نظام هستی و آفرینش
هرچند که عدم وجود کائنات، مستلزم عدم وجود خدا نیست، ولی بازهم انکار هستی، یکی از دیدگاههایی است که براساس آن، زمینه ایجاد شک و شبهه درباره وجود خدا را فراهم مینماید. امّا این دیدگاه چنان تهی و بیهوده است که تا امروز نه تنها برای عموم مردم قابل فهم نبوده، بلکه در دنیای علم و دانش نیز مورد قبول عموم قرار نگرفته است. عموم انسانها و اهل علم وجود خود را میپذیرند و قبول دارند که جهان هستی نیز دارای وجود است. تمامی علوم و فعالیتهای زندگی از همین واقعیت حکایت دارند. قطعاً وجود کائنات، نشانگر این است که خدایی نیز وجود دارد. زیرا وجود مخلوق بدون وجود خالق، سخنی است کاملاً بیهوده و بیمعنا. هیچکس، چیزی سراغ ندارد که خود بخود به وجود آمده باشد. بیشک برای هر شیء بزرگ و کوچکی، یک عامل هستی، وجود دارد. از اینرو چگونه ممکن است که جهان هستی با این وسعت و بزرگی، خود به خود بوجود آمده باشد و خالقی نداشته باشد؟!
جان استیوارت میل، در زندگینامه خود مینویسد: پدرم به من چنین گفته بود که، این سؤال که چه کسی مرا آفریده است (Who made me?)، به عنوان دلیل وجود خدا کافی نیست.. زیرا بعد از آن، این سؤال مطرح میشود که خدا را چه کسی آفریده است: (Who made god?)
برتراند راسل، پرسش دوم را برای رد درستی پاسخ سؤال نخست، کافی دانسته است.