. [۲۶۳] «هر گز آنرا (موت را) آرزو نمیکنند (در مورد کفار)». [۲۶۴] الکافیة الشافیة.