سوره قمر
مکی است و دارای (۵۵) آیه است.
وجه تسمیه: این سوره به سبب افتتاح با خبر دادن حق تعالی از دو پاره شدن ماه به عنوان معجزهای برای رسول اکرم ص، «قمر» نامیده شد.
قبلا در بیان فضیلت سوره «ق» نیز نقل کردیم که رسول خدا صدو سوره «ق» و «قمر» را در نمازهای عید اضحی و فطر میخواندند زیرا این دو سوره، مشتمل بر مژدهها، هشدارها، بیان آغاز و اعاده آفرینش، توحید، نبوت و غیر آن از مقاصد عظیماند.
صاحب تفسیر «فی ظلال القرآن» میگوید: «این سوره از آغاز تا انجام خود، حملهای سخت کوبنده و محکم بر دلهای دروغانگاران هشدارهای الهی است، به همان اندازه که آرامبخش نیرومند و محکمی برای دلهای مؤمنان و باورمندان است».
﴿ٱقۡتَرَبَتِ ٱلسَّاعَةُ وَٱنشَقَّ ٱلۡقَمَرُ١﴾
«قیامت نزدیک شد» یعنی: قیامت به اعتبار زمانی که از عمر دنیا بعد از نبوت محمد صباقی مانده و در مقایسه با آنچه که از عمر دنیا گذشته است، نزدیک شد. البته مرور قرنها بعد از نزول این آیه و گذشت دهها قرن دیگر نیز، در عمر دنیایی که آن را دانشمندان معاصر پنج میلیارد سال یا بیشتر از آن تخمین زدهاند، چیزی به حساب نمیآید لذا قیامت به این اعتبار نزدیک است که هر امر آمدنیای نزدیک میباشد. در حدیث شریف به روایت انس سآمده است که روزی رسول اکرم صـ در حالی که آفتاب مشرف به غروب بود ـ برای اصحابشان سخنرانی میکردند پس فرمودند: «سوگند به ذاتی که جانم در قبضه قدرت اوست، از عمر دنیا نسبت به آنچه که از آن گذشته، باقی نمانده است جز به اندازه زمانی که از این روز شما نسبت به آنچه که از آن گذشته، باقی مانده است و ما هماکنون جز چیز اندکی از خورشید نمیبینیم».
«و از هم شکافت ماه» یعنی: ماه ـ به عنوان معجزهای برای رسول اکرم صشقگردید و دو پاره شد. عثمان بن عطاء از پدرش روایت کرده است که در معنای این بخش از آیه گفت: «ماه به زودی شکافته خواهد شد». یعنی: تا هنوز شکافته نشده است. و کسانی از اهل تفسیر که مشرب حکما را دارند و خرق و التیام در جسم سماوی را قبل از وقوع قیامت جایز نمیدانند، نیز بر این نظرند. اما ابنکثیر میگوید: «انشقاق و دو پارهشدن ماه، در زمان رسول اکرم صبه وقوع پیوست،که این واقعه در احادیث متواتر با اسانید صحیح به اثبات رسیده و در میان علما مورد اتفاق میباشد. و این یکی از معجزات پردرخشش و قاطع آن حضرت صبود». بخاری، مسلم و غیر ایشان از انس سروایت کردهاند که فرمود: «مردم مکه از رسول خدا صدرخواست کردند که برایشان نشآنهای را بنمایاند پس آنحضرت صماه را به صورت دو پاره به آنان نمایاندند تا بدانجا که کوه حراء در میان دو پاره ماه واقع شد». در روایت دیگری آمده است که: «یک پاره ماه بالای کوه قعیقعان و پاره دیگر آن بر کوه ابوقبیس قرار گرفت». همچنین بخاری ومسلم از ابن مسعود سروایت کردهاند که فرمود: در عهد رسول اکرم صماه به دو پاره شق شد، پارهای بالای کوه و پارهای دیگر پایینتر از آن. در این اثنا رسول اکرم صفرمودند: «اینک بنگرید». یعنی معجزهای را که درخواست کرده بودید، مشاهده کنید.
﴿وَإِن يَرَوۡاْ ءَايَةٗ يُعۡرِضُواْ وَيَقُولُواْ سِحۡرٞ مُّسۡتَمِرّٞ٢﴾
«و هرگاه» کافران قریش «نشانهای ببینند» یعنی: معجزهای برای آنحضرت صببینند که دال بر نبوت ایشان باشد؛ «اعراض کنند» و از تصدیق و ایمان به آن روی برتابند «و گویند: سحری است مستمر» یعنی: این معجزه، سحری است نیرومند و سخت که بر هر سحر دیگری فایق میآید. آنگاه که یک چیز قوی و مستحکم باشد، اعراب میگویند: «استمر الشی». یا مرادشان از «مستمر» این بود که این معجزه، جادویی دنبالهدار و مستمر است.
مفسران در بیان سبب نزول آیه میگویند: آنگاه که ماه دو پاره شد، مشرکان گفتند: محمد صما را سحر کرده است پس، از مسافران راهها بپرسید که آیا آنان نیز این پدیده را دیدهاند یا خیر؟ و از مسافران سؤال کردند. آنها نیز گفتند: بلی! ما این پدیده را دیدهایم. آنگاه آیات (۱ ـ ۲) نازل شد. ابن مسعود سمیگوید: من خود قبل از هجرت رسول اکرم صبه مدینه، ماه را به شکل دو پاره در مکه دیدم. پس مشرکان گفتند: ماه جادو شده است!! آنگاه این آیه نازل شد.
﴿وَكَذَّبُواْ وَٱتَّبَعُوٓاْ أَهۡوَآءَهُمۡۚ وَكُلُّ أَمۡرٖ مُّسۡتَقِرّٞ٣﴾
«و دروغ شمردند» کافران نبوت رسول اکرم صرا «و هوی و هوسهای خویش را» که شیطان با وسوسههای خود برایشان آراست «پیروی کردند» و حق را بعد از ظهور آن رد نمودند «و هر کاری مستقری دارد» یعنی: هر کاری به سرانجامی منتهی میشود؛ از ناکامی یا پیروزی در دنیا و نیکبختی یا بدبختی در آخرت اما نهایتا خیر در اهل خیر و شر در اهل شر قرار میگیرد. یا معنی این است: برای هر کار حقیقتی است؛ پس آنچه از آن حقیقت که در دنیا مقدر باشد، به زودی نمایان میشود و آنچه که به آخرت موکول شده باشد، نیز به زودی شناخته میشود.
در این آیه نیز تسلیتی برای رسول خدا صو مژدهای به ایشان است که پیروزی به زودی در دنیا همپیمانشان خواهد بود و در آخرت نیز درجات بلند و بهشت جاویدان از آن ایشان و پیروانشان است.
﴿وَلَقَدۡ جَآءَهُم مِّنَ ٱلۡأَنۢبَآءِ مَا فِيهِ مُزۡدَجَرٌ٤﴾
«و قطعا از خبرها آنچه که در آن درس عبرت است، بدیشان رسیده است» یعنی: قطعا از اخبار امتهای دروغ انگار پیشین که داستانهایشان در قرآن بیان شده است، چنان درسها و موعظههایی به کفار مکه رسیده است که تأمل در آنها برای دست برداشتنشان از آن شرراتها و بدیها کافی است.
﴿حِكۡمَةُۢ بَٰلِغَةٞۖ فَمَا تُغۡنِ ٱلنُّذُرُ٥﴾
«حکمتی است بالغه» یعنی: قرآن به عنوان حکمتی رسا و تامه که در محکمی و استواری خود در اوجگاه اعتلا قرار دارد و در آن هیچ نقص و خللی نیست، بدیشان آمده است «ولی هشدارها سود نمیدهد» یعنی: هرگز بیم دادنها و هشدارها به حال معاندان سودی نمیبخشد زیرا عنادشان، آنان را از پذیرش حق برمیگرداند.
﴿فَتَوَلَّ عَنۡهُمۡۘ يَوۡمَ يَدۡعُ ٱلدَّاعِ إِلَىٰ شَيۡءٖ نُّكُرٍ٦﴾
«پس» ای محمد ص! «از آنان روی برتاب» و خود را در دعوتشان خسته و رنجور نکن، از آنجا که بیم و هشدار در آنان تأثیر گذار نیست «روزی که دعوتگربه سوی چیزی ناشناخته دعوت میکند» یعنی: ای محمد ص! این روز را برای آنان انتظار بکش. دعوتگر: اسرافیل ÷است و ﴿شَيۡءٖ نُّكُرٍ﴾رخداد وحشتناک و غریبی است که آن را از بس بزرگ میبینند، نمیشناسند چرا که قبل از آن با نظیر چنان امر بزرگی شناخت نداشته و مانند آن را ندیده بودند و آن رخداد وحشتناک، رفتن به سوی صحنه هولناک حساب روز قیامت است.
﴿خُشَّعًا أَبۡصَٰرُهُمۡ يَخۡرُجُونَ مِنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ كَأَنَّهُمۡ جَرَادٞ مُّنتَشِرٞ٧﴾
«در حالی که چشمهای خود را فروهشتهاند» یعنی: روزی که از قبرهای خود بیرون میآیند، چشمهایشان خوار و ذلیل است از بس که احساس ذلت و پستیمیکنند «چون ملخهای پراکنده از قبرها بر میآیند» یعنی: در اثر ذلت و خواری، با چشمان ضعیف و خستهای از گورهای خود بیرون میآیند، گویی در کثرت و بههم آمیختگیشان مانند ملخهای پراکنده انبوهی هستند که به همدیگر درآمیختهاند.
﴿مُّهۡطِعِينَ إِلَى ٱلدَّاعِۖ يَقُولُ ٱلۡكَٰفِرُونَ هَٰذَا يَوۡمٌ عَسِرٞ٨﴾
«به سرعت» و بدون هیچ درنگ و تأخیری «به سوی آن دعوتگر» که اسرافیل÷است «میشتابند. کافران میگویند: امروز چه روز دشواری است» آری! آن روز بر کفار روز سخت و دشواری است ولی بر مؤمنان سخت نیست چنانکه از مفهوم مخالف این آیه دانسته میشود.
﴿كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ فَكَذَّبُواْ عَبۡدَنَا وَقَالُواْ مَجۡنُونٞ وَٱزۡدُجِرَ٩﴾
«پیش از آنان» یعنی: پیش از قریش، امتهای دیگر و از جمله «قوم نوح نیز به تکذیب پرداختند و بنده ما را دروغزن خواندند» انتساب نوح÷به عبودیت حق تعالی، گرامیداشت و تشریفی برای او و تنبیهی بر این حقیقت است که فقط نوح÷بود که در آن وقت هدف از آفرینش خود را ـ که همانا عبودیت است برآورده گردانید، چه در آن هنگام بر روی زمین جز او عابد دیگری برای خداوند أوجود نداشت «و گفتند: دیوآنهای است» امت نوح ÷به وی نسبت دیوانهگی را دادند «و با او به درشتی برخورد شد» یعنی: نوح ÷با انواع زجر و شکنجه و دشنام و خشونت، از میدان تبلیغ رسالت و تبیین نبوت رانده شد و از سوی آنان تحت فشار قرار گرفت.
﴿فَدَعَا رَبَّهُۥٓ أَنِّي مَغۡلُوبٞ فَٱنتَصِرۡ١٠﴾
«پس دعا کرد به جناب پروردگار خویش که: من مغلوب شدم؛ به داد من برس» وبرای من و دین خویش از آنان انتقام بگیر. بدینگونه بود که نوح ÷طالب نصرت بر آنان شد چرا که به تمرد، سرکشی و پافشاری آنان بر گمراهی پی برده و از آنان تماما مأیوس شده بود. روایت شده است که: یکی از آنان میآمد و نوح ÷را به زیر پای خود افگنده گلویش را آنچنان میفشرد که از خفگی بیهوش بر زمین میافتاد و چون به هوش میآمد، چنین دعا میکرد: «اللهم اغفر لقومي فإنهم لا يعلمون». «بار الها! بر قومم بیامرز زیرا آنان نمیدانند».
﴿فَفَتَحۡنَآ أَبۡوَٰبَ ٱلسَّمَآءِ بِمَآءٖ مُّنۡهَمِرٖ١١﴾
«پس درهای آسمان را به آبی بسیار ریزان گشودیم» که سخت، پیاپی و سیلآسابر آنان فرومیریخت.
﴿وَفَجَّرۡنَا ٱلۡأَرۡضَ عُيُونٗا فَٱلۡتَقَى ٱلۡمَآءُ عَلَىٰٓ أَمۡرٖ قَدۡ قُدِرَ١٢﴾
«و از زمین چشمهها برشکافتیم» یعنی: همه زمین و حتی درون تنورها را که جایگاه فروزش آتش است، چشمههای روان و بر شکافتهای گردانیدیم؛ «تا آب برای کاری که مقدر شده بود، به هم پیوست» یعنی: تا سرانجام، آب آسمان و آب زمین برای انجام امری که در باره آنان فیصله شده بود، جمع شد و به هم پیوست.آن امر فیصله شده، همانا هلاکتشان با غرق در آب بود.
﴿وَحَمَلۡنَٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَٰحٖ وَدُسُرٖ١٣﴾
«و او را بر کشتی تختهدار و میخ آجین سوار کردیم» یعنی: نوح ÷را بر کشتیای که تختههای عریضی داشت و میخها آن تختهها را به هم محکم پیوسته بود، سوارکردیم. مراد این است که کشتی نوح÷، سخت استوار و مستحکم بود.
﴿تَجۡرِي بِأَعۡيُنِنَا جَزَآءٗ لِّمَن كَانَ كُفِرَ١٤﴾
«زیر نظر ما روان بود» یعنی: آن کشتی در منظر و دیدگاه ما و با حفظ و نگهداشت ما، روان بود «به عنوان جزای کسی که او را ناسپاسی کرده بودند» یعنی: روان کردن کشتی، پاداشی برای نوح ÷بود؛ همان کسی که برایشان نعمتی بود و آنها این نعمت را کفران و ناسپاسی کرده بودند. یا معنی این است: آنان به عنوان جزا و انتقامی برای نوح ÷که دعوتش را مورد انکار قرار داده بودند، غرق ساخته شدند.
﴿وَلَقَد تَّرَكۡنَٰهَآ ءَايَةٗ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ١٥﴾
«و به راستی آن را آیتی باقی گذاشتیم» یعنی: به راستی آن کشتی را به عنوان عبرتی برای عبرتگیران باقی گذاشتیم چنان که تا هنوز هم از وجود کشتی نوح ÷بر کوه «آرارات» سخن میرود. بهقولی معنی این است: این برخوردی را که با آنان کردیم، به عنوان عبرت و موعظهای برای آیندگان باقی گذاشتیم «پس آیا هیچ پندگیرندهای هست» که از این نشانه، پند و عبرت گیرد؟.
﴿فَكَيۡفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ١٦﴾
«پس چگونه بود عذاب من و هشدارهای من؟» یعنی: عذاب و هشدارهای من بهگونهای هولناک و عجیب بود که در وصف نمیگنجد و بدینگونه بود که برای پیامبر خود نوح ÷انتقام گرفتیم.
﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ١٧﴾
«و هر آینه قرآن را برای ذکر» یعنی: برای یادگیری و حفظ «آسان کردیم» وکسی را که جویای حفظ آن باشد، بر یادگیری آن یاری نمودیم. بهقولی دیگر معنی این است: قرآن را برای پندگرفتن و موعظه پذیری آماده کردیم چرا که در آن انواع پند و اندرز قرار دادیم «پس آیا هیچ پندپذیری هست» که از مواعظ وعبرتهای آن پند و عبرت گیرد. آیه کریمه انگیزشی است بر فراگیری و آموختن قرآن، بسیار تلاوت نمودن آن و شتاب کردن در طلب فهم معانی آن. چنانکه نظیر این معنی در آیه (٩٧) از سوره «مریم» نیز آمده است. ابن عباس سمیگوید: «اگر خدای ﻷ قرآن را بر زبان انسآنها آسان نمیکرد، هرگز احدی از خلق نمیتوانست که به کلام وی نطق کند». حکمت در تکرار ﴿فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ﴾تجدید تنبیه و هشدار در مورد لزوم پند گرفتن از قرآن است زیرا هر تکراری در قرآن برای تثبیت و پایدار ساختن معانی در نفوس انسآنها میباشد.
﴿كَذَّبَتۡ عَادٞ فَكَيۡفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ١٨ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ رِيحٗا صَرۡصَرٗا فِي يَوۡمِ نَحۡسٖ مُّسۡتَمِرّٖ١٩﴾
«عاد به تکذیب پرداختند» عاد: قوم هود÷بودند که او در میانشان به پیامبری مبعوث شد اما به تکذیب وی پرداخته و او را آزار و شکنجه دادند «پس چگونه بود عذاب من و هشدارهای من؟» یعنی: بشنوید که عذاب و انذار ما برای آنان چگونه بود: «ما بر آنان بادی صرصر فرستادیم» یعنی: بادی بسیار سرد. بهقولی: باد صرصر بادی است که صدای سخت و هولناکی داشته باشد «در روزی شوم دنبالهدار» یعنی: در روزی که شومی و ناخجستهگی آن پیوسته و مستمر بود و با نحوست خود چنان برآنان استمرار یافت که تماما هلاکشان گردانید. ابنکثیر میگوید: «نحوست آن روز بدین جهت مستمر بود که عذاب دنیوی آنها را به عذاب اخروی پیوست گردانید». ابن عباس سمیگوید: «این عذاب در آخرین چهارشنبه ماه نازل شد و کوچک و بزرگ آنان را نابود کرد». مراد این است که آن روز، بر کفار قوم عاد نحس و شوم بود، نه بر پیامبرشان و بر مؤمنان پس ذات آن روز نحس نبود بنابراین، تشاؤم به عدد (۱۳) و امثال آن از اعداد، شرعا صحیح نیست.
﴿تَنزِعُ ٱلنَّاسَ كَأَنَّهُمۡ أَعۡجَازُ نَخۡلٖ مُّنقَعِرٖ٢٠﴾
آن باد صرصر چنان باد سختی بود «که مردم را از جا میکند» یعنی: آنان را از زیر پایشان همچون بر کندن درخت خرما از بن و ریشه، از جا میکند. مجاهد میگوید: «باد صرصر آنها را از زمین بر میکند و بر سرهایشان محکم بر زمین میکوفت چنان که گردنهایشان خرد گشته و سرهایشان از بدنهایشان جدا میشد». بهقولی معنی این است: آن باد صرصر مردم را از خانههایشان بیرون میکشید و از زمین بر میکند «گویی آنان تنههای درختان خرمای از ریشه برکندهای بودند» خداوند متعال آنان را در درازی قد و قامتشان ـ آنگاه که باد آنها را از جا برمیکند و بر روهایشان بر زمین میکوبید ـ به درختان خرمایی تشبیه کرده که بر زمین میافتند در حالیکه سر ندارند. منقعر: یعنی کنده شده از ریشه خویش.
﴿فَكَيۡفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ٢١ وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ٢٢﴾
«پس چگونه بود عذاب من و هشدارهای من؟» تکرار این عبارت برای تهویل و افگندن بیم و هراس در دلهاست «و قطعا قرآن را برای پند آموزی آسان کردهایم پسآیا هیچ پندپذیری هست؟» تکرار این عبارت نیز چنانکه گفتیم، برای تجدید تنبیه و توجه دادن به آنهاست. مفسران برای (للذکر) همچون آیه (۱٧) دو معنی بیان کردهاند؛ یکی «پندپذیری» که این معنی به مقام و سیاق مناسبتر است و دیگری «حفظ» و یادگیری. چنانکه روایت شده است: «هیچ کتابی از کتابهای الهی همانند قرآن از اول تا آخر حفظ شده نبوده است».
﴿كَذَّبَتۡ ثَمُودُ بِٱلنُّذُرِ٢٣﴾
«قوم ثمود هشداردهندگان را تکذیب کردند» یعنی: قوم ثمود پیامبرانی را که بهسویشان فرستاده شده بودند، تکذیب کردند. یا معنی این است: آنان پیامبرشان صالح ÷را دروغزن شمردند و به صیغه جمع ذکر شد زیرا هرکس یکی از انبیا †را تکذیب کند، در حقیقت سایر آنان را نیز تکذیب کرده است چه پیامبران †همه در دعوت به سوی اصول و کلیات شرایع الهی، اتفاق و هماهنگی کاملی داشتهاند.
﴿فَقَالُوٓاْ أَبَشَرٗا مِّنَّا وَٰحِدٗا نَّتَّبِعُهُۥٓ إِنَّآ إِذٗا لَّفِي ضَلَٰلٖ وَسُعُرٍ٢٤﴾
«و گفتند» قوم صالح ÷«آیا تنها بشری از خودمان را پیروی کنیم؟» یعنی: چگونه بشری را پیروی کنیم که از جنس خود ماست و بهعلاوه او تک و تنهاست و بر دعوت خود هیچ پیروی ندارد؟ «در این صورت ما واقعا در گمراهی خواهیم بود» یعنی: اگر ما از او پیروی کنیم، در این صورت، دور از حق و در اشتباه خواهیم بود «و در سعر» یعنی: در آن صورت، ما در عذاب و رنج و سختی خواهیم بود. بهقولی: مراد از (سعر) در اینجا دیوانهگی است، یعنی در صورت پیروی از صالح÷، ما در دیوانهگی خواهیم بود.
﴿أَءُلۡقِيَ ٱلذِّكۡرُ عَلَيۡهِ مِنۢ بَيۡنِنَا بَلۡ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٞ٢٥﴾
«آیا از میان همه ما ذکر بر او فرود آمده است» یعنی: چگونه او از میان همه ما بهوحی و نبوت مخصوص گردانیده شده در حالیکه در میان ما کسانی هستند که از او به این کار سزاوارترند «نه بلکه او دروغگویی خود پسند است» یعنی: او دروغگویی است از حد متجاوز. اشر: نشاط و شادمانی، یا ناز و تکبر و غرور است.
﴿سَيَعۡلَمُونَ غَدٗا مَّنِ ٱلۡكَذَّابُ ٱلۡأَشِرُ٢٦﴾
«به زودی فردا خواهند دانست که دروغگوی گستاخ کیست» آیا صالح÷است یا آنان؟ مراد از فردا؛ وقت فرود آمدن عذاب بر آنان در دنیا، یا روز قیامت است.
﴿إِنَّا مُرۡسِلُواْ ٱلنَّاقَةِ فِتۡنَةٗ لَّهُمۡ فَٱرۡتَقِبۡهُمۡ وَٱصۡطَبِرۡ٢٧﴾
«هرآینه ما فرستنده ماده شتر هستیم» یعنی: بیرونآورنده آن از درون صخره هستیم؛ همانگونه که آنان پیشنهاد کردهاند. روایت شده است که صالح÷دو رکعت نماز گزارد و دعا کرد آنگاه صخرهای که قوم وی تعیین کرده بودند شکافته شد و کوهان شتر از آن پدیدار گشت و شتر بزرگ و عظیمالجثهای از آن بیرون آمد «برای آزمایش آنان» یعنی: برای ابتلا و امتحانشان «پس مراقب آنان باش» ای صالح÷که چه میکنند «و شکیبایی کن» بر آزارهایی که از سوی آنان به تو میرسد.
﴿وَنَبِّئۡهُمۡ أَنَّ ٱلۡمَآءَ قِسۡمَةُۢ بَيۡنَهُمۡۖ كُلُّ شِرۡبٖ مُّحۡتَضَرٞ٢٨﴾
«و به آنان خبر ده که آب در میانشان» یعنی: در میان قوم ثمود و میان شتر «تقسیم شده است» یک روز از آن شتر است و روز دیگر از آنان چنان که حق تعالی میفرماید: ﴿لَّهَا شِرۡبٞ وَلَكُمۡ شِرۡبُ يَوۡمٖ مَّعۡلُومٖ﴾[الشعراء: ۱۵۵]. «آبشخوری برای او و آبشخور روزی معین برای شماست». «هر کدام را آب به نوبت خواهد بود» یا هر کدام در حصهای از آب حاضر باشند. شرب: حصه و بهرهای معین از آب است. مجاهد میگوید: «یعنی قوم ثمود در روز نوبت خود بر آب حاضر بوده و از آن بیاشامند و در روز نوبت شتر شیر آن را بدوشند». ابن عباس سمیگوید: «در روز نوبت آنان، شتر چیزی از آب را نمینوشید و به آنها شیر میداد و آنها از شیر آن در نعمت بودند و چون روز نوبت شتر می بود، همه آب را مینوشید به طوری که از آن آب چیزی باقی نمیماند».
﴿فَنَادَوۡاْ صَاحِبَهُمۡ فَتَعَاطَىٰ فَعَقَرَ٢٩﴾
«پس رفیقشان را صدا کردند» یعنی: قبیله ثمود از این تقسیم دلتنگ شده رفیقشان را ندا کردند و او را بر پی کردن شتر برانگیختند و او فرد بدبخت و شروری به نام «قدار بن سالف» بود؛ «پس او دست درازی نمود و شتر را پی کرد» یعنی: او بر شتر حمله برد و آن را پی کرد، یا بر دست دراز کردن به اسباب پی کردن شتر جسارت نموده و شتر را پی کرد. محمد بن اسحاق میگوید: «قدار در بن درختی بر سر راه شتر صالح کمین گرفت و ابتدا تیری به سوی آن انداخت و با آن تیر عضله ساق پایش را هدف قرار داد، سپس با شمشیر بر او یورش برد و پی پای او را شکست آنگاه او را ذبح کرد».
﴿فَكَيۡفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ٣٠﴾
«پس چگونه بود عذاب من و هشدارهای من؟» تفسیر نظیر این آیه در همین سوره گذشت و نیز آیه بعدی تفسیرکننده آن است:
﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ صَيۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَكَانُواْ كَهَشِيمِ ٱلۡمُحۡتَظِرِ٣١﴾
«هر آینه ما» در روز چهارم از پیکردن شتر «بر سرشان یک فریاد مرگبار فرستادیم» چنانکه در سور «هود» آمده است. مراد از آن: بانگ مرگبار جبرئیل ÷است« و مانند خار و خاشاک در هم شکسته کومهها، ریز ریز شدند» محتظر: صاحب حظیره و کومه است که برای گوسفندان خویش آغل (پرچین) درست میکند تا آنها را از باد و سرما محفوظ دارد. پس آنان مانند خار و خاشاک خشک درون آغل گوسفندان شدند که بعد از فروافتادن از دیوارهای آغل، گوسفندان آن را پایمال میکنند.
﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ٣٢﴾
«و هرآینه قرآن را برای پندآموزی آسان گردانیدیم پس آیا پند گیرندهای هست؟» تفسیر نظیر آن گذشت.
﴿كَذَّبَتۡ قَوۡمُ لُوطِۢ بِٱلنُّذُرِ٣٣﴾
«قوم لوط هشداردهندگان را تکذیب کردند» تفسیر نظیر آن، در آیه (۲۳) گذشت.
﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا عَلَيۡهِمۡ حَاصِبًا إِلَّآ ءَالَ لُوطٖۖ نَّجَّيۡنَٰهُم بِسَحَرٖ٣٤﴾
«هر آینه ما بر سر آنان باد سنگبار فروفرستادیم» حاصب: بادی است که آنان را با سنگریزه میزند «مگر خاندان لوط را» یعنی: جز لوط و پیروانش را «که به وقت سحر نجاتشان دادیم» سحر: یک ششم آخر شب پیش از طلوع بامداد است.
﴿نِّعۡمَةٗ مِّنۡ عِندِنَاۚ كَذَٰلِكَ نَجۡزِي مَن شَكَرَ٣٥﴾
«نعمتی از جانب ما بود» یعنی: این نجات دادن، انعام و مهربانیای از جانب ما بر لوط ÷و کسانی بود که از او پیروی کردند «هر که شکر گزارده، بدینسان او را پاداش میدهیم» یعنی: هرکس را که به ما و رسول ما مؤمن است و مطیع و به این ترتیب، شکرگزار نعمت ماست و آن را ناسپاسی نمیکند، این گونه پاداش میدهیم.
﴿وَلَقَدۡ أَنذَرَهُم بَطۡشَتَنَا فَتَمَارَوۡاْ بِٱلنُّذُرِ٣٦ وَلَقَدۡ رَٰوَدُوهُ عَن ضَيۡفِهِۦ فَطَمَسۡنَآ أَعۡيُنَهُمۡ فَذُوقُواْ عَذَابِي وَنُذُرِ٣٧﴾
«و لوط آنها را از عذاب ما سخت بیم داده بود» یعنی: لوط قومش را از گرفتن سخت خداوند متعال و از عذاب بسیار شدید او هشدار داده بود؛ «ولی در هشدارها به جدال برخاستند» یعنی: آنان در هشدارها شک نموده و آن را باور نکردند، سپس بدین حد از کفر و انکار نیز بسنده نکرده و جرم بزرگ دیگری را مرتکب شدند: «و از مهمانان او کام دل خواستند» یعنی: از لوط ÷خواستند تا آنان را بر فرشتگانی که به صورت جوانانی امرد و خوبروی نزد وی آمده بودند، دسترسی دهد تا چنانکه عادتشان بود، با آنها بدکاری کنند زیرا زن گمراه لوط ÷به آنان پیغام فرستاده و از آمدن چنین مهمانان خوبرویی برای لوط ÷، آگاهشان کرده بود پس همینکه این خبر را شنیدند، از همه جا شتابان به سوی لوط ÷روی آوردند ولی او در را به رویشان بست اما آنها شروع به شکستن در کردند و لوط ÷پیوسته از آنان میخواست که از مهمانانش دست بردارند «پس دیدگانشان را محو ساختیم» یعنی: چشمانشان را کاملا محو کردیم به طوری که هیچ شکافی در آنها دیده نمیشد چنان که باد نشانههای راه را با خاکی که بر روی آنها میپوشاند، محو میکند. بهقولی: خداوند أنور چشمانشان را از بین برد، با آنکه چشمانشان به حال خود باقی بود. «و گفتیم: عذاب و هشدارهای ما را بچشید» یعنی: حاصل و مزه هشدارهای ما را بچشید. تفسیر نظیر آن نیز گذشت.
﴿وَلَقَدۡ صَبَّحَهُم بُكۡرَةً عَذَابٞ مُّسۡتَقِرّٞ٣٨﴾
«و به راستی که سپیدهدم عذابی پیگیر به سر وقت آنان آمد» یعنی: به هنگام بامداد؛ عذابی عام، فراگیر و پیوسته برآنان فرود آمد که در میانشان جا گرفت و از آنان هرگز قطع نشد تا تماما نابودشان کرد. یا مراد این است که آن عذاب، عذابی متصل و در پیوسته به عذاب آخرت بود. فایده آوردن قید «بکره» بعد از «صبحهم»، بیان رخ داد عذاب بر آنان در نخستین لحظات بامداد است زیرا صبح بر زمانی دوامدار تا بعد از سپیده و تا هنگام طلوع خورشید اطلاق میشود و چون بعد از بیان صبح، «بکره» اضافه شد؛ این قید مفید این معنی گردید که فرود آمدن عذاب بر آنان در اولین لحظات بامداد بود.
﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ٤٠﴾
«پس عذاب و هشدارهای مرا بچشید و قطعا قرآن را برای پندآموزی آسان کردهایم پس آیا هیچ پندپذیری هست؟» بیضاوی میگوید: «خداوند متعال این دو پیام را در هر داستانی تکرار نمود، برای اشعار و اعلام این حقیقت که تکذیب هر یک از پیامبران مقتضی فرود آمدن عذاب بوده و گوش سپردن به هر داستانی، مستدعی پندگرفتن و هشدارپذیری است و نیز به این منظور که تنبیه و بیدارباش خود را تجدید نماید تا سهو و غفلت بر انسآنها چیره نشود. حکمت در تکرار:﴿فَبِأَيِّ ءَالَآءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ﴾[الرحمن: ۱۶]، ﴿فَوَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ١١﴾[الطور: ۱۱] و مانند آنها نیز همین است». اما دلیل اینکه حق تعالی آیه: ﴿فَكَيۡفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ١٦﴾[القمر: ۱۶] را در این داستان تکرار نکرد چنان که درسه داستان دیگر تکرار نمود؛ این است که: سه بار تکرار آن به حد کافی مفید تأکید است و دیگر به تکرار مجدد آن نیازی نیست.
هدف از بیان این داستانها در کل، پند و عبرتگرفتن انسآنها از آنهاست. البته حق تعالی قرآن کریم را برای پندپذیری و عبرتگرفتن آسان و آماده نموده است.
﴿وَلَقَدۡ جَآءَ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ ٱلنُّذُرُ٤١﴾
این داستان پنجم و آخرین داستانی است که با ایجاز در این سوره بیان شده است.
«و در حقیقت هشدار دهندگان» که موسی و هارون علیهماالسلام بودند «به سراغ آل فرعون آمدند» یعنی: آنها به سراغ خود فرعون و قوم وی آمدند. و خداوند أبه ذکر «آل فرعون» اکتفا نموده و از خود وی نام نبرد زیرا او پیشوایشان بود پس او به دریافت این هشدار اولی و خواهی نخواهی در تحت این معنی داخل است. فرق در میان «آل» و «قوم» این است که: قوم از آل عام تر میباشد زیرا قوم همه کسانی هستند که رئیس و سردمدار به امورشان میپردازد و آنان از وی حرف شنوی دارند اما آل: فقط کسانی هستند که خیر و شرشان به رئیس، یا خیر و شر رئیس به آنان بر میگردد. همچنین جایز است که مراد از «نذر» نه هشدار دهندگان بلکه آیات و معجزاتی باشد که موسی ÷به وسیله آنها هشدارشان داد.
﴿كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذۡنَٰهُمۡ أَخۡذَ عَزِيزٖ مُّقۡتَدِرٍ٤٢﴾
«اما آنها همه معجزات ما را دروغ شمردند» مراد؛ معجزات نه گانهای است که ذکر آنها در چندین سوره گذشت «پس آنان را چنان فروگرفتیم که زبردستی توانمند گیرد» یعنی: آنها را بسان فروگرفتن کسی که در انتقام گیری غالب و بر نابودسازی تواناست و هیچ چیز او را ناتوان نمیگرداند، فرو گرفتیم.
ملاحظه میشود که امتهای پنجگانه ذکر شده در این سوره؛ یعنی اقوام نوح، عاد، ثمود، قوملوط و آل فرعون همه در جرم و جزا مشترکاند زیرا جرم همه آنان تقریبا یک چیز است و آن عبارت از: کفر به خداوند أ، تکذیب پیامبران †و ارتکاب معاصی دیگری است و هرچند جزای آنها در میان طوفان، باد صرصر، بانگ مرگبار جبرئیل ÷، باد سنگبار و غرق، گوناگون میباشد ولی نتیجه همه آنها یکی است و آن براندازی و ریشهکن ساختن کلی آنهاست. پس این داستانها همه، برای کفار قریش و امثالشان از کفار دروغانگار تا روز قیامت عبرت آموز است.
﴿أَكُفَّارُكُمۡ خَيۡرٞ مِّنۡ أُوْلَٰٓئِكُمۡ أَمۡ لَكُم بَرَآءَةٞ فِي ٱلزُّبُرِ٤٣﴾
ای مردم مکه و ای کسانی که دعوت محمد صبه شما رسیده است: «آیا کافران شما از همه اینان» که برشمردیم «برترند؟» یعنی: باید شما مردم مکه یاقوم عرب بدانید که کفارتان از کفار امتهای پیشین که به سبب کفرشان نابود ساخته شدند، بهتر نیستند پس دلیلی وجود ندارد که شما از عذابی که بر اثر تکذیب به آنان رسید، در امن و امان قرار داشته باشید؛ «یا شما را در کتابهای آسمانی حکم برائت است» که هرکس از شما کفر و انکار ورزید، از عذاب خداوند أایمن باشد؟! قطعا چنین نیست.
﴿أَمۡ يَقُولُونَ نَحۡنُ جَمِيعٞ مُّنتَصِرٞ٤٤﴾
«یا میگویند: ما جمعی کینستان و هم پشتیم» یعنی: ما قریشیان گروهی هستیم که هیچ نیرویی توان رویارویی با ما را ندارد، به سبب کثرت شمار و امکانات ما و اینکه کار ما چنان به همپشتی و یکپارچگی متکی است که مغلوب نمیشویم بلکه بر دشمنانمان پیروز شده و از آنان انتقام میگیریم.
﴿سَيُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَيُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥﴾
«زودا که این جمع» یعنی: جمع کفار مکه، یا کفار عرب بهطور عام «در هم شکسته شوند و پشت کنند» و چنین هم شد زیرا خدای ﻷ آنان را در روز بدر شکست داد به طوری که رؤسای شرک و سردمداران کفر کشته شدند و دیگران نیز پشت کردند پس سپاس خدای راست أ. در حدیث شریف به روایت بخاری و نسائی از ابن عباس سآمده است که فرمود: در حالیکه رسول اکرم صدر روز بدر در قبه مخصوص خود قرار داشتند، به بارگاه پروردگار خویش بهزاری مناجات کرده و گفتند: «أنشدك عهدك ووعدك، اللهم إن شئت لم تعبد بعد اليوم فيالأرض أبدا». «پروردگارا! تو را به عهد و وعدهات به جد سوگند میدهم؛ بارخدایا! اگر میخواهی که بعد از امروز دیگر هرگز در زمین مورد پرستش قرار نگیری...». در این اثنا ابوبکر سدست آن حضرت صرا گرفت و گفت: «کافی است یا رسولالله! بر پروردگارتان سخت الحاح و اصرار نمودید». آنگاه رسول خدا صاز قبه خود بیرون آمده و درحالی که با زره خود شتابان حرکت میکردند، میگفتند: ﴿سَيُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَيُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥ بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ٤٦﴾[القمر: ۴۵-۴۶]. اما در روایت دیگری آمده است که: «در میان نزول این آیه و غزوه بدر، هفت سال فاصله بود». که بنابراین روایت، آیه کریمه دربرگیرنده معجزهای غیبی میباشد زیرا از حقیقتی خبر میدهد که هفت سال بعد روی داد پس آیه کریمه مکی است بلکه سوره نیز ـ چنانکه گذشت ـ تماما مکی میباشد.
ابنجریر از ابنعباس سدر بیان سبب نزول این آیه کریمه روایت میکند که فرمود؛ کفار قریش در روز بدر گفتند: ﴿نَحۡنُ جَمِيعٞ مُّنتَصِرٞ﴾[القمر: ۴۴]. «ما جمعی کینستان و هم پشتیم» پس نازل شد: ﴿سَيُهۡزَمُ ٱلۡجَمۡعُ وَيُوَلُّونَ ٱلدُّبُرَ٤٥﴾[القمر: ۴۵]. «زودا که این جمع در هم شکسته شوند و پشت کنند».
﴿بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ٤٦﴾
«بلکه وعدهگاهشان قیامت است» یعنی: قیامت وعدهگاه عذاب اخروی آنهاست لذا این عذابی که در دنیا با کشتن، اسارت و سرکوبشان به آنان رسید؛ تمام عذابی نیست که به آنان وعده داده شده است بلکه این فقط مقدمهای از مقدمات و طلیعهای از طلیعههای عذاب اخروی است «و قیامت سختتر» و سهمگینتر است. یعنی: عذاب قیامت در زیان خود، از عذاب روز بدر بزرگتر است. ادهی و داهیه: رخداد سخت و سهمگینی است که هیچ راه درمانی ندارد. «و تلختر است» یعنی: عذاب قیامت در مرارت و تلخی خود از عذاب دنیا سختتر است.
﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِينَ فِي ضَلَٰلٖ وَسُعُرٖ٤٧﴾
مسلم و ترمذی در بیان سبب نزول این آیه از ابوهریره سروایت کردهاند که فرمود: مشرکان قریش آمدند و با رسول اکرم صدرباره عقیده «قدر» بگومگو کردند پس خداوند أاین آیه را تا فرمودهاش: ﴿إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ٤٩﴾[القمر: ۴٩] نازل کرد.
«قطعا مجرمان در گمراهی و سعرند» تفسیر نظیر این آیه در همین سوره گذشت. ابنحبان از ابیامامه باهلی سروایت کرده است که گفت: سوگند بهخدا أکه من از پیامبرش صشنیدم که فرمود: آیات ﴿إِنَّ ٱلۡمُجۡرِمِينَ فِي ضَلَٰلٖ وَسُعُرٖ٤٧﴾[القمر: ۴٧] تا ﴿إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ٤٩﴾درباره قدریه نازل شده است. قدریه گروهیاند که میگویند: «انسان خالق و آفریننده افعال خویش است».
﴿يَوۡمَ يُسۡحَبُونَ فِي ٱلنَّارِ عَلَىٰ وُجُوهِهِمۡ ذُوقُواْ مَسَّ سَقَرَ٤٨﴾
«روزی که بر چهرههایشان در آتش کشیده شوند» و به آنان گفته شود: «آسیب دوزخ را بچشید» یعنی: جوشش گرما و شدت عذاب آن را تحمل کنید.
﴿إِنَّا كُلَّ شَيۡءٍ خَلَقۡنَٰهُ بِقَدَرٖ٤٩﴾
«هر آینه ما هر چیزی را به اندازه» ای مقرر و معین که از قبل برای آن سنجیدهایم؛ «آفریدهایم». شایان ذکر است که اهل سنت با این آیه کریمه بر اثبات قدر سابق و ازلی خداوند متعال برای خلقش استدلال کردهاند و آن عبارت از علم حق تعالی به اشیاء قبل از وجود آنها و نوشتن و ثبت نمودن آنها در لوح محفوظ قبل از روی دادن آنهاست. چنانکه در حدیث شریف به روایت ابن عمر بآمده است که رسول خدا صفرمودند: «كل شيء بقدر، حتي العجز والكسل». «همه چیز به اندازه و قدری از پیش تعیین شده است، حتی ناتوانی وکسالت». همچنین در حدیث شریف به روایت ابوهریره سآمده است که رسول اکرم صفرمودند: «از خدای ﻷ یاری بجوی و درمانده نشو و چنانچه پیش آمد ناگواری به تو رسید، بگو: قدر الله وماشاء فعل: خداوند أمقدر کرد و آنچه خواست انجام داد و نگو: لو أني فعلت كذا لكان كذا، فإن لو تفتح عمل الشيطان: اگر من چنین میکردم، چنان میشد زیرا «اگر» «راه» را «به روی» کارشیطان میگشاید».
باید دانست که نوشتن سابق الهی در لوح محفوظ و علم سابق وی به اشیاء؛ به معنی اجبار و تحمیل وی بر بندگان نبوده و به هیچ وجه بر الزام و اجبار دلالت نمیکند بلکه فقط دال بر این امر است که تمام آنچه در پهنای هستی است، از قبل برای خداوند متعال معلوم بوده است. قرطبی میگوید: «عقیده اهل سنت بر این است که خدای سبحان همه اشیاء را مقدر کرده است؛ یعنی مقادیر، احوال و زمان وقوع و وجود اشیاء را قبل از ایجاد آنها دانسته و سپس آنها را بر همان نحوی که در علم سابق وی رفته است ایجاد مینماید بنابراین، هیچ رویدادی در عالم بالا و پایین واقع نمیشود مگر اینکه آن رویداد، از علم، قدرت و اراده حق تعالی صادر شده است نه از علم، اراده و قدرت خلقش بنابراین، خلق را در آنها نقش دیگری جز نوعی (اکتساب) و (کوشش) و (نسبت) و (اضافت) نیست چنان که قرآن و سنت بر این امر تصریح کردهاند پس آن گونه نیست که قدریه و غیر آنان میگویند: اعمال در حیطه قدرت ما است و ما آفریننده اعمال خویش هستیم اما آجال و مواعید به دست غیر ما میباشد».
همچنین جایز است که معنی آیه این باشد: «ما همه چیز را به اندازه مقدر و معین و به استواری و محکمی تمام آفریدهایم». که میان هردو معنی نوعی تلازم وجود دارد. در این صورت میتوان گفت که علم جدید با پی بردن به وجود هماهنگی میان ابعاد و احجام پدیدههای بسیاری از خلقت پروردگار، به ابعادی از حقیقت معنی این آیه دست یافته است.
﴿وَمَآ أَمۡرُنَآ إِلَّا وَٰحِدَةٞ كَلَمۡحِۢ بِٱلۡبَصَرِ٥٠﴾
«و فرمان ما جز یکبار نیست، چون چشم به هم زدنی» یعنی: حکم و فرمان ما در سرعت خود، یکبار یا یک کلمه است، مانند چشم به همزدنی. لمح بصر: بسته کردن و سپس باز کردن چشم است.
﴿وَلَقَدۡ أَهۡلَكۡنَآ أَشۡيَاعَكُمۡ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ٥١﴾
«و قطعا همانندان شما را سخت نابودکردیم» یعنی: ای گروه قریش! اشباه و امثال شما از کافران امتها، یا پیروان و یاران شما را سخت نابود کردیم «پس آیا پندگیرندهای هست؟» که از اندرزها و موعظهها پند گرفته و به حق بودن این پیامهاپی ببرد و بنابراین، از مجازات الهی و از اینکه بر وی همان رود که بر امتهای گذشته رفته است، بترسد؟.
﴿وَكُلُّ شَيۡءٖ فَعَلُوهُ فِي ٱلزُّبُرِ٥٢﴾
«و هر چه کردهاند در نامهها هست» یعنی: تمام آنچه که امتها از خیر یا شر انجام دادهاند، در لوح محفوظ نوشته شده است. بهقولی معنی این است: تمام آنچه که امتها از خیر یا شر انجام دادهاند، در نامههایی که فرشتگان نگهبان نوشته و ترتیب دادهاند، ثبت شده است.
﴿وَكُلُّ صَغِيرٖ وَكَبِيرٖ مُّسۡتَطَرٌ٥٣﴾
«و هر خرد و بزرگی نوشته شده» یعنی: همه چیز از اعمال خلق و سخنان و افعالشان ـ اعم از کوچک و بزرگ و با ارزش و بیارزش آنها ـ در لوح محفوظ نوشته شده است. در حدیث شریف آمده است که رسول خدا صخطاب به عائشه لفرمودند: «ای عائشه! از گناهان ناچیز شمرده شده بپرهیز زیرا برای آنها از جانب خداوند أپرسشی است».
﴿إِنَّ ٱلۡمُتَّقِينَ فِي جَنَّٰتٖ وَنَهَرٖ٥٤﴾
«بیگمان پرهیزگاران در میان باغها و جویبارهایند» یعنی: ایشان در باغها و جویبارهای متنوع و گوناگونی قرار دارند که از آب و سایر نوشابههای فرحبخش وگوارا؛ مانند عسل، شیر و شراب غیر سکر آور جاری ساخته شده است.
﴿فِي مَقۡعَدِ صِدۡقٍ عِندَ مَلِيكٖ مُّقۡتَدِرِۢ٥٥﴾
آری! پرهیزگاران در میان باغها و جویبارهایند: «در مجلس و قرارگاه صدق» یعنی: در بهشتی که پسندیده است و سرای کرامت، فضل، جود و احسان پروردگار میباشد و در آن هیچ لغو، بیهودهگی و گناهی نیست «نزد فرمانروای توانایند» فرمانروایی که هیچ چیز او را ناتوان نمیکند و بر هر چیز که بخواهد تواناست پس بهشتیان نزد حق تعالی در مقام و منزلت بس گرامی و شریفی قرار دارند. خاطرنشان میشود که عندیت در اینجا، عندیت مکانی نیست.