اسلام به مبارزه می طلبد

فهرست کتاب

بخش اول: تئوری مخالفان دین

بخش اول: تئوری مخالفان دین

«همانگونه که شکافتن هسته و انفجار اتم، کلیه تصورات و باورهای گذشته انسان را درباره مادّه دگرگون کرد و آن‌ها را از بین برد، درست به همین شکل پیشرفت علم و دانش در قرن گذشته، به مثابه یک انفجار بزرگ علمی (Knowledge Explosion) بود که در نتیجه آن کلیه باورها و اندیشه‌های قدیمی در ارتباط با خدا و دین به یکباره پایان پذیرفتند» [۳].

جولین هکسلی، با الفاظ و عبارت مذکور، به نمایندگی از دانش و علوم تجربی، دین را به مبارزه می‌طلبد. از اینرو من، خودم را موظف می‌دانم که در مباحث بعدی این کتاب، مبارزه طلبی او را پاسخ بدهم؛ در این میان مطمئن هستم و خوب می‌دانم که دانش و علوم تجربی، بیش از پیش زمینه تقویت مبانی، حقانیت و صداقت دین را فراهم نموده است. دانش، به هیچ عنوان دین را دچار عیب و نقصان نکرده است. تمام اکتشافات و یافته‌های دانش و علوم تجربی، خواه ناخواه به این نکته اعتراف دارند که همانگونه که چهارده قرن پیش، دین مبین اسلام به عنوان آخرین دین راستین ظهور کرده و مدعی شده که کلیه اکتشافات و یافته‌های انسان در آینده، صداقت و حقانیت آن را بیش از پیش روشن خواهند کرد: ﴿سَنُرِيهِمۡ ءَايَٰتِنَا فِي ٱلۡأٓفَاقِ وَفِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّۗ[فصلت: ۵۳] یعنی: «ما، به آنان (که منکر قرآن و اسلامند) هرچه زودتر دلایل و نشانه‌های خود را در اقطار و نواحی (آسمان‌ها و زمین) و در داخل و درون خودشان، به آنان نشان خواهیم داد تا برای ایشان روشن و آشکار گردد که اسلام و قرآن، حق است».

از دیدگاه به اصطلاح روشنفکران امروزی، دین، واقعیتی ندارد؛ بلکه حاصل و پیامد ویژگی ذاتی انسان است که می‌خواهد جهان هستی را برای خودش توجیه کند. این انگیزه که انسان می‌خواهد جهان هستی را برای خودش توجیه کند، به ذات خود،‌ کار اشتباهی نیست. اما ملحدان بر این باورند که فقدان وکمبود علم و اطلاعات در زمان گذشته، نیاکان و گذشتگان ما را در توجیه جهان هستی به سوی پاسخ‌های غلط که عبارت از مذهب و خدا هستند، سوق داده است! براساس این دیدگاه اینک که انسان از لحاظ پیشرفت علمی در موقعیتی قرار گرفته که می‌تواند اشتباهات گذشته خود را در توجیه جهان هستی، اصلاح نماید و بلکه در اثر پیشرفت علم و دانش، بسیاری از اشتباهات دوران گذشته خود را اصلاح نموده، لذا باید تصوّر غلط دین و خدا را یکسره و بکلی پایان دهد.

اگست کنت «August Conte» فیلسوف و روشنفکر فرانسوی است که در نیمه دوّم قرن نوزدهم می‌زیسته است. وی، ارتقا و پیشرفت فکری انسان را به سه مرحله تاریخی تقسیم می‌کند:

مرحله اوّل را، مرحله لاهوتی (theological stage) می‌داند و معتقد است که در این مرحله، حوادث عالم و تحولات جهان هستی به نام قدرت‌های خدایی توجیه می‌شدند.

مرحله دوم را مرحله متافیزیکی یا ما بعد طبیعی (mataphysical Stage) می‌داند و معتقد است که در این مرحله خدای معین و مشخصی مطرح نبود، ولی بازهم حوادث و دگرگونی‌های جهان هستی به قدرت‌های خارجی و غیر مرئی نسبت داده می‌شدند و بدین سان توجیه می‌گشتند.

مرحله سوّم را مرحله ثبوتی «positive stage» می‌داند و معتقد است که توجیه حوادث و پدیده‌های جهان هستی در این مرحله توسط عوامل و اسبابی صورت می‌گیرد که به وسیله قوانین و اصول کلّی مشاهده، قابل تشخیص و رؤیت هستند، بی‌آنکه یادی از روح، خدا و قدرت‌های نامرئی به میان آید. او اضافه می‌کند که براساس این تفکر، انسان امروزی، در حال سپری‌کردن مرحله سوّم از مراحل ارتقا و پیشرفت فکری خویش می‌باشد. این مرحله از فکر، در فلسفه، تثبیت منطقی یا (Logical positivism) نام دارد. هرچند تثبیت منطقی یا تجربه علمی «scientific Empiricism» در ربع دوم قرن بیستم کاملاً بصورت یک حرکت و خیزش آغاز گردید، ولی به عنوان یک شیوه تفکر از سال‌ها قبل در اذهان و افکار به وجود آمده بود. عده زیادی از اندیشمندان و نظریه‌پردازان برجسته مانند هوم مل (Hume mill) و راسل (Russel) از این تفکر حمایت کردند و این روش یا دیدگاه در تمام دنیا به یاری سازمان‌های تحقیقی و تبلیغی خود تحت عنوان یک مکتب فکری قد علم کرد.

تعریف این طرز تفکر در «لغت نامه فلسفه» چاپ نیویورک با این الفاظ آمده است:

«هر علمی که واقعیت داشته باشد، چنان با تجربه مرتبط است که بوسیله آزمایش مستقیم یا غیر مستقیم می‌توان آن را بررسی یا اثبات کرد» [۴].

بدین ترتیب بنا به عقیده کسانی که مخالف دین هستند، ارتقا و پیشرفت، انسان را به چنین مرحله علمیی رسانیده که در نوع خودش، مذهب را یکسره رد می‌کند؛ زیرا پیشرفت علمی، امروزه به ما نشان داده است که حقیقت و واقعیت هر چیز، منحصر و منوط به این است که قابل تجربه و مشاهده باشد و به تعبیر دیگر، توجیه معنوی حوادث را با ابزار پیشرفته امروزی نمی‌توان ثابت کرد؛ لذا آن‌ها غیرواقعی و غیرحقیقی هستند. براساس این شیوۀ تفکر، مذهب عبارت است از توجیه غیرواقعی حوادث واقعی. در دوران گذشته، انسان به دلیل فقدان علم و دانش کافی، نمی‌توانست حوادث و پدیده‌ها را درست تجزیه و تحلیل و توجیه نماید و لذا به بهانه مذهب فرضیه‌های بسیار شگفت‌آوری را می‌ساخت. امّا قانون گسترده و فراگیر ارتقا (یعنی ارتقای‌ مراحل فکری سه‌گانه)، انسان را از آن تاریکی‌ها رهانیده و در پرتو اطلاعات و دانش نوین، این امر را برای انسان فراهم نموده است که بتواند واقعیت اشیا را بجای باورنمودن عقاید پوچ و بی‌اساس فقط از کانال تجربه و مشاهده روشن نماید!

اشکال واردشده ازسوی جانبداران تثبیت یا هواداران منطقی به علمای دین را به شیوه و عبارت دیگری نیز می‌توان بیان کرد.

«مثال علمای دین ‌در زمان گذشته، مانند کسی است که «چک بدون پشتوانه» صادر می‌کند. زیرا آن‌ها الفاظ و تعبیراتی را بکار می‌بردند که از سرمایه حقایق علمی بکلی عاری بودند. «حقیقت اعلی و تغییرناپذیر» هرچند که از لحاظ دستور زبان و ساختار زبانی، ترکیب درستی است، امّا در واقع مانند چک بدون پشتوانه‌ای می‌باشد که هیچ گونه موجودی و سرمایه علمی ندارد» [۵].

بدین ترتیب تمام چیزهایی که در گذشته، نتیجه اسباب و عوامل ما فوق طبیعی و ماوراء طبیعت، محسوب می‌شدند، اینک شرح و جزئیات آن‌ها در پرتو علل و عوامل طبیعی مشخص گردیده است. شیوه تحقیق و پژوهش مدرن، برای ما ثابت کرده است که ایمان به وجود الله،‌ دستاورد صحیح انسان نبوده است. بلکه فقط پیامد تخمین و قیاس دوران جهالت و زمان دوری از علم بوده که پس از گسترش نور دانش، یکسره از بین رفته است!

جولین هکسلی می‌نویسد: «نیوتن ثابت کرد، خدایی که برگردش سیارات حکومت کند، وجود ندارد. لاپلاس، با نظریه معروفش تأیید کرد که نظام افلاک هیچ نیازی به «تئوری وجود خدا» ندارد. داروین و پاستور در عرصه زیست شناسی، همین کار را انجام دادند. علم روانشناسی با پیشرفت و اطلاعات تاریخی خود، خدا را از این وظیفه فرضی و تئوری که او، زندگی انسان و تاریخ را کنترل می‌کند، بطور کلی معزول کرده است» [۶].

خلاصه اینکه، فیزیک، روانشناسی و تاریخ، هر سه ثابت کردند که فرضیه وجود خدا و موجودات غیرمرئی ساخته و پیامد توهم بشر در توجیه پدیده‌های هستی و یا اعتقاد انسان به قدرت‌های مطلق بوده‌ است؛ اما در واقع آن پدیده‌ها و حوادث، علل و اسباب دیگری داشت که انسان به خاطر جهل و فقدان علم، ‌با چنین اصطلاحات مرموز و پراسراری در مورد دین صحبت نمود!!

[۳] هندوستان تایمز، ۲۴ سپتامبر ۱۹۶۱. [۴] Dictionary of Philosophy, N.Y, P. ۲۸۵ [۵] Religion & the Scientific Outlook, ۱۹۵۴, P. ۲۰. [۶] Religion Without Revelation, N.Y, ۱۹۵۸, P. ۵۸.