۲۵- تیجانی در صفحه: ۱۱۱-۱۱۲ میگوید:
«به زیارت بقیع رفته بودم و ایستاده بودم و بر روان پاک اهل بیت درود میفرستادم، در کنار من پیر مرد سالخوردهای بود که میگریست، از گریهاش فهمیدم شیعه است [۶۴]رو به قبله کرد و نماز خواند، ناگهان سربازی بسرعت بسوی او آمد، گویی از دور مراقب حرکاتش بود و درحالیکه او به سجود رفته بود با پوتینش چنان لگدی به او زد، که وارونه شد و به پشت بر زمین افتاد و تا مدتی آن بیچاره از هوش رفته بود و آن سرباز همچنان او را میزد و فحش ناسزا میگفت. دلم به حال آن پیرمرد سوخت خیال کردم اصلاً مرده است، غیرتم بجوش آمد و کنجکاویم برانگیخته شد به آن سرباز رو کردم و گفتم: خدا را خوش نمیآید، چرا او را میزنی درحالیکه نماز میخواند؟
با تندی به من گفت: تو ساکت باش و دخالت نکن وگرنه با تو همین میکنم که با او کردم».
آنچه مایه شگفتی و غیر قابل تصدیق است در این داستان، اینست که: چگونه این داستان اینچنین پایان یافت زیرا از عادت داستانهای تیجانی اینست که این مرد گرفته شود و اعدام شود. وانگهی چگونه تیجانی بر پیر مرد شیعه مذهب انکار نکرده است زیرا او در نمازش پشت بسوی قبور اهل بیت نموده بود.
مجلسی میگوید: «و مطلب ششم: دو رکعت نماز زیارت خواندن هنگام فارغ شدن (از زیارت) اگر برای زیارت پیامبرصآمده است، در روضه بخواند و اگر برای زیارت یکی از ائمه آمده است نزدیک سرش بخواند و اگر این دو رکعت را در مسجد همان مکان بخواند جائز است. و در خواندن این دو رکعت بسوی قبر رخصت و اجازه داده شده است. اگر پشت بسوی قبله نمود و نماز خواند جائز است» [۶۵].
و در پایان، قبل از اینکه فراموش کنیم از حمیت و غیرت تیجانی سپاسگزاری میکنیم و حقا که مردان در غیرت و صداقت اینچنین هستند.
[۶۴] تیجانی دانست که او شیعه است زیرا شیعه در تعلق به قبور، مردگان و نوحه خواندن نزد قبور معروفاند. [۶۵] بحار الأنوار: ٩٧/۱۳۴.