اسلام به مبارزه می طلبد

فهرست کتاب

۱- ضرورت وجود پیامبر (وحی)

۱- ضرورت وجود پیامبر (وحی)

پس از پذیرش امکان وحی و الهام، شایسته است که اینک ضرورت و نیاز به آن مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. آیا نیازی به این هست که خداوند، انسانی را مخاطب قرار دهد و پیام خودش را به وسیله او به دیگران برساند؟ بزرگ‌ترین دلیل ضرورت وحی و الهام، این است که آنچه پیامبر به آن فرا می‌خواند، از مهم‌ترین نیازهای انسان می‌باشد و از آن دست نیازهایی است که انسان نمی‌تواند با سعی و تلاش خود، بدان دست یابد. از هزاران سال قبل انسان در جستجوی واقعیت است. او می‌خواهد بداند که کائنات چیست؟ آغاز و انتهای انسان چیست؟ خیر چیست و شر چه می‌باشد؟ چگونه می‌توان به زندگی نظم بخشید؟ بدین سان انسان می‌خواهد به خواسته‌ها و نیازهای خود رسیدگی نماید و بطور مناسب و متوازن آن‌ها را برآورده سازد. اما هنوز سعی وتلاشش به جایی نرسیده است. هرچند انسان‌ها پس از سعی و تلاش فراوان به پیشرفت در زمینه آهن و نفت دست یافته و درباره دنیای طبیعت صدها رشته علمی ایجاد کرده‌اند، اما هنوز ضمن پیدایش و رشد علوم انسانی از ایجاد دانشی به نام انسان شناسی عاجز مانده و از شناخت اساسی خود باز مانده‌اند؛ از اینرو باید پذیرفت که انسان، در این زمینه به کمک و رهنمود الهی نیاز دارد و بدون هدایت خداوندی قادر به شناخت خویشتن نیست.

انسان امروزی می‌پذیرد که هنوز به کشف راز زندگی موفق نشده است، اما همچنان مدعی است که روزی موفق خواهد شد. ناتوانی علم وصنعت در عرصه رفع نیازهای روحی بشر، این گفته را تأیید می‌کند که: «ما، با رهاکردن علوم انسانی در نخستین مراحل و پایه‌های آن، به علوم مادی اهمیت و جایگاهی غیرعادی داده‌ایم.» دانشمندان علوم انسانی نیز از درک واقعیت باز ماندند و در دنیای وهم و گمان خود سرگردان شدند. دکتر الکسی کاریل می‌گوید: «اصول انقلاب فرانسه و نظریات مارکس و لینین را صرفاً می‌توان بر انسان‌های خیالی تطبیق داد، باید با صراحت تمام بگوییم: قانون ارتباطات انسان‌ها (Law of Human Religion)، هنوز کشف نشده است واصول اقتصادی و اجتماعی، صرفاً تئوری‌هایی هستند که قابل اثبات نمی‌باشند» [۷۴].

هرچند امروزه علوم تجربی، پیشرفت چشمگیری نموده و عرصه‌های زیادی را فراروی انسان گشوده، اما خود باعث پیچیدگی مشکلات بشر شده و کوچک‌ترین کمکی به رفع مشکلات و نیازهای روانی انسان نکرده است. سولیون می‌نویسد: «یافته‌های نوین بشر در نظام هستی، در برابر تمام تاریخ فکری انسان، ابهامات و اسرار بیشتری دارد. اگرچه امروزه دانش ما، درباره طبیعت، در مقایسه با ادوار گذشته بیشتر است، اما با این حال بسیاری از این معلومات از جهات مختلف مفید و قانع‌کننده نیست. زیرا ما از هر طرف دچار تضاد و ابهام هستیم» [۷۵].

از جستجوی راز زندگی در عرصه علوم مادی چنین بر می‌آید که کشف این راز در عرصه علوم تجربی، برای انسان ممکن نیست. کشف راز زندگی از آن جهت اهمیت دارد که ما، بدون آن قادر به عمل صحیح نیستیم. بهترین احساسات ما در حدود دانستن راز زندگی قرار دارند‌ و عالی‌ترین و والاترین بخش وجود ما که فکر و ذهن نام دارد، بدون شناخت راز زندگی آرام نمی‌گیرد و تمام زندگی بدون آن به صورت یک معمای بی‌جواب در می‌آید. به تعبیر دیگر دانستن راز زندگی بزرگ‌ترین نیاز و ضرورت ما است. البته ما انسان‌ها، بدون کمک از خداوند، نمی‌توانیم والاترین نیاز خود را تأمین کنیم.

آیا چنین وضعیتی حکایت از آن ندارد که انسان‌ها نیاز شدیدی به وجود «وحی» دارند؟ ضرورت کشف راز زندگی برای انسان و عجز وی در این زمینه، نشانگر این واقعیت است که باید چیزی فرابشری در این زمینه دخالت کند تا انسان بتواند به واقعیت یا راز زندگی خود دست یابد؛ همانگونه که نور و حرارت از مهم‌ترین نیازهای انسان هستند و انسان بخودی خود قادر به تأمین این نیاز حیاتی نمی‌باشد، اما خالق هستی، به وسیله خورشید، این دو نیاز بسیار مهم انسان‌ها را تأمین نموده است.

اینک باید بررسی شود که آیا مدعی وحی و الهام و به تعبیر روشنتر، شخصی که خود را پیامبر معرفی می‌کند، واقعاً صاحب وحی و رسالت است یا خیر؟ براساس باور ما، پیامبران زیادی در ادوار مختلف تاریخ آمده‌اند؛ اما موضوع بحث ما در این بخش، پیامبر آخر زمان، محمد مصطفی جمی‌باشد. زیرا اثبات نبوت ایشان در واقع اثبات نبوت تمام انبیا‌ است؛ بدین دلیل که محمد مصطفی جمنکر نبوت سایر انبیا نیست. بلکه سایر پیامبران را پذیرفته و نبوت آنان را تصدیق کرده است. دلیل دوم برای اختصاص دادن بحث به محمد مصطفی جاین است که او، تنها پیامبر برای انسان‌ها در تمام ادوار می‌باشد و هیچ پیامبری بعد از او نخواهد آمد. از اینرو رستگاری و عدم رستگاری، منوط به پذیرش یا عدم پذیرش نبوت محمد مصطفی جمی‌باشد.

در بامداد ۲۹ اگست سال ۵۷۰ میلادی، نوزادی در مکه مکرمه چشم به جهان گشود. او، در چهل سالگی اعلام کرد که خداوند، وی را به عنوان آخرین پیامبر برگزیده و پیام خود را با او برای انسان‌ها فرستاده است. او گفت: من مأموریت دارم که این پیام را به همه انسان‌ها برسانم. هرکس از این پیام پیروی کند، نزد خدا سرافراز خواهد شد و هرکس سر بتابد، نابود خواهد گشت.

اینک ندای این پیامبر با قدرت تمام در دنیا طنین انداز است. این ندا، ندایی نیست که بتوان ازآن صرف نظر کرد؛ بلکه شنیدن این ندا، چنین می‌طلبد که مورد ارزیابی قرار گیرد تا در صورت نادرستی، آشکارا رد شود و در غیر این صورت با دلی باز از آن استقبال گردد.

[۷۴] Man the Unknown. P.۳۷. [۷۵] Limitations of Science, P. ۱