۲۰ تیجانی در صفحه ٩٩ میگوید:
«نه مانند علمای ما (اهل سنت) هرگز فتوایی نمیدهند و سخنی نمیگویند مگر اینکه قبلاً نظر حکومت را تأمین کنند چرا که مزد بگیر دولتاند، و دولت هم هرکه را خواست نصب میکند یا عزل مینماید».
در این مورد تیجانی راست میگوید زیرا علمای صوفیه فقط در جهت خوشنودی حکومتهایشان صحبت میکنند اما اگر هدف تیجانی، علمای اهل سنت است سخن او کذب و دروغ است البته دروغ گفتن از تیجانی بعید نیست. ما در این مورد زیاد صحبت نمیکنیم بلکه به این کلام خداوند اکتفا میکنیم که میفرماید:
﴿قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾[البقرة: ۱۱۱].
«بگو، اگر در سخنتان راستگو هستید، دلیلتان را بیاورید».
و به عنوان مثال به داستان امام زهری با هشام بن عبدالمک [۵۵]، داستان امام مالک با ابوجعفر منصور [۵۶]، داستان عز بن عبدالسلام با ممالیک [۵٧]و داستان ابن تیمیه با ناصر قلاوون و پیپرس الجاشنگیر [۵۸]نگاه کنید. و همچنین به داستان اوزاعی با عبدالله بن علی [۵٩]، ابن ابیذئب با ابو جعفر منصور [۶۰]، احمد بن حنبل با معتصم و دیگران که تعداد آنها زیاد است بنگرید [۶۱].
اینها علمای ما در این عصر هستند آنها از همه مردم با نفاق فاصله بیشتری دارند، بلکه نفاق و تقیه از اعتقادات شیعه است اما اهل سنت در دین خداأ تقیه نمیکنند آنطوریکه علمای شیعه حتی با خود شیعه تقیه میکنند.
[۵۵] سیراعلام النبلاء: ۵/۳۳٩ . [۵۶] سیراعلام النبلاء: ۸/٧٩). [۵٧] طبقات الشافعیة الکبری: ۸/۲۱۶. [۵۸] العقو د الدریة: ۱۳۲ـ ۱۸۴. [۵٩] سیراعلام البنلاء: ٧/۱۴۴. [۶۰] سیراعلام النبلاء: ٧/۱۴۴. [۶۱] و بعنوان نمونه به علمای معاصر اهل سنت بنگرید که در ایران شیعه مذهب چطور در برابر حکومت ایستادند و بیباکانه به استقبال، زندان، شکنجه و شهادت رفتند، عدهای امثال مظفریان و ناصر سبحانی و عبدالحق جعفری اعدام شدند، عدهای امثال دکتر احمد صیاد، ضیائی کاظمی و ربیعی در داخل ایران، قطعه قطعه شدند جنازهشان در جادهها انداخته شد و عدهای امثال عبدالملک ملازاده و عبدالناصر جمشید زهی در خارج، در سرزمین هجرت، با گلولههای غدر و خیانت حکام جنایتکار، کشته شدند وعدهای هم در زندانها و شکنجهگاههای حکام بسر میبرند، و تعدادی در کشورهای همسایه در هجرت و غربت زندگی میکنند. و این نمونه خیلی کوچک و ناچیزی از علماء اهل سنت در ایران است که امثال آنها صدها نفر وجود دارد. (مترجم)