۱- نقدی بر تئوری پژوهشگران علوم طبیعی
پیش از هرچیز دیدگاه پژوهشگران علوم طبیعی را مورد نقد و بررسی قرار میدهیم؛ منظورم، این دیدگاه میباشد که: «از مطالعه جهان هستی و طبیعت چنین بر میآید که حوادث و پدیدههای جهان هستی براساس یک قانون مشخص و طبیعی بوجود میآیند و معلول یک سلسله فعل و انفعالات طبیعی هستند. لذا برای توجیه آنها به فرضیه وجود خدایی نامرئی نیازی نداریم. چراکه قوانین واضح و روشن، برای توجیه جهان هستی کافی است».
بهترین پاسخ برای این استدلال، پاسخی است که یک دانشمند مسیحی، آن را بیان کرده است:
)Nature is a fact not anEexplanation(
یعنی: «طبیعت، یکی از واقعیتهای جهان هستی است، نه یک توجیه و تفسیر برای جهان هستی». چراکه یافتههای بشری، بیانگر اسباب وجود دین نمیباشد؛ دین، به ما نشان میدهد که علل و اسباب واقعیای که جهان هستی را اداره میکنند، چه هستند؟ اما یافتههای بشری، این را نشان میدهد که ساختمان کائنات و جهان هستی که در جلوی چشم ما میباشد، چیست؟ آنچه که دانش و علوم تجربی به ما نشان میدهد، مزید شرح و جزئیات حوادث کائنات است نه توجیه حوادث. کلیه یافتههای علوم تجربی مربوط به این است که : آنچه هست و وجود دارد چیست؟ لذا جنبه دیگر قضیه که آنچه هست، چرا هست؟، کاملاً از حوزه دانش و علوم تجربی خارج است. قطعاً توجیه حوادث، پدیدهها و جهان هستی به این جنبه قضیه برمیگردد. به عبارتی دین به چرایی آفرینش، جواب میدهد و دانش، به چیستی آفرینش.
مطلب و ادعّای فوق را با یک مثال توضیح میدهیم. جوجهای را در نظر بگیرید که در داخل تخم مرغ رشد میکند و با شکستن آن بیرون میآید. پوسته تخممرغ میشکند و جوجه که بیش از یک تکه گوشت نیست، بیرون میآید. چرا چنین میشود؟ انسان دوران باستان میگفت: «خداوند، چنین میکند». ولی اکنون به وسیله ابزار ذرهبینی ثابت شده است در روز بیست و یکم، روی نوک جوجه داخل تخممرغ، سیخ کوچک و سختی نمایان میشود و جوجه، به کمک آن تخم را میشکند و بیرون میآید و آن سیخ پس از چند روز خود بخود میافتد.
بنابر پندار مخالفان دین، مشاهده چنین پدیدهای، آن تصوّر دیرینه را منتفی میکند که «جوجه را خداوند از تخم بیرون میآورد». چراکه چشم ذرهبین، بدون هیچ تردید و ابهامی به ما نشان میدهد که تمام این عمل در نتیجه یک قانون بیست و یک روزه انجام میگیرد و جوجه از تخم میآید. اگر دقت شود این ادعای مخالفان دین، چیزی بیش از یک سوء تفاهم و پندار باطل نیست. آنچه علم نوین، به ما نشان میدهد، فقط یک یا چند قسمت بیشتر از مجموعه اتفاقاتی است که در تخم مرغ روی میدهد و این مشاهده علمی، علت اساسی حادثه را برای ما معرفی نمیکند. پس از مشاهده چنین چیزی، در اصل قضیه تفاوت بسیار مهمّی بوجود نیامده است؛ بلکه عیناً همان سؤال پیشین درباره سیخ روی نوک جوجه مطرح میباشد که پیشتر درباره شکستن تخم مرغ وجود داشت. این موضوع که جوجه با شاخ روی نوکش، پوسته تخم را میشکند، فقط بخشی از حلقههای حادثه میباشد، نه علت حادثه. علت حادثه و کیفیت آن، زمانی روشن میشود که ثابت گردد: شاخ روی نوک جوجه، چگونه و چرا پدید آمده است؟ به تعبیر دیگر به سراغ آن علت نهایی برویم که از نیاز آن جوجه آگاه بود و میدانست که آن جوجه برای اینکه از پوسته تخم بیرون بیاید، به یک همکار بسیار فعال و دلسوز نیاز دارد. حال، او کیست که مادّه را مجبور کرد تا در روز بیست و یکم بصورت یک سیخ بر روی نوک جوجه نمایان شود و پس از انجام کارش بیفتد؟ به عبارتی قبلاً این سؤال مطرح بود که: پوسته تخم مرغ چگونه میشکند و اکنون این سوال، مطرح میباشد که سیخ چگونه درست میشود؟ قطعاً هیچ تفاوتی در نوع سؤال بوجود نیامده است و فقط دانش بشری، به مشاهده گستردهتری دست یافته که واقعیت نام دارد، نه توجیه واقعیت.
به اظهارات یک دانشمند و زیست شناس آمریکایی توجه کنید:
«عمل شگفتآور هضم غذا در گذشته به خداوند نسبت داده میشد و اکنون براساس مشاهده، این عمل، حاصل فعل و انفعالات شیمیایی بدن محسوب میشود؛ امّا با کشف این مشاهده نمیتوان وجود خدا را نفی کرد. زیرا پس از کشف چنین مشاهدهای، این سؤال مطرح است که چه نیرویی اجزای شیمیایی را ملزم کرده تا چنین عمل مفیدی را از خود نشان دهند؟ غذا پس از ورود به شکم، براساس یک سیستم اتوماتیک و نظام هماهنگ، مراحل متعدد و شگفتآوری را سپری میکند که مشاهده آن، این دیدگاه را رد مینماید که این همه فعل و انفعالات شگفتانگیز، صرفاً براساس یک اتفاق بوجود آمده است. شکی نیست که چنین سخنی، کاملاً اشتباه و بیهوده میباشد. واقعیت این است که بعد از چنین مشاهدهای، بیش از پیش باید به حقیقت قوانینی پی برد که خداوند، آنها را ابزار تحقق حیات و زندگانی قرار داده است» [۱۵].
آری! واقعیت یافتههای علمی را میتوان از سخن مذکور درک کرد. این نکته بدون تردید صحت دارد که دانش، مشاهده انسان را در مورد کائنات وسعت بخشیده است. دانش، روشن ساخته است که کائنات و جهان هستی با کدامین قوانین طبیعت وابسته است و بر حسب کدام ضابطه فطری میچرخد. مثلاً در گذشتههای دور انسان فقط میدانست که باران میبارد. امّا اکنون از بلند شدن بخارهای آب گرفته تا قرارگرفتن قطره باران بر زمین، تمام این فعل و انفعالات طبیعی را که موجب بارش باران میشود، میداند. آری، تمام این اکتشافات و شناخت رشته علت و معلول، متعلق به تصویر و شکل حادثه هستند نه توجیه حادثه. دانش، نمیتواند نشان دهد که قوانین طبیعت چگونه به شکل قوانین در آمدند و چگونه قانونمندی آن، به صورتی درست و فراگیر، در زمین و آسمان حاکم است که خود دانش بر مبنای آن، قوانین خود را ترتیب داده و تدوین نموده است.
واقعیت این است؛ قوانین طبیعت و فطرتی که انسان بدلیل تشخیص و شناخت آنها، مدعی است که توجیه حوادث و جهان هستی و توجیه خود جهان هستی را دریافته، فریب محض است؛ بدین معنا که جوابی را که در واقع، جواب سؤال نیست، به عنوان جواب ارائه داده و به تعبیر دیگر معرفی یک حلقه و واسطه میانی در سلسله علت و معلول را به عنوان حلقه نهایی تلقی کرده است. لذا سخن دانشمند آمریکایی را تکرار میکنیم که گفته است:
Nature dose not explain, she is herself in need of explanation
یعنی: «قوانینطبیعت، جهانهستی را توجیه نمیکند؛ بلکه خود آن نیاز بهتوجیه دارد».
اگر از یک دکتر سؤال شود که چرا خون، قرمز است، چنین خواهد گفت: «در خون مولکولهای بسیار ریز و قرمز رنگی وجود دارد. این مولکولهای ریز به اندازه هفت هزارم ۷/۱۰۰۰ یک اینچ هستند و موجب شدهاند تا رنگ خون قرمز شود».
پرسشگر: این جواب، کاملاً صحت دارد. امّا مولکولهای خون چرا قرمز هستند؟
دکتر: «مادهای بنام هموگلوبین، در مولکولها وجود دارد. این مادّه، هنگامی که از ششها اکسیژن جذب میکند، بسیار قرمز میشود».
پرسشگر: این پاسخ نیز صحت دارد، اما ذرات قرمز رنگ هموگلوبین از کجا آمدند؟
دکتر: «آنها در طحال شما درست میشوند».
پرسشگر: جناب دکتر! آنچه که گفتید، بسیار خوب و بجاست، امّا بفرمایید چرا خون، ذرات قرمز، طحال و هزاران چیز دیگر به صورت یک قانون کلی با هم مرتبط هستند و در کمال صحت و بدون کوچکترین خطایی به کار خود ادامه میدهند؟
دکتر: «این، قانون طبیعت و فطرت است».
پرسشگر: آن چه چیزی است که شما آن را قانون طبیعت میدانید؟
دکتر: «منظور از قانون طبیعت، عمل اتوماتیک و خودکار نیروهای فیزیکی و شیمیایی است».
پرسشگر: آری! بنابر چه دلیلی این نیروهای فیزیکی و شیمیایی، همواره به سوی یک کار مشخص و هدفمند در حرکت هستند؟ و چگونه این نیروهای فیزیکی و شیمیایی، فعالیتهای خود را بدین شکل نظم دادهاند که یک پرنده بتواند پرواز کند و یک ماهی بتواند شنا کند یا یک انسان، با توانمندیها و خصلتهای ویژهای پا به عرصه وجود بگذارد؟
دکتر: «دوست محترم! این سؤال را از من نپرس؛ کارشناسان علوم تجربی فقط میتوانند بگویند: آنچه که انجام میگیرد چیست؟ امّا پاسخ این سؤال که چرا انجام میگیرد، نزد دانشمندان علوم طبیعی وجود ندارد».
از این سؤال و جواب، به خوبی روشن میشود که ماهیت و واقعیت اکتشافات و یافتههای علوم تجربی چیست؟ بیشک دانش، ما را با بسیاری از پدیدهها آشنا کرده و دستاوردهای کاملاً تازه و بکری به ما نشان داده است. امّا آنچه که دین، برای پاسخ به آن آمده است، با یافتهها اصلاً سر و کار ندارد. اگر اکتشافات و یافتهها، میلیاردها برابر بیش از مقدار موجود شود، بازهم دین، به قوّت خود باقی خواهد ماند؛ زیرا این اکتشافات و یافتهها، ماهیت حوادث و پدیدهها را به ما نشان میدهند و پاسخ این سؤالات که این حوادث چرا بروز میکنند و علت نهایی بروز و وجود آنها چیست؟، در این اکتشافات و یافتهها، دیده نمیشود. تمام این یافتهها به مثابه تشریح مقدماتی قضیه و تئوری هستند و برای آنکه جایگزین دین شود، ضروری است که دانش، تشریح کلی و نهایی قضیه را ارائه دهد. به عنوان مثال، دستگاهی را در نظر بگیرید که در حال گردش است و سرپوشی، روی آن قرار دارد. ما در مورد آن فقط این را میدانیم که میچرخد و در حرکت است. امّا اگر سرپوش از روی آن برداشته شود، آنگاه برای ما روشن خواهد شد که حرکت بیرونی و ظاهری آن چگونه از یک حرکت داخلی دیگر بوجود آمده و این حرکت داخلی در اثر همبستگی و همکاری چندین قطعه دیگر شکل گرفته است. حتی ممکن است ما تمام قطعات و حرکت آنها را مشاهده کنیم. آیا علم ما در مورد حرکت داخلی و خارجی دستگاه و همبستگی و همکاری سایر قطعهها بدین معناست که ما فهمیدهایم که سازنده آن دستگاه کیست؟ آیا از دانستن نحوه عمل و شیوه کار یک دستگاه ثابت میشود که آن دستگاه خود بخود به وجود آمده است؟ و خود بخود حرکت میکند؟ اگر چنین نیست که قطعاً هم چنین نیست، پس چگونه از دیدن بخش کوچکی از جلوههای جهان هستی ثابت میشود که کارخانه کائنات، خود به خود به وجود آمده و بطور اتوماتیک خود را اداره میکند؟
هریس (A. Harris) ضمن نقد اندیشه پیدایش و تکامل که از سوی داروین ارائه شده، چنین گفته است: «انتخاب قانون طبیعی، فقط بقای بهترین مظهر زندگی را توجیه میکند و نمیتواند بگوید که بهترین زندگیها چگونه بوجود آمدند؟» [۱۶].
[۱۵] The Evidence of God in an Expounding Universe, P. ۲۲۱. [۱۶] The Evidence of God in an Expounding Universe, P. ۲۲۱