نظم جهان، اتفاقی است یا از روی حکمت میباشد؟
مخالفان دین، نظم شگفتآور و حکمت فوقالعادۀ جهان هستی را که بخشی از آن در صفحات گذشته بیان گردید، به نحوی دیگر توجیه میکنند. از اینرو نگاه کوچک آنان به سوی هیچ مدبّر و ناظمی نمیافتد و وجدان مسخ شده، آنها را به طرف خالق هستی هدایت نمیکند؛ بلکه همه و همه را فقط یک اتفاق میدانند!
هکسلی میگوید: «اگر شش میمون، پشت ماشین تحریر نشسته و میلیونها سال کلیدهای روی ماشین را فشار دهند، بعید نیست که نهایتاً در میان انبوه کاغذهای سیاه شده آنها، نظمی همانند اشعار و نوشتههای شکسپیر(Sonnet) نوشته شود. به همین صورت ممکن است در اثر گردش کورکورانه ماده در مدت میلیاردها سال، این جهان هستی شکل گرفته باشد» [۴۴].
بدون شک این سخن، سخن کاملاً پوچ و بیمعنایی است. زیرا هیچیک از علوم بشری، تاکنون از چنین اتفاقی خبر نداده است که در نتیجه آن پدیدهای همچون جهان هستی، اینگونه باعظمت، جهتدار و مستقل به وجود آمده باشد. آری! ما، درباره بعضی از اتفاقات، اطلاعاتی داریم. مثلاً هنگام وزش باد، گردهای گل سرخ (pollen) روی گل سفید میریزد و در نتیجه گلهای قرمز رنگ میشکفد. شاید چنین اتفاقی را بتوان فقط یک حادثه جزئی و استثنایی قلمداد کرد. اما وجود گل با این چرخه تولید مثل و ارتباط شگفتانگیز آن با جهان هستی را نمیتوان اتفاقی و پیامد وزش باد دانست. هرچند ممکن است واژه «حادثه اتفاقی» با یک مصداق جزئی توجیه گردد، امّا به اعتبار اینکه توجیهگر جهان هستی باشد، سخنی کاملاً لغو و بیهوده است. به قول پروفسور ادوین: «وجود زندگی در اثر حادثه (Accident) مانند این است که انفجاری در چاپخانه رخ دهد و در اثر آن لغت نامه بسیار بزرگی خود به خود نوشته شود» [۴۵].
برخی این توجیه را که پیدایش جهان هستی، صرفاً رخدادی اتفاقی است، سخنی بیمعنی، نمیدانند؛ بلکه بنابر نظر و دیدگاه سرجیمز، پیدایش اتفاقی جهان هستی، مطابق با محاسبات و قوانین ریاضی (Purely Mathematical Laws of Chance) است [۴۶]. یکی از نویسندگان چنین مینویسد:
«اتفاق یا احتمال (chance) فقط یک فرضیه نیست؛ بلکه یک نظریه ارزشمند ریاضی است که در مواردی از آن استفاده میشود که اطلاعات دقیق و قطعی مقدور نباشد. این امکان برای ما وجود دارد که قواعد، اصول و ضوابطی را از احتمال به دست آوریم که توسط آن بتوانیم به آسانی، درست را از نادرست تشخیص دهیم. احتمال وقوع حادثه ویژهای را میتوان با محاسبات درست تخمین زد و گفت: تا چه حد امکان بروز آن به صورت اتفاقی ممکن است» [۴۷].
اگر فرض کنیم که ماده، خود به خود در کائنات به وجود آمده و سیستم کنش و واکنش به خودی خود در آن شروع شده است - هرچند که این فرضیهها اساسی ندارند - بازهم نمیتوانیم پیدایش کائنات را اتفاقی بدانیم. زیرا براساس خود قوانین احتمال، وجود احتمالی دیگر، این احتمال را زیر سؤال میبرد و بدین سان خود قانون احتمال در علم ریاضیات، اتفاقی بودن نظام کائنات را رد میکند. زیرا دانش، نشان داده است که عُمر و اندازه نسبی دنیای موجود چقدر است. عمر و اندازهای که دانش نشان داده، بر حسب «قانون احتمال»، برای به وجود آمدن دنیای موجود واقعاً ناکافی است.
اگر ده سکه را از یک تا ده علامت گذاری کرده، سپس آنها را در جیب خود گذاشته، به هم بزنید تا خوب مخلوط شوند و بعد سعی کنید که آنها را از یک تا ده به همان ترتیب قبلی، از جیب بیرون بیاورید، این احتمال که در دفعه اول سکه شماره یک، به دست شما بیفتد، ۱۰% است و این احتمال که شماره یک و دو به ترتیب به دست شما بیفتند، ۱% میباشد؛ این احتمال که شماره یک، دو و سه به ترتیب در دست شما بیفتند، یک هزارم، یعنی یک در هزار است. این احتمال که شماره یک دو، سه و چهار به ترتیب در دست شما بیفتند، یک در ده هزار است. این احتمال که از یک تا ده، تمام سکهها به ترتیب در دست شما بیفتد، یکی در ده میلیارد میباشد. کریسی ماریسن پس از نقل این مثال مینویسد:
«این مثال ساده را بدین خاطر ارائه کردیم تا روشن شود که تعداد احتمالات در برابر تعداد حوادث چقدر زیاد است» [۴۸].
اکنون مقایسه کنید، اگر همه چیز، در اثر اتفاق به وجود آمده باشد، چه همه زمان بکار رفته است! موجودات زنده از سلولهای زنده تشکیل شدهاند. هریک از این سلولها، ترکیبی فوق العاده پیچیده و کوچک است که در بافت شناسی (Cytology) مورد مطالعه قرار میگیرد. یکی از اجزایی که در تعمیر و بازسازی این سلولها بکار میرود، پروتئین است. پروتئین، یک ترکیب شیمیایی است که از ترکیب پنج عنصر به وجود میآید: کربن، هیدروژن، نیتروژن، اکسیژن و گوگرد. مولکول پروتئین تقریباً مشتمل بر چهل هزار اتم (Atoms) است.
حدود بیش از یکصد عنصر شیمیایی در کائنات به صورت غیرمرتب پراکنده هستند. اینک این پرسش مطرح میشود که چه میزان از ترکیب این عناصر، در قانون احتمال مصداق مییابد تا از ترکیب انبوه غیرمرتب چندین عنصر، ماده دیگری درست شود و چنان با هم آمیخته گردند که خود بخود یک مولکول (Molecule) پروتئینی به وجود آید؟ میتوان در این برآیند مقدار ماده مورد نیاز و مدت زمان لازم برای انجام این عمل را محاسبه کرد.
یک ریاضیدان سوئیسی به نام پروفسور چارلز یاگین، این احتمال را محاسبه نموده و به این نتیجه رسیده است که امکان چنین احتمالی، ده به توان یکصد و شصت میباشد. به عبارتی برابر با عدد ده میباشد که یکصد و شصت صفر به آن اضافه گردد؛ عددی که در چارچوب زبان و اعدادِ قابل فهم و شمارش، نمیگنجد!
فقط برای به وجود آمدن یک مولکول به صورت اتفاقی، موادی بیش از میلیاردها برابر مواد موجود در دنیا مورد نیاز است. اگر همه این مواد، یک جا شده و تکان داده شود، امکان رسیدن به نتیجه مطلوب بعد از ۲۴۳ ۱۰ (ده به توان ۲۴۳) سال ممکن خواهد بود.
پروتئین از حلقههای بسیار طولانی آمینواسیدها (Amino-Acids) تشکیل شده است. مهمترین چیز در ترکیبهای پروتئینی، روشی است که این حلقهها را به هم متصل میکند. اگر این مولکول با یک روش نابرابر ترکیب شود، به جای آنکه وسیله بقا و دوام زندگی باشد، به سمی مهلک و نابودکننده تبدیل میگردد. پروفسور لیتز (G.B.Leathes) پس از محاسبه دقیق میگوید:
عناصر ترکیبی یک پروتئین ساده، به روشهای مختلف و بیشماری یکجا و ترکیب میگردد. این احتمال که این همه عناصر ترکیبی پروتئین با این همه شیوه، به طور اتفاقی با هم ترکیب شده باشند تا یک مولکول پروتئینی مشتمل بر چهل هزار از اجزای ترکیبی پنج عنصر مذکور به وجود بیاید، بکلی غیرممکن است.
گفتنی است: قانون احتمال در ریاضی، بدین معنا نیست که حتما پدیده مورد انتظار ما به وقوع خواهد پیوست؛ بلکه بدین معناست که با وجود پارهای از فعل و انفعالات، احتمال پیدایش پدیده مورد انتظار وجود دارد و بازهم بروز پدیده، قطعی نمیباشد و حتی این احتمال وجود دارد که هیچ اتفاقی هم نیفتد.
از آنجا که پروتئین، مولکولی است که در آن زندگی و حیات وجود ندارد، از اینرو چگونه پس از اینکه جزو سلول قرار میگیرد، حرارت و گرمی زندگی در آن بوجود میآید؟ جواب این سؤال در این توجیه دیده نمیشود و مخالفان دین، هیچ پاسخی در توجیه این پرسش ندارند.
لی.کوتم.دی. نوای (Le Cotme de Nouy)، پیرامون این مسأله بحث گستردهای نموده است.خلاصه بحثش، این است که برای ظهور چنین احتمالی، مقدار و گستردگی ماده مورد نیاز، به مراتب بیشتر از تخمینها و محاسبات ماست. برای این منظور جهانی به بزرگی و وسعت ده به توان هشتاد و دو سال نوری مورد نیاز است. این حجم، از حجم دنیای موجود به مراتب بیشتر است. زیرا نور دورترین کهکشان در ظرف چند میلیون سال نوری به ما میرسد. نتیجه این سخن این است که: جهانی به گستردگی آنچه در نظریه انیشتن آمده نیز برای این عمل قطعاً ناکافی است. بازهم اگر در این کائنات فرضی، ماده را با سرعت پانصد تریلیون در ثانیه، در مدت ده به توان دویست و چهل و سه به حرکت درآوریم، آنگاه این امکان بوجود خواهد آمد که یک مولکول پروتئینی حیات بخش به صورت اتفاقی بوجود بیاید. مدت زمان مورد نیاز برای این کار، برابر است با ده به توان دویست و چهل و سه. بنابر اظهارات دی.نوای، از عمر زمین بیش از دو میلیون سال نمیگذرد و شروع زندگی در کره زمین حدود یک میلیون سال قبل، بوده است.
دانش، اگرچه برای معلوم کردن عمر کائنات سعی و تلاش فراوانی نموده است و طبق اظهارات دانشمندان علوم تجربی، عمر کائنات به پنجاه میلیارد سال پیش برمی گردد، اما قطعاً این عمر طولانی نیز برای به وجود آمدن یک مولکول پروتئینی مورد نیاز بصورت اتفاقی، ناکافی است. در مورد عمر زمین، بطور قطعی اظهار نظر شده و براساس نظریه دانشمندان نجوم، زمین، قطعهای از خورشید است که در اثر کشش یک ستاره بزرگ از خورشید جدا شده و در فضا شروع به گردش نموده است. در آن روزگار زمین، مانند خورشید یک جسم شعله ور بود که حیات و زندگی در آن غیرممکن بود. سپس به تدریج رو به سردی نهاد و منجمد شد. و پس از دوران یخبندان، زندگی در آن آغاز گشت.
عمر زمین بعد از دوران یخبندان با روشهای متعدد، قابل تشخیص است؛ بهترین روش، پس از کشف عناصر رادیواکتیو (Radio-Active Elements) به دست آمده است. همواره ذراتی الکتریکی از عناصر رادیواکتیوی براساس یک تناسب ویژه خارج میشوند (Disintegration). بدین ترتیب ذرات الکتریکی عناصر رادیواکتیوی کاهش مییابد و این عناصر به تدریج به فلزات غیررادیواکتیو تبدیل میشوند. اورانیوم یکی از عناصر رادیواکتیوی است که در اثر انتشار و پراکندگی و براساس یک تناسب مخصوص و معین، به فلز تبدیل میشود. تناسب کاهش ذرات الکتریکی عناصر رادیواکتیو، در تمام شرایط یکسان است. از اینرو میتوان نتیجه گرفت که سرعت دگرگونی اورانیوم مشخص و ثابت میباشد.
اورانیوم در لابلای سنگهای بزرگ و سخت دیده میشود و در این تردیدی نیست که اورانیوم از دوران یخبندان در این سنگها وجود داشته است. همراه اورانیوم، سرب نیز یافت میشود. پذیرش این پندار که تمام این سربها، از انتشار اورانیوم به وجود آمده، مشکل است. چراکه سرب تولید شده از اورانیوم، از سایر سربها اندکی سبکتر است. لذا میتوان در مورد هر قطعه سرب اظهار نظر کرد که آیا از اورانیوم درست شده است یا خیر؟ بدین ترتیب به روشنی میتوان مدت انتشار اورانیوم موجود در صخرهها را اندازهگیری کرد و از آن جهت که اورانیوم از دوران انجماد صخره، در آن وجود دارد، میتوان زمان انجماد صخره را نیز مشخص نمود. این تخمینها و اندازهگیریها نشان میدهند که حداقل یک هزار و چهارصد میلیون سال از انجماد صخرهها گذشته است. این محاسبات، مبتنی بر مطالعات انجام گرفته بر روی صخرههایی است که براساس دانش ما از قدیمی ترین صخرههای روی زمین هستند. ممکن است عمر خود زمین، بیش از این باشد. مثلاً دو برابر یا سه برابر. اما سایر قراین و شواهد موجود در زمین، این محاسبات و تخمینهای غیرمعمولی را تأیید نمیکنند. چنانچه پروفسور سولیون، عمر متوسط زمین را دو میلیون سال تخمین زده است [۴۹].
بدون تردید وقتی برای به وجود آمدن یک مولکول پروتئینی بصورت اتفاقی بیش از ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ سال، نیاز است، پس چگونه هزاران نوع حیوان زنده و دارای جسم و نیز انواع نباتات در روی زمین به وجود آمده و حیوانات و گیاهان بی شمار و نر و مادهای از هر قسم پدیدار گشته و در دریا و خشکی پراکنده شدهاند؟ پاتو(Patau) ضمن بررسی نظریه تکامل، گفته است که برای دگرگونی اتفاقی در نوع موجود، یعنی تبدیل یک نوع به نوع دیگر، سپریشدن یک میلیون نسل لازم است [۵۰]. اکنون خود بسنجید که چه مدت زمانی لازم است تا بنابر محاسبه پاتو و نظریه تکامل، سگ، به حیوانی مانند اسب تبدیل شده باشد؟!
آری! بدین سان اظهارات دانشمند آمریکایی، مارلین.بی.کریدر، درست به نظر میرسد که:
«امکان جمع شدن کلیه عوامل ضروری پیدایش یک پدیده به صورت اتفاقی، بنابر یک تناسب صحیح، از دیدگاه محاسبات ریاضی، مترادف با نبودن چنین چیزی است» [۵۱].
از آن جهت این بحث را به درازا کشاندیم که نادرستی این پندار را روشن کنیم که دنیا به صورت اتفاقی به وجود آمده است، و گرنه در واقع نه یک اتم، (Atom) میتواند به صورت اتفاقی به وجود بیاید؛ نه یک مولکول و نه فکر و مغزی میتواند راز هستی را از خلال این تصور بگشاید که جهان هستی، تصادفی و اتفاقی به وجود آمده است. نظریه آفرینش و پیدایش هستی به صورت حادثه و اتفاق، نه تنها براساس محاسبات ریاضی، محال است، بلکه از لحاظ منطقی و عقلانی نیز بیپایه میباشد. این نظریه، به اندازهای پوچ و بیمعناست که شخصی بگوید: با ریختن یک لیوان آب روی فرش، نقشه دنیا قابل ترسیم است. حتماً از چنین شخصی سؤال خواهد شد که برای بروز چنین حادثهای، فرش، کشش زمین، آب و لیوان از کجا و چگونه به وجود آمدند؟!
زیست شناس معروف، هیکل (Haeckel) گفته بود: «هوا، آب، اجزای شیمیایی و وقت در اختیار من بگذارید؛ من، انسانی خواهم ساخت». وی، فراموش کرده یا خود را به نادانی زده بود که بنابر اعتراف خودش، برای این منظور به پارهای از چیزها نیاز دارد و این، ردی بود بر ادعای پوچش. کریسی موریسن در این باره چه خوب گفته است که:
«هیکل با چنین سخنی، به ژن و اصل زندگی توجه نکرده است. او، برای به وجود آوردن انسان، نخست باید اتم «Atom» نامرئی را به وجود بیاورد و بعد با شیوه خاصی آنها را ترتیب داده، ژن را درست کند و سپس برای او حیات و زندگی فراهم نماید. پس از طی مراحل مذکور، امکان آفرینش به صورت حادثه، یک میلیاردم یعنی یک در میلیارد میباشد. به فرض محال اگر وی، موفق به ساختن انسانی میشد، بازهم او، این را حادثه یا اتفاق (Accident) نمیگفت؛ بلکه این را حاصل صلاحیت ذهنی خود قرار میداد» [۵۲].
خوبست این بحث را با گفتههای یک دانشمند علوم تجربی، یعنی جرج ایرل دیویس، به پایان برسانم:
«امکان پیدایش کائنات، به خودی خود، بدین معناست که کائنات، صفات خالقیت و سازندگی را در خود دارد. در چنین شرایطی ما باید بپذیریم که خود کائنات، خدا است. بدین ترتیب، هرچند ما، وجود خدا را پذیرفتهایم، اما خدایی را قبول کردهایم که در عین حال که مافوق فطرت است، مادی نیز میباشد! من به جای این تصور پوچ و بیمحتوا، اعتقاد به خدایی را ترجیح میدهم که جهان مادی را آفریده و جزو جهان هستی نیست؛ بلکه ناظم، فرمانروا و مدبر آن است» [۵۳].
[۴۴] The Mysterious Universe, PP. ۳-۴. [۴۵] The Evidence of God, P.۱۷۴ [۴۶] The Mysterious Universe, PP. ۳. [۴۷] The Evidence of God, P.۲۳ [۴۸] Man does not Stand Alone, P. ۱۷. [۴۹] Limitations of Science, P. ۷۸. [۵۰] The Evidence of God, P.۱۱۷. [۵۱] The Evidence of God, P.۶۷ [۵۲] Man does not Stand Alone, P. ۸۷. [۵۳] The Evidence of God, P. ۷۱.