سوره مسد
مکی است و دارای (۵) آیه است.
وجه تسمیه: این سوره بدان سبب «مسد» نام گرفت که خداوند أدر آخرآن میفرماید:﴿فِي جِيدِهَا حَبۡلٞ مِّن مَّسَدِۢ٥﴾[المسد: ۵] که تفسیر آن خواهد آمد. همچنین این سوره «تبت» نیز نامیده میشود زیرا خداوند أدر مطلع آن میفرماید: ﴿تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ١﴾[المسد: ۱] چنان که به همین مناسبت، این سوره (ابولهب) یا سوره (لهب) نیز نامیده شده است.
محدثان در بیان سبب نزول این سوره از ابنعباس بروایت کردهاند که فرمود؛ چون این آیه نازل شد: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤﴾[الشعراء: ۲۱۴]. «ای پیامبر! بستگان نزدیکت را هشدار ده»؛ رسول خدا صاز خانه خود خارج شده و به کوه صفا بالا رفتند سپس به فریاد بلند چنین ندا در دادند: یا صباحاه! چون قریش این ندا را شنیدند، از یکدیگر پرسیدند که این فریادگر کیست؟ پاسخ داده شد که: محمد است. پس ندا را اجابت گفتند و پیرامون آن حضرت صگرد آمدند. آنگاه رسولاکرم صخطاب به آنان فرمودند: هان ای بنیفلان! هان ای بنیفلان! هان ای بنیفلان! هان ای بنیعبدمناف! هان ای بنیعبدالمطلب! (و به این ترتیب، تیرههای قبیله قریش را یکییکی نام بردند) پس همه آنان سراپا گوش گردیدند تا بشنوند که محمد صچه سخنی به این پایه از اهمیت دارد که فریادکنان همه را برای آن فراخوانده است. سپس خطاب به آنان فرمودند: آیا اگر به شما خبر بدهم که سپاهی از سواران از کناره این کوه بیرون میآیند و بر شما میتازند، آیا مرا تصدیق خواهید کرد؟ همه یکصدا گفتند: ما تاکنون از تو دروغی را تجربه نکردهایم (بلکه تو را به راستگویی میشناسیم). فرمودند: پس اینک من پیشاپیش عذابی سخت شما را از افتادن در آن هشدار میدهم. در این اثنا ابولهب گفت: هلاکت باد بر تو! آیا برای این کار ما را گردآوردهای؟! سپس راه خود کشید و رفت. همان بود که این سوره نازل شد.
طارق محاربی میگوید: «در بازار ذوالمجاز بودم که بناگاه با جوانی تازه سال روبرو شدم که میگفت: های ای مردم! لا اله الا اللهبگویید تا رستگار شوید. در این اثنا دیدم که مردی از پشت سرش او را به سنگ میزند به طوری که هردو ساق و هردو پاشنه پایش را خونآلود کرده است و میگوید: های مردم! او دروغگوست پس او را باور نکنید. پرسیدم: این شخص دعوتگر کیست؟ گفتند: محمد است؛ میپندارد که پیامبر میباشد و این دیگر هم عمویش ابولهب است که میپندارد او در این ادعا دروغگوست».
﴿تَبَّتۡ يَدَآ أَبِي لَهَبٖ وَتَبَّ١﴾
«هلاک باد دو دست ابولهب» علمای بلاغت میگویند: در ﴿يَدَآ أَبِي لَهَبٖ﴾مجاز مرسل بهکار گرفته شده؛ یعنی جزء اطلاق گردیده اما از آن کل مورد نظر میباشد لذا معنی این است: هلاک باد خود ابولهب با تمام وجود خویش. این جمله نفرینی است علیه وی. ابولهب یکی از عموهای پیامبر ص، نامش عبدالعزی بن عبدالمطلب و کنیهاش ابوعتیبه بود و او را ابولهب میگفتند زیرا چهره سرخ فام و برافروختهای داشت. چنانکه بیان شد، او با رسول خدا صبسیار دشمنی میورزید و ایشان را سخت میآزرد.
«و هلاک شد» این جمله، خبری است از بارگاه خدای سبحان بعد از نفرین علیه وی. گفتنی است که تعبیر از هلاکت ابولهب به صیغه ماضی، مفید حتمی بودن وقوع هلاکت و زیانکاری وی میباشد و چنان هم شد زیرا ابولهب دنیا و آخرت را باخت.
﴿مَآ أَغۡنَىٰ عَنۡهُ مَالُهُۥ وَمَا كَسَبَ٢﴾
«هیچ دفع نکرد از او مال او و آنچه اندوخت» یعنی: مالی را که ابولهب گردآورده بود و منفعت و جاه و موقعیتی که به دست آورده بود، فرمان خداوند أبر نزول هلاکت و نابودی و عذاب بر وی را به هیچ وجه دفع نکرد و آن اندوختهها هیچ به کارش نیامد. فرق در میان «مال» و «کسب» این است که اولی سرمایه است و دومی سود.
﴿سَيَصۡلَىٰ نَارٗا ذَاتَ لَهَبٖ٣﴾
«به زودی در آتشی پر زبانه درآید» یعنی: به زودی ابولهب در آتشی سخت شعلهور و برافروخته که پوستش را میسوزاند، عذاب میشود که آن آتش، آتش جهنم است.
﴿وَٱمۡرَأَتُهُۥ حَمَّالَةَ ٱلۡحَطَبِ٤﴾
«و زنش» نیز به آن آتش در میآید، همان که «هیزمکش است» زن ابولهب، امجمیل دختر حرب خواهر ابوسفیان بود که خارها و سرگینها را برگرفته و آنها را شبانه بر راه رسول خدا صمیافگند. یا مراد این است که زن ابولهب با برداشتن گناهان سنگینی که به سبب دشمنی با رسول خدا صو واداشتن شوهرش بر آزار ایشان بر دوش گرفته است، هیزم جهنم را بر میدارد. یا این تعبیر، کنایه از سخن چینی اوست که برافروزنده خصومت و دشمنی در میان مردم است.
﴿فِي جِيدِهَا حَبۡلٞ مِّن مَّسَدِۢ٥﴾
«بر گردنش طنابی از لیف خرماست» مسد: لیفی است که از آن ریسمان تافته میشود. نقل است که زن ابولهب گردنبند فاخری از جواهر داشت و گفت: سوگند به لات و عزی که آن را در دشمنی محمد صصرف میکنم! لذا آن گردنبندش در روز قیامت ریسمانی برتافته از زنجیرهای آتش میشود. ملاحظه میکنیم که خدای سبحان عذابش در آخرت را به همان هیأت و حالتی که در دنیا داشت، تصویر میکند زیرا عذاب آخرت از جنس عمل مجرم و هماهنگ با جرم وی است. نقل است که بعد از نزول این سوره امجمیل زن ابولهب سنگی را در دست گرفته نزد ابوبکرصدیق سدر مسجدالحرام رفت و در آن حال ابوبکر سدر معیت رسول خدا صبود. پس به ابوبکر سگفت: به من خبر رسیده است که رفیقت مرا هجو نموده است، اینک آمدهام که با او چنین و چنان کنم! اما خداوند متعال دیدگان وی را از دیدن رسول خدا صکور ساخت و هر چه به این سو و آن سو نگریست، ایشان را ندید. ابوبکر ساز وی پرسید: آیا کسی را همراه من میبینی؟ ام جمیل گفت: آیا مرا مسخره میکنی؟ من جز تو هیچ کس دیگر را همراهت نمیبینم!
علما گفتهاند: این سوره معجزهای آشکار و دلیلی روشن بر نبوت آن حضرت صاست زیرا خداوند أبا نزول: ﴿سَيَصۡلَىٰ نَارٗا ذَاتَ لَهَبٖ٣﴾[المسد: ۳] قاطعانه خبر داد که ابولهب و زنش ایمان نمیآورند و سرنوشت آنها در دنیا و آخرت باشقاوت گره خورده است پس بر طبق این خبر، هیچ یک از آن دو نه در ظاهر و نه در باطن، نه آشکار و نه در خفا ایمان نیاوردند.