سوره نازعات
مکی است و دارای (۴۶) آیه است.
وجه تسمیه: این سوره بهسبب افتتاح با سوگند الهی به «نازعات» که عبارت از فرشتگان قبض کننده ارواح بنیآدماند، «نازعات» نامیده شد. نام دیگر این سوره «ساهره» یعنی «زمین محشر» است که بیان آن در آیه (۱۴) آمده است.
﴿وَٱلنَّٰزِعَٰتِ غَرۡقٗا١﴾
«سوگند به کسانی که ارواح را به سختی بیرون میکشند» یعنی: سوگند به فرشتگانی که ارواح بندگان را از اجسادشان با کشیدنی سخت بیرون میکشند چنانکه کشنده کمان دو سوی آن را به سختی میکشد چراکه آن فرشتگان ارواح را از انتهای بدن بیرون میکشند.
﴿وَٱلنَّٰشِطَٰتِ نَشۡطٗا٢﴾
«و سوگند به فرشتگانی که بیرون میآورند بیرون آوردنی» یعنی: ارواح را از اجساد به سرعت و سهولت بیرون میآورند. نشط: گرفتن بهسرعت است. به قولی: ناشطات؛ بیرونآورندگان ارواح مؤمنانند بهنرمی و راحتی و نازعات: بیرون کشندگان ارواح کافرانند به سختی و درد.
﴿وَٱلسَّٰبِحَٰتِ سَبۡحٗا٣﴾
«و سوگند به فرشتگانی که شناکنان شناورند» یعنی: فرشتگانی که برای رساندن فرمان خداوند أشناکنان و شتابان از آسمان فرود میآیند.
﴿فَٱلسَّٰبِقَٰتِ سَبۡقٗا٤﴾
«پس سوگند به فرشتگانی که سبقت میگیرند به سبقت کردنی» ایشان فرشتگانیاند که ارواح مؤمنان را سبقتکنان بهسوی بهشت میبرند.
﴿فَٱلۡمُدَبِّرَٰتِ أَمۡرٗا٥﴾
«پس سوگند به فرشتگانی که امر را تدبیر میکنند» تدبیر فرشتگان برای امر: عبارت از فرود آوردن حلال و حرام با تفاصیل آنها و کارپردازی برای اهل زمین در بادها و بارآنها و غیر آن است. نقل است که: تدبیر و ساماندهی امر دنیا به چهار تن از فرشتگان سپرده شده است؛ جبرئیل، میکائیل، عزرائیل و اسرافیل †. پس جبرئیل؛ برگمارده بادها و لشکرهاست، میکائیل: برگمارده بارآنها و رستنیهاست، عزرائیل: برگمارده گرفتن ارواح است و اسرافیل: برگمارده فرود آوردن فرمان بر ایشان میباشد. جواب قسم محذوف است، یعنی سوگند بهآنچه ذکر شد که شما بعد از مرگ برانگیخته میشوید.
﴿يَوۡمَ تَرۡجُفُ ٱلرَّاجِفَةُ٦﴾
«آن روز که لرزنده بلرزد» این واقعه در هنگام دمیدن اسرافیل÷در صور اول روی میدهد که به سبب آن همه خلایق میمیرند و زمین و کوهها همه در آن به جنبش و اضطراب درمیآیند؛
﴿تَتۡبَعُهَا ٱلرَّادِفَةُ٧﴾
«و از پی آن از پی آینده درآید» رادفه: نفخه دوم است که با آن رستاخیز برپا میشود. پس نفخه اول خلق را میمیراند و نفخه دوم آنان را زنده میگرداند.
﴿قُلُوبٞ يَوۡمَئِذٖ وَاجِفَةٌ٨﴾
«در آن روز دلهایی ترسان و لرزانند» واجفه: دلهای مضطرب، نگران و لرزانی هستند که بر اثر مشاهده هول و هراسهای روز قیامت سخت هراسان میشوند.
﴿أَبۡصَٰرُهَا خَٰشِعَةٞ٩﴾
«دیدگان آنها فروافتاده» یعنی: چون کسانی که بر غیر اسلام مردهاند، هول و هراسهای روز قیامت را مشاهده کنند بر چشمانشان خواری و خضوع و فروافتادگی چیره میشود.
﴿يَقُولُونَ أَءِنَّا لَمَرۡدُودُونَ فِي ٱلۡحَافِرَةِ١٠﴾
«میگویند» کافران؛ همانان که در دنیا منکر رستاخیز بودهاند: «آیا ما به حالت نخستین بازگردانیده میشویم؟» این سخن را هنگامی از روی استبعاد میگویند که به آنان گفته شود: شما بعد از مرگ برانگیخته شده و از نو زنده میشوید. یعنی: آیا بعد از آنکه در گودال قبرهایمان قرار بگیریم، مجددا به حال اول برگردانده شده و بعد از مرگ زنده میشویم؟! حافره: زندگی نخستین است. اعراب میگویند: «فلان رجع فی حافرته: فلان به راهی که از آن آمده بود، برگشت».
﴿أَءِذَا كُنَّا عِظَٰمٗا نَّخِرَةٗ١١﴾
آنگاه بر استبعاد خویش افزوده و میگویند: «آیا وقتی ما استخوان ریزههایی پوسیده شدیم» بار دیگر برانگیخته شده و زندگی را از سر میگیریم؟ در حالی که این دورترین حالت از زندگی است؟.
﴿قَالُواْ تِلۡكَ إِذٗا كَرَّةٌ خَاسِرَةٞ١٢﴾
«گفتند: در این صورت این برگشتی زیان آور است» یعنی: اگر مجددا بعد از مرگ به زندگی برگردانده شویم، قطعا زیانکار خواهیم بود زیرا در آن صورت تهدیدهای محمد صدر مورد ما جامه عمل میپوشد و سخنان او در حق ما راست میشود. این سخن را نیز از روی استهزا گفتند.
محمد بن کعب در بیان سبب نزول آیه کریمه میگوید: چون آیه ﴿يَقُولُونَ أَءِنَّا لَمَرۡدُودُونَ فِي ٱلۡحَافِرَةِ١٠﴾[النازعات: ۱۰] نازل شد، کفار قریش گفتند: اگر بعد از مرگ خویش دوباره زنده شویم، در این صورت زیانکار خواهیم بود! پس این آیه نازل شد.
﴿فَإِنَّمَا هِيَ زَجۡرَةٞ وَٰحِدَةٞ١٣﴾
سپس خداوند متعال در رد سخنانشان میفرماید: «جز این نیست که آن یک بانگ تند است» یعنی: ای منکران! قیامت را دور از تصور نپندارید و فکر نکنید که پدید آوردن آن بر خدای ﻷ دشوار میباشد زیرا قیامت به یک فریاد سخت وابسته است و این همان نفخه دوم است که با دمیدن آن قیامت برپا میشود.
﴿فَإِذَا هُم بِٱلسَّاهِرَةِ١٤﴾
«پس بناگاه آنان در هامون رستاخیز باشند» ساهره: زمین سپیدی است که خدای سبحان آن را پدید میآورد و خلایق را بر روی آن محاسبه میکند.
﴿هَلۡ أَتَىٰكَ حَدِيثُ مُوسَىٰٓ١٥﴾
«آیا داستان موسی» یعنی: اخبار وی «به تو رسیده است؟» این خطابی است برای رسول اکرم صبه قصد تسلیت و دلجویی ایشان در برابر تکذیب قومشان. یعنی: ای پیامبر! بدان که داستان موسی ÷با فرعون سرکش و قوم وی نیز همینگونه بود زیرا او نیز در دعوت فرعون با تکذیب روبهرو شد و متحمل سختیهای فراوانی گردید. چنانکه این آیه تهدیدی است برای کفار که اگر به تکذیب خود ادامه دهند، سرانجامی مانند سرانجام فرعون و کسان وی ـ که از آنان بسیار نیرومندتر و با شوکتتر بودهاند ـ در انتظارشان خواهد بود و خدای سبحان چنانکه فرعون و قومش را عبرتی برای جهانیان گردانید، آنان را نیز به سرنوشتی همانند روبرو خواهد کرد.
﴿إِذۡ نَادَىٰهُ رَبُّهُۥ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوًى١٦﴾
«آنگاه که پروردگارش او را» یعنی: موسی÷را «ندا در داد در وادی مقدس» یعنی: مبارک و مطهر، که نام آن وادی مقدس «طوی» است و در کوه سینا واقع است.
﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ١٧﴾
آری! ندا در داد که ای موسی: «بهسوی فرعون برو که او سر به طغیان برداشته است» یعنی: در عصیان و تکبر و کفر از حد گذشته است.
﴿فَقُلۡ هَل لَّكَ إِلَىٰٓ أَن تَزَكَّىٰ١٨﴾
«پس بگو» به وی «آیا سر آن داری که به پاکیزگی گرایی؟» یعنی: بعد از آنکه پیش فرعون رسیدی، به او بگو: آیا بر آن هستی که با طاعت و ایمان از شرک و عصیان پاکیزه شوی؟ بدینسان موسی÷مأمور گردید تا در گام نخست با فرعون از در نرمش و ملایمت درآید.
﴿وَأَهۡدِيَكَ إِلَىٰ رَبِّكَ فَتَخۡشَىٰ١٩﴾
«و» آیا سر آن داری که «تو را بهسوی پروردگارت راه نمایم تا پروا بداری؟» یعنی: تو را بهسوی شناخت، یگانگی و پرستش خداوندأارشاد کنم، در نتیجه از عذاب وی بترسی؟ شایان ذکر است که خشیت و ترس جز از کسی که راهیافته و رشید باشد، پدید نمیآید.
﴿فَأَرَىٰهُ ٱلۡأٓيَةَ ٱلۡكُبۡرَىٰ٢٠﴾
«پس معجزه بزرگ را بدو نمود» یعنی: موسی ÷نزد فرعون رفت و دعوت حق را به وی رساند آنگاه معجزه بزرگ و نشانه سترگی را که دلیل راستگویی وی در ادعای نبوت بود، به او نمایاند و آن معجزه، تبدیل شدن عصای وی به اژدها یا عصا و ید بیضا هردو بود زیرا هردو در حکم یک معجزه بودند.
﴿فَكَذَّبَ وَعَصَىٰ٢١﴾
«ولی تکذیب کرد» فرعون موسی ÷را با آنچه که آورده بود «و عصیان کرد» خدای ﻷ را لذا از وی فرمان نبرد.
﴿ثُمَّ أَدۡبَرَ يَسۡعَىٰ٢٢﴾
«سپس روی برتافت» فرعون و پشت کرد از ایمان، یا از موسی÷«تدبیرکنان» یعنی: در حالی که به فساد در روی زمین میکوشید و در معارضه و مقابله با آنچه که موسی ÷آورده بود، به تکاپو افتاده بود.
﴿فَحَشَرَ فَنَادَىٰ٢٣﴾
«پس گرد آورد» یعنی: فرعون لشکریان خود را برای جنگ و نبرد گرد آورد، یا جادوگران را برای مقابله با موسی ÷گرد آورد، یا مردم را برای حضور در صحنه گرد آورد تا آنچه را که روی میدهد، مشاهده کنند «پس» خودش یا بهوسیله منادیای «ندا در داد» در آن جمع؛
﴿فَقَالَ أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ٢٤﴾
«و گفت: پروردگار برتر شما منم» مراد فرعون ملعون این بود که پروردگاری برتر از وی وجود ندارد.
﴿فَأَخَذَهُ ٱللَّهُ نَكَالَ ٱلۡأٓخِرَةِ وَٱلۡأُولَىٰٓ٢٥﴾
«و خدا هم او را به عذاب دنیا و آخرت گرفتار کرد» یعنی: خداوند أاو را فروگرفت؛ پس او را مجازات کرد به مجازات آخرت که همانا عذاب دوزخ است و به مجازات نخستین که همانا عذاب دنیا با غرق کردن وی در دریای سرخ بود تا هرکس خبرش را میشنود، از او پند و عبرت بگیرد.
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبۡرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰٓ٢٦﴾
«بیگمان در این ماجرا برای هرکس که بترسد، عبرتی است» یعنی: در داستان فرعون و آنچه که با او انجام شد، برای کسی که شأن و حال وی چنین است که از خدا أمیترسد و از او پروا میدارد، عبرتی است بزرگ.
بعد از بیان داستان موسی و فرعون، بار دیگر خطاب حق تعالی متوجه منکران رستاخیز میشود، با ارائه این حجت که بازآفرینی خلق از آفرینش ابتدایی آن بر وی آسانتر است پس میفرماید:
﴿ءَأَنتُمۡ أَشَدُّ خَلۡقًا أَمِ ٱلسَّمَآءُۚ بَنَىٰهَا٢٧﴾
«آیا شما در آفرینش استوارترید یا آسمان» یعنی: آیا آفرینش شما بعد از مرگ و برانگیختن مجددتان سختتر و دشوارتر است یا آفرینش آسمان؟ «الله آن را بناکرد» پس هرکس بر آفرینش آسمانی که دارای همچو جرم و جسامت بزرگیاست قادر باشد، آسمانی با این عجایب صنعت و شگفتیهای قدرت که فقط زوایای محدودی از آن برای بینندگان هویداست؛ همچو کسی چگونه از بازآفرینی اجسامی که بعد از آفرینش نخستین آنها را میرانده است، ناتوان میباشد؟.
﴿رَفَعَ سَمۡكَهَا فَسَوَّىٰهَا٢٨﴾
آری! خداوند أآسمان را بنا کرد و «سقفش را بلند برکشید» یعنی: آن را همچون بنای مرتفعی بر فراز زمین قرار داد و سقف آن را برافراشت «پس آن را استوار کرد» یعنی: آسمان را در خلقت استوار و به اندازه و در شکل و هیئت درست و با اعتدال گردانید که نه در آن خللی است، نه کجی و انحرافی و نه سستی و شگافی. آری! هرکس از ابعاد هول انگیز کهکشانها اندک شناختی داشته باشد، یقینا عظمت آسمان را درک میکند و در مییابد که بازآفرینی انسان ـ حتی در مقیاس تصورات عقلی بشر ـ از آفرینش آسمان بسیار سادهتر است.
﴿وَأَغۡطَشَ لَيۡلَهَا وَأَخۡرَجَ ضُحَىٰهَا٢٩﴾
«و شبش را تاریک و روزش را آشکار گردانید» یعنی: روزش را با روشنگری خورشید بارز و نمایان گردانید. یا معنی این است: خداوند أپدیده شب را از آسمآنها برداشت به این مفهوم که آسمانها شب ندارند بلکه همه روشن میباشند زیرا شب پدیدهای محلی در بعضی از اجرام فلکی است نه در همه آنها.
﴿وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ دَحَىٰهَآ٣٠﴾
«و زمین را بعد از این» یعنی: بعد از آفرینش آسمان «هموار کرد» یعنی: گستراند و آن را برای زیست انسان آماده کرد و آن را در شکل، بیضوی گردانید که ـ برعکس آنچه معروف است ـ تماما کروی نیست زیرا زمین از یک کرانه خود پهن میباشد. شایان ذکر است که هرچند گستراندن و هموار کردن زمین بهشکل بیضوی بعد از آفرینش آسمان بود اما زمین بهصورت اولیه خود قبل از آفرینش آسمان آفریده شده بود چنانکه در آیات «۱۱ ـ ٩» سوره «سجده» گذشت. شیخ سعید حوی در تفسیر «الأساس» میگوید: «از آیات قرآن و انکشافات علم هردو چنین بر میآید که خلقت آسمان به عنوان یک کل که شامل کهکشانهای این کائنات و توابع آنهاست بر خلقت زمین مقدم بوده است اما خلقت آسمآنهای هفتگانه که خود پدیدههای غیبیای هستند و علم و ادراک بشر هرگز به آنها راه نیافته است، بعد از خلقت زمین بوده است».
شاه ولیالله دهلوی میگوید: هموارکردن زمین این است که میفرماید؛
﴿أَخۡرَجَ مِنۡهَا مَآءَهَا وَمَرۡعَىٰهَا٣١﴾
«از زمین آب و چراگاه آن را بیرون آورد» یعنی: از زمین جویباران، دریاها و چشمهها را منفجر گردانید و از آن چراگاهش ـ یعنی گیاهانی را که برای چرای حیوانات آماده باشد ـ بیرون آورد و این معنی شامل ارزاق و میوههایی که انسآنها از آن بهره میگیرند، نیز میشود.
﴿وَٱلۡجِبَالَ أَرۡسَىٰهَا٣٢﴾
«و کوهها را استوار کرد» و آنها را مانند میخهایی برای زمین گردانید تا زمین ساکنان خود را مضطرب و ناآرام نگرداند.
﴿مَتَٰعٗا لَّكُمۡ وَ لِأَنۡعَٰمِكُمۡ٣٣﴾
آری! حق تعالی همه این کارها را کرد؛ «برای بهرهمندی شما و چهارپایانتان» تا در زمین بهراحتی زندگی کنید و از نعمتهای فراوان آن برخوردار شوید. پس بدانید که هرکس بر آفرینش اینهمه پدیدههای عظیم توانا باشد، بدون شک بر بازآفرینی آنها نیز تواناست بلکه بر بازآفرینی آنها تواناتر است.
﴿فَإِذَا جَآءَتِ ٱلطَّآمَّةُ ٱلۡكُبۡرَىٰ٣٤﴾
«پس چون آن هنگامه بزرگ در رسد» یعنی: آن گاه که بلا و مصیبت سخت و بزرگی که از همه بلاها و مصایب دیگر بزرگتر است، در رسد. و آن عبارت از نفخه دوم است که اهل بهشت را به بهشت و اهل دوزخ را به دوزخ میسپارد؛
﴿يَوۡمَ يَتَذَكَّرُ ٱلۡإِنسَٰنُ مَا سَعَىٰ٣٥﴾
«آن روز است که انسان آنچه را که عمل کرده بود» از خیر یا شر «به یاد میآورد» زیرا او اعمال خود را به طور مدون در کارنامه خویش مشاهده میکند درحالی که از فرط غفلت یا طول مدت، آنها را فراموش کرده بود.
﴿وَبُرِّزَتِ ٱلۡجَحِيمُ لِمَن يَرَىٰ٣٦﴾
«و جهنم برای هرکه درنگرد آشکار شود» یعنی: جهنم بهگونهای آشکار میشود که بر کسی پنهان نمیماند. مقاتل میگوید: «پرده و حجاب از جهنم برداشته میشود و خلق بهسوی آن مینگرند». در آن هنگام است که مؤمن با دیدن آن، قدر این نعمت خداوند أرا بر خود که از آن به سلامت مانده است میداند و اما کافر؛ پس دیدن آن، غمی بر غم و حسرتی بر حسرتش میافزاید.
﴿فَأَمَّا مَن طَغَىٰ٣٧﴾
«و اما کسی که از حد گذشته باشد» در کفر و گناهان.
﴿وَءَاثَرَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا٣٨﴾
«و زندگانی این جهانی را برگزیده باشد» بر آخرت؛ با پیروی از شهوات پس نه برای آن آمادگی گرفته باشد و نه به عمل اهل بهشت عمل کرده باشد. ابن کثیر میگوید: «یعنی دنیا را بر دین و آخرت خویش مقدم ساخته باشد»؛
﴿فَإِنَّ ٱلۡجَحِيمَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ٣٩﴾
«پس بیشک دوزخ همان جایگاه اوست» به زودی در آن جای خواهد گرفت و جز دوزخ جایگاه دیگری برای او نیست.
﴿وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ٤٠﴾
«و اما کسی که از ایستادن در پیشگاه پروردگارش ترسیدهباشد» در موقف حساب و حشر در روز قیامت «و نفس خود را از هوی و هوس بازداشته باشد» یعنی: بر نفس خود نهیب زده و آن را از گرایش به گناهان و محرماتی که به آنها اشتها میورزد، مهار کرده باشد؛
﴿فَإِنَّ ٱلۡجَنَّةَ هِيَ ٱلۡمَأۡوَىٰ٤١﴾
«پس بیگمان بهشت جایگاه اوست» که در آن فرود میآید و جای میگیرد، نه در غیر آن. سهل میگوید: «ترک هوی کلید بهشت است، به دلیل این دو آیه کریمه».
مفسران در بیان سبب نزول گفتهاند: این دو آیه در شأن مصعب بن عمیر و برادرش عامر بن عمیر بنازل گردید اما مفاد آن عام است درباره هر مؤمنی که از خداوند أترسیده و از هوای نفس خویش پیروی نکند.
﴿يَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلسَّاعَةِ أَيَّانَ مُرۡسَىٰهَا٤٢﴾
«از تو درباره قیامت میپرسند که فرارسیدنش چه وقت است؟» مرساها: یعنی استقرار آن، چون استقرار و لنگر انداختن کشتی در یکجا.
ابن عباس سدر بیان سبب نزول آیه کریمه میگوید: «مشرکان مکه از سر استهزا و ریشخند میپرسیدند: قیامت چه وقت برپا میشود؟ پس این آیه تا آخر سوره نازل شد».
﴿فِيمَ أَنتَ مِن ذِكۡرَىٰهَآ٤٣﴾
«تو از علم آن در چه مقامی هستی؟» یعنی: تو در مقامی نیستی که بدان علم داشته باشی بلکه علم آن فقط نزد خدای سبحان است پس تو را چه به گفتوگو درباره آن.
﴿إِلَىٰ رَبِّكَ مُنتَهَىٰهَآ٤٤﴾
«منتهای علم آن با پروردگار توست» و علم آن در نزد غیر حق تعالی نیست پس چرا از تو درباره آن سؤال میکنند و بیان وقت برپایی آن را از تو میطلبند؟.
﴿إِنَّمَآ أَنتَ مُنذِرُ مَن يَخۡشَىٰهَا٤٥﴾
«جز این نیست که تو بیم دهنده کسی هستی که از آن میترسد» یعنی: تو برای آن مبعوث نشدهای تا آنها را از وقت برپایی قیامت آگاه کنی بلکه برای آن مبعوث شدهای تا کسی را که از برپایی قیامت میترسد، از هول و هراسها و سختیهای آن بیم و هشدار دهی.
﴿كَأَنَّهُمۡ يَوۡمَ يَرَوۡنَهَا لَمۡ يَلۡبَثُوٓاْ إِلَّا عَشِيَّةً أَوۡ ضُحَىٰهَا٤٦﴾
«روزی که آن را میبینند» و هول و هراسهای آن را مشاهده میکنند، مدت درنگشان در دنیا در تصورشان چنان اندک مینماید که «گویی جز شبانگاهی یا بامداد آن بهسر نبردهاند» یعنی: گویی جز مقدار آخر یا اول روز یا در حد یک چاشتگاه که نزدیک به این شبانگاه است، در دنیا درنگ نکردهاند. یا معنی این است: گویی در قبرهای خود جز شبانگاهی یا وقت بامدادی را که پیش از آن است، به سر نبردهاند زیرا بعد از مشاهده سختیهای روز قیامت، مدت درنگ خود در قبرهای خویش را کم میشمارند.