سوره انفطار
مکی است و دارای (۱٩) آیه است.
وجه تسمیه: این سوره بدان جهت «انفطار» نامیده شد که با این فرموده حق تعالی: ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ١﴾[الانفطار: ۱] که تفسیر آن خواهد آمد افتتاح شده است.
سوره انفطار، اولا از انقلاب کونیای سخن میگوید که در روز قیامت پدید خواهد آمد سپس انسان ناسپاس در آن مورد هشدار و سرزنش قرار میگیرد و در نهایت هم علت انکار منکران بیان میشود.
فضیلت آن: نسائی از جابر سروایت کرده است که فرمود: معاذ پیشنماز مردم بود و نماز را طولانی کرد. در این اثنا یکی از افرادی که به او اقتدا کرده بود، نماز خود در پشت سر وی را قطع نموده به گوشه مسجد رفت، به تنهایی نماز گزارد و از مسجد بیرون شد. چون این خبر به معاذ رسید، گفت: فلان، شخصی است منافق. پس قضیه را به رسول خدا صبردند. حضرت صاز آن شخص سؤال کردند که چرا نمازش در پشت سر معاذ را رها کرده است؟ او گفت: یا رسولالله! من آمدم که پشت سر وی نماز بگزارم اما وی نماز را بر من طولانی کرد، بناچار بازگشته در گوشه مسجد نماز گزاردم و رفتم که به شترم علف بدهم. پس رسول خدا صبه معاذ فرمودند: «أفتان أنت یا معاذ؟ أین کنت عن﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ ٱلۡأَعۡلَى١﴾[الأعلى: ۱] و ﴿وَٱلشَّمۡسِ وَضُحَىٰهَا١﴾[الشمس: ۱] و ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ١﴾[الانفطار: ۱]: ای معاذ! آیا تو فتنهگری؟ کجا بودی از خواندن سورههای: ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّكَ ٱلۡأَعۡلَى١﴾و﴿وَٱلضُّحَىٰ١﴾[الضحى: ۱] و ﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ١﴾[الانفطار: ۱] و﴿وَٱلَّيۡلِ إِذَا يَغۡشَىٰ١﴾[اللیل: ۱]» یعنی: چرا از این سورههای متوسط بر آنان نمیخوانی که در کار دین به ملال نیفتند و از نماز دلتنگ نشوند زیرا اگر چنین شود، از دین دلتنگ گشته و به فتنه درافتادهاند.
﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ١﴾
«آنگاه که» در هنگامه برپائی قیامت «آسمان منفطر شود» انفطار آسمان؛ شکافته شدن و از هم گسستن آن برای فرود آمدن فرشتگان از آن است؛
﴿وَإِذَا ٱلۡكَوَاكِبُ ٱنتَثَرَتۡ٢﴾
«و آنگاه که ستارگان پراکنده شوند» یعنی: فروریزند و متفرق شوند؛
﴿وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ فُجِّرَتۡ٣﴾
«و آنگاه که دریاها از جا برکنده شوند» یعنی: بعضی در بعضیدیگر روان گردند و همه به هم راه یابند به طوریکه به دریای واحدی تبدیل شوند و دریاهای شیرین با دریاهای شور در هم آمیزد؛
﴿وَإِذَا ٱلۡقُبُورُ بُعۡثِرَتۡ٤﴾
«و آنگاه که گورها زیر و زبر شود» یعنی: خاک گورها زیر و زبر شود و مردگانی که در آنها هستند، بیرون آیند؛
﴿عَلِمَتۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ وَأَخَّرَتۡ٥﴾
«هر نفسی، آنچه را پیش فرستاده بود و آنچه را بازپس گذاشته بود بداند» یعنی: در آن هنگام نامههای اعمال منتشر میشود و هرکس آنچه را از خیر یا شر پیش فرستاده بود و آنچه را که پس از خود از روش نیک یا بد در دنیا باقی گذاشته بود، میداند. و چنانکه در سوره قبل گذشت، پدیدههای یاد شده، در آستانه قیام قیامت روی میدهد.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ ٱلۡكَرِيمِ٦﴾
«های ای انسان» کافر «چه چیز تو را در باره پروردگار بخشندهات مغرور کرد؟» یعنی: چه چیز تو را فریفت و غره کرد که به پروردگار کریم و بخشندهات کافر شدی، به پروردگاری که بر تو در دنیا با کامل کردن آفرینش و حواست فضل و بخشش نمود، تو را عاقل و فهمیده گردانید، به تو روزی داد و بر تو با نعمتهاییکه بر انکار هیچ چیز از آنها قادر نیستی، انعام گذاشت. برخی گفتهاند: انسان را عفو خداوند أمغرور کرد زیرا او انسان را در اولین گام گناه و نافرمانیاش به شتاب مؤاخذه و مجازات نکرد. نقل است که به فضلبنعیاض گفتند: اگر خداوند أدر روز قیامت تو را در پیشگاه خود ایستاده کند و به تو بگوید: «چه چیز تو را به پروردگار کریمت غره کرد؟» در پاسخش چه میگویی؟ گفت: «میگویم: مرا پردههای فروانداختهات مغرور ساخت زیرا ذات کریمت ستار عیب پوش است». در حدیث شریف آمده است که چون رسول خداصآیه: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ ٱلۡكَرِيمِ٦﴾[الانفطار: ۶] را میخواندند، میفرمودند: «انسان را جهلش مغرور و فریفته ساخت».
برخی از مفسران در بیان سبب نزول آیه کریمه گفتهاند: این آیه درباره ابی بن خلف یا درباره ابیاشدبنکلده جمحی نازل شد. ولی ابن عباس بمیگوید: «مراد از انسان در اینجا، ولیدبن مغیره است».
﴿ٱلَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّىٰكَ فَعَدَلَكَ٧﴾
آری! ای انسان کافر و ناسپاس، چه چیز تو را در باره پروردگار بخشندهات مغرور ساخت؟ «همان کس که تو را آفرید» از نطفه درحالی که چیزی نبودی «پس استوار کرد» تو را به اندامهای درست، به صورت و هیأت کسی که میشنوی، میبینی و درک میکنی «و آنگاه تو را سامان بخشید» به بخشیدن قامت نیکو، حسن صورت و تعادل اعضا به طوریکه هیچ تفاوتی در آنها نیست و مثلا چنین نیست که یک دست یا یک پایت از دست یا پای دیگرت بلندتر باشد.
﴿فِيٓ أَيِّ صُورَةٖ مَّا شَآءَ رَكَّبَكَ٨﴾
«و به هر صورتی که خواست» از صورتهای مختلف در زیبایی یا زشتی «تو را ترکیب کرد» و این تو نبودی که صورت خویش را ترکیب و انتخاب کنی. یا تو را در صورت و ساختاری ترکیب کرد که از آراستهترین و معتدلترین ترکیبهاست.
﴿كَلَّا بَلۡ تُكَذِّبُونَ بِٱلدِّينِ٩﴾
آنگاه خداوند أبعد از بیان نشانههای قیامت و بعد از برشمردن نعمتهای خود بر انسان و انکار و ناسپاسی آنها از سوی وی، علت این انکار را که تکذیب رستاخیز است ذکر میکند: «نه، چنین نیست بلکه دین را دروغ میشمرید» مراد از دین: دریافت جزای اعمال در روز قیامت، یا دین اسلام است. کلا: کلمهای است برای تنبیه و هشدار دادن به آن انسان کافر در این مورد که پندارهایش نادرست است و او نباید به کرم خداوند أمغرور شده و نعمت و فضلش را وسیلهای بهسوی کفر بگرداند.
﴿وَإِنَّ عَلَيۡكُمۡ لَحَٰفِظِينَ١٠ كِرَامٗا كَٰتِبِينَ١١﴾
«و قطعا بر شما نگهبانانی گماشته شدهاند» از فرشتگان که اعمال و سخنانتان را ثبت و ضبط میکنند «که» آن فرشتگان نگهبان «نویسندگانی گرامیقدرند» پس شما نیز باید قدر و حرمت ایشان را نگاه دارید و با ارتکاب اعمال زشت و گفتن سخنان ناپسند، به آنها بیحرمتی نکنید.
﴿يَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ١٢﴾
«آنچه را میکنید، میدانند» یعنی: شما روز جزا را دروغ میشمارید در حالیکه فرشتگان خداوند أبر شما گماشته شدهاند و اعمال شما را مینویسند تا روز قیامت در برابر آنها مورد محاسبه قرار گیرید و آن فرشتگان هر چه را که میکنبد میدانند و مینویسند پس چیزی از اعمال شما بر ایشان پنهان نمیماند. در حدیث شریف به روایت ابنعباس بآمده است که رسول خدا صفرمودند: «إن الله ينهاكم عن التعري، فاستحيوا من ملائكة الله الذين معكم، الكرام الكاتبين، الذين لا يفارقونكم إلا عند ثلاث حالات: الغائط، والجنابة، والغسل، فإذا اغتسل أحدكم بالعراء فليستـتر بثوبه أو بجرم حائط، أو ببعيرة». «خداوند أشما را از برهنه شدن نهی میکند پس از فرشتگان خداوند أکه همراه شما هستند حیا کنید؛ از آن نویسندگان گرامیقدری که از شما جدا نمیشوند مگر در سه حالت: رفتن شما به قضای حاجت، حالت جنابت و حالت غسل و چون یکی از شما در فضایی باز غسل میکند، باید خود را با جامه خویش، یا به پناه دیواری، یا به شتری استتار کند».
﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِي نَعِيمٖ١٣ وَإِنَّ ٱلۡفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٖ١٤﴾
«بیگمان ابرار» یعنی: مؤمنان راستینی که کار نیک انجام میدهند و در تمام کارهای خویش تقوی را مد نظر داشته و از خدای ﻷ پروا میکنند؛ «در نعمتاند» یعنی: در نازونعمت بهشتی قرار دارند «و بیگمان فجار» جمع فاجر است. یعنی کفاری که شریعت الهی را ترک کردهاند «در دوزخند» بنابراین، مراد از «فجار» کفارند و این خطاب، مرتکبان گناه کبیره را شامل نمیشود.
﴿يَصۡلَوۡنَهَا يَوۡمَ ٱلدِّينِ١٥﴾
«در روز جزا وارد آن میشوند» یعنی: این کفار فجار در روز جزایی که منکر آن بودند، وارد دوزخ میشوند و در کام شعلههای سرکش آن، سختیها میچشند وعذابها میبینند. امام رازی نقل کردهاست که: «سلیمان بن عبدالملک خلیفه اموی عازم مکه بود و در راه مکه از مدینه میگذشت پس در دیداری که با ابوحازم داشت، به وی گفت: فردای قیامت قرار گرفتن در پیشگاه خداوند أچگونه است؟ ابوحازم گفت: اما نیکوکار؛ او همانند شخص سفرکردهای است که از سفر نزد خانوادهاش برمیگردد و اما بدکار پس او همچون برده گریزپایی است که نزد مولای خویش آورده میشود. راوی میگوید: سلیمان گریست و سپس گفت: ای کاش میدانستم که خدای سبحان با ما چه میکند؟! ابوحازم گفت: این کار سادهای است؛ عملت را بر کتاب خداوند أعرضه بدار، آن وقت میدانی که او با تو چه خواهدکرد. سلیمان گفت: این توصیه تو در کجای کتاب خداأآمده است؟ ابوحازم گفت: ﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِي نَعِيمٖ١٣ وَإِنَّ ٱلۡفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٖ١٤﴾[الانفطار: ۱۳-۱۴]. سلیمان گفت: در این صورت، رحمت خداوند أدر کجاست؟ ابوحازم پاسخ داد:﴿إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾[الأعراف: ۵۶] «بیگمان رحمت خداوند أبه نیکوکاران نزدیک است».
﴿وَمَا هُمۡ عَنۡهَا بِغَآئِبِينَ١٦﴾
«و از آن غایب نیستند» یعنی: دوزخیان فاجر کافر، هرگز برای ساعتی هم از دوزخ جدا نشده و از آن دور نمیشوند و عذاب آن بر آنان سبک نمیشود بلکه برای ابد در آن به سر میبرند.
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا يَوۡمُ ٱلدِّينِ١٧ ثُمَّ مَآ أَدۡرَىٰكَ مَا يَوۡمُ ٱلدِّينِ١٨﴾
«و تو چه دانی که روز جزا چیست؟ باز چه دانی که روز جزا چیست؟» تکرار سؤال برای بزرگ نمودن، تفخیم شأن و هولناک نمایاندن قیامت است.
﴿يَوۡمَ لَا تَمۡلِكُ نَفۡسٞ لِّنَفۡسٖ شَيۡٔٗاۖ وَٱلۡأَمۡرُ يَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ١٩﴾
«روزی است که کسی برای کسی هیچ اختیاری ندارد؛ و در آن روز، فرمان از آن خداوند است» یعنی: هیچکس ـ هرکه باشد ـ اختیار رساندن چیزی از منفعت را در روز قیامت برای کس دیگری ندارد و در آنجا جز خداوند أپروردگار عالمیان، هیچکس نیست که حکمی صادر کند یا کاری انجام دهد. و هرچند کار در دنیا نیز چنین است ولی مراد این است که در آخرت کسی در امر فرمانروایی با حق تعالی کشمکش نمیکند و او در این روز هیچکس را مالک چیزی از امور نمیگرداند چنان که در دنیا مالک آن گردانید. در حدیث شریف آمدهاست: «ای بنیهاشم! خویشتن را از دوزخ برهانید زیرا من از جانب خداأبرای شما صاحباختیار چیزی نیستم». یعنی نمیتوانم به شما نفعی برسانم.